نقش التزام به آموزههای دينی در استحكام خانواده
به گزارش خبرنگار گروه جمعیت و خانواده خبرگزاری رسا، در رابطه با عوامل تاثیرگذار در استحکام، تقویت وتربیت خانواده این سوال مطرح است که التزام به آموزههای اعتقادی و عبادی چه نقشی در تقویت بنیانهای خانواده به ویژه در تربیت اخلاقی و معنوی آنان دارند. برای هر فرد مسلمان و معتقد روشن است که پرستش و ارتباط معنوی با خالق متعال، جوششی است از اعماق وجود انسان که شعاع نورش، زندگی و اجتماع را نورانی میکند و به زندگی معنا و مفهومی صحیح میدهد.
خاستگاه پرستش فطرت پاک و بیآلایش و جوهره ذاتی و حقیقی انسان بوده که اگر به صورت صحیح راهبری شود، انسان را به اهداف بلندش که همانا سعادت است، متصل میسازد. به همین سبب ترویج عبادت و اشاعه سنت ارزشمند نیایش به درگاه حضرت حق، سرلوحه تعالیم همه انبیا بوده است.
تعالیم و آموزههای اسلام در حوزه عبادت و نیایش، به دو بخش کلی تقسیم میشود که البته میان این دو ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. نخستین بخش این تعالیم را اعتقاد و ایمان به خداوند، پیامبران، امامان معصوم و جهان آخرت تشکیل میدهد. التزام عملی به اعمال و رفتارهای دینی، معنوی و عبادی که از طریق وحی و یا از طریق اولیای خدا رسیده، بخش دیگری از تعالیم و آموزههای اسلام را شامل میشود.
در نوشتار حاضر، در صدد هستیم تا به جایگاه و نقش آموزههای عبادی و معنوی واعتقادی در رابطه با خانواده و فرزندان بپردازیم و با تحلیل و تفسیر آموزههای مربوط به نقش آنها در تربیت، تقویت و استحکام خانواده مبادرت ورزیم.
نقش باورهای اعتقادی در تحکیم خانواده
برخورداری همسران از باورهای دینی و اعتقادی در تحکیم خانواده تأثیر اساسی دارد و بیگانگی و بیتوجهی آنها به اعتقادات و باورهای مذهبی، باعث مشکلات جدی در زندگی خواهد شد. قرآن کریم میفرماید: هر کس از یاد و ذکر من رویگردان شود در زندگی سختی قرار خواهد گرفت. (طه: ۱۲۴)
پرواضح است که ذکر و یاد خداوند، از باور و اعتقاد درونی به خالق هستی و ایمان به توحید بر میخیزد. قرار گرفتن در زندگی سخت و ناگوار میتواند به دلیل حرص، ترس و اضطراب حاصل از این رویگردانی باشد.
رویگردانی از باورهای دینی و اعتقادی، آرامش و لذت را از زندگی میستاند و موجب حیرت و سرگردانی و احساس پوچی میشود. ممکن است علیرغم امکانات مادی و رفاهی خوبی که دارد؛ اما زندگی آرام و مطمئنی نداشته باشد.
در رابطه با تأثیر باورهای دینی بر آرامش روان علاوه بر آموزههای دینی، پژوهشهای روانشناختی متعددی انجام گرفته که در ادامه بحث به آنها خواهیم پرداخت؛ در این قسمت از بحث فقط به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم.
شریل و لارسون در پژوهشهای متعددی که روی افراد بیمار انجام دادند، دریافتند که اعتقادات مذهبی و باور به خداوند در بهبودی سریعتر ناراحتیها دخالت دارد و بهبودی در افراد مذهبی به مراتب سریعتر و موفقتر از افرادی است که اعتقادی به خداوند ندارند. همچنین آقای پیترسون در مقاله خود با عنوان «جایگاه ایمان مذهبی در بهداشت روانی» نتیجه میگیرد که ایمان به خداوند و باور مذهبی در دورههای دشوار و تحملناپذیر از جمله در گرفتاری بدنی و روحی به انسان آرامش میدهد.
نمودهای باورهای دینی
باورها و اعتقادات دینی نمودهای مختلفی دارند که البته در طول یکدیگر هستند که برخی از این نمودها، اعتقاد به خداوند، اعتقاد به رسالت و امامت و اعتقاد به زندگی پس از مرگ است.
دین و باورهای دینی با ارائه یک چارچوب جامع برای تفسیر وقایع، و نیز ارائه پاسخهای مشخص و قانعکنندهای برای پرسشهای وجود مانند اینکه از کجا آمدهام و به کجا میروم، تفسیری همهجانبه از حیات انسانی در اختیار میگذارد و خلأ زندگی را با ایجاد معنا برای لحظهلحظه آن برطرف میکند. سلامتبخشترین جنبه دین، توانایی آن در فروکاستن از نگرانیها و تشویشها از طریق اعطای این اندیشه که یک احساس کنترل بر این دنیای مادی دارد و در سایه قدرت خداوند، میتواند بر مشکلات فایق شود؛ قدرتی که برترین قدرتها و صاحب اراده و اختیار است. این باور همان اعتقاد به خدای یگانه است که مهمترین باور دینی به حساب میآید.
توحید و خداپرستی موجب میشود نگرش فرد به همه هستی و زندگی انسان، هدفدار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام، وحدت رویه و آرامش عمل کند. باور به خدا، همه رفتارها و زندگی خانوادگی را به سوی کسب رضایت خداوند، سوق میدهد. فردی که خدا را ناظر و همراه خود و حتی از رگ گردن به خود نزدیکتر میبیند، تلاش میکند در برخورد با اعضای خانواده و انجام وظایف خانوادگی، رضایت او را جلب کند. توجه به عدالت خداوند و اینکه هیچگونه ظلمی را روا نمیدارد و حق هیچ موجودی را ضایع نمیکند، زمینه شناختی دیگری برای مهار رفتاری اعضای خانواده است.
هرچه این حالت قویتر باشد، مشکلات فرد کمتر خواهد بود، و چنین افرادی به ناظر و داور بیرونی برای حل مشکلات خود نیاز نخواهند داشت. توجه به صفات خداوند، از جمله رحمت و مهربانی گسترده، توانایی نامحدود، حمایت از مخلوقات خود از جمله انسان و کفایت آنها، نیز آثار مثبت بر زندگی فرد و جنبههای خانوادگی او بر جای میگذارد. عطوفت و رحمت اعضای خانواده نسبت به هم که شعبهای از تجلی رحمت خداوند است، زمینه پیشگیری و حل بسیاری از مشکلات است.
توکل بر خداوند، یعنی اعتماد و تکیه بر قدرت او در همه امور زندگی، از آثار ایمان به خداست. گاهی سستی اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف کامل بر موقعیتها موجب میشود فرد نتواند از روشهای مقدور برای حل مشکل بهرهبرداری مناسب کند.
توکل بر خدا باعث تقویت اراده و تأثیر کمتر عوامل مخل روانی شده و فرد را در کوشش برای حل مسائل زندگی و رسیدن به تعادل و سازگاری، تواناتر میکند. خانوادهها در طول زندگی، با مشکلات متعددی روبهرو میشوند که برخی اقتصادیاند، مانند درآمد کم، ورشکستگی یا دزدیدهشدن اموال و بیکاری، برخی به سلامت اعضا مربوط میشوند، مانند بیماری، معلولیت و مرگ، و برخی به روابط و مشکلات بازمیگردد. در چنین شرایطی توکل بر خدا، به تقویت اراده اعضای خانواده و کوشش بیشتر آنها کمک میکند.
افزون بر این، در بنبستها و شرایطی که به ظاهر همه اسباب و نشانههای مادی از عدم حل مشکل حکایت میکند، توکل بر خدا روزنةه امیدی در برابر افراد میگشاید و گاه مشکلات را از راههایی که افراد گمان نمیبرند، حل میکند. پژوهشهای تجربی نیز که درباره رابطه توکل و حرمت خود (عزت نفس) انجام شده مؤید این مطلب است. در تحقیقی که توسط محمدصادق شجاعی درباره رابطه توکل و حرمت خود انجام گرفت، این نتیجه حاصل شده که کسانی که بر خداوند توکل دارند، از حرمت خود (عزت نفس) بالایی برخوردار بوده و در زندگی احساس نیرومندی و کارآمدی میکنند. اینها در مشکلات زندگی مقاوم بوده و با ارادهای قوی که در سایة اعتماد به خداوند به دست آوردهاند، بر مشکلات غلبه میکنند.
اگر نگاهی به زندگی اولیای خدا و پیامبران و همچنین افراد موفق داشته باشیم متوجه خواهیم شد که در سایه توکل به خدا و حرمت خود بوده است. حضرت شعیب (ع) علت توفیق و موفقیت خود را در مقابل مشکلات و تهدیدهای مشرکین اینگونه بیان میکند: توفیق من فقط از خداست. به او توکل کردم و به سوی او بازمیگردم. (هود: ۸۸) نکته مهم در خانواده، توصیه متقابل افراد به توکل است که این نکته برای زنان بیشتر اهمیت دارد و مثبتتر ارزیابی شده است؛ زیرا مسئولیت اصلی حل بیشتر مشکلات بهویژه اقتصادی بر عهده مرد است و تقویت روحیه او از جانب دیگران، اهمیتی ویژه دارد.
از آثار ایمان به خدا، تسلیم و رضا به مقدرات الهی است. پدیدآیی این حالت مبتنی بر فراهم شدن زمینههای شناختی و عاطفی است. فرد باید باور داشته باشد که همه رویدادهای جهان منوط به اذن خداوند و توانی است که او به اسباب و علل افاضه میکند. (کهف: ۳۹؛ اسراء: ۲۰) بهعلاوه، خداوند نهتنها نسبت به مصالح انسانها آگاهتر است، بلکه خیرخواهتر و سعادتطلبتر از خود آنها نسبت به خودشان است.
بنابراین، همه حوادث در جهت خیر و صلاح انسانها روی میدهد. حالت رضایت به رضای الهی موجب میشود اعضای خانواده مشکلات را در زندگی، مثبت و تکاملبخش تلقی کنند و زمینه سازگاری با چنین حوادث بازگشتناپذیری را فراهم کرده و اختلافات ناشی از این حوادث را آسانتر حل کنند. در همین رابطه پژوهشهای متعدد، تأثیر باورهای دینی بر رضایتمندی از ازدواج را تأیید کرده است. تحقیقات دیگر، دین را مهمترین عامل ثبات و پایداری ازدواج اعلام کرده است.
در پژوهشی که توسط مجتبی حیدری در سال ۱۳۸۳ انجام گردید این نتیجه به دست آمد که بین دینداری و رضامندی خانوادگی رابطه زیادی است. هر مقدار نگرش دینی افراد قویتر باشد، رضایت از زندگی آنان افزایش مییابد. یعنی هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محکمتر باشد، زندگی زناشویی از ثبات بیشتری برخوردار بوده و آرامش بیشتری در خانواده حاکم خواهد بود.
هانت (۱۹۷۸) پس از بررسی سازگاری زناشویی زوجها اعلام کرد، مذهب و باورهای مذهبی، با سازگاری زناشویی و سازگاری و رضامندی از زندگی ارتباط دارد و این افراد سازگاری و رضایت بیشتری از زندگی دارند.