ویژگی افرادی که تمایل به خودکشی دارند
گروه زندگی - مینا فرقانی: دنیا روز به روز پیشرفتهتر میشود و آدمها روز به روز تنهاتر. زمانی جایی نوشتم عصر ما «عصر تنهاییهای دستهجمعی» است. کلی شبکهٔ اجتماعی داخلی و خارجی داریم و همچنان تنهاییم. هر روز بیشتر از دیروز. امروز که با پدیدهٔ خودکشی هم بیش از پیش دست به گریبانیم. نمیدانم؛ شاید هم آمارش نسبت به گذشته تغییری نکرده، اما به خاطر همان ابزارهای مدرن و سرعت انتشار اخبار، اخبارش زودتر و بیشتر به دستمان میرسد. نه منحصر به قشر خاصی است، نه فقیر و غنی یا زن و مرد میشناسد. حتی منحصر به سن خاصی هم نیست و متأسفانه در سنین مختلف شاهدش هستیم.
از دکتر «پیمان طاهری» روانشناس بالینی و رواندرمانگر خواهش کردیم دربارهٔ این پدیدهٔ دلخراش کلیاتی را برایمان بگوید. در گفتوگوهای بعدی به صورت موردی به مسائل جزئیتر میپردازیم. همراهمان باشید که حرفهای زیادی با شما داریم...
مثلث روان: رفتار، شناخت، هیجان
خودکشی ممکن است به روشهای خشونتبار انجام شود. در جوامعی هم بهصورت قانونی و در شرایط کنترلشده با روشهایی که «مرگ خودخواسته» نامیده میشود، انجام میگیرد. این را اولین بار در یکی از رمانهای پرمخاطب خارجی خواندم. فکر میکردم زاییدهٔ ذهن نویسنده است؛ اما انگار واقعیت داشت!
دکتر طاهری قبل از اینکه به علل و عوامل ایجاد انگیزهٔ خودکشی در افراد بپردازد، لازم میداند کمی دربارهٔ ساختار روان انسان توضیح دهد: «میخواهم توجهتان را جلب کنم به یک مثلث با سه ضلع هیجان، رفتار و شناخت.
منظور از هیجان تقریباً همان احساسات درون شخص است. شناخت هم افکار درون انسان است. این مثلث از قدیم مورد توجه متفکران و در سالهای اخیر مورد توجه روانشناسان بوده. قدیمترها از زمان فلاسفهٔ یونان تا به امروز فرض بر این بوده که مهمترین ضلع این مثلث، افکار، منطق و شناخت ماست. و این گونه نتیجهگیری میشده که رفتارها و احساسات ما را افکار ما میسازند. بر همین مبنا علم روانشناسی، رویکردهای شناختی را ابداع کرد تا بتواند با تغییراتی در افکار مردم، احساسات و رفتار آنها را تغییر دهد.»
کودکی و نوجوانی، پایههای زندگی
بعدها توجه متفکران و روانشناسان به ضلع «رفتار» جلب شد. دکتر طاهری میگوید: «رویکردهای رفتار درمانی ایجاد شدند تا با ایجاد تغییر در رفتار افراد، بتوانند احساس و افکار آنها را تغییر بدهند. ولی آخرین یافتههای علم روانشناسی بر این مبناست که تأثیرگذارترین ضلع این مثلث، هیجانات و احساسات است و میتوان آسیب هایی را که در این حوزه وجود دارند با رویکرد هیجانمدار ترمیم کرد.
پایههای این هیجانات و احساسات، در دوران رشد ما، یعنی دوران کودکی و نوجوانی است که ساختار روان ما دارد شکل میگیرد و البته از طریق تجارب اولیهای که ما با دنیای اطرافمان داریم. خصوصاً در رابطه با «دیگریهای مهم» (یعنی پدر و مادر). این تجارب میتوانند هیجانات و احساسات ما را پایهگذاری کنند و باعث شوند در آینده تمام وقایع را با فیلترهایی که آن افراد به ما دادهاند، ببینیم.»
پیشفرضهایی که از کودکی به دنبال انسان میآیند
این مدرس دورههای درمان «هیجانمدار» میگوید: «اگر یک کودک در خانوادهای بزرگ شود که در آن احساس ناامنی وجود داشته باشد، او در دوران بزرگسالی تمام وقایع را با پیشفرض ناامنی میبیند. چنین فردی در دوران بزرگسالی، مثلاً اگر رفتار ناراحتکنندهای را از همسرش ببیند، اولین پیشفرضش این است که امنیت زندگیاش دارد به خطر میافتد، احساس ناامنی میکند و احتمال دارد رفتارهای ناسازگارانهای را برای حل آن مشکل انجام دهد.
یا کودکی که در دوران رشد، والدینش به او احساس کافی نبودن، ناتوانی، خوب نبودن، باارزش نبودن و... دادهاند، در دوران بزرگسالی هم با این فیلتر به زندگی نگاه میکند و وقتی اتفاقی میافتد، خودش را ناتوان، ناامید و بیارزش میبیند. دنیای این شخص متأثر میشود از هیجاناتی که در ابتدای زندگی در او ایجاد شده است.
نهایتاً یافتههای جدید علم روانشناسی نشان میدهد مهمترین ضلع این مثلث، هیجان است که بر افکار و رفتار ما تأثیر مستقیم و قدرتمندی میگذارد.».
مدرنیته، کمالگرایی و سراب کمال
برگردیم به عوامل بیرونی که میتواند بر ایجاد انگیزهٔ خودکشی اثر بگذارد. دکتر طاهری دربارهٔ عوامل بیرونی مؤثر بر این پدیده میگوید: «دنیای امروز دنیایی است که تحت تأثیر رسانهها و جامعهٔ مدرن، انسان را به سمت ایدهآلگرایی و کمالگرایی سوق میدهد. ما هر روز در شبکههای اجتماعی و رسانهها دنیایی را میبینیم که شاید حتی وجود خارجی نداشته باشد. در واقع ویترینی پرزرق و برق است که چیزی را که نمایش میدهد به صورت واقعی در درونش ندارد.
وقتی ما انسانها با این دنیای ایدهآلگرا، کمالگرا و تجملگرا مواجه میشویم، انگار مستقیماً زخمهایی که در دوران رشد برایمان ایجاد شده، سر باز میکند. افرادی که در دوران رشدشان به آنها احساس ناکافی بودن، خوب نبودن یا بیارزش بودن داده شده، در مواجهه با این دنیای جدید بسیار آسیبپذیر خواهند بود و با لمس این زخمها احساس کافی نبودن و بیارزش بودن خواهند کرد و احتمال خودکشی در این افراد به شدت افزایش پیدا میکند.
دنیایی که تأییدطلبی را ترویج میکند و به ما این پیام را میدهد که «من باید مورد تأیید همه باشم!»، به شدت میتواند افرادی را آسیبپذیر کند که تجربهٔ طرد شدن یا تنهایی را در گذشته داشتهاند و ترس از تأیید نشدن را در خودشان دارند.».
خودکشی و پی ضعیف ساختمان وجود
از مجموعهٔ این توضیحات میتوان به این نتیجه رسید که در مورد مسألهٔ خودکشی ابتدا باید یک مشکل درونی و آسیبپذیری از قبل وجود داشته باشد که زمینه را برای این آماده کند که در دنیای امروز، عواملی بتوانند فرد را به سمت خودکشی سوق بدهند.
دکتر طاهری، روانشناس و رواندرمانگر، این مسأله را با یک مثال شرح میدهد: «مثل ساختمانی که موقع ساختن، پیاش ضعیف گذاشته شده و این ساختمان ساخته شده. به محض اینکه فشار بیش از حد به این ساختمان وارد شود، ساختمان فرو میریزد. مسألهٔ خودکشی شبیه این ماجراست. اگر افراد ضعفهایی را از دوران رشدشان در خود داشته باشند (مثل طرد شدگی، احساس کافی نبودن، احساس ناتوانی، ناامیدی، ناامنی و...)، دنیای امروز که دنیایی تجملگرا و رفاهزده است و ما را به سمت ایدهآلگرایی، کمالگرایی و تأییدطلبی سوق میدهد به شدت میتواند برای این افراد آسیبزا باشد و آنها را به خودکشی متمایل کند.»
بیبند و باری، فردگرایی و ناامنی، حرکت به سمت خودکشی
باید به جایی بند باشی. چیزی تو را محکم نگه دارد و در پناه خود حفظ کند تا دنیای متلاطم بیرون، تو را به هر سو نکشاند. دکتر طاهری خانوادهٔ منسجم را پناهی امن برای فرد میداند و میگوید: «یکی دیگر از عواملی که باعث شده امروزه با تشدید بحران خودکشی در جوامع مختلف روبهرو باشیم، افراط در لذتهای جنسی و بیبند و باری جنسی است. این مسأله از این طریق منجر به افزایش خودکشی میشود که بنیان خانواده را در جوامع مختلف تخریب میکند. از لحاظ روانشناختی، امنیت و احساس امنیت اول از همه باید درون خانواده ایجاد شود. خانوادهای منسجم که با هم احساس صمیمیت دارند و میتوانند این احساس را به فرزندانشان هم منتقل کنند.
اما دنیای امروز که انسان را به سمت فردگرایی بیشتر سوق میدهد و خانواده را تخریب میکند، باعث میشود احساس امنیت در افراد کاهش پیدا کند. کودکی که در دوران رشد، در خانوادهای بزرگ میشود که والدین طلاق عاطفی داشتهاند یا به صورت واقعی از هم جدا شدهاند، احساس امنیت در این کودک کاهش پیدا میکند. در دوران بزرگسالی هم نسبت به وقایع مختلف آسیبپذیرتر است و بیشتر احتمال دارد که دست به خودکشی بزند.».
ویژگیهای خانوادگی افراد متمایل به خودکشی
در کلینیکهای روانشناسی همواره با افرادی مواجه میشویم که به دلیل ناامیدی مطلق یا احساس ناتوانی در تغییر شرایط به روانشناس مراجعه کردهاند. دکتر طاهری دربارهٔ این مراجعان خود میگوید: «وقتی در زندگی خانوادگی این افراد جستوجو میکنیم معمولاً به عواملی مانند طلاق عاطفی والدین، سردی خانوادهها، جدایی پدر و مادر از هم، رفتار نامناسب والدین با فرد، اعتیاد پدر و مادر، استفاده از الکل، شرایط مالی نامناسب، اختلالات روانشناسی پدر و مادر و مواردی از این قبیل برمیخوریم.
این عوامل باعث شکلگیری دردهای هیجانی و احساسی در افراد میشوند. به طوری که دنیا از دید این افراد جای ناامن و خطرناکی به نظر میرسد. این افراد با احساس ناتوانی، ناامیدی و ناامنی رشد میکنند و زمانی که با مشکلات دنیای بزرگسالی مواجه میشوند، دیگر توان مقابله با این مشکلات را ندارند و خیلی زود تسلیم میشوند. و در نهایت تنها گزینهٔ پیش روی خود را اقدام به خودکشی تصور میکنند.»
خانوادهٔ غیراستاندارد و تمایل فرد به خودکشی
از دکتر طاهری که دانشآموختهٔ جامعهٔ بینالمللی در زمینهٔ درمان هیجانمدار است میخواهم کمی از افرادی بگوید که به دلیل خودکشی به او مراجعه میکنند: «در کلینیک با تعداد زیادی از این افراد برخورد داشتهام. دختر ۲۳سالهای بود که با جرح به خویشتن (آسیب به خود) به بنده ارجاع داده شده بود و اقدامات بسیاری برای خودکشی انجام داده بود. رفتارهای مختلفی را امتحان کرده بود و اطلاعات زیادی دربارهٔ روشهای خودکشی داشت. وقتی با او صحبت کردم، متوجه شدم خانوادهاش از ابتدا غیرحمایتگر بودهاند. او را از کودکی به حال خود رها کرده بودند و او در کودکی به شدت دچار احساس بیارزشی، پوچی و ناامیدی شده بود و در برخورد با مشکلات بزرگسالی، توان و یارای مقابله با آنها را نداشت.
پسر ۲۵سالهای هم به ما مراجعه کرد که در خانوادهای رشد کرده بود که استانداردهای بسیار بالایی داشتند. همیشه از او توقعاتی داشتند که باعث میشد او از کودکی خودش را در فشار زیادی احساس کند. فکر میکرد باید به تمام اهداف والدینش برسد و توقعات آنها را محقق کند. با اینکه او در ۲۵سالگی از نظر یک فرد بیرونی، انسان بسیار موفقی بود و حتی از سن خودش هم جلوتر بود، اقدام به خودکشی داشت، بسیار ناامید بود و احساس میکرد هیچوقت نمیتواند آنقدر که باید خوب باشد. به نوعی از احساس «به اندازهٔ کافی خوب نبودن» یا «ناامیدی از دستیابی به آن استانداردهای سطح بالا» رنج میبرد. اینها هم از عواملی هستند که انسان را به سمت خودکشی سوق میدهند.»
امید و توکل، خودکشی را کاهش میدهد
همهٔ ما گاهی خسته میشویم. بعضی روزها از زمین و زمان بیزار میشویم. اما خودمان را بازسازی میکنیم و دوباره به زندگی برمیگردیم. چه چیز در مسیر این بازسازی و تجدید قوا به ما کمک میکند؟ دکتر طاهری معتقد است «به نظرم شاهواژهٔ مبحث خودکشی، ناامیدی است. احساس ناامیدی بارزترین شاخصهٔ افرادی است که اقدام به خودکشی میکنند. در مقابل، هر چیزی که به شخص امید بدهد، میتواند احتمال اقدام به خودکشی را در شخص کاهش بدهد. یکی از مواردی که در زمینهٔ امیدواری شخص بسیار تأثیرگذار است، بحث دین و توکل به خدا است.
حتی در جوامع غربی هم که امروزه کمتر به دین میپردازند تأیید شده که اعتقاد به خدا و تمسک به مسائل مذهبی میتواند به شدت در کاهش احتمال اقدام به خودکشی تأثیر داشته باشد. ما این مسأله را در اطرافیان خودمان هم میتوانیم ببینیم. افرادی که اعتقادات دینی و مذهبی دارند، معمولاً به زندگی امیدوارتر هستند و با توکل به خدا میتوانند بخشی از مشکلاتشان را پشت سر بگذارند. امید داشتن میتواند احتمال اقدام به خودکشی را به شدت کاهش دهد.».
روانشناسی موفقیت نباید به سرخوردگی منجر شود
شما میتوانید! یعنی مجبورید بتوانید! چرا؟ چون بعضی از گونههای زرد روانشناسی موفقیت معتقدند همه باید در هر شرایطی و با هر امکاناتی بتوانند. اگر نتوانند چه بلایی سرشان خواهد آمد؟ دکتر طاهری توضیح میدهد: «خوب است نگاهی داشته باشیم به تفاوت «روانشناسی زرد موفقیت» و «دین در بحث امید». روانشناسی زرد موفقیت تأکید میکند که انسانها همگی بدون توجه به جایگاه و امکاناتی که دارند باید به ایدهآلترین شرایط ممکن دست پیدا کنند و در ظاهر به انسانها امید میدهد که شما میتوانید به آن جایگاه برسید.
اما اگر ما به عوامل مختلف توجه نکنیم و فقط به راحتی بخواهیم به افراد امید واهی بدهیم، قطعاً افرادی هستند که شرایطش را ندارند و نمیتوانند به موفقیت دست پیدا کنند و پس از آن اتفاقاً ناامید و سرخورده میشوند، خودشان را سرزنش میکنند و احتمال اقدام به خودکشی در این افراد افزایش پیدا میکند.
اما خداوند در سورهٔ بقره میفرماید از هیچ انسانی فراتر از وسع او تکلیفی نمیخواهد. یعنی درست است که خداوند متعال به انسانها برای رسیدن به تعالی امید میدهد، اما شرایط و وسع آنها را هم در نظر میگیرد. این موضوعی است که ما باید در مبحث امید در نظر داشته باشیم.»
توصیهای به دو گروه از افراد
دکتر طاهری، روانشناس و رواندرمانگر در نهایت برای دو دسته از افراد توصیهای دارد:«به کسانی که اطرافشان افراد ناامید و افسردهای دارند توصیه میکنم سعی کنید در کنار این افراد باشید. دردها و حرفهایشان را بشنوید، بدون اینکه قضاوت کنید و تجربهٔ احساسی این افراد را زیر سؤال ببرید. چون افرادی که اقدام به خودکشی میکنند معمولاً اطرافیانشان را از این تصمیم آگاه میکنند. شاید شما آن فردی باشید که این فریاد کمکخواهی را از اطرافیانتان میشنوید؛ افرادی که شاید از ناامیدیها و افسردگیهایشان میگویند و از فکرشان به خودکشی حرف میزنند. این موارد را سرسری نگیرید و به راحتی ازشان نگذرید. دردهای این افراد را بشنوید و سعی کنید آنها را به یک متخصص ارجاع دهید.
به افرادی که فکر اقدام به خودکشی در ذهنشان هست میگویم؛ میدانم که دنیا از دید تو چقدر غمگین و دردناک و ناامیدکننده به نظر میرسد. ولی ما اینجا هستیم که درد تو را بشنویم و چارهای برایش پیدا کنیم. اگر این فکرها در ذهن تو هم هست، بیا تا در موردش صحبت کنیم.»