داستان مظلومیت زرتشتیان وطنپرست
به گزارش خبرگزاری رسا، حوادث تاریخ معاصر ایران و تلاشهای انگلستان برای سلطه بر کشورمان ابعاد گستردهای دارد. آنچنان گسترده که با وجود انبوهی از پژوهشها و چاپ مقالات و کتب بسیار در این زمینه، همچنان مسائل و موضوعاتی از آن مغفول مانده و به آن بسیار کم پرداخته شده است. یکی از این موضوعات مغفول مانده، مسئله نفوذ مأموران انگلیسی به انجمنهای زرتشتی در ایران است. نفوذی که باعث استفاده ابزاری از این اقلیت محترم برای ایجاد فتنه در کشور و زمینهسازی برای پیشبرد اهداف سلطهگرایانه استعمار انگلیس در ایران شده است. در این مقاله چگونگی نفوذ انگلستان به انجمنهای زرتشتی، استفاده ابزاری از آنها و مهمتر از همه مقابله زرتشتیان وطنپرست با استعمارگران مورد بررسی قرار گرفته است.
چرا انگلستان به سراغ زرتشتیان رفت؟
علمای اسلام و به ویژه فقهای شیعه بر اساس آیه ۱۷ سوره حج، «زرتشتیان» را اهل کتاب میدانند. به همین دلیل این مردمان در کشورهای اسلامی مانند عراق و ایران همچون بقیه اهل کتاب، همیشه مورد احترام بودهاند. زرتشتیان ایران هم از زمان گسترش اسلام در میان ایرانیان تا زمان قاجار به عنوان مردمانی اهل کتاب، مهربان و صلحجو مورد احترام عموم مسلمانان ایران زمین بوده و البته همچنان هستند. اما کشور استعمارگر انگلیس حدود دو قرن قبل وجود این گروه از اقلیتهای دینی را فرصتی مناسب برای ایجاد تفرقه و پیشبرد اهداف خود در ایران میدید. زیرا انگلستان طی سالها استعمار کشور هندوستان، بخشی از زرتشتیان این کشور را «دستآموز» و «مأمور» خود کرده بود و میدانست که میتواند از ظرفیت مأموران زرتشتی هندوستانی برای پیشبرد اهداف خود در ایجاد فتنه و عملیاتی کردن نقشههای سلطهگرانهاش در ایران استفاده کند. به همین علت با نقشه و فرمان وزارت امورخارجه انگلستان مهاجرت تعدادی از مأموران زرتشتی هندی به ایران آغاز شد. به این شکل گروهی از زرتشتیان هند به سرپرستی «مانِکجیپور لیمجیپور هوشنگ هاتریا» در زمان ناصرالدین شاه [۱۸۵۴. م برابر با ۱۲۳۳. ش]به ایران وارد شدند.
مانکجی کیست؟
مانکجی در سال ۱۸۱۳. م [۱۱۹۲. ش]در بندر سورات هند به دنیا آمد. اجدادش از زرتشتیهای ایرانی بودند که در زمان صفویه به هندوستان مهاجرت کرده بودند. (۱) او از ۱۵ سالگی به خدمت قشون انگلیس در هندوستان درآمد و با مسئولیت «صندوقداری و توزیع پول میان عوامل انگلیس (جاسوسان)» در مناطق سند و افغانستان در ارتش کشور انگلستان خدمت کرده بود و در میانسالی مأموری کارکشته برای این کشور محسوب میشد. مانکجی با پوشش تجارت و البته همراه با سفارشنامههایی خطاب به سفرا و مقامات انگلیس در تهران، بوشهر و بغداد، در اوایل دوران سلطنت ناصرالدین شاه وارد ایران شد. او بعد از ورود به ایران شروع به ارتباطگیری با زرتشتیان کرمان و یزد کرد. جالب است که وی در کنار ارتباطگیری با جامعه زرتشتیان ایران، به ارتباطگیری با «بهائیان» و «دراویش و صوفیه» هم اقدام کرد! در ضمن این مأمور صددرصد انگلیسی در همان زمان دستی هم در خرید و جمعآوری اشیای عتیقه، سکه و کتب قدیمی و خارج کردن آنها از ایران داشت. (۲)
مانکجی خادم یا خائن؟
دوره قاجار را عموم مورخان و پژوهشگران تاریخ، دوره افول و سقوط فرهنگ و تمدن در ایران میدانند. در این دوره به دلیل بیکفایتی پادشاهان قاجار ظلم و استبداد به مردم در سرتاسر ایرانزمین از سوی درباریان، والیان و خوانین عمومیت پیدا کرده بود. در چنین شرایطی وضعیت اقلیتهای دینی هم مانند بقیه مردم قاعدتاً بسامان و مناسب نبود. به همین دلیل وقتی استعمار انگلیس در حال نفوذ به ایران برای سلطهجویی و غارت منابع ایران بود، به وسیله مأمور خود یعنی «مانکجی» از وضعیت نابسامان زرتشتیها نهایت سوءاستفاده را کرد. مانکجی در ایران با منسجم کردن «انجمن اکابر زرتشتیان» و تأسیس مدارس ویژه زرتشتی برای کودکان، کمکهای مالی به زرتشتیان فقیر یزد و کرمان [البته از جیب کمپانی هند شرقی]، به علاوه ساخت دخمه برای زرتشتیان یزد و گرفتن دستور «معافیت پرداخت جزیه» از ناصرالدین شاه در تهران توانست نظر زرتشتیان شهرهای مختلف همچون یزد، کرمان، آذربایجان و تهران را به طرف خود جلب کند. به گونهای که برخی زرتشتیان او را احیاکننده زرتشتیان ایران میدانند. (۳) البته باید در نظر داشت که این کارها گرچه در ظاهر خدمت به زرتشتیان ایران رخ مینمود، اما خیانتهایی را برای همین اقلیت دینی به بار آورد که کمتر از آن سخن گفته شده است. شاید بتوان گفت: اولین اقدام خبیثانه او در ارتباط با زرتشتیان، جداسازی این اقلیت محترم از بدنه جامعه ایرانی بود، زیرا همکاری با مأموران انگلیسی و همراهی با سیاستهای استعمارگرانه انگلستان در ایران برای هر فرد، قوم یا گروه ننگی بزرگ به بار میآورد. درواقع با این اقدام مانکجی و متهم شدن زرتشتیان به همکاری با استعمارگران و در نتیجه منزوی شدنشان، در مراحل بعد انگلستان میتوانست روحیه میهنپرستی و استقلال روحی مردمان زرتشتی ایران را دچار خدشه کند.
دومین اقدام خیانتبار مانکجی در حق زرتشتیان، اتصال آنها با جامعه بهائیت بود. ایجاد زمینه برای بهائی کردن [کافر کردن]زرتشتیان اهل کتاب اقدامی بود که حتی موجب اعتراض زرتشتیان معتقد را هم فراهم کرد. به هرحال مانکجی در طول سالهای اقامتش در شهرهای یزد، کرمان و تهران، سعی بلیغی برای متصل کردن بهائیان و زرتشتیان ایران کرد، مثلاً با تأسیس مدارس ویژه برای کودکان زرتشتی و انتخاب معلمان بهائی برای این مدارس. (۴)
سومین خیانت «مانکجی» در حق زرتشتیان ایران، به جاسوسی وادار کردن ایشان، از وطن به نفع انگلستان بود. او با فریب دادن زرتشتیان و دادن اطلاعات غلط به ایشان، آنها را وسیله جاسوسی برای کشور انگلستان قرار میداد. شاهد مثال این ادعا را میتوان در ماجرای زیر به صراحت مشاهده کرد: در دهه ۱۲۵۰. ش و همزمان با اواسط دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قرار میشود تعدادی از دانشآموختگان مدرسه دارالفنون برای آمارگیری به روش اروپایی از طرف وزارت علوم به ولایات مختلف کشور مأمور شوند. یکی از این دانشآموختگان فردی است به نام مهندس «ذوالفقار کرمانیالاصل مشهور به محلاتی.» (۵) او در شعبان ۱۲۸۸. ق (برابر با مهر ۱۲۵۰. ش) برای تهیه آمار از ولایت سیستان و بلوچستان از طرف وزارت علوم به منطقه مذکور اعزام میشود. او کتاب آمار خود را در رسالهای تحت عنوان «جغرافیای نیمروز» تهیه میکند. جالب است که تنها نسخه این کتاب و البته تنها نسخه کتاب آمار ولایت خراسان تحت عنوان «اشراق السیاحه» که به وسیله جواد بن موسی خراسانی از فارغالتحصیلان دارالفنون ۱۰۰ سال بعد نه در ایران که در هندوستان یافت میشود. آن هم در کتابخانه یک زرتشتی ایرانیالاصل به نام «ملافیروز»، در حالی که در صفحه نسخه خطی این دو اثر نوشته شده بود: وقف شده توسط «بنده یزدانی مانکجی درویشخان» و به قول محقق ارجمند مرحوم حجتالاسلام عزیزالله عطاردی که در سفر خود به هندوستان از این دو نسخه کتاب عکسبرداری میکند و بعدها آن را چاپ میکند: «جالب است که نسخههای اصلی این دو کتاب به هندوستان که در آن ایام تحت سلطه انگلستان بوده، رفته و بعد هم به کتابخانه ملافیروز زرتشتی منتقل گردیده است.» (۶)
داستان مظلومیت زرتشتیان وطنپرست
در مقابل همه خیانتهای که مانکجی در حق زرتشتیان ایران کرد و انحرافاتی که در عقایدشان پایهگذاری کرد، گروهی از زرتشتیان معتقد و وطنپرست ساکت ننشستند و علیه اقدامات او موضع گرفتند. به طوری که در کار انجمنهای تأسیسی مانکجی در یزد و کرمان وقفه ایجاد شد. (۷)
یکی از مهاجران زرتشتی هند به ایران فردی به نام «کیخسرو جی» معروف به ریپورتر، از شاگردان و اعوان مانکجی و البته در خدمت وزارت امورخارجه انگلستان بود. او بعد از مرگ مانکجی در سال ۱۲۷۶. ش در تهران، مأموریت استاد خود را با تأسیس «انجمن ناصری» برای زرتشتیان یزد، کرمان و تهران ادامه داد. (۸) مقابله زرتشتیان معتقد و غیور با اقدامات کیخسرو جی بیشتر از دوره مانکجی بود. ریشه این مسئله هم تغییر مذهب دادن برخی از زرتشتیان و گرویدن ایشان به بهائیت بود. طبق آنچه در کتب بهائیان مندرج است، انجمن ناصری یزد که به دست کیخسرو جی بنیاد نهاده شد، دارای چند عضو بهائی بود که مشارالیهم از حقوق زرتشتیانی که بهائی شده بودند –اما هنوز در زی و جامه زرتشتیان میزیستند- نگاهداری میکرد. اما بعد از مرگ کیخسرو، دامنه این تقابل و اختلاف در زمان پسر او یعنی «اردشیر جی» معروف به ریپورتر گسترش بیشتری پیدا کرد. انجمن ناصری فوقالذکر نیز به پشتوانه اعضای بهائی خود استقلال آنها را مورد تأیید قرار میداد. استاد جوانمرد منشی و دبیر انجمن بهائی بود. همچنین ماستر خدابخش نیز گرچه بهائی نبود، اما از بهائیان طرفداری میکرد. زرتشتیانی که بهائی شده بودند در انتخابات انجمن یزد (۱۳۷۷. ق برابر با) مداخلاتی مینمودند و به این اختلافها دامن میزدند. طبق سندهای ۱۷۴ تا ۱۷۷ اختلافات مابین اردشیر جی و سنتگرایان بر سر همین موضوع به اوج خود رسید. (۹)
سرکوب «انجمن حقگوی»
آن بخش از زرتشتیان ایران که با آموزههای مانکجی و جیها مخالف بودند و اعمال و آموزههای آنان را مخالف وطندوستی و عشق به وطن میدانستند، شروع به مقابله با این مأموران انگلیسی کردند. آنها با تأسیس «انجمن حقگوی» در یزد شروع به خنثیسازی توطئههای زرتشتیان مأمور انگلستان کردند. اما وقتی به شکل قانونی و با صحبت و گفتگو نتوانستند جلوی انحرافات عقیدتی زرتشتیان بهائی شده و وطنفروشی زرتشتیان وطنفروش را بگیرند، حذف فیزیکی زرتشتیان کافر شده [بهائی شده]را آغاز کردند. قاعدتاً در مقابل انگلستان و مأمورانش ساکت ننشستند و سرکوب و منکوب کردن اعضای این انجمن و زرتشتیان مخالف استعمارگر انگلیس را در پیش گرفتند. زدن انگ «متعصب و سنتگرا» به این هموطنان غیور به خاطر وطنپرستی و مقابلهشان با مأموران انگلیسی و بایکوت کردن حرف و اهدافشان در تاریخ معاصر از جمله جنایتهای انگلیس در حق زرتشتیان ایران بوده است. (۱۰)
خیانت بزرگ ریپورتر به دین زرتشتی
مأموریت «اردشیر جی» معروف به ریپورتر با مأموریت پدرش در ایران تفاوت مهمی داشت و آن، این بود که از طرف دولت فخیمه! انگلستان مأمور بود که فردی مستبد، همراه با سیاستهای انگلستان و گوش به فرمان را پیدا و سپس برای انجام کودتا در ایران و روی کار آوردن یک حکومت دیکتاتوری به جای قجرها تربیت کند؛ مأموریتی که ریپورتر به بهترین شکل آن را انجام داد. اردشیر تا پایان عمر و به مدت ۱۶ سال (از مرحله کشف رضاقلدر تا پادشاهی) همدم و همراه همیشگی رضاشاه بود و البته بعد از مرگ [۱۳۱۱. ش]، انگلستان پسرش یعنی شاپور ریپورتر را جایگزین او در دربار پهلوی کرد تا همراه و همدم شاه جوان [محمدرضا]باشد. (۱۱) یکی از اقدامات اردشیر ریپورتر که در وصیتنامه سیاسی خود به آن اشاره کرده است؛ بدبین کردن رضا پالانی نسبت به روحانیت و توجه دادنش به تاریخ باستان است. این وصیتنامه در سال ۱۳۵۱. ش منتشر شده است. (۱۲) از قضا ریپورتر درست در همان بخش ترویج باستانگرایی و برجسته کردن تاریخ هخامنشیان، بزرگترین خیانت را در حق دین زرتشتی و زرتشتیان ایران کرد. او بدون توجه به این نکته اساسی که «نامی از آشو زرتشت پیامبر دین زرتشتی در سنگنوشتههای هخامنشی وجود ندارد»، «هیچ نام و اشارهای به کتاب دین زرتشتی یعنی اوستا در سنگنوشتههای هخامنشی وجود ندارد»، «عدم یکتاپرستی هخامنشیان و اشاره مستقیم آنها به الهه و بتهای مورد پرستش آنها در الواح و سنگنوشتهها در مقابل یکتاپرستی زرتشتیان»، «تفاوت عیان دفن مردگان در سنتهای زرتشتی با دفن مردگان پادشاهان هخامنشی» و... (۱۳) هخامنشیان را منشأ تاریخ ایرانی و دین زرتشتی معرفی کرد و به این شکل، دین زرتشتی را تضعیف و تحریف کرد.
زرتشتیان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
اقدامات خیانتبار مأموران انگلیسی [متظاهر به دین زرتشتی]موجب انزوا و جداسازی و حتی متأسفانه بدگمانی بخشی از بدنه مردم ایران به زرتشتیان را تا حدود زیادی فراهم کرد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) در اولین روزهای پیروزی انقلاب و در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۷. ش در مدرسه علوی با نمایندگان انجمن زرتشتیان ایران دیداری داشتند و در آن جلسه زرتشتیان را «خدمتگزاران ملت و مملکت» نامیدند و فرمودند: «من از آقایان تشکر میکنم. آقایان همه اقلیتها مطمئن باشند که اسلام با اقلیتها همیشه به طور انسانی، به طور عدالت، رفتار کرده است و همه در رفاه هستند و اینها هم مثل سایر اقلیتها جزئی از ملت ما هستند و ما و آنها با هم در این مملکت زندگی میکنیم انشاءالله؛ و رفاه همه حاصل خواهد شد و رمز این پیروزی که وحدت کلمه است باید حفظ بشود. ما در محل خودمان، شما در محل خودتان، سایر طبقات همینطور، همه کوشا باشیم که این ایرانی که الان دست ما دادهاند و خرابهای است، همه با هم و با فعالیت، همه دست به هم بدهیم و این ایران خراب را از سر بنا بکنیم... شما هم که زرتشتیها هستید و همیشه خدمتگزار این ملت و این مملکت بودید، باید به کار خودتان ادامه بدهید و وحدت کلمه را حفظ کنید. از خداوند تعالی توفیق همه ملت ایران را خواهانم.» (۱۴)
بعد از آن هم موقع تصویب «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» توجه ویژهای به اقلیتهای دینی و از جمله زرتشتیان شد. به طوری که طبق اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زرتشتیان در قانون شامل موارد زیر میشود:
۱- داشتن یک نماینده در مجلس شورای اسلامی
۲-داشتن ۱۰ نماینده در شورای شهر و روستا (استان یزد)
۳- انجام آزادانه فعالیتهای مختلف اجتماعی و مدنی در قالب ۲۸ انجمن
۴- داشتن سازمانهای غیردولتی فعال در حوزههای مختلف
۵- داشتن مدارس خاص اقلیت زرتشتی و آزادی آموزش عقاید دینی خود در آن
۶-اجازه چاپ و توزیع کتب، مجلات و نشریات مختص اقلیت زرتشتی
۷-در اختیار داشتن مکان زیارتگاهیهای مخصوص
۸-امکان برگزاری اجلاس و همایشهای داخلی و بینالمللی
۹- حق استفاده از تعطیلات مخصوص زرتشتیان. (۱۵)
کلام آخر
گرچه در طول چهاردهه عمر نظام جمهوری اسلامی ایران زرتشتیان با فاصلهگیری از استعمارگران و مأموران انگلیسی و مهمتر از آن تقدیم شهدای گرانقدری، چون «مهرداد فرارونی»، «کامران گنجی»، «فرهاد خادم»، «کیخسرو کیخسروی» و... در راه استقلال و دفاع از وطن جواب سالها خیانت و جنایت انگلستان را محکم و غیورانه دادهاند، اما لازم است که درباره رویارویی زرتشتیان وطنپرستی که مقابل عوامل به ظاهر زرتشتی انگلیس ایستادند و در دوره قاجار و پهلوی با استعمار مبارزه کردند، بیشتر پژوهش شود؛ پژوهشی که خادم را از خائن جدا کرده و موجب معرفی زرتشتیان خدمتگزار غیور وطن به عموم مردم شود.
پینوشت:
۱-مزداپور، کتایون، «زرتشتیان»، نشر مرکز پژوهشهای فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۴. ش، ص ۷۸،
۲- حقانی، موسی، مقاله «بهائیت و سرویسهای اطلاعاتی انگلستان» -مناسبات مانکجی هاتریا با بهائیان-، فصلنامه ایام، شماره ۲۹، مورخ زمستان ۱۳۸۲. ش
۳-مزداپور، کتایون، «زرتشتیان»، نشر مرکز پژوهشهای فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۴. ش، ص ۷۹ و ۸۰،
۴-حقانی، موسی، مقاله «بهائیت و سرویسهای اطلاعاتی انگلستان» -مناسبات مانکجی هاتریا با بهائیان-، فصلنامه ایام، شماره ۲۹، مورخ زمستان ۱۳۸۲. ش
۵-باید توجه داشت که به احتمال بسیار زیاد این شخص از خاندان «آقاخان»های کرمان و هفتامامیهاست. عمده آقاخانها از عمال انگلیس در ایران محسوب میشوند. نام خانوادگی این شخص کرمانیالاصل مشهور به محلاتی میتواند این حدس را محتملتر بازنمایی کند.
۶-عطاردی، عزیزالله، «جغرافیای نیمروز» -سفرنامه آماری ذوالفقار کرمانی به سیستان و بلوچستان-، انتشارات عطارد، چاپ اول ۱۳۷۴. ش، صفحات ۷ تا ۱۱،
۷-امینی، تورج، «اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران» -از ۱۲۵۸ تا ۱۳۳۸. ش-، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، چاپ اول ۱۳۸۰. ش، ص ۲۸۳ و ۲۸۴،
۸-مزداپور، کتایون، «زرتشتیان»، نشر مرکز پژوهشهای فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۴. ش، ص ۹۴،
۹- امینی، تورج، «اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران» -از ۱۲۵۸ تا ۱۳۳۸. ش-، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، چاپ اول ۱۳۸۰. ش، ص ۴۰۶ و ۴۰۷،
۱۰-خزائی، حسین، «زندگی سیاسی اردشیر ریپورتر»، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۹۰. ش، فصل اختلاف زرتشتیان با اردشیر جی
۱۱- بابابزاز، پروانه، مقاله «اردشیر ریپورتر، لورنس ایران»، ماهنامه یاد ایام، شماره ۴۱، مورخ مهر ۱۳۸۷. ش
۱۲-باید در نظر داشت که این وصیتنامه در زمانی که انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم از رقیب خود یعنی امریکا عقب افتاده و ایران تحت سلطه ایالات متحده درآمده بوده، چاپ شده است و علت انتشار آن را باید در رقابتهای این دو کشور استعماری در ایران دانست.
۱۳-رضی، هاشم، «تاریخ مطالعات دینهای ایرانی»، سازمان انتشارات فروهر، چاپ اول ۱۳۶۶. ش، ص ۴۲ و ۴۳ برگرفته از مقاله «پرتوی نوین بر دین هخامنشیان»، نوشته یحیی ذکاء، مجله هنر و مردم، شماره ۱۲۵، مورخ اسفند ۱۳۵۱. ش
۱۴- صحیفه امام، جلد ۶، ص ۱۹۲،
۱۵- پروین سپهری، خیرالله سیما، مقاله «حقوق اقلیتها در قانون اساسی» با تأکید بر اماکن، داراییها و حقوق اساسی، دوفصلنامه «مطالعات حقوق بشر اسلامی»، سال سوم، بهار و تابستان ۱۳۹۳. ش، ص ۷۳ تا ۹۶