خوانشی از جایگاه زنان در دوره حکومت پهلوی دوم در آیینه اسناد و تحلیلها؛
شاه: حتی یک آشپز خوب بین زنان ندیدهام!
در دوره پهلوی دوم، تلاشها و تبلیغات بسیاری صورت گرفت تا نشان دهد زنان در ایران، نه تنها حق رأی دارند، بلکه به مقامهای رسمی نیز دست یافتهاند! با این همه، گروههایی از زنان که در این انتخابات حضور داشتند، فاقد استقلال لازم برای اقدامات خود بودند و صرفاً جنبه نمایشی حضور زن را تأمین میکردند!
به گزارش خبرگزاری رسا، سلسله پهلوی از بدو پیدایش، داعیهدار مهیا کردن شرایط مناسب برای پیشرفت زنان بود. با این همه، اما در این میان، بانوان جز در حیطه ظواهر و رویکردهای نمایشی، حضوری مؤثر و تعیین کننده نداشتند و آنچه وجود داشت، در برابر آنچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روی داد، «تقریباً هیچ» بود! مقالی که هم اینک پیشرو دارید درصدد است تا با استناد به پارهای اسناد و تحلیلها شواهد این امر را بر شمارد. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
مشروطهخواهی از نوع پهلویستی آن!
مشروطهخواهی از نوع پهلویستی آن!
«موقعی که میشنیدم ما در کشور از آزادی حق رأی برای انتخاب وکلای مجلس برخورداریم یا میگفتند زنان با استفاده از آزادی اعطا شده میتوانند در انتخابات شرکت کنند، بلافاصله این سؤال به ذهنم میآمد که اصولاً وقتی ساواک همه نمایندگان مجلس را برمیگزیند، چگونه امکان دارد کسی مسئله وجود آزادی حق رأی را باور داشته باشد؟» (۱)
این جمله از مینو صمیمی، منشی فرح دیبا روی دیگر سکهای است که محمدرضا پهلوی در کتاب انقلاب سفید، در وصف اعطای حق رأی به زنان بیان میکند. او مینویسد: «اکنون ۶۰ سال از اعلام مشروطیت در ایران میگذرد. با این وصف با اطمینان میتوان گفت تا سال ۱۳۴۱ این مشروطیت فاقد مفهوم واقعی بوده است!» مشروطیتی که حالا قرار است با حضور نمادین زنان در مجلس شورای ملی و داشتن حق رأیشان، به مفهوم واقعی خود دست یابد، چیزی نبود جز ویترین دموکراسی و روشن اندیشی شاه. اندرونی دربار، اما خبرهای دیگری وجود داشت. ملکه پهلوی در خاطراتش میگوید: «من یادم است که قبل از انتخابات، قوام به حضور محمدرضا آمد و با خودش لیست بلند بالایی از اسامی کسانی که قرار بود وکیل شوند همراه آورد. قوام میخواست به محمدرضا نشان بدهد که برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی حاضر به مشاوره و رایزنی با شاه مملکت است. محمدرضا بعد از مطالعه لیست کاندیداها روی اسم چند نفر را خط زد.» (۲)
سازمان زنان ایران
در سال ۱۳۴۴ شمسی شورای عالی سازمانهای زنان که از شماری از سازمانهای زنان تشکیل میشد به دلیل یکپارچگی و کنترل سختتر از بالا منحل شد و سازمان زنان ایران تحت ریاست اشرف پهلوی و نایب رئیسی فریده دیبا مادر فرح دیبا تشکیل شد. شورای مرکزی سازمان از یک زن (وزیر آموزش و پرورش) و نه مرد که ریاست سنا، ریاست مجلس، وزارت دادگستری، وزارت اقتصاد، وزارت کشور، وزارت بهداری، شهرداری تهران و ریاست پلیس تهران را داشتند تشکیل میشد.
دهه ۴۰ شمسی، در ادامه تغییرات مدیریتی محمدرضا، تبلیغ ایدئولوژی تمدن بزرگ نیز در دستور کار پهلوی قرار گرفت. این تبلیغات که بهطور جدی، جنبشهای زنان را دربرداشت، مسیر رفته پهلوی اول را در پیش گرفت و آن عبارت بود از «ایجاد یک سازمان دستپرورده دولت برای گنجاندن زنان در روند نوسازی بهعنوان سیاست رسمی و در عمل، جهت کانالیزه کردن مشارکت زنان در جامعه و آفریدن شهروندانی وفادار به سلطنت از آنها». (۳) فرد هالیدی درباره فلسفه تشکیل این قبیل سازمانها در دوره پهلوی دوم مینویسد: «دولت ایران، خود را بهعنوان قهرمان حقوق زنان جلوه داده است، ولی مانند اصلاحات ارضی و اتحادیههای کارگری فرمایشی در این مورد نیز هدف آن بوده است که تغییراتی در جامعه ایران، برای تسهیل کار دولت به وجود آورند و از ظهور جنبشهای مستقل از دولت که میتوانند درخواستهای حاد و جدی داشته باشند جلوگیری کنند.» (۴) الیز ساناساریان استاد دانشگاه کالیفرنیا در رشته علوم سیاسی مینویسد: «متمرکزسازی انجمنهای زنان ابتدا از طریق ایجاد شورای همکاری جمعیتهای بانوان و بعد از طریق شورای عالی جمعیت زنان ایران، روشی بود برای بسیج گروههای زنان بهمنظور عمل مشترک. اما باید دید چه گروههایی از زنان در این پروژه بزرگ درگیر شده بودند: گروههای زنانی که فاقد پویایی و استقلال بودند. سازمانهای جدید زنان صرفاً ویترین سیاستهای دولت بودند. بدینترتیب تمامی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان تحت کنترل کامل دولت قرار گرفت. زمانیکه این همگرایی و کنترل در فعالیتهای زنان به میزان قابلقبولی رسید، مسئله حق رأی زنان از طرف شاه طرح شد.» (۵)
فرجام شورایعالی زنان
همزمانی تشکیل شورایعالی زنان در سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰ با طرح انقلاب سفید زمینهای را فراهم کرد تا حکومت پهلوی دوم از این ابزار فرهنگی در جهت سیاسی و پذیرش افکار عمومی استفاده کند. اما اجرای طرح انقلاب سفید نیازمند تشکیلاتی منسجمتر و گستردهتر بود تا به کمک آن شرایط مناسبی برای جلب هماهنگی و همکاری حداکثری در سطح جامعه فراهم شود. از سوی دیگر پس از مدتی، به دلیل مشکلات و درگیریهای داخلی شورا (۱۳۴۵- ۱۳۳۸) زمزمه تشکیل سازمانی با امکانات و اختیارات بیشتر مطرح شد. به این ترتیب «سازمان زنان ایران» به ریاست اشرف پهلوی جای شورای عالی زنان را گرفت. اشرف این سازمان را با جنبه همهگیر و تشکیلات دموکراتیک خود بهترین وسیله پیشبرد مقام زن ایرانی و استفاده از امکانات او میدانست. او در تشریح هدفهای سازمان اعلام کرد هدف اساسی شورای عالی زنان تلاش برای انطباق اوضاع اجتماعی زنان با احتیاجات کشور بود تا نیمی از جمعیت ایران، یعنی زنان ایران به تحرک درآیند. بر همین اساس بود که گفته میشد سازمان زنان ایران در راستای تحقق «آزادیها و حقوقی که به موجب منشور انقلاب شاه و مردم به زنان ایرانی اعطا شده» گامهای بلندی برخواهد داشت. اما در اصل انحلال شورای عالی زنان و تأسیس سازمان زنان ایران در سال ۱۳۴۵ با هدف تحکیم هر چه بیشتر پایههای قدرت رژیم پهلوی در عرصههای داخلی و خارجی بود. بر همین اساس بار دیگر سازمانی فرهنگی، اما وابسته به حکومت جایگزین سازمانی دیگر میشد تا با ایجاد هماهنگی در سطح جامعه، اهداف رژیم پهلوی را بهتر از گذشته پیش ببرد.
نمایندگی زنان در شلوغی استبداد پهلوی دوم
یکی از مواد طرح ۶ مادهای انقلاب سفید، حق رأی زنان و حق نمایندگی ایشان بود که در دوران نخستوزیری علم در سال ۱۳۴۱، با مخالفت علمای روحانی مواجه شد. در مقابل آن و در دی ماه ۱۳۴۱ انجمنهای زنان در اعتراض به عدم تصویب این ماده، از رفتن بر سر مقبره رضا خان و بزرگداشت روز کشف حجاب خودداری کردند! این نحوه اعتراض که در حمایت کامل دولت انجام شد، خود گویای علت مخالفت روحانیون با ورود زنان به مجلس شورای ملی بود. از طرفی سابقه رژیم پهلوی از آزادی زنان بسیار ناخوشایند بود. رضاخان با نام آزادی زنان به مبارزه با یکی از ضروریات فقه اسلامی یعنی حجاب پرداخت. (۶) در حقیقت، تنها زنانی میتوانستند به مجلس راه یابند که متعلق به قشر خاص یا از طبقه درباری بودند. زنانی میتوانستند به ردههای بالای سیاسی و نمایندگی مجلس دسترسی داشته باشند که بیچون و چرا موافق سیاستهای محمدرضا شاه بودند. حضور این عده از زنان در اجرای هر چه بیشتر غربی کردن چهره ایران و مدرنیزه کردن آن میتوانست بهمنزله دست پرتوانی برای محمدرضا عمل کند. این قشر از زنان، با توجه به فعالیتهای حوزه حقوق زنان، میتوانستند در زدودن آنچه از ظاهر و باطن قوانین اسلامی در موضوع زنان باقیمانده بود، در پوشش حقوق زن، کمک جبراننشدنی به سیاستهای ضد دینی پهلوی کنند. آنچه در نهایت رخ داد، این بود که در ۲۶ شهریور سال ۴۲، شش زن بهعنوان نماینده مجلس انتخاب شدند که پنج نفر از آنان اهل تهران بودند. شاه، پس از انحلال مجلس بیستم، موفق شده بود پارلمانی را روی کار بیاورد که علاوه بر حمایت از برنامههایش، فاقد افراد مستقل بود. (۷)
حتی اگر اعتراف شریف امامی نخستوزیر محمدرضا پهلوی را نادیده بگیریم که گفت: «آخر خود شاه تصمیم میگرفت چه کسانی نامزد وکالت مجلس باشند و چه کسانی نباشند و در حقیقت نمایندگان را خودشان دستچین میکردند.» (۸) نگاهی به مشاغل و وضعیت خانوادگی و طبقاتی نمایندگان زن راهیافته به مجلس شورای ملی نشان میدهد اکثر قریب به اتفاق آنان مشاغل دولتی داشته و خود یا خانواده آنها وابستگی انکارناپذیر به دولت پهلوی و دستگاه حاکم داشتند. علاوهبراین تمامی نمایندگان زن، عضو یا رئیس جمعیتها و سازمانهای زنان بودند. این سازمانهای وابسته به دولت پهلوی، توسط همسر و خواهران شاه اداره میشدند. اکثر نمایندگان زن از طرف احزاب دولتی این دوره، نظیر حزب ایران نوین و رستاخیز، کاندیدای نمایندگی شده بودند (۹) بررسی زندگینامه و احوال چند تن از نمایندگان مزبور بهروشنی گواه این مدعاست:
هما زاهدی: نماینده دورههای بیست ودوم، بیستوسوم و بیستوچهارم از همدان. او فرزند سپهبد زاهدی، نخستوزیر و فرمانده کودتای بیستوهشتم مرداد بود. وی تحصیلات خود در رشته تجارت را در سوئیس به پایان رسانید. از سال ۱۳۴۴ به سمت مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منصوب شد که ریاست آن را فرح پهلوی بر عهده داشت. وی در دوره بیستودوم مجلس از طرف حزب ایران نوین کاندیدای نمایندگی همدان شد.
ملکتاج برومند: نماینده دوره بیستوچهارم مجلس از اصفهان. وی عضو انجمن خیریه فرح پهلوی و عضو شورای مرکزی سازمان زنان و دبیر این شورا در استان اصفهان بود. برومند در تشکیل کانونهای سازمان زنان با حزب رستاخیز همکاری داشت و در سمینارهایی که در استان اصفهان تشکیل میشدند، فعال اصلی بود.
ایراندخت اقبال: نماینده دوره بیستوسوم از گناباد. فرزند ابوتراب مخبرالسلطنه و خواهر منوچهر اقبال، نخستوزیر و رئیس شرکت ملی نفت ایران بود. وی در سال ۱۳۴۸ وارد صحنه سیاست شد و از طرف حزب ایران نوین به مجلس راه یافت.
مهیندخت زارعی: نماینده دوره بیستوسوم از فسا. وی از دبیری آموزش و پرورش به معاونت این سازمان در استان فارس رسید، با فرمان اشرف پهلوی به سمت دبیر سازمان زنان شیراز انتخاب شد و در سال ۱۳۴۹ نشان درجه پنجم تاج را از شاه دریافت کرد. وی از طرف حزب ایران کاندیدای مجلس شده بود.
مهرانگیز دولتشاهی: نماینده دورههای بیستویک، بیستودو و بیستوسوم از کرمانشاه. وی تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی و اجتماعی را در آلمان به انجام رسانید و در سازمانهای زیر فعالیت میکرد: ۱- عضو کمیته انرژی سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی ۲- رئیس جمعیت راه نو ۳- عضو، مؤسس و معاون شورای عالی زنان ایران ۴- دبیر کمیته روابط بینالمللی شورایعالی زنان. (۱۰)
منظر واقعی پهلوی دوم درباره تواناییهای زنان
در دوره پهلوی دوم، تلاشها و تبلیغات بسیاری صورت گرفت تا نشان دهد زنان در ایران، نه تنها حق رأی دارند بلکه به مقامهای رسمی نیز دست یافتهاند. گروههایی از زنان که در این انتخابات و انتصابات حضور داشتند، فاقد پویایی و استقلال لازم برای اقدامات خود بودند و صرفاً جنبه نمایشی حضور زن را تأمین میکردند. (۱۱) در حقیقت، شاه بهرغم موافقت ظاهری با حضور اجتماعی زن به دلیل الزامات ناشی از مدرنیزه کردن کشور، بههیچ عنوان با حضور زنان در عرصه سیاست، موافقت نداشت! به گفته نیکی کدی: «شاه با وجود اینکه هیچ احترام خاصی برای زنها قائل نبود، بعضاً تحت فشار سازمان زنان همسانی که بهوجود آورده بود، فکر میکرد که تشویق زنها به اشتغال در نیروی کار مملکت، میتواند در رشد اقتصاد ایران مؤثر بوده باشد.» (۱۲) شاه با همه ادعاهایش در مورد تساوی زنان، در یکی از مصاحبههای خود نشان میدهد هیچ اعتقادی به توانایی زنان ندارد. وی با کمال گستاخی میگوید: «نمیخواهم بیادب معرفیشوم، اما زنان به رغم آنکه قانوناً مساوی هستند، از نظر توانایی چنین نیستند. مثلاً هرگز از بین زنان، یک میکلآنژ یا باخ برنخاسته! من حتی یک آشپز خوب در بین زنان ندیدهام!» (۱۳)
نگاهی دوباره به متن مخالفت امام خمینی با طرح ۶ مادهای محمدرضا شاه، این موضوع را بیشتر روشن میکند که استفاده ابزاری از حضور زنان در پستها و مقامهای رسمی، تنها برای نمایش دموکراسی است و واقعیت ماجرا، استبداد درهم تنیدهای است که حقی نه برای زن و نه برای مرد قائل است. «مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند، مگر آزادی زن و آزادی مرد با لفظ درست میشود؟» (۱۴) حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مدافع سرسخت زنان و شرکت آنان در انتخابات بود. به محض پیروزی انقلاب اسلامی درست ۲۰ روز بعد در یک سخنرانی شورانگیز در مدرسه فیضیه فرمودند: «زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زنها در جمهوری اسلامی رأی باید بدهند. همان طور که مردان حق رأی دارند، زنها حق رأی دارند.» (۱۵) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در اولین انتخابات یعنی رفراندوم جمهوری اسلامی طی پیامی به مردم ایران فرمودند: «آنچه لازم است تذکر دهم، شرکت زنان مبارز و شجاع سرتاسر ایران در رفراندوم است.» (۱۶) بنیانگذار جمهوری اسلامی با این تأکید، توضیحی عملی به مواضع علما در قبال شرکت زنان در انتخابات رژیم محمدرضا شاه دادند. (۱۷) در واقع ریشه اصلی مخالفتها مربوط به بنیان خودکامه حکومت شاه میشد. مخالفان میگفتند در حالی که اکثریت مردان جامعه حق رأی و حق نمایندگی ندارند و انتخابات به شکل صوری برگزار میشود، دادن حق رأی و انتخاب شدن به زنان تنها فریبی برای هر چه بیشتر بزک کردن چهره استبداد و پیکره رژیم است. «بهراستی که مردان از هیچگونه حقوق سیاسی برخوردار نبودند.» (۱۸)
و کلام آخر
در دوره پهلوی دوم، اگرچه طبق آمار و ارقام در برخی عرصهها وضعیت و جایگاه زنان بهسرعت و بر اساس موازین مدرن غربی ارتقا یافت، اما همچنان که شیلز در نظریهاش آورده بود، سبب ایجاد شکاف عمیق بین توده مردم با نخبگان سیاسی شد، زیرا روند نوسازی بهطور همه جانبه اعتقادات، ارزشها، اندیشهها و سنتهای زن ایرانی را یکسره سرکوب میکرد و همزمان رژیم پهلوی الگویی را برای زنان ایرانی تبلیغ میکرد که آمیزه مبهمی بود از عناصر ایرانی، باستانی با درونمایههای غربی. به همین دلیل از سال ۱۳۵۰ به بعد جامعه ایران شاهد شتاب افزاینده مردم در بازگشت به مذهب بود. بسیاری از زنان در میدان ژاله در جمعه سیاه در کنار مردان کشته شدند و پا به پای مردان در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت کردند. (۱۹)
پینوشتها:
۱.۵۵۰۰http://irdc.ir/fa/news/ /آزادی- انتخابات- به- سبک- پهلوی
۲. آزادی به سبک پهلوی، همان.
۳. Women and the. (۱۹۹۴) Paidar,p
political process in the twentieth century Iran.Cambridge
به نقل از سازمانهای زنان در ایران عصر پهلوی، دکتر محمد حسین حافظیان، نشریه مطالعات سیاسی، زمستان۸۷. شماره ۲،
۴. هالیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، تهران، ۱۳۵۸، نشر امیرکبیر به نقل از سازمانهای زنان در عصر پهلوی، همان.
۵. الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران، اختران، ۱۳۸۴،
۶. یادداشت اختصاصی روحالله حسینیان، واکاوی علل مخالفت مراجع با رفراندوم انقلاب سفید، منتشر شده در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۷. ازغندی، علیرضا، ۱۳۸۴، تاریخ تحولات اجتماعی سیاسی ایران، چاپ سوم، تهران، انتشارات سمت، ص ۲۲۱ به نقل از مشارکت سیاسی زنان در دوره پهلوی دوم سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، بشرا نوروزی، فصلنامه مطالعات علوم اجتماعی، دوره ۲، شماره ۳، پاییز ۹۵، ص ۴۷،
۸. آزادی به سبک پهلوی، همان.
۹. نیمه دوم؛ حق رأی و نمایندگی، سمیه بلباسی، علیرضا خزائلی، زمانه ۱۳۸۵، شماره ۴۸،
۱۰. دفتر انتخابات وزارت کشور، فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان بیست وچهار دوره مجلس شورای ملی، تهران، ۱۳۶۸ به نقل از نیمه دوم، حق رأی و نمایندگی
۱۱. ناجیراد، محمدعلی، ۱۳۸۲، موانع مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی اقتصادی ایران پس از انقلاب، تهران، انتشارات کویر، ۲۵۱ به نقل از مشارکت سیاسی زنان در دوره پهلوی دوم، همان.
۱۲. کدی، ۱۳۶۹، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، به نقل از سازمانهای زنان در عصر پهلوی، همان.
۱۳. اوریانا فالاچی، مصاحبه اوریانا فالاچی؛ شاه ایران (بخش سانسور شده کتاب مصاحبه با تاریخ)، نشر آواز، ۱۳۵۷، ص ۱۴ به نقل از روحالله حسینیان، همان.
۱۴. صحیفه امام خمینی، ج۳، ص۳۰۰،
۱۵. همان، ص ۴۰۸،
۱۶. روحالله حسینیان، همان.
۱۷. صحیفه امام خمینی، جلد ۱، ص ۳۰۵،
۱۸. کاتوزیان، محمدعلی همایون ۱۳۷۶، اقتصاد سیاسی ایران ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، ص ۲۷۲ به نقل از سازمانهای زنان در ایران عصر پهلوی، همان.
۱۹. مشارکت سیاسی زنان در دوره پهلوی دوم سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، بشرا نوروزی، فصلنامه مطالعات علوم اجتماعی، دوره ۲، شماره ۳، پاییز ۹۵، ص ۴۷
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات