۰۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۳
کد خبر: ۶۷۵۵۷۸
عماد افروغ مطرح کرد؛

اگر در جامعه‌ای عدالت رعایت نشود، حق الله نادیده گرفته شده است

اگر در جامعه‌ای عدالت رعایت نشود، حق الله نادیده گرفته شده است
تصور می‌شود که عدالت اجتماعی یک امر شخصی است و ناشی از مواسات و بخشش فردی و امری دلبخواهی است، در حالی که مواسات با مساوات بسیار فرق دارد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، عدالت از جمله مفاهیمی است که گمشده بشر در دوره‌های مختلف تاریخی بوده است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخت، به ضرورت حضور ارزشمند عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع‌اش پی برده است.

مسأله عدالت از دیرباز جز مهمترین مباحث و دغدغه‌های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است. مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته به خوبی بیانگر این موضوع است که امیرمومنان (ع)، لحظه‌ای برای اجرای عدالت درنگ نکرد.

عدالت اجتماعی را می‌توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می‌بایست توجه داشت که بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است. آنچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملت‌ها و دولت‌ها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب و مرامی و حتی هیچ اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه آن را برای جامعه واجب و لازم دانسته است.

بر همین اساس با دکتر عماد افروغ استاد دانشگاه و جامعه شناس به گفتگو نشستیم تا جایگاه عدالت در اندیشه و عمل حضرت امام علی (ع) را بررسی و واکاوی کنیم، که در ادامه می‌خوانید:

عماد افروغ، عدالت اجتماعی، خبرگزاری رسا

 

*تعریف عدالت چیست؟

بهترین تعریفی که در خصوص عدالت وجود دارد و امیرمومنان علی (ع) نیز به آن اشاره و تاکید می‌کنند همان اعطای حق به ذی حق است. البته ابعاد این تعریف باید شکافته شود تا بتوان به جامع‌ترین وجه آن دست یافت.

زمانی که سخن از حق به میان می‌آید برخی پرسش‌های جدی مطرح می‌شود مبنی بر اینکه حق چیست؟ ذی حق کیست؟ تشخیص حق با کیست؟ آیا حق فردی است یا اجتماعی، یا هر دو؟ ملزومات مفهومی و تبعات توجه به حق چیست؟ اگر این پرسش‌ها پاسخ داده شود به جامع‌ترین تعریف عدالت نزدیک می‌شویم.

وقتی گفته می‌شود انسان واجد حق است منظور یک انسان خاص، مسلمان، بودایی، مسیحی، یهودی، و غیره نیست، بلکه انسان به ما هو انسان واجد حق و کرامت است، زیرا فطرت و خلقتی الهی دارد و این عبارت را می‌توان در سخنان مختلف امیرمومنان علی (ع) مشاهده کرد.

برای مثال حضرت در نامه مالک اشتر به جناب مالک می‌نویسند مردم یا برادران دینی تو هستند یا در آفرینش با تو همانند بوده و یکی هستند؛ همچنین در خطبه ۱۸۵ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: میان کلان و نازک اندام، گران و سبک، نیرومند و ناتوان در آفرینش جز همانندی نیست.

*مبانی هستی شناسانه عدالت فردی و عدالت اجتماعی چیست؟

وقتی سخن از حق به میان می‌آید از هستی نیز سخن به میان می‌آید، یعنی هر چیزی که واجد هستی است واجد حق نیز می‌باشد و چون کلام مربوط به حیطه انسانی و اجتماع بشری است تناظر بین حق و هستی انسان در سه وجه فردی، گروهی و جامعه‌ای قابل ردیابی است؛ بنابراین انسان در حالت فردی، گروهی و در سطح جامعه واجد حق بوده و وقتی تناظر حق و هستی مورد توجه قرار می‌گیرد با توجه به انبساط هستی در وجوه سه گانه فردی، گروهی و جامعه‌ای، حق انسان نیز قابل تقلیل به هرکدام نخواهد بود.

در بحث عدالت علاوه بر وجه و بعد فردی باید به حیث و بعد اجتماعی انسان و در نتیجه عدالت اجتماعی نیز توجه شود و این نکته بسیار اساسی است. یعنی انسان به اعتبار اینکه یک هستی اجتماعی دارد دارای یک حق اجتماعی نیز هست؛ کسانی که این هستی اجتماعی را بر نمی‌تابند نمی‌توانند مدافع خوبی برای عدالت اجتماعی باشند.

به علاوه، زمانی که سخن از حق به میان می‌آید یک سه گانه نیز مطرح می‌شود که از لحاظ مفهومی باید مورد توجه قرار گیرد؛ حق با ذات نسبت دارد و اگر موجودات از جمله انسان واجد ذات نباشند ولو ذات منبسط نمی‌توانیم آن را ذی حق بدانیم برای همین یکی از این اضلاع سه گانه بحث ذات انسان است. و هنگامی که برای انسان ذات قائل می‌شویم باید برای او غایت، فرجام و نهایتی قائل باشیم بر این اساس زمانی که برای آن غایت و ذات قائل شدیم باید برای آن خدایی قائل باشیم، از این رو بین ذات، غایت و خدای متعال یک ارتباط سه گانه وجود دارد که از آن با عنوان وجوه سه گانه مرتبط با حق یاد می‌شود.

حال می‌توان از این زاویه مفهومی و فلسفی به سراغ نهج‌البلاغه رفت و دید که آیا امام علی (ع) به هستی اجتماعی و در نتیجه عدالت اجتماعی توجه دارند یا خیر؟ یکی از سندهای خوبی که می‌توان این مساله را در آن دنبال کرد نامه حضرت به مالک اشتر است.

* حضرت امیر در نامه به مالک اشتر در حوزه عدالت به چه مواردی اشاره می‌کنند؟

حضرت در نامه مالک اشتر عباراتی را بیان می‌کنند که بسیار زیبا و پر مغز است در یکی از فرازها می‌فرمایند: اللّهَ اللّهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ، خدا را خدا را در طبقه پایین اجتماع، از آنان که راه چاره ندارند. همچنین در قرآن کریم به حق سائل و محروم اشاره می‌شود؛ اگر این دو کلام به هم گره زده شود این نتیجه به دست می‌آید که توجه به حقوق اقشار پایین دست و محروم مساوی با حق خداوند متعال است و این نکته بسیار مهمی است و اشاره به عدالت اجتماعی و مساوی بودن آن با حق باری تعالی دارد.

در جامعه‌ای اگر عدالت اجتماعی رعایت نشود در اصل، حق الله در آن جامعه نادیده گرفته شده است و متأسفانه کمتر به این نکته اساسی توجه شده و تصور می‌شود که عدالت اجتماعی یک امر شخصی است و ناشی از مواسات و بخشش فردی و امری دلبخواهی است. در حالی که مواسات با مساوات بسیار فرق دارد چرا که مراد از مواسات بخشش و جود بوده در حالی که عدالت اجتماعی حق خدا، حق مردم و وظیفه حکمرانی است.

حق الهی و عدالت اجتماعی یک امر ساختاری و عام و فراگیر است و شخصی نیست. حساسیت‌هایی که امام علی (ع) نسبت به حق مردم از این منظر دارند، در جاهای مختلف خود را نشان می‌دهد. برای نمونه هنگامی که مردم فوج فوج به سراغ ایشان می‌آیند نکته‌ای را در خصوص بیت‌المال مطرح می‌کنند که بیانگر انتقاد حضرت در شیوه جاری تقسیم بیت‌المال است حضرت در این کلام می‌فرمایند: «به خدا سوگند، بیت‌المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می‌گردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت‌تر است.» در اینجا مقصود از صاحبان اصلی مردم هستند. همچنین می‌فرمایند: «زیرا عدالت گشایش بر عموم است و هر کسی که عدالت بر او گران آید تحمل ستم برای او سخت‌تر است.»

تصور می‌شود که عدالت اجتماعی یک امر شخصی است و ناشی از مواسات و بخشش فردی و امری دلبخواهی است. در حالی که مواسات با مساوات بسیار فرق دارد چرا که مراد از مواسات بخشش و جود بوده در حالی که عدالت اجتماعی حق خدا، حق مردم و وظیفه حکمرانی است.

برای فهم دقیق دیدگاه امام علی در رابطه با عدالت، بهترین روش توجه به دیدگاه‌های شکل گرفته در رابطه با عدالت است. یک دیدگاه با عنوان مساوات گرایی معروف است که مدافعانی جدی دارد که می‌توان در این بین به روسو و مارکس اشاره کرد. برای مثال دیدگاه مارکس این است که از هر کس به اندازه توانایی و به هر کس به اندازه نیاز. این نگاه مساوات گرایی است اما توجهی به تفاوت‌ها و شایستگی‌ها ندارد. البته تئوری‌های دیگری نیز در برابر این مساوات گرایی مطرح شده که یکی از آنان تئوری شایسته گرایی است که در آن به استعداد و شایستگی افراد نیز توجه می‌شود، اما استنباط بنده از نهج‌البلاغه آن است که حضرت امیر یک دیدگاه تلفیقی بین دیدگاه مساوات گرایانه و توجه به شایستگی‌ها دارند.

برای مثال در اهمیت مساوات، حضرت در رسیدگی به امور فرودستان حق آنان را حق الله می‌دانند و این نشان می‌دهد که حضرت قائل به این مهم هستند که چیزی ورای جمع جبری افراد وجود دارد که از آن با عنوان جامعه یاد می‌شود که در اصطلاح به آن دیدگاه اصالت جامعه‌ای نیز می‌گویند، یعنی جامعه برای خودش یک هستی مستقل دارد. اما امام علی (ع) تنها مساوات گرایانه نگاه نمی‌کند زیرا در نهج‌البلاغه به مالک اشتر می‌فرمایند مالک تلاش هر کسی را به پای خودش بنویس و به پای دیگری ننویس؛ گاهی انسان تلاش بیشتر می‌کند خواه ناخواه باید تنعم بیشتری نیز دریافت کند اما این تنعم بیشتر برای افراد نباید به قیمت بی توجهی به استاندارد اولیه برای همه اقشار جامعه باشد؛ برای همین امام علی (ع) بیت‌المال را مساوی بین مردم تقسیم می‌کردند و کاری به فعالیت‌ها، تجارب و گذشته افراد نداشتند. یکی از مسائلی که سبب شد برخی افراد از گرد ایشان پراکنده شوند این بود که چرا شما به مساوات عمل می‌کنید.

مدتی در کشور برخی مباحث مطرح شد و آن بحث درباره جود و بخشش در برابر عدالت بود. حضرت در بیانات خویش به این نکته توجه دارند که عدل بر جود ارجح است چرا که جود یک امر خاص و فردی بوده در حالی که عدل یک امر اجتماعی، ساختاری و عام است و کسی نمی‌تواند دیگری را به خاطر اینکه بخشش و جود نداشته مجازات و یا سرزنش کند. اما به دلیل بی عدالتی می‌توان دیگری را مواخذه کرد زیرا حقی بر عهده او بوده اما این حق را ادا نکرده است. انسان از حق خود می‌تواند بگذرد اما هرگز نمی‌تواند حق دیگران را ببخشد. برای مثال کسی که مجری حقوق ملت است نمی‌تواند آن حقوق را ببخشد زیرا آن حقوق حق شخصی او نیست.

*نگاه امام علی (ع) در خصوص حقوق متقابل والی و مردم چیست؟

امام علی (ع) همانگونه که عدالت را معطوف به حق تعریف می‌کنند در واقع بحثی در خصوص حق متقابل دارند که بسیار زیبا بیان می‌کنند. حضرت در خطبه ۳۴ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است، حق شما بر من، آنکه از خیر خواهی شما دریغ نورزم و بیت‌المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهی کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمائید و فرمان دادم اطاعت کنید.»

مدتی در کشور برخی مباحث مطرح شد و آن بحث درباره جود و بخشش در برابر عدالت بود. حضرت در بیانات خویش به این نکته توجه دارند که عدل بر جود ارجح است چرا که جود یک امر خاص و فردی بوده در حالی که عدل یک امر اجتماعی، ساختاری و عام است و کسی نمی‌تواند دیگری را به خاطر اینکه بخشش و جود نداشته مجازات و یا سرزنش کند.

از این عبارت مستفاد می‌شود که حق طرفینی است و نباید حق را یک طرفه دید. یکی از وظایف مهم والی تقسیم عادلانه بیت‌المال است و او حق ندارد در تقسیم بیت‌المال تبعیض قائل شود و نسبت به این تبعیض‌ها و فسادها بی تفاوت باشد. حضرت در این کلام خطاب به مردم می‌فرمایند حق من بر شما این است که مرا نصیحت کنید و در جای دیگر آمده که من همانند آن حاکمان نیستم که خود را بری از خطا ببینم. ایشان در خطبه ۲۱۶ می‌فرمایند: «از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید.»

از نامه مالک اشتر می‌توان به هشت حق مردم بر والی و زمامدار دست یافت و چنانچه بشر بر اساس این حقوق عمل کند جهان شاهد یک حکمرانی ویژه خواهد بود.

یکی از آن حقوق عطوفت و مهربانی است، حاکم باید نسبت به مردم عطوفت داشته باشد و با آنان مهربانانه برخورد کند. «مهربانی بر رعیت و دوستی ورزیدن با آنان را برای دل خود پوششی گردان.»

حق دوم بحث عفو و بخشش است، والی باید روحیه عفو و بخشش داشته باشد. «گناهی از ایشان سر می‌زند، یا علت‌هایی بر آنان عارض می‌شود و یا خواسته و ناخواسته خطایی بر دستشان می‌رود به خطای آنان منگر و از گناهشان درگذر.» حضرت درباره مردم این چنین سفارش می‌کنند اما از کوچک‌ترین خطای امرا و والیان خود نمی‌گذرند. بنابراین در جامعه اسلامی در وهله نخست باید مسئولان خاطی محاکمه شوند.

حق سوم پرهیز از اقتدار گرایی و قانون گرایی صوری است، حضرت به مالک می‌فرمایند: «و مگو مرا فرموده‌اند و من می‌فرمایم و اطاعت امر را می‌پایم، چه این کار دل را سیاه می‌کند و دین را پژمرده و موجب زوال نعمت است و نزدیکی بلا و آفت.» مسؤول نباید قانون گرایانه خشک و بدون توجه به محتوا و روح معطوف به عدالت و حق قانون با مردم برخورد کند. برای مثال شاید در آن سالی که می‌خواهد مالیات وضع کند باران خوبی نباریده و کشاورز محصول خوبی برداشت نکرده باشد.

حق چهارم حق طلبی و حق مداری است، والی باید حق طلب و حق مدار باشد و بر اساس فرمایش ایشان مسئول نباید به نیکوکار و بدکار به یک دید بنگرد طوری که رعیت را در نیکی کم و بدکار را به بدی وادار کند.

پنجمین حق عدالت خواهی است، حضرت می‌فرمایند: «آنچه بیشتر دیده والیان به آن روشن است بر قراری عدالت در شهرها و پدید شدن دوستی در میان رعیت است.»

حق ششم مشاوره و نظارت است، این حق مردم است که والی آنان اهل مشورت باشد و نظارت بر امر امرا داشته باشد. «سپس در فعالیت و کار امرای خود بیاندیش و پس آزمودن به کارشان بگمار و به میل خود و بی مشورت دیگران به کاری مخصوصشان مدار.» حضرت در نامه مالک تاکید می‌کنند بدون مشورت دیگران کسی را به کاری مشغول مدار؛ مردم حق دارند در جامعه شاهد شایسته گرایی باشند، مردم حق دارند ببینند که بهترین‌ها، شایسته‌ترین‌ها و اخلاقی‌ترین‌ها بر آنان حکم می‌کنند نه اینکه عده‌ای بر اساس تبار، فامیل و دوست به مسوولیت‌های مهم گماشته شوند.

حق هفتم وفای به عهد است، امرا باید وفای به عهد داشته باشند بر همین اساس حضرت علی (ع) می‌فرمایند: و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در نامه خود به او امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمه داری ادا و خود را چون سپری در برابر پیمانت برپا.»

در آخرین حق حضرت به پرهیز از انحصار طلبی تاکید می‌کنند: «و بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که بهره همه مردم از آن یکسان است.» وقتی چیزی برای همه است والی حق ندارد آن را انحصاری کرده و از آن خود کند.

این حقوق مورد استنباط صرفاً توصیه‌های اخلاقی نیستند، بلکه مبتنی بر یک هستی شناسی و انسان شناسی خاص اند.

نام امیرمؤمنان علی (ع) و یاد او چنان با عدالت، عدالت‌خواهی و عدالت‌ورزی پیوند دارد که چون نام او برده می‌شود و از او یاد می‌گردد، این امور نیز مطرح می‌شود. به تعبیر جُرج جرداق مسیحی: «امام علی، صدای عدالت انسانیت» است.

پیشوای عدالت‌خواهان و عدالت‌ورزان، همه زندگی خود را در راه عدالت انسانی طی کرد که جز بدان نمی‌توان راه کمال آدمیان را فراهم ساخت. آن حضرت خود در این باره فرمود: خدایا! تو خوب می‌دانی که آن‌چه از ما رفت، نه به خاطر رغبت و رقابت در قدرت بود، و نه از دنیای ناچیز خواستنِ زیادت. بلکه می‌خواستیم نشانه‌های دین تو را بازگردانیم، و در شهرهایت اصلاح را آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده‌ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده‌ات اجرا گردد.

برترین حدود، اجرای عدالت است، و آن هم عدالتی برای انسان و در خدمت انسان تا زمینه رشد و کمال او را فراهم سازد. امام علی (ع) در این راه پیشتاز و پیشواست، و آموزه‌های آن حضرت در این عرصه بی‌مانند و راه‌گشاست؛ و این آموزه‌ها در نهج‌البلاغه، در قامتِ برترین واژگان و والاترین معانی جلوه‌گر است.

 

ارسال نظرات