امکان و مطلوبیت تمدن اسلامی
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در روزهای اخیر، مناظره ای علمی میان حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه و آقای علوی بروجردی و در خصوص نسبت اسلام و اقتصاد برگزار شد.
در این مناظره، موضع اولیه آقای علوی بروجردی این بود که در مکاتب و علومی همچون اقتصاد، مراجعه به روش جاری و رایج و بعد بررسی اینکه آیا از نظر شرعی ردعی بر آن وجود دارد یا خیر، کافیست. کار فقه این باشد که با موضوع شناسی مناسب، این مکاتب و علوم را بررسی کند و امضای شریعت را برای آنها بررسی کند.
در این صورت، جزئیات آن نیز از دین طلب نخواهد شد بلکه از عقلا پرسیده خواهد شد. حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه، به پشتوانه فلسفی مکاتب علمی همچون مکاتب اقتصادی اشاره کرده و توجه به آنها را مهم دانست و مسائلی را که اقای علوی بروجردی به عنوان چارچوب های اقتصادی در دین (نگاه به تولید، مصرف، عدالت اقتصادی، مالکیت و ...) مطرح کرد را همان تعیین کننده مکتب اقتصادی اسلام دانست و فلسفتنا شهید صدر را به دلیل اثرگذاری فلسفه بر مکتب علمی، مقدم بر اقتصادنا ایشان که به دنبال تعیین نظر اسلام درباره اقتصاد بوده است دانست.
در این مناظره، در نهایت درک و توافق مشترکی نسبت به غنای اسلام از روایاتی که مکتب اقتصادی اسلام را روشن کند حاصل شد و لزوم دقت بیشتر در موضوع شناسی نیز تاکید شد.
آقای پروفسور مهدی گلشنی چهره ماندگار علمی کشور و برنده و داور جایزه تمپلتون علم و دین هستند. خبرنگار خبرگزاری رسا برای شناخت و درک بهتر از علم و ارتباط آن با دین گفت و گویی با ایشان انجام داده که در ادامه می خوانید:
ارتباط فلسفه، مکتب و خود علم
رساـ همان طور که مستحضرید، در رشته های مختلف علمی مکاتبی وجود دارد. برای نمونه، در اقتصاد، مکتب شیکاگو، فریدمن، کلاسیک و نئوکلاسیک مطرح است. اگر ممکن است، بفرمایید نسبت بین فلسفه علوم، مکاتب علمی و خود علم چیست؟ در کدامیک از این ها ایدئولوژی و مسائل ارزشی نقش پیدا می کند؟
در همۀ علوم، هم معرفت شناسی دخالت دارد و هم هستی شناسی، و هر دوی این ها ریشه در دین دارند. شما وقتی تعدادی تجربه می کنید و می خواهید جمع بندی کنید، بعضی اصول عام در کار می آیند که ریشۀ تجربی ندارند بلکه از فلسفه ها یا ادیان اخذ می شوند. این مطلب، هم در مورد علوم تجربی صادق است و هم علوم انسانی.
ملازمه کشف تجربی و شکل گیری مکتب
رسا ـ ملازمه کشف تجربی (ناشی از آزمودن و مشاهده) با شکل گیری مکتب علمی چه میزان است؟
در همۀ این ها مفروضات عام (عمدتاً متافیزیکی) دخالت دارند؛ ولی ممکن است دانشمند به این مطلب توجه نداشته باشد.
ریشه فلسفی مکاتب
رسا ـ آیا می توان هیومنیزم، سابجکتیویزم و سکیولاریزم را اثرگذار بر مکاتب علمی رایج دانست؟ این نگرش ها در جامعه علمی هم ملازمه و نسبتی با علوم رایج دارد یا خیر؟ آیا می توان در فضای فرهنگ عمومی جامعه، فلسفه مکاتب علمی را از این مکاتب و از گزاره های علمی آنها جدا کرد؟ (آیا ممکن است با توسعه فراگیر این علوم، تلقی جامعه نسبت به هیومنیزم، سابجکتیویزم و سکیولاریزم نیز تقویت شود؟)
خود هیومنیزم، سابجکتیویزم و سکیولاریزم مملو از مفروضات فوق علمی هستند و این مفروضات روی ذهن دانشمند اثر گذار هستند. با آگاهی دادن به جامعه می توان فلسفۀ مکاتب علمی را از این مکاتب و گزاره های ناشی از آنها جدا کرد. روشنگری برای مقابله با این گونه چالش ها کاملاً ضروری است.
سوسیالیسم اقتصادی در جامعه مسیحی
رسا ـ آیا پذیرش سوسیالیسم اقتصادی توسط برخی ملت هایی که مسیحی بودند، شاهدی برای قابل جمع دانستن مکتبی با فلسفه غیردینی در جامعه ای دینی محسوب می شود؟
در صورت عدم روشنگری توسط عالمان صاحبنظر دینی امکان تحقق این مطلب هست.
توافق رشته های علمی بر یک موضوع، به عنوان بناء عقلا
رسا ـ همان طور که حضرتعالی هم آشنایی دارید، در استنباط های فقهی، بناء عقلا بما هم عقلا، مورد توجه قرار می گیرد. از نظر حضرتعالی، اینکه مکاتب علمی فعلی در یکی از رشته های علمی در رویکردی توافق نظر داشته باشند، می تواند به عنوان بناء عقلا بما هم عقلا در نظر گرفته شود؟
غالب مکاتب علمی فعلی به زیربناهای فلسفی حاکم براذهان پیروانشان توجه ندارند و بنا براین در حالت کلی نمی توان نظر آنها را بنای عقلا در نظر گرفت.
امکان و مطلوبیت تمدن اسلامی
رسا ـ از منظر حضرتعالی، با آشنایی ای که حضرتعالی با آموزه های اسلامی دارید، آیا سخن گفتن از تمدن اسلامی، امکان یا مطلوبیت دارد؟
به نظر اینجانب این کار بسیار ضروری است. تمدن اسلامی بر حاکمیت عقلانیت مبتنی بود و من این را مفصلاً در فصل «عوامل مؤثر در شکوفائی علم در تمدن درخشان اسلامی» از کتاب «از علم سکولار تا علم دین» توضیح داده ام.
رسا ـ اگر نکته دیگری مورد نظر شریف است، بفرمایید بهره مند شویم.
در کشور ما فرهنگ، کاملاً مغفول مانده است و فرهنگی مغشوش براذهان اکثر دانشجویان و اساتید حاکم است (نه شرقی، نه غربی، و نه اسلامی). ضروری است که اقدامات جدی داهیانه (زیرکانه) در جهت حاکمیت جهان بینی اسلامی در مدارس، دانشگاها و جامعه صورت گیرد، و در این راستا از نخبگان واقعی استفاده شود.
از قبول زحمت حضرتعالی بسیار متشکرم.
گفت و گو از: حجت الله حاجی کاظم؛ ارشد فلسفه علم دانشگاه شریف