علل پاکسازی ارتش در ابتدای انقلاب اسلامی چه بود؟
یکی از مهمترین مباحثی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در افکار عمومی مطرح شد، موضوع «بقا یا انحلال ارتش» بود.
بسیاری از گروههای سیاسی با برپایی تجمعات متعدد، به دنبال انحلال ارتش بودند. آن هم در شرایطی که موضوع «ارتش» در آن روزها به اتفاقاتی مثل غائله گنبد، بحران کردستان، ناآرامیها در خوزستان و سیستان و بلوچستان و همچنین تجاوزهای مرزی عراق پیوند خورده و یگانهای ارتش، عملکرد قابل توجه و امیدوار کنندهای از خود نشان داده بودند.
علاوه بر این، شخص امام خمینی نیز با بقای ارتش کاملاً موافق بودند. لیکن، ایشان هم شروطی داشتند که مهمترین اصل آن انجام یک پاکسازی عادلانه بود.
از سویی دیگر، تجارب گذشته مؤید این واقعیت بود که اگر پاکسازی انجام نشود، احتمال آن وجود دارد که اصل انقلاب در طول ماههای آینده به خطر بیافتد. بنابراین، اقدامات لازم آغاز شد. بدون شک، بزرگترین و بیشترین درصد پاکسازی شامل امیران رژیم پهلوی شد.
سرکوب عشایر در ایران، از سرفصلهای شاخص دوران حکومت پهلوی بود که پیامدهای فراوانی بر جای گذاشت. براساس مستندات تاریخی، کمتر ایل و عشیرهای در ایران وجود دارد که از گزند لطمات و سرکوبهای پدر و پسر پهلوی در امان مانده باشند.
رضاشاه تعداد زیادی از سران ایلها، ، مخصوصاً قشقایی و بختیاری و بویراحمدی را زندانی و سپس اعدام کرد.
حتی سردار اسعد بختیاری را هم که وزیر جنگ وی بود و در اسکان اجباری و پیشبرد برنامههای ضدعشایری رضاخان یکی از کمک کارها و مشاوران او بود را دستگیر و سپس اعدام کرد.
ظلم نظامیان پهلوی در حق عشایر به قدری بالا بود، و به اندازهای رشوهخواری میکردند که حتی خارجیهایی حاضر در ایران که که نوعاً مؤید سیاستهای پهلویها بودند نیز نتوانستهاند به راحتی از کنار این موضوع بگذرند.
یکی از این افراد ویلیام داگلاس، قاضی و رییس دیوان عالی امریکایی است که به ایران آمده و در میان عشایر تحقیقات زیادی کرده بود. بهعنوان مثال در یکی از مواردی که داگلاس نقل میکند، یک سروان ارتش رضاخان سگهای خودش را با شیر زنهای قشقایی تغذیه میکرده است. آنها واقعاً جنایتکار بودند و به هرکسی که میرسیدند سرکیسهاش میکردند و رشوه میگرفتند.
بسیاری از نظامیانی که به درجات سرلشکری و بالاتر میرسیدند، همانهایی بودند که در سرکوبهای مردم ایران شرکت مستقیم داشتند که از آن جمله میتوان به ارتشبد آریانا، سپهبد امیر احمدی معروف به قصاب لرستان، سپهبد رستگارنامدار فرمانده توپخانه که در سال 1332 قشقاییها را به خاک و خون کشید، سپهد خادمی در بمباران هوایی، سرلشکر همت در فارس و امثالهم اشاره کرد.
همچنین، با مطالعه سوابق اکثریت سران ارتش حکومت پهلوی، به این واقعیت میرسیم که محمدرضا پهلوی از ارتکاب بسیاری از رفتارهای ناشایست تعدادی از نظامیان رژیم که عمده آنان در درجات بالا قرار داشتند، مواردی مثل ارتباط نامشروع، دزدی، اخذ رشوه، قمار، توهین به زیردستان و دیگر رفتارهای مشابه اطلاع داشته و با این وجود توجهی نمیکرده است.
در بدنه ارتش پهلوی نیز، افرادی که در ارتباط با موارد فوق شناخته شده بودند، آنهایی که دستشان به خون مردم ایران آلوده شده بود، یا اشتهار به دزدی و فساد کلان داشتند، از این قاعده مستنثی نبودند.
در دو سال ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از اعضای ارتش فریب گروهکها و سازمانهای ضدانقلاب را خورده و به صف آنها پیوستند. همچنین، با گذشت ایام و وقوع اتفاقات مختلف، نام تعداد دیگری از نظامیان بر سر زبانها میافتاد که به واسطه جرائمی که مرتکب شده بودند، الزاماً میبایست با آنان برخورد قانونی میشد و در صورت لزوم، از ادامه خدمتشان جلوگیری میشد.
البته تردیدی نیست که در مقطع انجام این اقدامات بازدارنده، کم نبودند کارکنانی که براساس عدم درک صحیح اهمیت موضوع، اختلاف سلیقه شخصی، حب و بغض، تحت تأثیر القائات مسموم گروههای معاند قرار گرفتن و امثالهم، اقداماتی را انجام داده باشند که به هیچ وجه به صلاح دولت، ملت و ارتش نبوده است. لیکن، جزء را نمیتوان کلان فرض کرده و تمامی اقدامات انجام شده در این باره را زیر سؤال برد.
این تحت شرایطی بود که مسئله پاکسازی یکی از مهمترین دغدغهها و عوامل نگرانی امام خمینی، بهخصوص در ارتباط با ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.
امام خمینی که از تاریخ 1357/10/13 بیاناتی در ارتباط با ارتش داشتند، در تاریخ 1357/12/9 اظهار میکنند: «ارتش و شهربانی و ژاندارمری اکنون در خدمت اسلام هستند و از ملت هستند، باید ملت از آنان پشتیبانی کند و کاری که موجب آزردگی و دلسردی آنان است انجام ندهند و باید قوای انتظامیه بدانند که پس از تصفیه از عناصر فاسده، تمام آنان در پناه اسلام و حکومت عدل با احترام و رفاه زندگی میکنند.»
سرانجام در تاریخ دوم اردیبهشت ماه 1358، کمتر از سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با اعلام عفو عمومی پرونده تصفیه کارکنان در تمامی مراکز دولتی و از جمله ارتش، تا حدود زیادی میبندند.
امام خمینی در آن تاریخ میفرمایند:
آنهایی که مجرم بودند، آنهایی که خیانتکار بودند، آنها را مجازات کردند و خواهند کرد. و اما ارتش، ژاندارمری، و همینطور سایر طبقات دیگر از قوای انتظامی، شهربانی، در تمام کشور، اگر... ،خدای نخواسته مرتکب یک جرم صغیری، یک گناه صغیرهای شده باشند، ما این را عفو کردیم؛ و خداوند تبارک و تعالی بهواسطۀ برگشت آنها به دامن اسلام و برگشت آنها به دامن ولی عصر ـ سلام الله علیه ـ آنها را عفو فرمود. و ما به تبع امام زمان ـ سلام الله علیه ـ عفو عمومی نمودیم و از اشخاصی که گناه صغیره کردند و خدای نخواسته مرتکب بعضِ صغایر ذنوب شدند [گذشتیم]. خداوند همۀ شما را عظمت، عزت [و ]قدرت عنایت کند.
اما، با گذشت زمان و دور شدن از سالهای آغازین انقلاب اسلامی، در ارتباط با انجام این امر مهم و حیاتی، افراد مختلف اقدام به ارائه نظرات و تحلیلهای ناصوابی مینمودند که اساس کار را به طور کامل زیر سؤال میبُرد.
در همین ارتباط، ذکر این نکته الزامیست که در طول سالهای 1332 تا 1335 که ایران جمعیتی کمتر از 19 میلیون نفر را داشته و رژیم پهلوی نزدیک به سی سال قدمت داشته و تمامی ارکان نظام مشخص و در جای خودشان تثبیت شده بودند، در مواجهه با حزب توده بیش از چهل مقام حزبی را اعدام کردند، ۱۴ نفر دیگر را زیر شکنجه کشتند، ۲۰۰ نفر را به حبس ابد محکوم و بیش از ۳۰۰۰ تن از اعضای عادی حزب را دستگیر کردند.
از این عده، تعداد 466 نفر از کارکنان نیروهای مسلح در طی سه سال محاکمه شدند که شامل ۲۲ سرهنگ، ۶۹ سرگرد، ۱۰۰ سروان، ۱۹۳ ستوان، ۱۹ گروهبان و ۶۳ دانشجوی افسری میشدند.
مضافاً اینکه بررسی سوابق موجود مؤید این واقعیت است که تا سال 1357، ترس از حزب توده آن چنان بر نظام شاهنشاهی مستولی شده بود که وصول هرگونه خبری در این خصوص باعث میگردید تا بلافاصله، بالاترین اقدامات کنترلی را در ارتباط با مظنونین اعمال نمایند.
اما، در ارتباط با آمار کارکنانی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تصفیه و از خدمت رها شدهاند، شهید دکتر چمران به عنوان وزیر دفاع در جلسه مورخ 23 تیر 1359 مجلس شورای اسلامی، یعنی جلسهای که چهار روز بعد از کشف کودتای نقاب تشکیل شده و مفاد آن در شماره 10987 روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران درج شده است، تحت شرایطی که 17ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین اظهار مینماید: «میخواستم به آقای خلخالی این نکته را عرض کنم که در رابطه با پاکسازی ادارات و وزارتخانههای دیگر که صد نفر، سی نفر، چهل نفر پاکسازی میکنند در ارتش، کل ارتش نه فقط نیروی هوایی دوازده هزار نفر پاکسازی شدهاند...» که البته، تعداد قابل توجهی از آنها با ارائه شکواییه از تصمیمات متخذه کمیته تعدیل، به خدمت بازگشته و صرفاً تعدادی که شخصاً متقاضی رهایی بودند، فراریان، معاندین و دیگر گروههای مشابه از کارکنانی که تمایل به ادامه خدمت نداشتند، از ارتش رها شدهاند.
اصلیترین سؤال در این خصوص که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است، مجموعه دلایل یا چرایی انجام این تصفیهها میباشد که به صورت کلی مورد اشاره قرار میگیرد:
1. یک واقعیت غیرقابل انکاری که معمولاً بسیاری از افراد و حتی پژوهشگران به صورت سطحی از کنار آن عبور میکنند «چرایی و چگونگی حضور 25 ساله ایالات متحده امریکا در کشور ایران و مجموعه اقداماتی است که آنها در این خصوص اجرایی نمودهاند؟»
ژنرال آیزنهاور در تاریخ 29 نوامبر 1952، در نخستین مصاحبه پس از در دست گرفتن پست ریاست جمهوری امریکا چنین گفته بود: «گمان نمیکنم منطقهای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیایی جهان وجود داشته باشد؛ ایران؛ دارای نفت است و هم در چهار راه جهان واقع شده است. حایل میان قدرتهای مطرح....نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود. وای به وقتی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود؛ بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید.»
در یک بازه زمانی کوتاه کودتای سال 1332 شکل گرفته و آمریکاییها در این حضور گسترده و مستمر پیدا مینمایند.
از آن تاریخ سرمایه گذاری هنگفت آنها در حوزههای مختلف در داخل ایران آغاز میشود. ایجاد رکن دوم، تأسیس ساواک، کمک به رشد بهاییان در ارتش، حضور نزدیک به 48 هزار مستشار نظامی امریکایی در ایران، اعزام نزدیک به صد هزار نفر از نظامیان ایرانی به امریکا و سایر کشورهای غربی بزرگ، الزام تمامی امیران برای طی دوره توجیهی 4 هفتهای در امریکا و همراه با سایر اقداماتی که در این خصوص اجرایی نموده بودند، کاملاً هدفمند و در راستای تأمین منافع خودشان بود.
اگرچه اکثریت قاطع غیور مردان ارتش همانند تمامی آحاد ملت ایران به ندای امام خمینی(ره) لبیک گفته و به انقلاب اسلامی پیوستند، اما ساده پنداری است که تصور شود معدود افرادی نبودند که کماکان دل در گروی امریکا نداشته باشند.
این یک واقعیت غیرقابل انکار بود که در تمامی حوزهها، ادارات و حتی مردم عادی قابلیت انطباق داشت. از این رو، حفظ امنیت ملی و دفاع از انقلاب اسلامی ایجاب میکرد تا آنان شناسایی و تعیین تکلیف خدمتی شوند. اقدامی که توسط کارکنان ارتش اجرایی شد.
2. در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی نزدیک به 5000 نفر از کارکنان ارتش و سایر نیروهای مسلح بنا به دلایل مختلف همچون انتصاب در مقام سفارت، وابستگی نظامی، طی دورههای مختلف، تحویل ملزومات و تجهیزات نظامی، عضویت در پیمان سنتو و امثالهم به کشورهای متعددی مثل ایالات متحده امریکا، انگلیس، ایتالیا، فرانسه، کانادا، ترکیه، عمان و حتی پاکستان اعزام شده بودند.
البته باید به این آمار تعدادی از نظامیانی که از کشور متواری شده بودند را نیز اضافه کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از این افراد بنا به هر دلیلی که عمده آن میتوانست غربزدگی و وابستگی به غرب تلقی شود، از بازگشت به کشور خودداری کردند.
در ارتباط با این وضعیت، تکلیف فرماندهان شاغل چه بود؟ آیا باید این افراد را به عنوان یکی از کارکنان نیروهای مسلح محسوب نموده و همچنان حقوق آنها پرداخت شود؟
3. تعداد قابل توجهی- نزدیک به 1500 نفر - از رهاشدگان از خدمت، بهاییان نظامی بودند که با فریبکاری، کتمان حقیقت و دروغ وارد مجموعه ارتش شده بودند.
آنها سازمان ذی نفوذ محسوب میشدند و ارتش مهمترین رکن و اساس حکومت پهلوی بود. ورود آنها به ارتش، به معنای ورود به یک راه میانبر برای رسیدن به قدرت، ثروت بوئ؛ در این ارتباط، ابتدا ذکر این نکته لازم است که به استناد قانون اساسی مشروطه سلطنتی، دین و مذهب رسمی در کشور اسلام و شیعه اثنیعشری بود.
فرق اهل تسنن، انواع فرق مسیحیت، زرتشتیان و یهودیان نیز به عنوان سایر ادیان و مذاهب رسمی کشور محترم شمرده شده و حق استخدام رسمی را داشتند.
تحت این شرایط، مستند و مستدل به سوابق مورد بررسی قرار گرفته حتی یک نفر بهایی، با ذکر دین یا مذهب خود به عنوان بهایی در حکومت پهلوی به استخدام ارتش یا هیچ وزارتخانه، نهاد یا سازمان دولتی دیگر در نیامد، بلکه تماماً خود را مسلمان معرفی کرده و استخدام شدهاند.
در اوایل سال 1358، بخشنامهای صادر و در تمامی یگانهای نیروهای مسلح و به تبع از آنها در ارتش، به رؤیت تمامی کارکنان رسیده و چندین بار نیز در مراسم صبحگاههای عمومی قرائت میشود که براساس مفاد آن، از کارکنانی که اعتقادی به یکی از ادیان و فرق مورد تایید قرار گرفته در قانون اساسی مشروطیت نداشتند، درخواست شده بود که خودشان را معرفی نمایند.
اما، متأسفانه همانگونه که بیش بینی میگردید، حتی یک نفر از اعضای سازمان بهاییت خودش را معرفی نکرده و اتفاقاً کم نبودند افرادی که بهایی بودنشان محرز شده بود، اما همچنان اصرار بر مسلمانی داشتند.
در همین رابطه، کتمان حقیقت و اصرار بر انجام این اقدام که هیچ گونه توجیه منطقی نداشت، همراه با سایر رفتارهای سویی که از آنها دیده میشد، باعث میشد تا برابر مقرارت خدمتی نظام شاهنشاهی با آنان رفتار شود.
4. با بررسی آمارهای موجود در ستاد مشترک ارتش و سایر نیروهای تابعه، مشخص میشود که هر ساله، تعدادی از کارکنان به دلیل ارتکاب تخلف و جرائم کوچکی مثل غیبتهای مکرر یا طولانی، برابر آییننامه انضباطی به کمسیونهای 104 متشکله در یگانها معرفی میشدند تا برابر مقررات با آنها رفتار شود.
همچنین، کم نبودند کسانی که قصد رهایی از ارتش را داشته و شرایط به وجود آمده را فرصتی مغتنم شمرده تا به هر نحو ممکن،از خدمت فرتار کنند. بدیهی است که تعداد این قبیل کارکنان را نیز بایستی به آمارهای فوق اضافه کرد.
5. در ارتباط با تمامی کارکنانی که در طرح تعدیل و پاکسازی قرار گرفتهاند، به جز کسانی در خارج از کشور به سر میبرده و بازگشتهاند، ارفاقات زیادی شده است.
حقوق تمامی این افراد برقرار و به خود یا اعضای خانوادهشان پرداخت شدهاست. این اقدام شامل مادر ارتشبد خاتمی و همسر ارتشبد قرهباغی نیز شده است.
در خصوص افرادی که به مصادره اموال محکوم شده بودند نیز به میزانی که ورثه و خانوادهشان برای امرار معاش عادی مشکل نداشته باشند، از اموال مصادره شده کسر و به آنها واگذار گردید.
تعدادی از خانوادههای معدومین کودتای نقاب، بنابر درخواست خودشان تا 32 سال بعد از کودتای سال 1359، همچنان در منازل سازمانی ارتش ساکن بودند.
به تعدادی نیز وام کم بهره پرداخت شد تا نسبت به ابتیاع واحد مسکونی برای خودشان اقدام کنند.
سرانجا کم نبودند اعضای خانواده افرادی که در خارج بوده و به کشور بازگشتند و بنابر مقررات حق و حقوق آنها برقرار شده و به اعضای خانوادهاشان پرداخت گردید.
تمامی این مطالب که شاید تاکنون کمتر یا اصلاً نشر یافتهاند؛ جزء کوچکی از داستان چرایی و چگونگی پاکسازی ارتش در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میباشد.