انحرافات مهدویت
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، همواره اعتقادات صحیح در طول تاریخ دچار انحرافات مختلف گشته اند و این طبیعت هر راه درستی است؛ چنان که پیغمبر فرمود: لكلّ شيء آفة(برای هرچیزی آفتی است)( نهج الفصاحه، ح 2255). در بحث مهدویت نیز چنین بوده و حتی باید گفت این انحرافات در بحث مهدویت نه از زمان ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بلکه این انحرافات اندکی بعد از زمان شکلگیری اعتقاد به مهدویت یعنی در نیمه دوم قرن اول آغاز شده است.
البته باید دقت داشت که مراد از اعتقاد به مهدویت به معنای خاص آن یعنی اعتقاد به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با خصوصیاتی که در روایات ما ذکر شده است، می باشد. والا اعتقاد به منجی در تمامی ادیان قبل از اسلام وحتی ادیان غیر توحیدی نیز وجود دارد.
غیر از تعالیمی که در قرآن به صورت نوید کلی مطرح شده است مانند:«ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (آیه105 سوره انبیاء)(برای همیشه زمین در اختیار زورمندان و ستمکاران و جباران نمیماند، این یک امر موقت است و دولت صالحان که بر تمام زمین حکومت کند در آینده وجود خواهد داشت). خود پیامبر هم فراوان اشاره به ظهور امام زمان دارند که به جهت اختصار تنها به یک روایت که اتفاق بین شیعه واهل تسنن هست اکتفا میکنیم، و احدی هم در این جمله تردید ندارد که پیغمبر اکرم فرمود : « لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی »( الغيبة (للطوسی), جلد1, صفحه۴۲۵ ). یعنی اگر فرض کنیم از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده است، خدا آن روز را طولانی میکند تا مهدی از اولاد من ظهور بکند. مقصود این است که این قضای حتمی پروردگار است که اگر فرض کنیم از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده است، این کار حتما باید عملی شود.
پیامبر این نوید را فراوان داده بود و برای جامعه آن زمان کاملا بحث ظهورحضرت مهدی آشنا بود. برای همین بعد از پیامبر، از این مطلب سوء استفاده های زیادی شکل گرفت و به نوعی شروعی برای انحرافات بود.
شاید بتوان اولین انحراف را مربوط به قیام مختار دانست. که با انحراف از موضوع ظهور حضرت مهدی(عج) قیامش شکل گرفت. چنانکه شهید مطهری در این رابطه میفرماید: « مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است.
البته نمیخواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است، کار به آن جهت ندارم. مختار میدانست که ولواینکه موضوع، موضوع انتقام گرفتن از قتله سیدالشهداء است و این زمینه، زمینه ای بسیار عالی است اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند. شاید ( بنابر روایتی ) با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند. مسأله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد ابن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سید الشهداء، چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوی آمده است " اسمه اسمی " نام او نام من است.
گفت: ایها الناس! من نایب مهدی زمانم، آن مهدی که پیغمبر خبر داده است (این را هم توجه داشته باشید: از صدر اسلام، زمان ظهور مهدی (ع) هیچوقت مشخص نشده است. البته یک خواصی میدانستند پسر کی پسر کی پسر کی، ولی در روایات، پیغمبر همینقدر فرمود: " مهدی از اولاد من حتما باید ظهور کند" چیزی که تاریخ آن را نیز مشخص نماید وجود نداشت) مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان، بازی سیاسی خودش را انجام داد. حال آیا محمد ابن حنفیه واقعا خودش هم قبول میکرد که من مهدی موعود هستم؟ بعضی میگویند قبول میکرد برای اینکه بتوانند انتقام را بکشند، ولی این البته ثابت نیست. (اما) در اینکه مختار، محمد ابن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی میکرد شکی نیست، و بعدها از همین جا مذهب کیسانیه پدید آمد. محمد ابن حنفیه هم که مرد گفتند مهدی موعود که نمیمیرد مگر اینکه زمین را پر از عدل و داد کند، پس محمد ابن حنفیه نمرده است، در کوه رضوی غایب شده است. (شهید مطهری، کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، ص283)
این آغازی برای انحرافات ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. اما این انحرافات همچنان ادامه یافت. محمد بن عبدالله محض که مشهور به نفس زکیه بود، و پدرش نوه امام حسن(ع) وامام حسین(ع) می شد، دچار این انحراف گشت، زیرا هم نامش مثل پیغمبر بود و هم خالی در شانه اش داشت؛ واین خال شبیه خال پیغمبر بود که روی شانه ایشان قرار داشت و آن را مهر نبوت می نامیدند. خیلی از کسانی که با محمد بن عبدالله محض بیعت کردند به جهت اینکه او مهدی است با او بیعت نمودند.
گروه دیگر امام صادق(ع) را مهدی موعود دانستند. عده نیز فرزند امام صادق(ع) به نام اسماعیل را مهدی موعود نامیدند و فرقه اسماعیلیه را بنا نهادند. گروهی دیگر امام کاظم(ع) را مهدی انگاشتند و بعد ایشان توقف کردند و فرقه واقفیه را تشکیل دادند. همچنین در مورد امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) نیز چنین بود و عدهای آنان را مهدی موعود دانسته بودند.
همه این انحرافات تا پیش از ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شکل گرفت. شاید با نگاه سطحی این همه انحراف موجب ناراحتی شود اما با نگاهی عمیق تر می توان دریافت که همه این موارد نشان از قطعی بودن بحث ظهورحضرت مهدی(عج) در آخرالزمان است؛ که اینهمه ادعا در مورد آن وجود داشت.
با ولادت امام زمان انحرافات مهدویت اشکال جدیدی نیز پیدا کرد. در واقع میتوان انحرافات مهدویت را پس از ولادت حضرت مهدی(عج) شامل این موارد دانست:
1. کسانی که خود ادعای مهدی بودن را داشتند.
2. کسانی که غیر از نواب اربعه ادعای نیابت خاص از امام زمان داشتند.
3.کسانی که ادعای ارتباط با امام زمان را داشتند.
4. کسانی که در پی مصداق سازی برای علائم ظهور امام زمان بودند.
5. کسانی که برای ظهور امام زمان وقت تعیین میکردند.
6. کسانی که خود را فرزند و یا از بستگان و نزدیکان امام زمان می دانستند.
تمامی موارد ذکر شده از انحرافات مهدویت بعد از ولادت حضرت شکل جدی تری به خود گرفت. اما وجه تمایز انحرافات در سده های اخیر را میتوان اثر گذاری دولت های بیگانه و قدرتهای استعماری دانست که به جهت منافع مادی و سیاسی خود به ترویج این انحرافات دامن می زدند و حتی گاهی خود عامل و پدید آورنده این انحرافات بودند.
از جمله همین انحرافات در سده های اخیر، میتوان به انحرافاتی چون شیخیه اشاره کرد، که قائل به رکن رابع بودند. چرا که آنان راه ارتباط با امام زمان را از طریق شیخ که او با امام زمان در ارتباط است، میدانند.
و یا پدید آمدن بابیت نیز بدینگونه آغاز شد که باب، دعاوی خود را به تدریج، طی چند مرحله ظاهر میکند. در آغاز، خود را باب یا واسطه امام غائب میخواند، بعد اعلام میکند که خود مهدی موعود است و در نهایت اظهار میدارد که پیامبری جدید است از جانب خداوند که دیانتی تازه آورده تا مردم را برای ظهور موعودی جهانی که از او با عنوان «مَن یُظهرُه الله» (کسی که خداوند او را ظاهر خواهد ساخت) یاد میکند، آماده کند. درهر حال به وضوح رد پای استعمار پیر یعنی انگلیس در فرقه بابیه و نظایر آن دیده میشود.
نکته ای که نباید فراموش کرد این است که این انحرافات فقط مربوط به شیعه نبوده و در اهل تسنن هم وجود دارد و البته خود دلیلی بر این است که اعتقاد به مهدویت مشترک بین همه مسلمانان است. نمونه این انحرافات در اهل سنت محمد أحمد المهدی که به نام مهدی سودانی نیز مشهور است، متولد ۱۲ اوت ۱۸۴۴ است. او رهبر مذهبی طریقت سامانیه بود که در ۲۹ ژوئن ۱۸۸۱ ادعا کرد که مهدی موعود است. او شورش موفقی را علیه حکومت بریتانیا در سودان شروع کرد. نیروهایش در ۲۶ ژانویه ۱۸۸۵ موفق شدند که خارطوم را به تصرف خود درآورد و ژنرال چارلز جرج گوردون، حاکم بریتانیایی سودان را به قتل برسانند.
در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند. در هندوستان و پاکستان، قادیانیها به همین عنوانِ ادعای مهدویت ظهور کردند و یا همین چند وقت پیش که محمد عبدالله نصر مشهور به «شیخ میزو» که از فارغ التحصیلان الازهر مصر است و به نظر میرسد قوه عاقله خود را از دست داده، در فیسبوک نوشت: «بدین وسیله اعلام می کنم که من امام مهدی منتظر (محمد بن عبدالله) هستم! که در پیشگوییها نامش ذکر شده و آمدهام تا زمین را پر از عدل کنم و از تمامی مسلمانان سنی و شیعه و ملل کشورهای جهان می خواهم که با من بیعت کنند!»
در همین سالهای اخیر مدعیان فراوانی ظهور و بروز کرده اند که هرکدام ادعاهایی از جمله ارتباط با حضرت و یا فرزند حضرت و یا حتی خود امام زمان بودن را داشته اند و متأسفانه منجر به سوء استفاده های مختلف از مردم هم گشته اند که بیشتر آنان خوشبختانه دستگیر شده اند و متأسفانه بعضی گریخته اند. از جمله آنها محمد حسینپور معروف به دکتر سایان بود که به علت سبک نویش در زمینه هنرهای رزمی به تلویزیون نیز راه یافت. که البته چنین افرادی به جهت وضوح بطلان آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته اند.
شاید تنها کسی که ادعای او در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه بوده سید احمد الحسن است. او با ادعای وصی و رسول امام مهدی(عج) بودن، خود را یمانی معرفی کرده و به تبلیغ گسترده خود در دنیای اینترنت پرداخته و حتی مدعی شده است تاکنون به بسیاری از علمای شیعه دعوت نامه مناظره فرستاده، تا آنها ادعای او را بپذیرند.
یمانی دروغین، علاوه بر این ادعا خود را مهدی نخستین می نامد و با سوء استفاده از روایاتی سعی دارد خود را مهدی موعود معرفی کند. این فرد کتابی با عنوان "بلغ مبین" به قلم شیخ ناظم العقیلی نیز در اینترنت به زبان های مختلف منتشر کرده است که در آن دلایل ادعا و نیز وظایف خود را برشمرده و از همه جهانیان و علما برای پیوستن به خود دعوت کرده است.
بیشتر تبلیغات این فرد در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است. اما درحقیقت، پشت پرده خیلی از کسانی که چنین ادعاهای دروغینی داشته اند میتوان دستهای سرویس های امنیتی بیگانه را مشاهده کرد که با هدف هایی از جمله تضعیف دین، خرافی جلوه دادن عقائد مذهبی، از بین بردن جایگاه ولایت فقیه، ایجاد اختلاف و تفرقه و... درصدد ترویج چنین عقاید انحرافی و سست هستند.
در مجموع باید بیان کرد که همه این ادعاهای نادرست در حالی است که در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی چنین آمده است:
زمانی که زمان رحلت أبوالحسن علی بن محمد سمری (آخرین نایب خاص امام عصر(عج) ) نزدیک شد از او پرسیدند: [نیابت را] به چه کسی وصیّت می کنی؟ او نوشته ای از امام عصر (عج) را که نزدش بود به جمع حاضر نشان داد. در آن نوشته شده بود:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم؛ ای علیّ بن محمّد سمریّ! خداوند اجر برادرانت را در عزای توعظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مُرد؛ پس خود را برای مرگ مهیّا کن و به احدی وصیّت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود؛ زیرا غیبت تامّه واقع شده و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای تعالی و آن، پس از مدّتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد.
و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادّعای مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادّعای رویت و مشاهده کند دروغگوی مفتری است. (احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 475) و فراوان از این دست روایات وجود دارد. که همگی انکار کسانی است که ادعای ارتباط با حضرت را در جامعه مطرح میکنند. تا چه رسد به کسانی که خود ادعای منجی بودن را دارند درحالی که طبق نظر همه منجی باوران بعد از ظهور منجی آخرالزمان، جهان پر از عدل و داد خواهد شد. ولی ظلم و جور امروز جهان خود گواهی بر عدم ظهور حضرتش است.
اما از منظر اسلامی آنچه که حائز اهمیت است زمان ظهور و یا تعیین مصداق علائم ظهور و یا از این قبیل نیست. بلکه آمادگی برای ظهور و انتظار فرج داشتن و مهیا بودن برای آن، مهم است و هر فرد مسلمان باید خود را برای ظهور ولیعصر عجل الله تعالی فرجه شریف آماده و مهیا گرداند.
به عنوان حسن ختام این یادداشت کلامی از مقام معظم رهبری در مهمترین وظایف منتظران واقعی امام زمان بیان می گردد:
« بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد وکاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد. » (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلای تهران 30/07/1381).
حسین جلال الدینی
بسیار عالی بود
بعضی از این موارد رو تاحالا نشنیده بودم