فراخوان دلنوشته در رثای ارتحال علامه حسن زاده + لینک
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حسن حسنزاده طبری آملی مشهور به علامه حسنزاده آملی، فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی بود.
اساتید و بزرگان حوزه او را علامه، ذوالفنون و علامه دهر نیز مینامیدند. وی در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر داشت. او همچنین اشعاری به زبانهای فارسی، طبری و عربی سروده بود. علامه حسنزاده آملی در سومین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۲ش به عنوان چهره ماندگار برگزیده شد. این چهره درخشان حوزه در روز شنبه، ۳ مهر ۱۴۰۰، در سن ۹۲ سالگی دار فانی را وداع گفت.
در راستای ارج نهادن به مقام علمی و عرفانی علامه حسن زاده آملی سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، اقدام به برگزاری فراخوان دریافت دل نوشته از اساتید و طلاب ارجمند می کند.
طلاب و اساتید ارجمند می توانند دل نوشته های خود را از طریق قسمت ارسال نظرات در پایان خبر و یا همچنین از طریق آدرس شبکه اجتماعی ایتا به آدرس https://eitaa.com/rasanewsagency برای خبرگزاری رسا ارسال کنند.
باید کنگره ها و همایش هایی برای شناخت علامه حسن زاده برگزار شود و این شخصیت برجسته که رهبری فرمودند در هر زمان تاریخی به تعداد کم به وجود می آید شناخته شود
روح شاد و یادش گرامی
خدایش رحمت کند
معروف است شخصی به نام رحمانی خدمت ایشان رسید و شعری گفت:
باز دلم آمده در پیچ و تاب ***انقلب ینقلب انقلاب
مرحوم علامه حسن زاده بلافاصله شعری در جواب ایشان گفت:
آملی از شعر تو رحمانیا *** افتخر یفتخر افتخار
خدا ایشان را رحمت کند
ما را بهسوی علم و تقوا رهنُمون رفت
محبوب نیکومنظر مهتابگون رفت
ای دور از قم آرمیده
قم در رثای تو می سوزد
و هجر تو را می گرید.
تو برده دل خدای هستی
زان دل آرا که دراین باغ وجودت آراست**جنّت ذات طلب کردی و خواهان آمد
جزخداوند نبوده ست در اندیشه تو**که جزای تو خداوند به احسان آمد
سنگِ زیرینِ رَحی بوده ای از گردشِ چرخ**عرصهء گردشِ تو روضه رضوان آمد
هرچه بُد مِحنت ایّام، زَبَدبود و برفت**هرچه باقیست همه منحتِ یزدان آمد
آنچه در مزرعِ دل تخم وفا کاشته ای**همه نور و همه حور و همه غلمان آمد
آفرین بر قلم صنع که لوح و قلمی**همه برهان همه عرفان همه قرآن آمد
چشمه آب حیاتست دهانی که از او**همه درس و همه بحث و همه تبیان آمد
تنِ خاکی به سوی خاک روانست ولی**دل عرشی به سوی عرش خرامان آمد
ای عزیزانِ من این نشئه دنیاوی را**به مَثَل اینکه چو زندان وچو زِهدان آمد
چو به گورم بسپردید نِشینید به سور**نه که در سوگ کسی باشد و نالان آمد
خویش را بهرِ اَبَد نیک بسازید به علم**عمل و علم دو سازنده انسان آمد
حمدُلِلّه که حَسَن تا زِ ندایِ خوشِ دوست**ارجعی را بشنیده ست غزلخوان آمد..
این اشعار علامه حسن زاده بهترین دلنوشته در مورد ایشان است
آیات بهجت، ممدوحی، و آقای حکیمی،
جایشان را باید فضلای فعلی حوزه پر کنند.
زین خرابآباد، بر محبوب خود پیوستن است
زندگی بر حقپرستان، در قفس مقدور نیست
کوچ از دار فنا، مثل قفس بشکستن است
هر که با معشوق هستی، بسته پیمانی درست
گفتن لبیک، خود پیوند الفت بستن است
دامها گسترده شیطان در مسیر زندگی
هجرت از این غمسرا، از دام شیطان جستن است
مؤمن زیرک نیفتد، دام خناسان پست
نیک میبیند زمانه، فتنهها آبستن است
با(فرائی)، پاکباز پیر گفتم: راز خویش
گفت: راه رستگاری، از منیت رستن است»
علامه منزل نو مبارک
ای که وجودت همه علم وادب __عشق و صفا بوده ای و لطف رب __ زین همه یاران تو اهل تمیز __کیست بگوید که تو رفتی عزیز __ مرد خدا زنده کند مرگ را ___ زیر قدم له کند او ارگ را __ مرده منم کز ادب و عقل وفهم __مانده نصیبم نشده هیچ سهم __ ________________________________________________مظهر علم وادب و هر فنون __بحر کمالات و دیانت کنون __ سوی خداوند جلیل باز گشت __زندگی بهترش آغاز گشت __ غصه و اندوه برای من است __چون که کنون داده ام او را ز دست _
داغى بزرگ بر دل دنیا گذاشتى
صبر زمانه را به تماشا گذاشتى
اى سرو سرفراز علوم اى حکیمِ جان
از خاک سر به دوش ثریّا گذاشتى
جاى تو نیست روى زمین اى بزرگ مرد
رفتى و پا به عالم بالا گذاشتى
در ساحل سپیده دم از شوق جام وصل
دستى به روى شانه دریا گذاشتى!
ناگاه زخم کوچ نفسگیر خویش را
در امتداد خاطره ها جا گذاشتى
آه اى طبیب خسته دلان با گلاب اشک
درد فراق را به دل ما گذاشتى
اى جان! حدیث حُسنِ حسن زاده ات کجاست؟
علامه! علم را به خودش وا گذاشتى؟!
عمرى نفس به شوق ولایت زدى و بس
یعنى قدم به راه تولا گذاشتى
بر حال ناب بندگیت غبطه مىخوریم
وقتى قرار با گل زهرا گذاشتى
ماه صفر به قصد سفر روضه خوان شدى
مرهم به قلب زینب کبرىٰ گذاشتى
پرواز تو به مقصد بیت الحسین(ع) بود
این اربعین به کرب و بلا پا گذاشتی