از بمبگذاری در نماز جمعه تا بمباندازی در چهارشنبه سوری
۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳، در ساعت ۱۲.۲۹ دقیقه، هنگامی که رئیسجمهور وقت آیتالله سیدعلی خامنهای در حال ایراد خطبه بود، ناگهان صدای مهیبی فضای دانشگاه تهران را پُر کرد. اینبار هم مثل دفعات گذشته پای شورشیان مجاهدین خلق درمیان بود و ستون پنجم ارتش متجاوز بعثی که از فرط مخالفت با نظام و مردم ایران به نوکری صدام افتاده بود با بمبگذاری در فضای نماز جمعه تهران، ۱۴ نفر را به شهادت رساندند و ۸۸ نفر را زخمی کردند. گوشت و خون قربانیان به وسیله موج انفجار، تا دهها متر آن طرفتر پرتاب شده بود، بر روی پیرهن سایر حاضرین در نماز جمعه ردِ خون مردم قابل مشاهده بود.
ما برای شهادت آمدهایم
با وجود این تهدید و خطر مردم نظم را رعایت کردند و با سر دادن شعار «الله اکبر» ماندند تا خطیب جمعه به سخنرانی خود ادامه دهد. امام خمینی (ره) در مورد این واقعه گفته بود: «من فراموش نمیکنم قصه روز جمعه را که آنطور باشکوه، با نورانیت و بااستقامت گذشت. آنطور مردم با طمانینه با آن صداهایی که میآمد، با آن رگبارهایی که میآمد، من ملاحظه میکردم. من نگاه میکردم و مخصوصاً نگاه میکردم ببینم که در بین مردم چه وضعی است، اما ندیدم حتی یک نفر را که یک تزلزلی در آن پیدا باشد و آن وقت امام جمعه آنطور با آن طنین قوی صحبت کرد و مردم آنطور گوش کردند و آن طور فریاد زدند که برای شهادت آمدیم.»
سه روز پیش از نماز جمعه، اولین موشک بالستیک اسکاد بی در پاسخ به حملات موشکی عراق شلیک شد و در جبهه جنوب نیز عملیات بدر در حال اجرا بود. روز پنجشنبه صدام حسین اعلام کرده بود که فردا نماز جمعه تهران را منفجر میکنیم و این حرف بین مردم تهران پیچیده بود. مردم تهران بدون توجه به تهدید صدام و سازمان مجاهدین خلق، کودکان خردسال خود را نیز به همراه آورده بودند.
باید ضدنظام بود، به هر شکلی که شده
وقتی روش و شیوه مبارزه و فعالیت سیاسی تماماً در مسلسل ژ۳ و یوزی خلاصه شد و در توجیه کشتار ۱۷۰۰۰ نفر از مردم بیگناه ایران گفتند: «اینها قربانیان آزادی خلق هستند، پس اگر کشته شدند، عیبی ندارد.» طبیعی است برای نیل به اهدافشان هر شرافت انسانی و وطنی را زیرپا بگذارند و خیابانهای شهر را تبدیل به میدان جنگ و قربانگاه شهروندان کنند. درست مثل آنچیزی که در بلوای ۱۴۰۱ خواستارش بودند. مهدی ابریشمچی، همسر سابق مریم رجوی که طی ازدواج سازمانی مریم را تقدیم مسعود کرد، درباره اغتشاشات پاییز گفته بود: «خیالمان راحت است، چون به اندازه کافی سلاح به ایران وارد کردهایم!»
همچنان منطق سازمان بر مدار سرب و باروت میچرخد و چون خلفای بنیامیه که شعار «الحق لمن غلب» سر میدادند، برایشان مهم نیست به چه روش و چگونه قدرت را کسب میکنند؛ مهم این است که پیروز شوند، ولو با قربانی کردن مردم بیگناه و به آشوب کشیدن شهر.
شورش زن، زندگی، آزادی باید سعی کند خودش را زنده نشان دهد
وقتی عناصر شورش مجاهدین و رسانههای آنطرف آبی دست در دست هم با نقابِ «زن، زندگی، آزادی» سه ماه تمام کشور را در التهاب فرو بردند و موجب ریخته شدن خونِ جوانان ایرانی شدند، شاید فکرش را نمیکردند مردم همچنان با مدد از حافظه تاریخی خود این شورشیان فراری را پَس زنند و خود را بار دیگر همراه و همگام جمهوری اسلامی نشان دهند. استراتژی کنونی شورش «زن، زندگی، آزادی» حفظ صحنه در فضای رسانهای کشور است تا مگر بتواند از سحر شبکات اجتماعی سودی برده و سعی کند و در صدر اخبار خودنمایی راه بیندازد.
تروریسم، این بار در چهارشنبه سوری خودنمایی میکند
چهارشنبه سوری امسال یکی دیگر از فرصتها و بزنگاههایی بود که کنه و باطن بلوای اخیر نمایان شد. از اوایل اسفندماه بود که سلبریتیسم مبتذل به همراه رسانههای ضدایرانی و مواجببگیر بیگانه سعی در تهدید حکومت و مردم داشتند و اینبار بمبهای دستسازشان قرار بود چند روزی شهرهای ایران را به هم بریزد. محمد حنیفنژاد، مؤسس سازمان مجاهدین شاید فکرش را هم نمیکرد وارد کردن «سلاح» در مبارزه سیاسی، روزی تا این حد به ابتذال و انحراف کشیده شود. برایشان مهم نیست چه میکنند، باید با نظام و جامعه درافتاد، حال چه با ایجاد القا و امید کاذب در رسانه، چه با انداختن بمب و نارنجک در کف خیابانها.
اعتراض مدنی یا آشوب شهری؟
اینستاگرام بیبیسی فارسی، شب گذشته فیلمهایی از تهران، کرمانشاه، تبریز و... را منتشر کرد که عناصر شورش به سمت حافظان امنیت بمب پرتاب میکنند و با انداختن نارنجک زیر بسیجیانِ موتوری قصد برهم زدن تعادل و واژگونی آنها را دارند. حال اگر حکومت از سر قانون و شرع با آنها برخورد کند، نامش میشود «سرکوب اعتراض مدنی»، همانگونه که وقتی خائنین سازمان به دشمن متجاوز مدد رساندند و مرصاد را خلق کردند و در پی آن چوبه عدالت به سراغشان آمد، دهها سال بعد عدهای با زانوی غم بغل گرفتن عزاداری مدفونین خاوران شدند. بمباندازی در چهارشنبه سوری در امتداد بمبگذاریهای دهه ۶۰ است؛ ایدئولوژی خشونت سازمان همچنان خودنمایی میکند و منفعت حزبی را بر جان و امنیت این مردم ترجیح میدهد.