۱۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۵
کد خبر: ۷۲۹۲۱۹

نگاهی به زندگی سیاسی آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌

نگاهی به زندگی سیاسی آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌
آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌ از مراجع و رهبران مشروطیت ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. در جنبش مشروطیت ایران و مخالفت با رژیم استبدادی، همراه و همگام با آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی این جنبش را تأیید کردند و به دفاع از مشروطه‌خواهان پرداخت.

آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌ از مراجع و رهبران مشروطیت ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. وی فرزند محمد نصیر طبرسی بود كه در 1256 ق در بارفروش (بابل) به دنیا آمد. پس از طی مقدمات، برای تكمیل تحصیلات به عراق رفت و در كربلا از محض درس بزرگانی چون حاج شیخ زین‌العابدین مازندرانی در نجف نیز از محضر درس فاضل ایروانی، میرزا حبیب‌الله رشتی،‌ سیدحسین كوه كمری، شیخ مهدی كاشف الغطاء و حاج شیخ مرتضی انصاری استفاده كرد و به درجه اجتهاد نایل شد و خود به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. وی از اعاظم شاگردان میرزا حبیب‌الله رشتی به شمار می‌رفت و دروس او را تقریر می كرد. وی‌ وصی‌ میرزا حبیب‌الله‌ رشتی‌ بود و در تدریس‌ و قضاوت‌ و امامت‌ جماعت‌ جانشین‌ وی ‌شد. پس از رحلت میرزا حبیب‌الله، شاگردان وی پیرامون شیخ عبدالله گرد آمدند و عامة اهالی مازندران از او تقلید كردند و به تدریج از مراجع بزرگ تقلید محسوب شد.

او در همه حوادث سیاسی، هفكر و همگام با آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی بود و درجریان جنبش مشروطیت ایران، به همراه دو مرجع مذكور اعلامیه‌های متعددی در تأیید مشروطیت و دفاع از مشروطه خواهان صادر كرد.

در جریان مبارازت شیخ‌ فضل‌الله و لایحه‌ی پیشنهادی وی، وقتی شیخ‌ علمای‌ بلاد را از قصد خود مطلع‌ كرد و به‌ مراجع‌ نجف‌ تلگراف‌هایی‌ مخابره‌ كرد، تلگرافی‌ از ناحیه‌ی‌ آخوند خراسانی‌ و آیت‌الله‌ عبدالله‌ مازندرانی‌ به‌ شیخ‌ مخابره ‌شد كه وحشت‌ عجیبی‌ در مشروطه‌طلبان‌ ایجاد كرد. آن دو مرجع‌ در این‌ تلگراف‌ نوشتند كه‌ اضافه‌ كردن‌ «ماده‌ی‌ شریفه ابدیه ‌كه‌ به‌ موجب‌ اخبار واصله‌ در نظامنامه‌ی‌ اساسی‌ درج‌ و قانونیت‌ مواد سیاسیه‌ و نحوها من‌الشرعیات‌ را موافقت‌ با شریعت‌ مطهره‌ منوط‌ نموده‌، از اهم‌ مواد لازم‌ و حافظ‌ اسلامیت‌ این‌ اساس‌ است‌ و چون‌ زنادقه‌‌ی عصر به‌ گمان‌ فاسد، حریت‌ این‌ موضع‌ را برای‌ نشر زندقه ‌و الحاد، مغتنم‌ و این‌ اساس‌ قویم‌ را بدنام‌ نموده‌، لازم‌ است‌ ماده‌‌ی ابدیه‌ی‌ دیگر در رفع‌ این‌ زنادقه‌ و اجرای‌ احكام‌ الهیه‌ـ عزاسمه‌ـ بر آنها و عدم‌ شیوع‌ منكرات‌ درج‌ شود....»[1]

این‌ تلگراف‌ موجب‌ شد تا غربگرایان دست‌ به‌ یك‌ سلسله‌ عملیات‌ تبلیغاتی‌گسترده‌ زده و دو مرجع‌ ساكن‌ نجف‌ را نسبت‌ به‌ شیخ‌ بدبین‌ کنند و از این‌ تاریخ‌ آن‌ دو بیشتر جانب‌ مشروطه‌‌خواهان‌ را گرفتند.

 امجدالواعظین تهرانی می نویسد: از شیخ پرسیدم: «آیا علمای اعلامی مانند آخوند ملاكاظم خراسانی و آقای حاجی میرزاحسین... تهرانی و آخوند ملاعبدالله مازندرانی كه فتوای مشروطه را داده اند، ‌مشروعیت مشروطه را در نظر داشته اند یا خیر؟» شیخ پاسخ داد: «این آقایان، از ایران دورند و حقیقت اوضاع را از نزدیك نمی بینند و نامه ها و تلگرافهایی كه به ایشان می رسد از طرف مشروطه خواهان است و دیگر مكاتیب را به نظر آقایان نمی‌رسانند.»[2]

در جریان دستگیری و شهادت شیخ فضل‌الله، چنان كه آمده است میرزای نائینی برای نجات شیخ از چنگ مشروطه‌طلبان به مرحوم آخوند خراسانی گفته است خبرهای ناگواری که درباره شیخ نوری می‌رسد، نشانه‌ی آن است که زندگی ایشان در خطر است. اگر مشروطه‌خواهان او را بکشند آبروی علما خواهد رفت. و متعاقب این مسئله، آیات خراسانی، مازندرانی و تهرانی تلگرافی در ضرورت حفظ و تأمین امنیت شیخ فضل‌الله به تهران فرستادند که وی را از مرگ برهانند، اما دست اندرکاران اعدام شیخ به آن توجهی نکردند.[3]

اواخر مشروطیت‌ ترور و آدمكشی‌ به‌ دستور كمیته‌ی‌ دهشت‌ كه‌ یكی‌ از شعب‌ انجمن‌ آذربایجان‌ در تهران‌ بود، صورت‌ می‌گرفت‌. در رأس‌ این‌ انجمن‌ سیدحسن‌ تقی‌زاده‌ و در رأس‌ كمیته‌ی‌ دهشت‌ حیدرعمواوغلی‌ قرار داشت‌. پس‌ از ترور مرحوم،‌ بهبهانی‌ آخوندملا كاظم‌ خراسانی‌ به‌ اتفاق آیت‌الله‌ عبدالله‌ مازندرانی‌ حكم‌ تكفیر تقی‌‌زاده‌ را صادر و به‌ مجلس‌ ابلاغ‌ كردند. [4]

در این‌ فتوا خطاب‌ به‌ نایب‌السلطنه‌ و علما و مجلس‌ چنین‌ آمده‌ است‌: «چون‌ ضدیت‌ مسلك‌ سیدحسن‌ تقی‌زاده‌ كه‌ جداً تعقیب‌ نموده‌است‌ با اسلامیت ‌مملكت‌ و قوانین‌ شریعت‌ مقدسه‌ بر داعیان‌ ثابت‌... قانوناً و شرعاً منعزل‌ است‌. منعش‌ از دخول‌ در مجلس‌ ملی‌... واجب‌ و تبعیدش‌ از مملكت‌ ایران‌ فوراً لازم‌ و اندك‌ مسامحه‌ و تهاون‌، حرام‌ و دشمنی‌ با صاحب‌ شریعت‌ علیه‌ السلام‌».[5]

مرحوم مازندرانی رنجنامه پرسوز و گدازی به محمدعلی بادامچی نوشته و در آن با لحنی تند، به دسایس ضد اسلامی و ضد ملی جناح تقی‌زاده اعتراض كرده و حتی خطر آنان را در كشور، با خطر قشون روس (كه آن روزها تبریز و قزوین را اشغال كرده بود) برابر شمرده است.[6]

شیخ محمد حرزالدین از معاصرین وی می‌نویسد: بعد از استقرار رژیم جدید (مشروطه) در ایران با توجه به اخباری که از کارها و تصرفا نادرست حکومت‌گران در امور کشور می‌رسید این شیخ بزرگوار دچار غم و اندوه فراوان گردید.[7]

علاوه بر این در 1329 ق/ 1911 پس از ورود متجاوزان روسی به شمال ایران،‌ از جلمه تبریز و كشتار آزادیخواهان و نیز هجوم اشغالگران ایتالیایی به طرابلس غرب (لیبی) و تصرف آن سرزمین،‌ وی به همراه جمعی از مراجع و علمای شیعه عراق بر ضد اشغالگران روسی و ایتالیایی فتوای جهاد صادر كرد.[8]

آیت الله مازندرانی از زمره علمایی بود كه به عنوان اعتراض به اشغال ایران به همراه گروه بزرگی از علمای عتبات به كاظمین رهسپار شد. وی مدتی پس از درگذشت آخوند خراسانی در 22 آبان 1291 در نجف اشرف درگذشت و در مقبره شیخ جعفر شوشتری دفن شد.

پی‌نوشت‌ها:


1-احمد کسروى، تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1344، ص ص 411.

2- فصلنامه مطالعات تاریخی 1388 شماره 24، ص 55.

3- رک : مهدی انصاری، شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 340 .

4- اسماعیل رائین، انجمن‌های سری و انقلاب مشروطیت، تهران، جاویدان، 1355،  ص 110.

5- همان.

6- روزنامه حبل المتین، ش 15، 28 رمضان 1328ق؛ اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، صص 212-208. برای نامه های دیگر شیخ عبدالله مازندرانی ر.ك: اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، گردآوری محمد تركمان، صص 127-125؛ مجله راهنمای كتاب، س 12، ش 5و6، مرداد- شهریور 1348 ش، ص 313.

7- ر.ک. یاد، سال هفتم، شماره بیست و هشتم، ص 145.

8- ر.ک.،ابوالحسنی، علی، فراتر از روش آزمون خطا: زمانه و کارنامه آیت‌الله آقا سید محمدکاظم طباطبایی یزدی «صاحب عروه»، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389، ص 614.

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات