۲۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۷
کد خبر: ۶۷۶۴۸۷
نگاهی به بخش دوم گفت‌وگوی گنجی با تلویزیون اینترنتی جدال؛

اعتقاد به ولایت فقیه نسبتی با مشارکت حداقلی ندارد

اعتقاد به ولایت فقیه نسبتی با مشارکت حداقلی ندارد
در بیانیه گام دوم داریم که ما در اصل انقلاب تجدیدنظر نمی‌کنیم، ولی هر جا احساس کنیم، اشتباه کردیم اصلاح می‌کنیم؛ اتفاقاً اصلاح‌طلبانی که نگاه‌شان نگاه تغییر حاکمیت نیست، آن‌ها سخت معتقدند اصلاح امکانپذیر است و این را مرتب می‌گویند.

به گزارش خبرگزاری رسا، دو‌شنبه گذشته ۱۸ اسفندماه بخش اول گفت‌وگوی اینترنتی علی علیزاده با عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان را در این صفحه منتشر کردیم که به برجام و سیاست‌های منطقه‌ای ایران می‌پرداخت. اینک در بخش دوم، موضوعات داخلی و انتخابات و تعاملات دو جناح اصلی کشور را می‌خوانیم. این گفتگو در یک قسمت از برنامه گفت‌وگومحور و اینترنتی جدال ضبط و پخش شده است.


انتخابات در ایران و پدرخوانده‌های اصولگرا

انتخابات نزدیک است، آقای حدادعادل حرفی زدند که عجیب در ذهن جامعه نشست و این احساس را داد که عده‌ای خودشان را قیم مردم می‌دانند، شما همیشه در نوشته‌هایتان از پدرخوانده‌های اصلاح‌طلبی گفتید، آیا نظری در مورد پدرخوانده‌های اصولگرایی هم دارید؟ و قبول دارید همین حرف‌های خوب انقلابی، ایستادگی مقابل امریکا، استقلال‌خواهی، تسلیم نشدن درست است، اما این‌ها همراه با قیم مردم دانستن و گوش نکردن به مردم و تخاطب نکردن با مردم، رسانه ملی، رفتار حداد عادل، قوه‌قضائیه و جا‌هایی که نیرو‌های انتصابی هستند، مردم احساس می‌کنند که، چون نیازی به رأی مردم ندارند، کار خودشان را انجام می‌دهند و راه خودشان را می‌روند و شعار‌های انقلابی هم می‌دهند، آیا این حرف‌های انقلابی که شما می‌زنید، نیازمند مقبولیت اجتماعی و همراهی مردم نیست و نباید نحوه تخاطب اصولگرایان و نیرو‌های طرفدار نظام با جامعه در سال ۹۹ تغییر کند؟

شما در ایران نیستید. ایران را خیلی ساختارمند می‌بینید. من که در ایران و مدعی هستم و با صدای بلند می‌گویم هیچ تعلق جناحی ندارم و کسی نمی‌تواند خلافش را ثابت کند، می‌گویم که اصلاً ساختار‌های سیاسی ما اینطوری نیست که فکر می‌کنید، در اصولگرایی آدم‌هایی هستند که اصلاً چشم دیدن همدیگر را ندارند، طیف هستند نه انسجامی، مثلاً آقای عسگری، رئیس صدا و سیما، شما یک حجت بیاورید که ایشان اصولگراست؛ چون کانتکس ایران را دوگانه می‌بینید، همه در این دوگانه جاسازی می‌شوند؛ مثلاً آقای دهقان یا آقای سعید محمد می‌خواهند کاندید شوند، این‌ها کجا اصولگرا هستند؟ ولی بالاجبار در این کانتکس دوگانه هستند، اما درخصوص حرف آقای حدادعادل من دو نوع به شما پاسخ می‌دهم. یکی اینکه خودشان پاسخ دادند، یکی هم اینکه آقای حداد سخنرانی و تحلیل می‌کند؛ شما هم می‌توانید تحلیل کنید که به این دلایل آقای احمدی‌نژاد رد می‌شود، اما اگر از موضع حقوق حاکمیتی حرف زده است، نه، ربطی به ایشان ندارد.

انتخابات مجلس قبلی از نظر مشارکت پایین‌ترین بود و فشار حداکثری ترامپ کار خودش را کرده و بخشی از مردم مأیوس و خسته هستند و در چنین شرایطی به جای اینکه تلاش برای افزایش مشارکت باشد، کسی که خودش را درون قدرت می‌داند، همین لحن را از بالا به پایین دارد...

من می‌توانم جملاتی از اصلاح‌طلبان علیه احمدی‌نژاد بگویم که از این تندتر است، چرا کسی آنجا توجه نمی‌کند؟ چون تحلیل سیاسی است و می‌خواهند بگویند حداد منتسب به رهبری است! ما که می‌فهمیم! یعنی آقای حدادعادل یک آدمی نیست که خودش بتواند حرف خودش را بزند؛ چرا پای نظام نوشته می‌شود؟

استاندارد دوگانه در برخورد با اصولگرایان و اصلاح‌طلبان داریم؟

قبول دارید فقط اصلاح‌طلبان نیستند که، چون از قدرت حذف شدند، منافع ملی را زیر سؤال می‌برند، آقای رفسنجانی تا زمانی که در قدرت بود، دقیقاً از هسته‌ای، موشکی و حضور ایران در منطقه دفاع کردند، ولی وقتی حذف شدند، حضور ایران را در سوریه زیر سؤال بردند و گفتند دنیای فردا دنیای گفتمان هاست، آقای احمدی‌نژاد تا زمانی که در قدرت بودند، صدای آرمانخواهی و مبارزه با امپریالیست می‌دادند و روزی که از قدرت رفتند، طرفدار مذاکره با امریکا شدند و اصولگرایان هم همینطور؛ این‌ها پشت نقاب انقلاب و اسلام و شعار‌ها پنهان می‌شوند، ولی منافع ملی و امنیت ملی لزوماً نیست؛ منافع جناحی و قبیله‌ای و رسیدن به قدرت خودشان است، نظر شما چیست؟

آسیب‌شناسی در این نگاه وجود دارد. من معتقدم در جمهوری اسلامی بین نخبگان سیاسی که در حاکمیت بودند، الان یک شکافی وجود دارد که این شکاف فراتر از اختلاف‌سلیقه است، به تعبیر امام اگر اختلاف اصولی شد، موجب سستی نظام می‌شود. من معتقدم که نخبگان اصولگرا از جهت مبانی و اصول انقلاب اسلامی با نظام زاویه ندارند، در کارکرد‌ها و رفتار‌ها کاملاً با شما موافقم، اما در جریان اصلاح‌طلب یک اقلیت نخبگی هستند که از جمهوری اسلامی عبور کردند، ده‌ها کتاب، مقاله و تحلیل نوشتند که از اسلام سیاسی، ولایت‌فقیه، از جمهوری اسلامی و اندیشه سیاسی امام عبور کردند. من مدعی هستم و برای این چند کتاب نوشتم، وقتی شما نگاه عرفی دارید، می‌گویید چه اشکالی دارد این در قدرت بیاید، اگر نظام این کار را بکند، چند نفر هم برای نظام دست می‌زنند، چه خوب است! حتی در مورد حصر هم همین حرف را می‌زنند. این را از آن طرف ببینید؛ اگر حاکمیت ما دینی است، حاکمان ما نمی‌توانند برای اینکه در قدرت بمانند هر کثافتکاری را بکنند و به هر پلشتی تن بدهند که در قدرت بمانند، باید شفاف باشد، حتی نماز دو میت هم با فرق دارد و اعتقادش است باید مردم صریح متوجه این تفاوت باشند. من اعتقاد ندارم که در جمهوری اسلامی قدرت موضوعیت و اصالت دارد و حاکمان از مواهب قدرت بهره می‌برند، امام در جمهوری اسلامی در مفهوم قدرت تحول ایجاد کرد و قدرت یک مفهوم دیگری است، در یک اتاق ۱۲ متری بدون کاخ، باغ، پول و حساب و کتاب، کشور را اداره می‌کنی.

از خانه موسوی تا خانه ولایتی

بحث شعاری نیست، بحث این است که چرا فردی مانند ولایتی می‌تواند در کاخ ۶۰۰ متری در تجریش زندگی کند و اشکال ندارد، اما مشابه آن را یک اصلاح‌طلب انجام بدهد، برای نظام مسئله می‌شود، به نظر استاندارد‌های دوگانه استفاده می‌شود، اگر همین حرف حدادعادل را خاتمی گفته بود، بَلبشو می‌شد!

ده‌ها اصلاح‌طلب در مورد احمدی‌نژاد این حرف‌ها را نوشتند. شما آقای ولایتی را مثال زدید و من به عنوان دانشجو خودم سال ۸۴ این سؤال را از آقای ولایتی کردم، گفتم شما چرا در تجریش زندگی می‌کنید؟ گفت من نه از جایی به آنجا آمدم و نه جنوب تهران بودم، من متولد تجریش هستم و بچه تجریش هستم و همین‌جا به دنیا آمدم، من فکر نمی‌کنم کسی که در تجریش به دنیا آمده اگر یک خانه آنجا داشته باشد با تخصص پزشکی و با رتبه ۳۰ دانشگاه چیز خاصی باشد.

آن خانه، خانه مصادره‌ای ا‌ست که از یکی از اطرافیان شاه گرفته شده و بعد به کسی رسیده که از اصحاب قدرت جمهوری اسلامی است.

اگر غیرقانونی است، من اصلاً دفاع نمی‌کنم. خانه موسوی را هم مثال می‌زدی، من اعتقاد دارم حساب و کتاب حقوقی این‌ها درست شده است؛ هم ولایتی و هم موسوی.

اگر جمهوری اسلامی سنگ به این بزرگی را برداشته که با تمدن غرب که یک‌سوی آن امپریالیست بوده که در ۳۰۰ سال گذشته، هندوستان، چین و ایران و عثمانی را نابود کرد و آفریقا را تاراج کرد، مبارزه کند؛ اگر جمهوری اسلامی برای خودش این وظیفه را قائل شده که بخواهد به استقلالش برسد، کمک کند مردم منطقه هم به استقلال برسند، این یک ابزاری می‌خواهد؛ همانطور که موشک حاج‌قاسم را می‌خواست، همانطور نیرویی می‌خواهد که حاضر باشد جانش را برای این آرمان بدهد. یک ابزار دیگری هم می‌خواهد، یکی از ابزارش مشارکت عمومی است، چیزی که آقای خمینی به آن اعتقاد داشت، چیزی که ما الان به آن خیلی اعتقاد نداریم، مسئله بعدی برابری اجتماعی است، نمی‌شود خیابان‌های شما پر از لامبورگینی و پورشه باشد، یک عده از تحریم پولدار شوند و بعد به جوان ۱۸ ساله‌ای که هیچ افقی برای کار کردن ندارد، بگویید وظیفه ما مبارزه با امپریالیست است، همانطور که حرف من را نمی‌خرند، حرف شما را هم نمی‌خرند، بحث ما این است که آیا ما برای آرمان‌هایی که شما می‌گویید، قرار است در داخل اصلاح انجام بدهیم؟

ما و شما روی زمین صحبت می‌کنیم، ما که فضایی صحبت نمی‌کنیم. کسی نگفته جمهوری اسلامی مدینه فاضله است، جمهوری اسلامی چالش‌های متعددی دارد، شما وقتی می‌خواهید انقلاب اسلامی را تحلیل کنید، سه شرط دارد؛ یکی اینکه باید حتماً بر تاریخ ۱۶۰ سال گذشته ایران اشراف داشته باشید که بتوانید قیاس کنید، دوم اینکه مسیری که ما از بهمن ۵۷ آمدیم بزرگراه بود یا ده‌ها دست‌انداز داشت؟ و نکته سوم اینکه رسیدن به هر کدام از این اهداف چه مدتی نیاز داشت؟ پنج سال، ۱۰ سال یا ۲۰ سال؟ وقتی یک کشور بزرگ جهان را که با ما همپیمان است، تحریم می‌کنند، قاطی می‌کند، ما که در تحریم زندگی کردیم و بخش زیادی از مشکلات ما به خاطر تحریم است، بله وقتی ما در تحریم هستیم مشکل ارزی پیدا می‌کنیم؛ مثلاً اگر من ۱۰۰ میلیون داشته باشم یک شبه ۳۰۰ میلیون می‌شود و شما که چیزی ندارید، انتهای جدول می‌روید، بله این آسیب‌ها را داریم، اما...

چقدر دیگر؟ پاسخ شما به یک جوان ۱۸ ساله که دارد وارد دانشگاه می‌شود چیست؟ چند سال دیگر؟ این سختی‌ها چقدر است؟ آن‌ها به حرکت نگاه می‌کنند. در دهه ۶۰ عدالت بیشتر و تبعیض کمتری داشتیم، به نظر می‌رسد ما هر روز داریم دورتر می‌شویم.

بخشی از این داستان به انتخاب مردم و بخشی هم به نگرش برمی‌گردد، نگرشی که بر کشور حاکم می‌شود در عرصه اقتصادی، در عرصه نان و آب مردم که نمی‌توانند بگویند دولت اختیاری ندارد، آموزش و پرورش و غیره. نگرشی که حاکم می‌شود بسیار مهم است، ما الان اعتقاد داریم نگرشی که بر اقتصاد ما حاکم است، یک نگرش بومی نیست؛ مثلاً بازار آزاد است و تنظیم بازار بر عرضه و تقاضاست، من ماه رمضان دو سال پیش به آقای روحانی گفتم اگر شما فکر می‌کنید بازار ایران با عرضه و تقاضا تنظیم می‌شود، الان ما ۵/ ۲ میلیون خانه خالی در ایران داریم، چرا قیمت مسکن مهر بالا می‌رود؟ قبول دارم متأثر از تحریم هستیم، ولی بخشی از نگاه هم این است که کلاً به دروازه‌های کشور نگاه می‌کنیم تا یک اتفاقی بیفتد. من معتقدم اگر به منابع و سرمایه‌هایمان باور داشته باشیم، مسائل شغلی ما حل شده بود.

ادعای اصلاح‌طلبان در مورد دولت احمدی‌نژاد
 
ولی ادعای اصلاح‌طلب‌ها این است که زمانی که دولت هشت سال دست همفکران شما بود، بد‌ترین دوره تاریخ ایران برای تولید شغل بود؛ یعنی می‌گویند دوره جنگ بیشتر شغل ایجاد کردیم تا دوره احمدی‌نژاد و به‌رغم قیمت بالای نفت، یک شغل به شغل‌های ایران اضافه نشد.

این‌ها را از اصلاح‌طلبان نگیرید. این‌ها را از مرکز آمار و بانک مرکزی ایران بگیرید، من به‌عنوان منتقد احمدی‌نژاد می‌گویم احمدی‌نژاد روند مهاجرت روستایی‌ها را به شهر‌ها کند کرد، الان روستای ما به غیر از فاضلاب همه چیزش از لحاظ امکانات عمومی شبیه تهران است، اتفاقات بزرگی افتاده است، مثلاً چهارمحال قبل از انقلاب یک کارخانه قند داشت، زمان آقای احمد ی‌نژاد یک بیمارستانی وسط شهر ساختند مانند نگین است، ۱۰ طبقه است، در استان ما پتروشیمی و کارخانه سیمان ساخته است، کارخانه ذوب قلع ساخته است، دو تا تونل زده که چهارمحال را به اصفهان وصل کرده است، اصلاح‌طلبان بازی درمی‌آورند؛ چون همه چیز سیاسی است، بله احمدی‌نژاد می‌توانسته بهتر عمل کند و باید پاسخگو باشد که شما ۵/ ۱ میلیون ساختی چرا قیمت مسکن سه برابر شد؟ این‌ها هست، ولی اینکه فکر کنند هیچ اتفاقی نیفتاده، نه اینطور نیست بالاخره برای اولین‌بار پول نفت به جیب مردم رفت. من اصلاح‌طلبان را اقلیت پرسروصدا می‌دانم.

آیا اصولگرایان علاقه‌مند به مشارکت پایین در انتخابات هستند؟

انتخابات نزدیک است و بعضی شواهد هم نشان می‌دهد، برخی نیرو‌های اصولگرا علاقه دارند، مشارکت پایین بیاید، چون احساس می‌کنند کاندیدای خودشان انتخاب می‌شود، نگاه شما چیست؟ مشارکت پایین برای آینده و منافع ملی ایران به شدت خطرناک نیست؟

من مواضع خودم را مشخص کردم؛ توئیت زدم و سرمقاله‌ام را برای مشارکت حداکثری نوشتم. این را به اصولگرا‌ها می‌چسبانند، اگر کسی معتقد به مشارکت حداقلی است، اولین چیزی که ندارد اعتقاد به ولایت‌فقیه است، چون، ولی فقیه می‌گوید مشارکت حداکثری، بنابراین مشارکت حداکثری است. اگر کسی دنبال ایده مشارکت پایین است، یا دنبال منافع شخصی‌اش است یا مشکلی دارد یا از چیزی ناراحت است، این‌ها بازی است. در ارتباط با ترامپ بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان اختلافی نبود، اما تا رفت گفتند شما با او هستید، او با دیگری است، درخصوص مشارکت حداکثری هم بین نخبگان سیاسی در ایران اختلاف نیست. به نظر من هر کسی می‌گوید دروغ می‌گوید؛ یعنی اصلاح‌طلبان هسته سخت رأی ندارند، می‌دانند با مشارکت زیاد مشکل‌شان حل می‌شود و اصولگرایان هم یک هسته سخت رأی دارند، بدون تبلیغ در سبد رأی‌شان است و می‌دانند با این نمی‌شود رئیس‌جمهور ساخت، بنابراین من اعتقاد دارم نگاه به مشارکت حداکثری هم نگاه رهبری، هم نگاه دولت و هم نگاه دو جریان سیاسی است.

گفتش به عنوان شعار نه، آیا شورای نگهبان حاضر است که دریچه فیلترینگ و نظارت‌های استصوابی‌اش را کمی باز کند و کمی سعه‌صدر نشان بدهد؟ چون ما دیدیم هاشمی‌رفسنجانی که ستون انقلاب بود از دریچه شورای نگهبان عبور نکرد!

غیر از ۱۶ سالی که مرحوم هاشمی با آیت‌الله خامنه‌ای بود (آنجا فرق می‌کرد یک ستاره‌ای می‌آمد، کاندید می‌شد بقیه هم خیلی با او فاصله داشتند) شما بگویید، از سال ۷۶ به این طرف انتخابات ریاست‌جمهوری سراغ دارید که رقابتی نبوده باشد؟ یعنی دو قطبی که کاملاً مقابل هم گارد دارند و صف‌آرایی نکرده باشند، مثلاً رقابت بین قالیباف و ولایتی باشد، بین لاریجانی و جلیلی باشد، نه، اصلاح‌طلبان در همه انتخابات کاندیدا داشتند و گاهی ترافیک کاندیدا داشتند!

نه، ترافیک نداشتند. اصلا‌ح‌طلبان سال ۹۲ پشت حسن روحانی هستند که چهره شاخص جناح راست بود، چهره شاخص روحانیت مبارز بود.

چرا کاندیدای خودشان را بیرون کشیدند؟

برای اینکه معتقد بودند عارف اصلاح‌طلب خنثی است و مردم به او رأی نمی‌دهند.

اتفاقاً همین است، آقای شکوری‌راد توئیت زده و می‌گفتند عارف آدم نظام است، این‌ها کسی را که آدم نظام باشد و به‌زعم آنان شجاعت نداشته باشد که جلوی نظام بایستد، به‌عنوان کاندیدا قبول ندارند، آقای تاجزاده و حجاریان کسی را می‌خواهند که بتواند نظام را استحاله کند. سال ۸۸ آقای خاتمی را از گردونه خارج کردند و آقای موسوی را آوردند، چون فکر می‌کردند او شجاع‌تر است و اتفاقاً سال ۹۲ هم فکر می‌کردند آقای روحانی شجاع‌تر است و.

احمدی‌نژاد در ۸۴ و ۸۸ مقابل نظام نبود

این نقد هم به شما و همفکران شما وارد است. شما سال ۸۴ کسی را آوردید که خودش را مقابل نظام گذاشته بود، آقای احمدی‌نژاد می‌خواست با حاکمیت دربیفتد و همه را طرفدار زر و زور می‌دانست و تنها کسی که به‌عنوان رئیس‌جمهور توانستید انتخاب کنید کسی بوده که خودش را اپوزیسیون نظام می‌دانست، به نظر کلید رسیدن به کاخ پاستور این است که خودتان را مقابل نظام بگذارید.

آقای احمدی‌نژاد سال ۸۴ مقابل نظام نبود، سال ۸۸ هم نبود.

سال ۸۴ علیه هاشمی‌رفسنجانی صحبت کردند و سال ۸۸ علیه آقای ناطق‌نوری صحبت کردند.

کار ایشان که کار زشتی بود و رهبری هم در خطبه‌هایش گفتند و کسی هم تأیید نکرد، اما صحبت کردن علیه ناطق نوری و هاشمی‌رفسنجانی به معنی صحبت علیه نظام نیست، آقای احمدی‌نژاد اشتباه کرد عکس همسر آن بنده‌خدا را هم نشان داد. از نظر ما کار زشتی بود و ما این چیز‌ها را تأیید نمی‌کنیم، اما اینکه بگویید احمدی‌نژاد مقابل نظام بود، نه؛ مسائلی بعداً برای ایشان به جهت معرفی پیش آمد که من در کتابی نوشتم. سال ۸۴ اصلاح‌طلبان آقایان هاشمی، کروبی، معین و مهرعلیزاده را به‌عنوان کاندیدا داشتند، چهار کاندیدا داشتند و رأی نیاوردند، سال ۸۸ قوی‌ترین مهر‌ه‌شان را آوردند؛ البته محاسبات‌شان اشتباه بود و در دور دوم رئیس‌جمهور مستقر نباید مهره اصلی بیاوریم، درست محاسبه نکرده بودند، بنابراین شکست خوردند، منتها وقتی شکست می‌خورند انگار یک ایرادی در حاکمیت است، وگرنه رأی برای ماست!

خاتمی، درون نظام یا بر نظام؟

اگر اصلاح‌طلبان بگویند ما می‌خواهیم با محمد خاتمی بیاییم، کسی که خودش را سرسپرده ولایت‌فقیه و جمهوری اسلامی دانسته و حداقل خودش گفته من همیشه درون نظام بازی می‌کنم و الان هم از طرف اصلاح‌طلبان به محافظه‌کاری متهم است..
.
شما بحث ولایت او را قبول دارید یا فقط خودش می‌گوید؟

من که با نیت افراد آگاهی ندارم؛ حداقل بین آقای خاتمی و کسانی که رسماً از نظام فاصله گرفتند، ایشان همچنان خودش را درون نظام تعریف می‌کند. اگر اصلاح‌طلبان بگویند ایشان می‌تواند برای ما رأی بیاورد، شورای نگهبان ایشان را تأیید می‌کند؟

من که شورای نگهبان نیستم! جواب قسمت اول سؤال شما را بدهم، آقای خاتمی اگر با نظام همراه است، رهبری چند بار مکتوب در پی‌نوشت نامه یا در سخنرانی عمومی گفتند من دو تا توقع از شما دارم؛ یکی اینکه در محافل‌تان می‌گویید تقلب نشده است. بیایید به مردم علنی بگویید، دوم شعار‌هایی علیه آرمان‌های امام و انقلاب در خیابان‌های تهران داده شد ما نمی‌گوییم کار شما بود، بیایید بگویید این‌ها از ما نبودند، چرا خاتمی نیامد این‌ها را بگوید؟ این ولایتمداری است؟ این همه حاضر هستند هزینه بدهند که این را نگویند. من حداقل پنج کد از اصلاح‌طلبان دارم که می‌گویند تقلب نشده است، صفایی‌فراهانی، تاج‌زاده و حجاریان گفتند تقلب نشده، چرا این را به مردم نمی‌گویند؟ این نفاق است؛ اسم این نفاق را نمی‌توانیم ولایتمداری بگذاریم، اینکه آقای خاتمی چطور باشد با شورای نگهبان است، سال ۷۶ همین شورای نگهبان با همین نظارت استصوابی او را تأیید کرده است، شورای نگهبان، ۲۲۰ نفر از اصلاح‌طلبان معترض فعلی را با همین نظارت استصوابی، به مجلس ششم فرستاده است، قانون که عوض نشده است. من اصلاح‌طلبان را دو طیف می‌دانم؛ یک طیف آن‌ها در نظام هستند، ولی معتقد هستم یک طیف آن‌ها بر نظامند، من می‌گویم کسی که چارچوب جمهوری اسلامی را قبول ندارد (بالاخره جمهوری اسلامی مستقر است و نظام کودتایی هم نیست) کسی که قبول ندارد و این را فریاد می‌زند، چه اصراری دارد وارد حاکمیت شود؟ آقای تاجزاده می‌گوید من جمهوری اسلامی را قبول ندارم، چطوری می‌خواهد نماینده مجلس جمهوری اسلامی شود؟ من این‌ها را نمی‌فهمم.

ولی حق شهروندی دارند، آقای تاجزاده حق شهروندی دارد، امام هم نظام شاه را قبول نداشت، ولی شاه حق نداشت او را تبعید کند، زندانی کند.

حق شهروندی آقای تاجزاده این است که الان دارد در این کشور زندگی می‌کند و حرفش را می‌زند و از جمهوری اسلامی حقوق هم دارد می‌گیرد و به آن فحش می‌دهد، حق شهروندی‌اش این است.

۷ سال هم زندان رفته است...

آن به خاطر مسائل امنیتی است، چرا من و شما نرفتیم؟ من در جریان اصلاحات آدم‌های موجهی می‌شناسم که به درد کاندیداتوری ریاست‌جمهوری می‌خورند.

نماینده سیاسی طبقه متوسط مدرن در حاکمیت کیست؟

بحث من موجه بودن اصلاح‌طلبان نیست، بخشی از جامعه ایران، طبقه متوسط و مدرن نیازمند نماینده سیاسی است، این نماینده سیاسی اگر داخل نظام نباشد، این بخش دنبال نماینده بیرون از نظام می‌رود، اگر ما به محمد خاتمی اجازه ندهیم کم‌کم طبقه متوسط از رضا پهلوی سر‌درمی‌آورد و این هزینه کلان یعنی ناامید کردن مردم و جوانان، یعنی مهاجرت، فساد، نداشتن انگیزه و وفاق ملی، یعنی ملتی که خسته می‌شود، شما قبول دارید طبقه متوسط مدرن که عرفی هم شده، خود جمهوری اسلامی هم مقصر بوده، دانشگاه آزاد فرستاده، شهر‌ها را بزرگ‌تر کرده و جامعه‌ای ساخته که با سال ۵۷ قابل مقایسه نیست، شهر شما در کهگیلویه و بویراحمد در شهرکرد اینترنت دارد و افراد آنجا مدرن‌تر شدند و نماینده سیاسی آن‌ها متفاوت است و شاید دیگر دنبال روحانیت نروند، شاید دنبال افراد انقلابی نروند، آیا نظام جمهوری اسلامی برای ۲۰، ۳۰ آینده می‌خواهد برای آن‌ها نماینده سیاسی در داخل نظام نگه دارد یا می‌خواهد بگوید شما بروید دنبال براندازی و ما شما را داخل نظام راه نمی‌دهیم؟

من در ملت‌مان چنین نگاهی ندارم، در همه نظرسنجی‌ها حتی امریکایی ها، جریان معاند در ایران بین ۴ تا ۶ درصد است، این نگاه که شما می‌گویید قابل تعمیم به ملت ایران نیست و در انتخابات هم که مشارکت می‌کنند و به قول شما هاشمی رد می‌شود، مشارکت سر جایش است و اینطور نیست که مردم به آدم‌ها وصل باشند، اما درخصوص اشخاصی که شما می‌فرمایید مانند آقای خاتمی، اگر الان شورای نگهبان او را تأیید کند، ما می‌گوییم چرا تأیید کردی؟ ما نظام را قبول داریم، دستگاه‌های آن را هم قبول داریم، بدبین هم نیستیم و سوءظن هم نداریم، آقای روحانی را که ما منتقد او هستیم، شورای نگهبان تأیید کرده است، بنابراین ما روی آن بحثی نداریم، اما اینکه شما می‌فرمایید برای اصلاح، در بیانیه گام دوم داریم که ما در اصل انقلاب تجدیدنظر نمی‌کنیم، ولی هر جا احساس کنیم، اشتباه کردیم اصلاح می‌کنیم؛ اتفاقاً اصلاح‌طلبانی که نگاه‌شان نگاه تغییر حاکمیت نیست، آن‌ها سخت معتقدند اصلاح امکانپذیر است و این را مرتب می‌گویند. از من که معتقد به انقلاب اسلامی هستم، بپرسید که جامعه شما به لحاظ کیفی همان انقلابی سال ۶۰ است؟ می‌گویم نیست، پس اگر نیست دلیلش این است به آن‌هایی که مثل ما فکر نمی‌کنند، توجه شده است، آن‌ها میدان‌دار هستند، شما فکر می‌کنید همه حزب‌اللهی ایدئولوژیک هستند؟ چه تعداد از استاد‌های ما حزب‌اللهی ایدئولوژیک هستند؟ دولت ۵ میلیون کارمند دارد، چه تعداد از آن‌ها حزب‌اللهی ایدئولوژیک هستند؟ یعنی اصلاً اینطوری نیست و این حصار‌ها بیشتر فرضی است و یک اقلیتی در این می‌دمند.

ممنونم آقای گنجی که با سعه‌صدر وقت‌تان را در اختیار ما گذاشتید.
 
منبع: روزنامه جوان
علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات