اگر به قولِ امریکاییها اعتماد نمیکردم کار به اینجا نمیکشید
در فضای دوقطبی جنگ سرد و صفبندی کشورها و گروههای حامی آمریکا و شوروی، سالهای دهه چهل و پنجاه، کردستان عراق به یک معضل برای رژیم عراق تبدیل شده بود. حزب بعث که زمستان 1347 با کودتا توانسته بود حکومت عراق را در دست بگیرد، آشکارا تحت حمایت شوروی بود و در طرف مقابل آمریکا به کمک اسرائیل و رژیم شاه، کردهای عراق را که دنبال خودمختاری و استقلال بودند تقویت میکرد. افسران موساد در کردستان عراق کنار بارزانیها _در راس حزب دموکرات کردستان عراق_حضور فیزیکی داشتند و ایران نیز که با کردستان عراق هممرز بود، علاوه بر حمایتهای اطلاعاتی مشترک، پشتیبان تحرکات بارزانیها بود. نماینده ویژهی ملامصطفی بارزانی در تهران به طور مرتب با نمایندهی موساد در تهران در ارتباط بود و شبکه اطلاعاتی نفوذی اسرائیل در نهادهای نظامی و اداری عراق که به "شبکه شمال" معروف بود نیز زیرنظر "مسعود"، پسر ملا مصطفی بارزانی اداره میشد. عراق نیز در طرف مقابل با تحریک گروههای جداییطلب خوزستان میکوشید ایران را تحت فشار قرار دهد.
اما تغییر و تحولات معادلات بینالمللی جوری رقم خورد که در نخستین روزهای اسفند 1353 در حاشیه اجلاس اوپک در الجزایر، شاه با صدام دیدار کرد و بومدین، رئیس جمهور الجزایر، از «توافق کلی بین دو کشور ایران و عراق برای پایان دادن به اختلافات» خبر داد. کمتر از دو هفته بعد وزرای خارجه ایران، عراق و الجزایر در تهران با هم دیدار کردند و نهایتا در خردادماه 1354 «عهدنامه مربوط به مرز مشترک و حسن همجواری بین ایران و عراق» امضاء شد. بر این اساس عراق تمامی ادعاهای خود در مورد خوزستان را پس گرفت و با تعیین خطالقعر اروندرود به عنوان مرز آبی دو کشور موافقت کرد. همچنین به این که ترتیبات مرزبندی در امتداد مرزهای خشکی با ایران باشد، رضایت داد.
سالهای 1354 و 1355 دوران بهبود روابط ایران و عراق بود. در این مدت از طرف ایران مقاماتی مثل نخستوزیر، وزیر کشور، وزیر خارجه و هیأتهای مختلف دیپلماتیک به عراق و از طرف عراقی نیز افرادی مثل صدام، وزیر امور خارجه و وزیر کشور به ایران سفر کردند. مراحل اجرایی توافق ایران و عراق که یکی از آنها تعطیلی حمایت از مزاحمین مرزی بود گام به گام در حال اجرا شدن بود. ضربالاجل ایران و عراق برای بستن جدی مرزها و برخورد با مزاحمین مرزی کار را سختترکرده بود. توافق بین ایران و عراق با حمایت آمریکا همراه شده بود، مستشاران اسرائیلی کردستان را ترک کرده بودند و حمایتهای اطلاعاتی ایران و آمریکا نیز قطع شده بود. در این میان، مصطفی بارزانی که رویای جدایی از عراق و کردستان خودمختار را داشت تنها مانده بود. مصطفی بارزانی همه چیز را ازدست رفته میدید و میدانست اگر تحولات روی همین ریل پیش برود، رژیم عراق انتقام این چند سال را از آنها خواهد گرفت و سخت سرکوبشان خواهد کرد.
گزارشهای بهار 1354 سفارت آمریکا در تهران، از دیدارهای متعدد نمایندگان بارزانی با نمایندگان سازمان سیا خبر میدهند. یکی از اسناد مربوط به دیدار 19 فروردین ادریس، فرزند ملا مصطفی با کنسول آمریکا در تبریز است که در شهر نقده انجام گرفته است. سفارت آمریکا در تهران در بخشی از گزارشش به وزارت امور خارجه مینویسد: «او از این نیز فراتر رفته خواستار تضمینهایی از جانب آمریکا در رابطه با ایران به دنبال نفوذ یا فشار آمریکا شد مبنی بر این که بازگشت اجباری در کار نباشد. نویمان در پاسخ گفت که یک چنین مداخلهای از جانب آمریکا چندان امکانپذیر نیست. ادریس چندین بار اظهار داشت که کردها میترسند پخش شدن در داخل ایران، معادل با نابودی وضع قومی آنها باشد و اظهار نظر کرد که وظیفه بشردوستانه آمریکا این است که مانع رخدادن چنین وضعی شود. ادریس اظهار نظر کرد که در نتیجه پایان یافتن مقاومت مؤثر کردها حیثیت و اعتبار پدر او در میان کردها رو به کاهش رفته است.»
مصطفی بارزانی زمستان 1355 نامههایی به کارتر، رئیسجمهور تازه مستقر شده آمریکا، و مجلس سنا نوشت. او ضمن مرور سابقهی تاریخی اختلافات اکراد و رژیم بعث و پیوند خود با بلوک غرب، گلایه شدید و عمیق از «سیاست فریبکارانه و عمدی» آمریکا در قضایای اخیر، از آنها درخواست کمک کرد.
بارزانی در حالی که هنوز خنجر خیانت امریکا و اسرائیل را بر شانهی خود میدید، همچنان به کمک آنها امیدوار بود؛ امیدی که هیچوقت عملی نشد. نامههایش بیجواب ماند و صدام انتقامش را از آنها گرفت و سخت سرکوبشان کرد. بخشی از نیروهای بارزانی خود را تسلیم حکومت عراق کردند و بخشی دیگر موقتا به ایران آمدند. بارزانی نیز به آمریکا گریخت و مدتی بعد همانجا درگذشت.
تصویر و متن سه نامه بارزانی برای نخستین بار توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر میشود:
نامه اول بارزانی به کارتر، 20 بهمن 1355
پرزیدنت کارتر عزیز
بار دیگر به مناسبت موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری تبریک عرض میکنم. درحالی که مبارزات انتخاباتی شما را با دقت دنبال میکردم، با علاقمندی و خوشحالی زایدالوصفی تاکیدات مکرر شما را در مورد حمایت صریح از حقوق اساسی بشر درمیان تمام ملل دنیا میشنیدم. همین امید است که به من اجازه میدهد طی نامهای به طور خلاصه از مشکلات و حوادثی که منجر به سقوط و تفرقه مردم کرد گردید، سخن به میان آورم.
پس از جنگ اول جهانی و با سقوط امپراتوری عثمانی، کردستان به سرزمینی که عراق نامیده میشود و در تحت قیمومیت انگلیسها بود ملحق گردید. متحدین قول داده بودند که موجودیت ملت کرد را تحقق بخشند. زیرا کردها چهارمین نژاد بزرگ بعد از عربها، ترکها و ایرانیها بودند. پیمان سیورس درسال ۱۹۲۰ بر اساس تساوی حقوق با سایر ملل امپراتوری وسیع عثمانی حق خود مختاری کرد را تائید نمود. ولی منافع بینالمللی اجازه نداد که این پیمان اجراء شود و به این ترتیب، سرنوشت ملت کرد لاینحل باقی ماند.
از آن پس کردها مرتباً در برابر اشغالگرانی که با زور میخواستهاند کردها را با خود یکی سازند، اجباراً از خود دفاع نموده تا خودشان حداقل عدالت و مساوات را در سرزمین خود مهیا سازند.
کودتای 1958 به حکومت پادشاهی در عراق خاتمه داد و حکومت نظامی تحت رهبری قاسم قول داد که حقوق ملی مردم کرد را تضمین نماید. ولی همین که رژیم جدید تحت نفوذ شورویها درآمد، قولهای داده شده در میان هرج و مرجی که کمونیستها در سرتاسر عراق به راه انداخته بودند، فراموش شد.
بخاطر ایمان کردها به دموکراسی و آزادی، نمیتوانم در برابر کشتارهای دسته جمعی کمونیستها در عراق ساکت بمانم. بدبختانه هنگامی که با توجه به حقایق اوضاع، با قاسم و مقامات عالیرتبه ملاقات کردم، خشم آنها افروخته شد.
با پشتیبانی کمونیستهای محلی و تشویق اتحاد شوروی کادر رهبری عراق در سال 1961 به نیروهای مسلح خود دستور داد تا مردم بیدفاع کرد را مورد حمله قرار دهند و از آن زمان تاکنون، انقلاب دفاع از خود کرد ادامه دارد.
تاکنون 9 بار حکومت و 5 بار رژیم تغییر کرده و در تمام مراحل این ستمگریها به خاطر جبران آنها، ناچیزترین خواستههای خودمان را تقاضا کردهایم. ولی شکایات مکرر ما را فقط با تجاوزات مکرر پاسخ دادهاند. تجاوزاتی که نسبت به ما شده، بیشباهت به تجاوزاتی که نسبت به اجداد شما روا شده نیست و چقدر فصیحانه و مستند این تجاوزات به وسیله توماس جفرسون به عموم اعلام شده است.
بالاخره درسال 1968 رژیم بعثی فعلی همین که به قدرت رسید، به ما اعلان جنگ داد. ولی چون نتوانست از راه جنگ به هدفهای خود برسد، درسال ۱۹۷۰ مجبور شد درباره صلح با ما مذاکره کند که نتیجه آن موافقتنامه 11 مارس همان سال است. این قرارداد رسماً تائید نموده است که مردم عراق را ملیتهای کرد و عرب تشکیل داده است. ضمناً در همین موافقتنامه حقوق حقه کُردها را یادآوری نموده است که مهمترین آنها، تأسیس کردستان خودمختار در چهارچوب جمهوری عراق ظرف مدت چهار سال بود.
اشتیاق ما برای امضای این موافقتنامه نه تنها ناشی از رضایت باطنی ما از شرائط آن بود، بلکه به خاطر آرزوی ما برای حکمفرمایی صلح در عراق و امید به اینکه شرکت کردها در دولت ممکن است جلوی سیاست خصمانه و فراطی بعثیها را در قبال مردم عراق وکشورهای همسایه بگیرد.
اما خیلی زود دریافتیم که این موافقتنامه تا آنجا که به بعث مربوط میشود، چیزی جز یک اقدام ماهرانه نبوده است. آنها به صلح و آرامش در داخل کشور احتیاج داشتند و امیدوار بودند که در سیاست خصمانه جدید خود علیه کشورهای همسایه، پشتیبانی کردها را به دست آورند. بعثیها میخواستند به منظور ایجاد مشکلات برای کشورهای همسایه عراق از قبیل ایران، کویت، عربستان سعودی و سوریه، از کردها بهره برداری نمایند.
هنگامی که ما حاضر نشدیم آلت دست بشویم، آنها سیاست عربی ساختن سرزمینهای کرد را در پیش گرفتند. سرزمینهایی که مخصوصاً از نظر ذخائر نفتی غنی هستند. جایی که 65 درصد نفت استخراجی عراق و ۷۰ درصد ذخائر نفتی آن کشور در آن نواحی قراردارد. در ضمن، برای نابود کردن مخالفین سیاسی خود در عراق، از صلح استفاده میکردند. احزاب آزادیخواه منحل شده و صدها تن اعضاء آنها، قتل عام و یا در زیر شکنجه جان سپردند.
سپس نوبت تدارک جنگ علیه ما رسید که قرار بود پس از خاتمه مهلت چهار سال تعیین شده برای تحقق کلیه مفاد موافقتنامه، به مرحله اجرا در آید. روابط بغداد با مسکو پس از امضاء قرارداد دوستی ۲۰ ساله در اوایل سال ۱۹۷۲ استحکام بیشتری یافت.
ورود مقادیر زیاد سلاحهای پیشرفته شوروی همراه با کارشناسان و متخصصین نظامی به عراق آغاز شد. نفوذ شوروی به طور قابل ملاحظهای در عراق زیاد شد. رژیم بعثی عراق خیلی به سرعت جبهه اتحاد با حزب کمونیست طرفدار مسکو را در عراق اعلام نمود. از حزب دموکرات کردستان ما نیز خواسته شد تا به آنها ملحق شویم. با در نظر گرفتن این امر که احزاب آزادیخواه از شرکت در این جبهه منع شده بودند، ما نیز از شرکت در آن جبهه که به عقیده ما منافع عراق را در نظر نداشت، خودداری نمودیم.
این اقدام رهبران بعثی را بیشتر ناراحت کرد. به طوری که سیاست توطئه و ترتیب قتلهای سیاسی وآدم دزدی علیه مردم کرد دادند. حتی دو بار به جان خود اینجانب سوء قصد شد. همزیستی مسالمت آمیز با رژیم بعث برای ما غیر ممکن شد. به طوری که ما به دوستان امریکایی و ایرانی روی آوردیم.
ما جدی بودن اوضاع و همچنین نتایج وخیم آن را برای آنها شرح دادیم که اگر قرار باشد رژیم بعث به سیاست خود ادامه دهد، نه تنها برای ما خطرناک بود بلکه برای تمام ملتهای منطقه نیز خطری بزرگ به حساب میآمد. ضمناً ما اعلام کردیم که تاب مقاومت در برابر رژیمی که به وسیله شوروی حمایت میشود را نداریم و آنها (امریکا و ایران) نظریات ما را قبول کردند.
به ما گفته شد که انقلاب کُرد، کمکهایی از جانب امریکا و ایران دریافت خواهد داشت تا کردها بتوانند در برابر رژیم عراق جنگیده و به یک حکومت خود مختار واقعی برای کردها و یک حکومت دموکراتیک در عراق دست یابند. هیئتهایی بین طرفین رد و بدل شد و دوستی ما آغاز گشت.
هنگامی که قانون خودمختاری که در آن کوچکترین حقوق حقه کردها رعایت نشده بود، در ماه مارس 1974 توسط دولت عراق یک طرفه اعلام شد. ما با اتکاء به کمکهایی که ازدوستان خود دریافت میداشتیم، آن را رد کردیم.
دیگر دیر شده بود. هنگامی که دریافتیم 8 لشکر عراق، صدها تانک و بیش از یکصد هواپیمای پیشرفته که اکثر آنها به وسیله خلبانان روسی و هندی هدایت میشد، علیه ما صفآرایی کردهاند. ضمناً کمکهایی که از جانب دوستان خود دریافت میداشتیم چه از لحاظ کمیت و چه از لحاظ کیفیت، به صورتی نبود که بتوان در برابر ارتش مجهز عراق از آنها استفاده نمود. علاوه بر اینها، این کمکها اغلب اوقات خیلی ناچیز و خیلی دیر به دست ما میرسید.
علیرغم این نواقص، افراد کُرد شجاعانه جنگیدند. پیروزیهای بسیاری را در جنگ به دست آوردند و خسارات زیادی به ارتش عراق وارد ساختند. تلفات وارده آنقدر زیاد بود که ارتش عراق قادر نبود بدون کمک شوروی، به سرعت آنها را ترمیم نماید.
در زمستان سال 1975 کردهای ما مبادرت به حمله تهاجمی علیه دشمن کردند و با استفاده از سرما و برف، موجب شدند که رژیم عراق خود را در وضعی وخیم و نا امیدانهای یابد. مجدداً با راهنمایی مسکو، رژیم بعث متوسل به حیله شد و به وسیله بومدین رئیس جمهوری الجزایر، تماسهایی با شاه ایران برقرار شد. به طور غیرمستقیم به ایالات متحده اعلام شد که برای تغییر سیاست در قبال همسایگان و قطع روابط نزدیک با مسکو، حزب بعث آمادگی خود را نشان داده است، به شرط آن که مشکل کرد حل شود.
در تاریخ شش مارس 1975 موافقتنامه خیانتآمیز الجزایر بین شاه ایران و صدام حسین تکریتی معاون شورای فرماندهی انقلاب، بدون اینکه برای متحدین کُرد ایران که آن چنان شجاعانه مبارزه کرده و این توافق را ممکن ساخته بودند، کوچکترین امتیازی قائل شوند، امضا شد.
حضرت رئیسجمهوری
ما مخالف روابط حسنه ایران و عراق نیستیم. ولی آیا این رابطه دوستی، باید به قیمت فدا کردن کردها صورت گیرد؟ ما کُردها با پایبندی به قول شرافتمندانه و شفاهی خود، با دشمن جنگیدیم و آن را به جای خود نشاندیم. حالا آن قولهایی که برای خود مختاری کردها به ما دادند کجا است؟در ارودگاههای پناهندگان در ایران؟ در کوچ دسته جمعی کردها به جنوب عراق؟ در پراکندگی دنیای غرب؟ در جدایی خانوادهها، زنان و کودکان و بزرگسالان از یکدیگر؟ در مرگ زیر شکنجه؟ در ترس بازگردانیدن پناهندگان کرد به وسیله مقامات ایرانی؟
آیا ملت بزرگی مانند ملت امریکا که اصول اساسی شرافت، تمامیت، آزادی و دموکراسی را برای تمام ملتها اعلام داشته، میتواند پس از نقش خود در سقوط کُرد، سر خود را بالا نگاهدارد؟
ضربالمثلی در خاورمیانه میگوید موقعی شخص خوب را میشناسی که وقتی به او خوبی کردی، او در برابر آن، به تو خوبی نماید. ما انتظار دو برابر خوبی را نداریم. حتی معادل آن را هم نمیخواهیم. ما فقط تقاضا داریم که قول خودمختاری کُرد محترم شمرده شود.
حضرت رئیسجمهوری
ما با اتکاء به قول کمک از جانب دوستان خود وارد جنگ شدیم. اما ناگهان خود را در میانه کارزار تنها یافتیم. راههای کمکهای ایران و امریکا از پشت سر به مرز بسته ایران منتهی شد و در مقابل، خود را با ارتش مجهزی که کمکهای پایان ناپذیری از پیشرفتهترین سلاحهای شوروی دریافت میداشت، روبرو دیدیم.
با وخیم شدن اوضاع اقتصادی، تضعیف روحیه به خاطر خیانت همراه با 250000 زن، کودک و بزرگسال که در ارودگاههای ایران به سر میبردند، به جای دیگری نمیتوانستیم متوسل شویم، جز اینکه با بی میلی و رنج دیدگی، وارد ایران شدیم وکشور خود را به بعثیها واگذار کردیم. ما از نظر نظامی از دشمن خود شکست نخوردیم. بلکه با دست دوستانمان نابود شدیم.
حضرت رئیسجمهوری
پرده آخر واقعه غمانگیز کُرد هنوز بر روی صحنه نیامده است. خواه با فاجعه تمام شود و یا آن طور که باید، با سرآغازی نو، همه و همه بستگی به شما دارد. مردم کُرد رویایی در سر میپروراندند. رویایی که شاید به بزرگی رویای توماس جفرسن نبود. رویای خودمختاری. برای آن جنگیدند و تا ابد انتظار آن را خواهند داشت. آنها قلب و ایمان خود را روی آن نهادند و معتقد بودند که تعهدات آمریکا چه شفاهی و یا کتبی، مانند کوه استوار خواهد ماند. برای تحقق قولهایی که به آنها داده شده، به من نگاه میکنند و من حضرت رئیس جمهوری، به شما روی میآورم.
حضرت رئیس جمهوری
فاجعهای که بر سر ملت من نازل شد، به خاطر ایمان آنها به دموکراسی، دوستی با غرب و اعتماد آنها به اصول اخلاقی آمریکاییها بود. آنها اطمینان داشتند که مسلک شما حامی ملتهای ضعیف و دادن کمک به آنها برای حصول به حقوق حقه و اساسی بشری است.
ما هرگز در صدد اشغال سرزمینهای دیگران و یا در فشار قراردادن ملتهای دیگر نبودهایم. تنها تقاضای ما این است که به ما اجازه داده شود که با صلح و آرامش و آزادی، در سرزمین خودمان زندگی نماییم و با شرکای خود از روی عدالت و مساوات رفتار شود. ما مهاجرین تازه و یا موقتی در عراق نیستیم. اجداد ما هزاران سال پیش از این در این سرزمین زندگی میکردهاند.
حضرت رئیس جمهوری
اگر کاملاً به قولهایی که از جانب امریکا به من داده شد، اعتماد نکرده بودم، از این مصیبت جلوگیری کرده بودم. فقط کافی بود که از سیاست بعثیها پشتیبانی نمایم و به نیروهای آنها ملحق شوم که نتیجه آن بر خلاف منافع و مسلک امریکا و ایجاد مشکلات برای همسایگان عراق بود. اطمینان دادن عالیترین مقامات آمریکا به من، موجب شد که این راه دوم را نادیده گرفته و به جای آن، این عقیده را تقویت نمایم که همکاری ما با ایران و ایالات متحده موجب خواهد شد که به هدف خودمان، یعنی خودمختاری و هدف ملت عراق یعنی دموکراسی تحقق بخشیده و نتایج حاصله از آن به سود تمام منطقه خواهد بود.
همانطورکه جنابعالی بارها در مبارزات خود خاطرنشان ساختهاید، سیاست قبلی گردانندگان چرخ مدیریت امریکا در برابر دوستان و ملتهای متحد، هم برای ملت امریکا و هم برای دیگران زیان بخش بوده است. این سیاست موجب شد که دوستان اعتماد خود را نسبت به آمریکا از دست بدهند و نتیجه آن از بین رفتن نفوذ آمریکا و به مخاطره افتادن پرستیژ و حیثیت امریکا در جهان بود.
حضرت رئیس جمهوری
مردم امریکا برای این به شما اعتماد کردهاند که عمیقاً اعتقاد دارند شما این محیط غیر قابل اعتماد را عوض خواهید کرد وکوشش خواهید کرد تا اصول سنتی بشرخواهانه آمریکا را مجدداً احیاء نمایید. مردم کُرد که همیشه خود را دوستان قابل اعتمادی برای امریکا میدانستهاند، امید دارند که علیرغم برنامههای سنگین خود، قسمتی از وقت خود را صرف این نمایید که در آینده برای حل مشکل آنها یک راه حل عادلانه پیدا نمایید.
مسئله کُرد، حضرت رئیس جمهوری به مسائل مهم دیگر خاورمیانه بستگی دارد و شایسته است که آنها را مورد بررسی قرار دهید. ما امیدواریم که این مسئله را به صورت خاصی مورد توجه قرارداده و در سیاست آینده خود در مورد بحث مربوط به خاورمیانه، آن را مورد توجه قرار دهید.
ضمناً امیدواریم که دولت آمریکا از ملتهای دوست در منطقه خواهد خواست که با مساعی خود و با کمک نفوذ خود، دولت عراق را وادار نمایند با توجه به حقوق اولیه افراد بشری و تغییر سیاست غیرانسانی خود در قبال کردها و بازگردانیدن کُردهای تبعیدی از جنوب عراق به سرزمینهای خودشان در شمال و اجرای کامل موافقتنامه ۱۱ مارس 1970، اقدام مثبتی بنماید.
همانطور که حکومت عراق به خوبی میداند، مسئله کرد خاتمه نیافته و انقلاب کُرد از میان نرفته است. ملت کرد را که در طول قرنها انواع تهاجمها را تحمل نموده است، نمیتوان به آسانی نابود نمود. در فاصلهای کمتر از یک سال از واقعه غمانگیز، ملت ما و حزب ما مجدداً خود را تجدید سازمان داده و اگرچه نسبت به گذشته به مقیاس کمتر ولی انقلاب جدیدی را شروع کرده و لحظه آن فرا رسیده است که فرمانروایان عراقی را شبهای بسیار نگذارند خواب راحت داشته باشند.
در ضمن امیدواریم که به کُردهای پناهنده در ایران، بیشتر اجازه داده شود تا به امریکا مسافرت نمایند و همانطور که اخیراً از طرف کشورهای مختلفی برای پناهندگان تعیین شده، کمکهای مالی معقولی برای آنها اختصاص داده شود.
حضرت رئیس جمهوری
دعا میکنم که اقدامی برای التیام زخمهای وارده به ملت من بنمائید و همانطور که آنها شجاعانه مبارزات شما را ستودند، شما هم مبارزات آنها را برای بازگشت به سرزمین اجدادی و حصول حقوق اولیه بشری، ارج نهید. ملت من بیش از نیم قرن است که وفاداری و اعتماد خود را نسبت به من ابراز داشته است. اکنون من این اعتماد را به شما تحویل میدهم.
با تقدیم بهترین آرزوها و سلامهای گرم - مصطفی بارزانی
حزب دموکرات کردستان شماره ۲۹۳۳ میلانی لین
اوکتن- ویرجینیا 22124
نامه بارزانی به مجلس سنای آمریکا، 5 اسفند 1355
سناتورها و نمایندگان محترم
با توجه به مصائب ملت کُرد، رونوشت نامهای که بهعنوان آقای پرزیدنت کارتر اخیراً ارسال داشتهام به پیوست این نامه تقدیم میدارم
از این فرصت استفاده نموده به اطلاع میرساند که اعتقاد راسخ دارم ملت آمریکا به وسیله نمایندگان منتخب خود از توافقهای بین ما و دولت ایالات متحده به خوبی اطلاع دارد. آنها میتوانستند یا با آن مخالفت نموده و ما را تنها بگذارند که در آن صورت زیانی به کسی وارد نمیشد و ما در انتخاب راه دیگر به میل خود، آزاد بودیم. و یا از آن حمایت کرده و در آن صورت از خیانت به ملت کُرد جلوگیری مینمودند.
بدبختانه دولت ایالات متحده این مسئله را به اطلاع ملت وکنگره آمریکا نرسانید و نتیجتاً همانطور که گزارش کمیته اوتیس پایک درکنگره آشکار نموده است، کُردها قربانی یک سیاست فریبکارانه و عمدی شدهاند.
از آنجا که ما خارجی هستیم، برای دادخواهی دسترسی به هیچ مجرای قانونی مشخصی نداریم. ولی از طرز فکر عادلانه و منصفانه امریکاییها اطمینان داریم. به شما که نماینده ملت آمریکا هستید متوسل میشوم تا در اسرع وقت پشتیبانی خود را در مورد تقاضای ما برای اهداء کمکهای بشرخواهانه به پرزیدنت کارتر کتباً بنویسید.
پرزیدنت کارتر میتواند با استفاده مستقیم یا غیرمستقیم از نفوذ خود، به دولت عراق فشار بیاورد تا موافقتنامه 11 مارس ۱۹۷۰ به مرحله اجرای کامل در آید، کُردهای تبعید شده به سرزمین خودشان کردستان عودت داده شوند و حقوق اجتماعی کردها محترم شمرده شود.
ایالات متحده ضمناً میتواند اجازه دهد به تبعیدیهای کُرد که در جستجوی آزادی بشردوستانه در امریکا هستند، روادید بیشتری داده شود و از آنها حمایت گردد.
در زمانی که دولت جدید و کنگره آمریکا نگرانی روز افزون خود را برای افراد ناراضی و ملتهای پراکنده در سراسر جهان اعلام میدارند ما فقط تقاضا داریم به مشکل ما توجه و به ملت ما کمک شود.
با بی صبرى و اشتیاق منتظرم فرصتی پیدا شود تا شخصا با شما ملاقات نموده و جزئیات بیشتری از داستان غمانگیز کرد را برای شما شرح دهم.
در این اوضاع و احوال متوجه شدمام که اگر راهی را که در پیش گرفتهام منجر به بازگشت ملت من به کردستان شود. نه برای خواهش کردن خیلی بزرگم و نه برای تقاضا خیلی کوچک.
با تقدیم سلامهای گرم و بهترین آرزوها
دوستدار-مصطفی بارزانی
نامه دوم بارزانی به کارتر، 12 اسفند 1355
حضرت رئیس جمهوری
به دنبال نامه مورخ 9 فوریه 1977 که هیچگونه پاسخ مستقیم یا غیرمستقیمی در جواب آن دریافت نداشتم، اجازه میخواهم بار دیگر کوشش شما را تحسین نمایم که در صدد هستید سیمای تاریخی ایالات متحده آمریکا را بهعنوان حامی آزادی برای مردم تمام نقاط جهان دوباره زنده سازید.
قبل از روی کار آمدن شما حقوق بشر هیچ گونه مقامی در سیاست خارجی ایالات متحده نداشت. در حقیقت مقامات وزارت امور خارجه اغلب اوقات در کنگره حاضر میشدند تا از بد رفتاری دیکتاتورها معذرت بخواهند. مردم وفادار و دوست امریکا مثل کردها که در پی احقاق حق خود بودند، بدون هیچ گونه دلیل قانع کنندهای، قربانی منافع آمریکا شدند.
تعهدات سری مقامات آمریکا یا جامه عمل نمیپوشید و یا بعدها در آن جرح و تعدیل به وجود میآوردند. به این بهانه که امور پنهانی را نباید با وظیفه هیئتهای اعزامی مخلوط نمود.
حضرت رئیس جمهوری
کُردها پنهانی با مقامات دونپایه سیا معامله نداشتند. تماسهای ما با عالیترین مقامات ایالات متحده برقرار میشد. مثل پیام پیوست که از جانب آقای هنری کیسینجر وزیر امور خارجه امضاء شده است.
حضرت رئیس جمهوری
شما در سیاست خارجی خود هدف قانونی را در نظر گرفتهاید که آبرو و حیثیت امریکاییها را بالا میبرد و چون اخیراً موضع دفاع ایالات متحده امریکا را از حقوق بشر خارج از اتحاد شوروی کشانیدهاید و از آنجا که رفتار عراقیها با کُردها نقض آشکار حقوق اولیه بشری است، اعتقاد دارم که مناسب خواهد بود در این مورد به کشور عراق توجه نمایید.
ملاقات اخیر جنابعالی و همچنین معاون شما آقای مندیل با ولادیمیر بورکوسکی، آشکارا علاقه عمیق شما را نسبت به مردمی که تحت فشار قرارگرفتهاند و نیز آرزوی صمیمانه شما را برای کمک به توسعه آزادی افراد وحق آنها برای بیان خواستههایشان نشان داد. این امر بدون شک روحیه تمام افراد ناراضی شوروی را تقویت خواهد کرد.
سه میلیون کُرد عراقی از پیش از قرارداد خیانتآمیز ششم مارس 1975 الجزایر، روحیه خود را ازدست دادهاند و شاید بیشتر از هر کس دیگر، شایسته باشند تا مورد توجه شما قرار گیرند. ملاقاتی با جنابعالی و یا معاون شما آقای مندیل فوقالعاده روحیه آنها را تقویت خواهد کرد و نیز توجه شما را به این مردم در تاریکترین ساعات تاریخ ملت کرد مشخص خواهد کرد.
به آینده مینگرم تا با آرزوی دیرینه و شادی، جنابعالی را ملاقات نمایم
دوستدار-مصطفی بارزانی