محرومیت جامعه و دانشگاهی شدن حوزه؛ نتیجه دوری حوزه از اعطای اجتهاد
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، تصور کنید، وزارت بهداشت سالانه دهها و بلکه صدها متخصص و فوق متخصص در رشتههای مختلف پزشکی، فارغ التحصیل داشته باشد. برای ارائه خدمات این افراد، باید مدرکی یا عنوانی برای ایشان تعریف شود تا مردم، متخصصان را از دکترهای عادی و عمومی بشناسند.
فقط یک مشکل وجود دارد؛ اینکه ممکن است برخی از متخصصان، از این عنوان و مدرک سوء استفاده کنند، مثلا از مردم دستمزدهای سنگین بگیرند. هرچند شاید جمعیت سوءاستفادهکنندگان نسبت به کل جمعیت متخصصان، یک به ده هم نباشد؛ اما وزارت بهداشت دو گزینه پیش روی خود دارد:
یا به خاطر سوء استفادههای احتمالی برخی، کل جامعه را از معرفی متخصصان محروم کرده، مدرک معتبری اعطا نکند و متخصص و غیرمتخصص، همه با عنوان «دکتر» معرفی شوند. طبیعتا خیال وزارتخانه نسبت به ضررهای احتمالی هم راحت خواهد شد و به ظاهر مجالی برای حرف و حدیثی هم نخواهد ماند!!
یا متخصصان را معرفی کند و در عین حال نظارت دقیقی داشته باشد تا کمتر کسی به فکر سوء استفاده باشد. در عوض جامعه از نخبگان پزشکی استفاده میکند.
مثال بالا تشبیهی است برای وضعیت اعطای مدارک حوزه و معرفی فضلای حوزوی به جامعه. طبق قانون فعلی، با شروع سطح عالی، با دریافت مجوز تلبس، عنوان «حجت الاسلام» به طلاب اطلاق میشود. اما فرقی ندارد که این طلبه ملبس، پایه هفت حوزه باشد یا استاد درس خارج حوزه. همه با عنوان «حجت الاسلام» به جامعه معرفی میشوند و برای ردههای مختلف علمیت طلبهها و تعریف جایگاه ایشان، چیزی تعریف نشده است؛ جز مدارک بی هویت معادل دانشگاهی؛ که هیچ اصالت حوزوی ندارند.
در صورتی که به غیر از مراجع و نظایر ایشان که عالمان درجه یک به حساب میآیند، فضلای قابل توجهی هستند که از عموم طلبهها باسوادترند و مجتهد یا قریب الاجتهادند و باید ایشان را عالمان درجه دو دانست، و دیگر طلبهها را درجه پایینتر تعریف کرد.
از سویی، به صرف احتمال سوء استفاده، اعطای مدرک اجتهاد به فضلا مرسوم نیست و تنها راه قانونی آن شرکت در آزمون خبرگان است که، هرچند سال برگزار میشود. گویا استفاده از عنوان مجتهد برای زیر ۶۰ سال، کاری غیراخلاقی و نشانه شهرت طلبی و فخرفروشی است. هرچند اصل این دغدغه درست است که نباید از عنوان «عالم دینی» سوء استفاده شود، اما طرف دیگر قضیه، جامعهای است که تنها شاخصش مراجع و غیر مراجع است و در تشخیص عالمان درجه دو و سه دچار تحیر و سردرگمی است.
این تحلیل، از نگاه مردم و جامعه بود. نگاه از درون خود حوزه نیز نتیجه خوبی ندارد؛ چون روند فعلی سبب شده تا فضلای جوان و عالمان درجه دو حوزه، مشتاق به عنوان «دکتری» باشند تا بلکه میزان علمیت خودشان را با عناوین دانشگاهی به دیگران معرفی کنند. بنابراین رفته رفته هویت حوزوی کمرنگتر شده و حوزه در دانشگاه، بیش از پیش هضم خواهد شد.
واقعا جای سؤال دارد، چرا با این همه هزینهی حوزه و وقتی که خود طلبه میگذارد، فضلای متخصص، با عناوین اصیل به جامعه معرفی نمیشوند؟ درحالیکه معرفی فضلای حوزوی با عنوان ریشهدار حوزوی، هم افتخار برای حوزه است و هم نتیجهاش را مردم لمس میکنند.
به نظر میرسد، راه حل قضیه، تدبیر، تربیت بهتر و نظارت بیشتر است؛ نه کنار کشیدن و چشم بستن بر واقعیت. حوزه در اعطای اجتهاد باید سختگیری عاقلانه و منطقی داشته باشد؛ نه اینکه از ترس عواقب آن، کلا صورت مسأله را پاک کند و گرفتار عواقب بیتدبیری و تبعات آن شود.
هادی چیت ساز
مطالبه به حقی است. بارها دیده ام دوستانی که برای اخذ مدرک به دانشگاه می روند. دوستانی هم دارم که واقعا قریب الاجتهادند ولی قدرشان شناخته نمی شوند و انگیزه آنها کم می شود.
مطالبه به حقی است. بارها دیده ام دوستانی که برای اخذ مدرک به دانشگاه می روند. دوستانی هم دارم که واقعا قریب الاجتهادند ولی قدرشان شناخته نمی شوند و انگیزه آنها کم می شود.