مروارید در صدف دینداری
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حجاب، بهعنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، به اینمعنا است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. بنابراین، حجاب، بهمعنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در اینصورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیرمحرم، مورد توافق فقهای همه مذاهب اسلامی است اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگوی فقهاست. حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و ... دارای آثار و فواید زیادی است.
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است و از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیه نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است.
پیشنه حجاب در ایران
پوشش زن ایرانی پیش از اسلام
با استناد به مدارک به دست آمده از دوره هخامنشیان، مانند تندیس ها، سکه ها، نقوش فرش، پارچه و نقش برجسته هایی که تعدادی از آن ها به خارج از ایران منتقل شده اند، و یا نوشته های برخی از تاریخ نگاران، می توان چنین برداشت کرد که پوشاک زنان ایرانی عبارت از لباس های بلند تا قوزک پا و گاهی فراخ، پیراهن های ساده تا پایین ساق پا به صورت ساده یا ریشه دار، و با آستین های بلند یا کوتاه بوده است.( مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ص ۴۷۶)
لباس های زنان ایرانی در دوره اشکانی عبارت از پیراهنی بلند تا به روی زمین، گشاد، پُرچین، آستین دار یا بدون آستین و یقه راست بوده است. همچنین پیراهنی دیگر داشته اند که روی اولی می پوشیدند و قد آن نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن، چادری سر می کرده اند.( بنفشه حجازی، زن به ظن تاریخ (جایگاه زن در ایران باستان)، ص 141.)
با مقایسه چندین نقش سنگی آناهیتا و نقوش دیگر با هم، به نظر می رسد که بانوان ساسانی، پیراهن بلند بسیار پرچین و گشاد می پوشیده اند و آن را با نواری در زیر سینه ها، مانند بانوان اشکانی، جمع کرده، می بستند. زنان عهد ساسانی گاهی چادرِ گشاد پرچین به سر می کردند که تا به وسط ساق پا می رسیده است.
پوشش زن ایرانی پس از اسلام
از اوایل دوره اسلامی تا عصر مغول
بحث پوشاک زنان ایرانی را در ارتباط با تمدن و فرهنگ اسلامی، باید از دوران سامانیان آغاز کرد. چون سامانیان خود را از نسل ساسانیان می دانستند، باید اذعان کرد که پوشش ایرانیان در این دوران(از اوایل دوره اسلامی تا عصر مغول) همان پوشش دوره ساسانی است که پیش تر درباره آن توضیح داده شد و زنان بالطبع از پوشش های سنتی چادر و روبندهای ابریشمی برای حجاب و پوشش خود استفاده می کردند، آن هم در رنگ های مختلف زرد، آبی و سیاه. در همین رابطه، مینیاتوری از یک نسخه بسیار قدیمی در کتابخانه ملی پاریس موجود است که ترکان خاتون، مادر سلطان محمد خوارزمشاه و حرم های او در لشکر مغول را می نمایاند که دو زن، یکی با چادر سفید و دیگری با مقنعه و چادر سیاه نقاشی شده اند.( سید قاسم موسوی، نگاهی بر سیر تاریخی حجاب زنان در فرهنگ ایران، ص 310)
پوشش زن ایرانی در دوران معاصر
دوران پهلوی اول
پس از مشروطیت و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجددخواهی شکل تازه ای به خود گرفت و کم کم عقده های محبوس در سینه غرب زدگان گشوده شد. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا، اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی نویسندگان و علمای دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند. سال های پایانی سلطنت قاجار در حقیقت سال های انزوای روحانیت شیعه و دوران میدان داری غرب زدگان و وابستگان بود.
در کنار غرب زدگان مسلمان، گروهی از بهاییان نیز به آرامی و در لوای فعالیت های آموزشی، در پی القای فرهنگ بی حجابی به نسل آینده کشور بودند. مدرسه «تربیت» به وسیله بهایی ها تأسیس شده بود و نمونه ای از این مراکز آموزشی بود که نسبت به ثبت نام مسلمانان نیز مضایقه نمی کرد. در این مدرسه، آزادی از نوع جدید آن وجود داشت و دختران نیز همانند پسران حق داشتند آواز بخوانند و برقصند.( زیبایی نژاد و سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 152 تا 155.)
وقایع نگاران از سفر رضاشاه به ترکیه به عنوان نقطه عطفی در حکومت پهلوی اول و عامل اساسی جلب توجه وی به موضوع کشف حجاب یاد می کنند. در بهار سال 1313، هنگامی که رضاشاه سفر خود را به ترکیه آغاز می کرد، همسر و دختران شاه برای اولین بار بی حجاب ظاهر شدند.
بلافاصله پس از بازگشت از سفر، رضاخان در تدارک کشف حجاب برآمد. در این سال به آموزش و پرورش ابلاغ شد که لازم است معلمان و دانش آموزان بدون حجاب در مدرسه حاضر شوند؛ اما در بسیاری از موارد نسبت به رعایت این ابلاغ با مماشات برخورد می شد. این ابلاغیه خود مخالفت هایی را از سوی نیروهای مذهبی برانگیخت.
بالأخره در روز 17 دی ماه 1314 قانون اجباری کشف حجاب به سرتاسر کشور ابلاغ شد و از آن پس زنان از حضور در خیابان ها و معابر عمومی و مجالس با حفظ حجاب منع شدند. پاسبان ها و مأموران حکومتی هر زن محجبه ای را در کوچه و خیابان می دیدند به تعقیب وی می پرداختند و گاه تا داخل خانه ها می رفتند تا چادر و روسری را از سر زنان بکشند. در جریان این یورش ها، بسیاری از زنان به شدت مضروب شدند و تعدادی از آن ها بچه های خود را سقط کردند. کار به جایی رسید که برخی از زنان برای حفظ حجاب و از ترس مقابله با مأموران مجبور شدند به مدت چند سال در خانه بمانند و جز مواقع خاص، که نیروهای حکومتی در کوچه و خیابان دیده نمی شدند، خارج نشوند.
دوران پهلوی دوم
پس از روی کار آمدن محمدرضا، گروهی از زنان که از فشار حکومت پدرش سخت به ستوه آمده بودند، در مخالفت با کشف حجاب، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند. در مهرماه 1320ش، آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی طی نامه شدیداللحنی به نخست وزیر وقت، خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد و پاسخ مساعد دریافت داشت. بالأخره در سال 1323ش، آیت الله سید حسین طباطبایی قمی، از مراجع وقت، طی نامه ای از شاه تقاضا کرد کشف حجاب اجباری را لغو کند.
پس از لغو کشف حجاب، زنان مسلمان به طور علنی باحجاب ظاهر شدند؛ اما در این دوره بیشتر زنان در خارج از خانه از چادر رنگی استفاده می کردند. البته برخی از زنان خانواده های بی تقیّد که طی چند سال طعم آزادی به سبک غربی را چشیده بودند، دیگر حاضر به بازگشت به فرهنگ حجاب نبودند. مهم ترین تفاوت کشف حجاب در عصر پهلوی اول و دوم این بود که کشف حجاب در عصر رضاشاه به زور سرنیزه و در عصر محمدرضا به پشتیبانی تبلیغات حکومتی، گسترش یافت.( زیبایی نژاد و سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص۱۶۳)
در واقع پهلوی دوم با برنامه ای حساب شده و از طریق رسانه های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها تلاش کرد تا زنان را به بی حجابی و برهنگی تشویق کند. وی می خواست با وارد کردن زنان به صحنه های اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مثل حق انتخاب آزاد، محروم بودند. اما هر چه به روزهای پایانی عمر رژیم شاه نزدیک تر می شدیم، جریان رواج حجاب شدت می گرفت و اقشار گوناگون با انگیزه های متفاوت به پوشش اسلامی روی می آوردند.
رشد دینداری
آیا حجاب بعد از انقلاب ضعیف شده؟
به نظر می رسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنش ها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر می کند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش می کند آنرا به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر می کند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دین ورزی است و تلاش می کند اصلاً اهمیت حجاب را منکر شود.
اما واقعن ریشه بدحجابی در جامعه ماچیست؟ ماجرا را از منظری متفاوت ببینید.گزارش اخیر مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد حدود 30 تا 40 درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3 پژوهش رسمی سازمان تبلیغات و ارزش ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می دهد 90 درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد و آنرا ضروری می دانند اما در مصداق حجاب تابع عرف اند.
این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملاً معتقد عمل می کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.
حقیقت حجاب
حقیقت حجاب چیست؟ برخلاف تصور رایج، حقیقت حجاب صرفاً پوشش نیست؛ هرچند پوشش یک ضرورت برای حفظ این حقیقت است. هویت و عمق حجاب، حیا و عفت است. حال باید سوال کرد که آیا بدحجابی منجر به بی حیایی در جامعه شده است؟ در پژوهش سازمان تبلیغات نشان می دهد 85 درصد مردم رعایت حجاب رامانع ارتکاب گناه در جامعه می دانند.
نتیجه این حرف چیست؟ بدحجابی در جامعه نه منشا سیاسی دارد و نه منشا دینی. بدحجابی در ایران می تواند منشا غربزدگی، عرفی گرائی، راحتی و زیبایی پسندی و دهها دلیل دیگر داشته باشد.
اثر دو رویکرد متفاوت
اثر این دو رویکرد متفاوت چیست؟ اگر بدحجابی را سیاسی بدانید باید هر روز بین بدحجاب ها با انقلاب فاصله ایجاد شود. وچنین چیزی البته که شوخی است.
اما بدحجابی نشانه بی دینی هم نیست. اگر اینطور بود باید شاهد کاهش معنویت بانوان در جامعه باشیم. حال آنکه برعکس است.
معنوی شدن جامعه
آیا می توان مدعی شد که با عقب رفتن روسری ها معنویت کمتر شده است؟
مساله اینست که 2 خطای کلیدی ممکن است باعث شود تحلیل نادرستی از جامعه زنان مان داشته باشیم. یک اشتباه در مقایسه نقطه ایست و دوم تحلیل ظاهرگرایانه.
خطای تحلیل ایستا
تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه زنان امروز با زنان در سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسن تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل می گیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سوال کرد خانم بد حجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمه های شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال 57 است؟
خطای ظاهرگرایانه
اما مهمتر، بستری است که جمهوری اسلامی برای رشد و تعالی زن ایجاد کرده است. تحلیل تک بعدی و ظاهرگرایانه و متوقف بر پوشش باعث می شود شناخت درستی از زن ایرانی بیان نشود. زن امروز را باید با حضورش در فعالیت های خیرخواهانه و از خودگذشتی و کمک به کشور و مردم تحلیل کرد. خانم امروز ایرانی را باید جامع دید تا درک درستی از دینداری پیدا کنیم و ظاهرگرایانه با تقلیل پوشش حکم به کاهش دینداری ندهیم.
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است