راه آهن رضاخانی در خدمت اهداف انگلیسی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، همایش «کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، زمینهها و پیامدها»، که به مناسبت صدمین سالگرد کودتای سیاه ۱۲۹۹ برگزار میشود، به علت کمبود وقت و عدم امکان سخنرانی همه استادان و پژوهشگران مدعو، امروز سهشنبه ۵ اسفندماه ادامه یافت.
اولین سخنران محمود ذکاوت، با موضوع «شریعت سنگلجی، دگراندیشی دینی در سایه دیکتاتوری رضاشاه» عنوان کرد: مفهوم دگراندیشی در تاریخ ایران پرمعناست. در دوره پهلوی اول مسأله هنوز کمتر مورد توجه قرار گرفت. در تقابل با جریانی که در تاریخ ایران به رجال و عناصر قدرت میپرداختند، بحث شریعت سنگلجی دچار مشکل شد. دوم مطالعه اندیشه بدون کتب تاریخی عقیم است، یعنی فهم تاریخی از یک دوره و شخصیت با اکتفا صرف به ارائه و اندیشهها ناکافی است و باید کنش اجتماعی و عملکردش را هم درنظر بگیریم.
ذکاوت اظهار داشت: عصر پهلوی اول حاصل همافزایی رضاخان، نخبگان همدل با او و دولتهای خارجی است. منظور من در ادامه بحث از قدرت هم این سه عنصر در دوره پهلوی است. اینها در لایههای مختلف تغییر ایران را دنبال کردند گفتمان اول نوسازی و مدرنیزاسیوم با الگوی غربی است. لایه بعدی گفتمان قدرت تغییر نهادی است یعنی برای رسیدن به ان نوسازی قدرت تصمیم میگیرد نهادهای موجود را از بین ببرد و نهادهای جدید بسازد.
وی در ادامه گفت: لایه سوم گفتمان قدرت تصمیمات و برنامههای عملی و سیاسی است که دولت ان دوره میگیرد. طبق این ایدهها هدف اصلی نوسازی، تغییرات نهادی در قالب ایجاد سازمانهایی مثل پرورش افکار و بقیه نهادها صورت میگیرد. یک تصمیمی مثل کشف حجاب برنامه عملی است که قدرت میگیرد تا هویت عمومی را تغییر دهد و برنامه دولت هم جز با تغییر فرهنگ عمومی صورت نمیگیرد و مهمترین وجه مشخص مردم هم سنن و فرهنگ اسلامی مردم است.
ذکاوت با بیان اینکه اینها نگاه خوش بینانه اش به قضیه است، گفت: نگاههای بدبینانه هم میتوانیم داشته باشیم. طبق این برنامه دین، فرهنگ و متولیان دینی متهم و تبدیل به دیگری میشوند، با مرجعیت و مجتهدین درگیری ایجاد میشود و هرگونه مظاهر سنتی و اسلامی رد میشود و برنامههای دولت با این افق که این فرهنگ و سنن از بین برود سازماندهی میشود.
این پژوهشگر تاریخ یادآور شد: یک اتفاق دیگر هم در این دوره میافتد یعنی قدرت ضمن اینکه این سنن را به محاق میبرد، یک قرائتی از اسلام هم نمود و ترویج پیدا میکند که بحث اصلی ما همین است. افرادی مثل شریعت سنگلجی، حکمی زاده، کسائی و دیگران در این گفتمان به دنبال این هستند که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد.
وی در بخش اصلی صحبتش عنوان کرد: رضاقلی شریعت سنگلجی» شخصی است که در جریانات مشروطه به دنیا میآید، پدرش محمدحسن سنگلجی شخصی است که با جریانات مشروطه خواه مراوده دارد، او تا ۳۰ سالگی در تهران و نزد پدرش و مدارس تلمذ میکند و منبر دارد بعد چهار سال در نجف دروس حوزه را تکمیل میکنند و به ایران بازمیگردد که همزمان با قدرت گیری رضاخان میشود.
ذکاوت اظهار داشت: مراوده شخصی این خانواده با رضاخان دارد اما پیوند او از این پس با قدرت عمیق تر میشود. اولین نمود حضور او در قدرت مربوط به سال ۱۳۰۶ و درخواست وزارت معارف و اوقاف برای عضویت در این سازمان برای تغییر در متون درسی حوزوی است. او در ادامه منبرهای متعددی در تهران داشته و سعی میکرده که آنها را حمایت کند.
وی با تأکید بر اینکه منبرهای شریعت از آن پس در روزنامهها هم منتشر میشود، گفت: در ادامه آموزههایی را شریعت به اندیشههایش الصاق میکند که متفاوت از قبل میشود.او با بخشی از فرهنگ عمومی درگیر میشود مثلا در سیاست دولت که مناسک دینی و عزاداریها هم سو میشود و در منبرهایش به شدت عزاداری ایام محرم را رد و منکوب میکند و این مسأله یکی از سیاستهای پهلوی در آن دوره بوده است.
ذکاوت با بیان اینکه به تعبیر شریعت سنگلجی این اسلام خرافی و مناسکی است و با اصل و بنیان اسلام در تضاد است، افزود: اینجا پیوندی بین نخبه اصلاحی یعنی شریعت و قدرت شکل میگیرد، او در ادامه برجسته میشود و ظهور پیدا میکند و او تلاش میکند برنامه قدرت را در حوزه عمومی پیاده کند. فلذا شریعت سنگلجی به مثابه یک دگراندیش دینی به تعبیر کنونی و نه در دوران قدرت وقت آن دوره محسوب میشود.
*راه آهنی که پل پیروزی متفقین شد
سپس مریمالسادات حسینی با موضوع «پهلوی اول و خط آهن سراسری ایران» مطرح کرد: سوال اصلی من در این مقاله این بود که آیا پروژه راه آهنی که پهلوی اول مطرح کرد چقدر ملی و در راستای منافع ما بوده است. در نقطه شروع ما نمیتوانیم فقط به این دوره بپردازیم، باید چشم انداز تاریخی بیشتری داشته باشیم؛ چرا که راه آهن اینطور نبوده که رضا شاه فقط تصمیم برای راهاندازی خط راهآهن بگیرد ما تقریبا از هشتاد سال قبل دوره پهلوی اول بحث خط آهن سراسری برایمان مطرح بود اما در دوره رضاخان اجرایی میشود.
حسینی در ادامه افزود: این بحث را از دوره صدارت امیرکبیر در ایران مطرح کردند، خیلی صنعتگران و صاحب نظران سیاسی خصوصا در دوره مشروطه طرحهایی برای خط آهن دارند. حدودا ۳۱ طرح در دوره قاجار اعم از داخلی و خارجی مطرح شد اما ۳-۴ مورد احداث شد و بقیه موارد ما به راه آهنگ دست نیافتیم. بحث اصلی این تأخیر به خاطرموقعیت ژئوپلتیک ایران و اجازه ندادن منافع آنها برای ایجاد خط آهن بود.
وی با بیان اینکه انگلستان به نوعی تمایل به احداث راه آهن در ایران داشت، گفت: در خاطرات و کتابها وجود دارد که افراد مختلفی در این زمینه نظر داده اند. امتیاز رویترز را هم که انحصار کل راه آهن شمال ـ جنوب بود، گرفتند اما با تلاش علما و مخالفت روسها مانع از رخ دادن آن میشود. روسها هم نمیخواستند ایران راه آهن داشته باشد؛ چون آنها سلطه خود را در خطر میدیدند بعد هم ایران را مجبور به تن دادن به موافق نامه کردند که امتیاز را به مدت ۱۰ سال ایران به کسی ندهند.
حسینی اظهار داشت: اوایل قرن بیستم به خاطر توافقات و تغییر و تحولات روابط روس و انگلیس رخ میدهد و ترسی که از آلمانها داشتند، باز هم اتفاقی نیافتاد منتها سندیکای راه آهنی را در یک دوره انگلیسیها تشکیل و انجمن راه آهنی را روسها تشکیل میدهند و مسیرها را مدام مشخص میکنند اما باز هم تأکید بر همان مسیر شمال ـ جنوب بود.
وی با اشاره به روی کار آمدن رضاخان و طرح لایحه راه آهن در مجلس توضیح داد: در آن زمان سیاست مداران و روزنامه نگاران هم به این امر دامن میزنند، قوام هم در مجلس سخنرانی و بدان تأکید میکند. بعد هم لایحه در مجلس مطرح و تصویب میشود، بعد هم خیلی نمایندگان مثل مدرس و مصدق با آن به علل مختلف از جمله مسیر مطرح شده شمال ـ جنوب مخالفت میکنند.
وی همچنین مطرح کرد: مصدق یکی از نمایندگانی بود که به این مسیر اعتراض میکند و میگوید که به جز استفاده سوق الجیشی برای انگلستان فایده ندارد، رضاخان هم میگویند چون زمینهای خودش از آن سمت بوده، میخواسته راه آهن از آنجا بگذرد. در خاطرات هم هست که یک برگه ابی رنگی به رضاخان داده بودند که همین مسیر باشد و به نوعی به او دیکته شده بود.
حسینی اظهار داشت: در نهایت راه آهن در خدمت اشغالگران قرار گرفت و در عمل هم دیدیم که همان هدف محقق شد یعنی با اشغال ایران به نوعی ایران پل پیروزی شد و حدود 5.5 میلیون کالا با راه آهن به روسیه انتقال داده شد.
*تجارتهای فراقانونی و قاچاق یهودیها در ایران
مجید صادقانی، پژوهشگر نیز به موضوع «ابعاد تجارت قاچاق توسط یهودیان ایرانی در دوره رضاشاه» اشاره کرد و گفت: یهودیها معمولا به تجارتهای فراقانونی علاقه نشان میدهند. در کنار فعالیتهای قانونی یهودیها تا دوره رضاخان داشتند، دو مورد فعالیت فراقانونی هم داریم که ظاهرا قانونی بود، اما در عمل موجب کنشهای فراوانی میشد.
وی در ادامه افزود: اول مسأله سَلَفخری که یهودیها خرما را از کشاورزان و تجار میخریدند و نهایتا کمترین بهره به کشاورز میرسید و یهودیهای جنوب بیشترین بهره را میبردند. به طور خاص بحث قاچاق کالا مثل تریاک و کوکائین، اسلحه و انسان، سکه و ارز مورد نظر من است که از زمان رضاخان هم مشغول بدان بودند و بسیاری از شهروندان معمولی و گزارش نویسان گمرگی هم آن را میدانستند.
صادقانی با بیان اینکه دو مورد قاچاق را یهودیهای صهیونیست در دوره پهلوی اول پیگیری میکردند؛ قاچاق اسلحه و انسان، اظهار داشت: یهودیها کوکائین را در قوطیهای کاکائو وارد میکردند و مامورین گمرک هم با آنها همکاری کرده و رشوه میگرفتند و تریاک را هم از ایران خارج میکردند. یک گزارش بین المللی هست که میزان مصرف تریاک در ایران ۳۸ برابر بیشتر از معدل جامعه جهانی بود؛ یعنی ۴۵۹ پوند به ازای هر نفر در ایران؛ در حالیکه این عدد برای جامعه جهانی ۱۲ پوند بود.
وی در ادامه گفت: در سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ گزارشها و اسناد زیادی داریم که افرادی مثل منوچهر کلیمی، داود الیاس کلیمی و .. تریاک را به تهران و بندر بابل و شهرهای شمال غربی و نهایتا اروپا منتقل میکردند. بخش دوم هم قاچاق عتیقه جات است که شامل خرید عتیقه جات از مالداران و متمولین بود. در دوره پهلوی دوم بند مخوف اسحاق رابین هود وجود داشت که اسنادش موجود است.
صادقانی یادآور شد: فعالیت دیگر یهودیها قاچاق ارز، طلا و نقره بود. در دوره پهلوی بانک ملی مامور شده بود که مسکوکات طلا ونقره را میگرفت و مبلغ ریالی آن را به فرد تحویل میداد یهودیها با اینکه میدانستند در این زمینه درآمد کافی ندارند، اما مسکوکات را از خانوادهها تحویل میگرفتند و این را با استفاده از حلقههایی که از جنوب داشتند به هندوستان، عراق و نهایت اروپا منتقل میکردند.
وی با اشاره به یک پرونده قطور دو یهودی یحیی کلیمی و باباالیاهوسنندجی که مقدار زیاد طلا، نقره و ارز را تصمیم به خروج از کشور داشتند، گفت: شعبان کلیمی یکی از این اشخاص است که چندین بار دستگیر اما باز آزاد شد و در نهایت هم نتوانستند با او کاری بکنند.
صادقانی اظهار داشت: به هر حال یهودیها هم سالیان سال هموطنان ما بودند اما معمولا وقتی بحث قاچاق مطرح میشد، همه به سمت یهودیها میرفتند چون همینطور بودو در مصوبات مجلس هم وقتی قاچاق مطرح میشد، ناخودآگاه از یهودیها هم حرف میآمد و این مسأله در ذهنیتها هم جا افتاده بود. اما دو نوع قاچاق بعدی تنها توسط صهیونیستهای ایرانی انجام میشد، صهیونیستهای آغاز دوره رضاشاه معمولا از مفهوم واقعی آن آگاهی نداشتند؛ در حالی که در پایان دوره رضاخان صهیونیستها به قوام صهیونیسم جهانی رسیده بود و اینها به قاچاق اسلحه و انسان روی آوردند که قاچاق انسان بسیار گستردهتر از اسلحه بود.
وی توضیح داد: یکی از کانونهای اصلی انتقال یهودیها به فلسطین این بود؛ چه اینکه قاچاق یهودیها از اروپای شرقی، آسیای میانه از یمن به ایران و عراق به ایران صورت میگرفت و نهایتا از ایران به فلسطین منتقل میشد و همه اینها با طیب خاطر یهودیها بدون مجوز و ویزا به فلسطین میرفتند. دو سند هم هست که بچههای یهودی را صهیونیستها میدزدیدند و به فلسطین منتقل میکردند./998/