بازگشت سوریه به مدار دیپلماسی جهان
تثبیت جایگاه سیاسی- امنیتی دولت اسد و عقب راندن معارضان سوری در نقاط مختلف سوریه سبب ایجاد شکاف در میان مخالفان نظام دمشق، بهویژه در میان دولتهای عضو محور بلوک محافظهکار سنی شده است. تا پیش از این اکثر کشورهای عضو جهان عرب با رد هرگونه تماس با دمشق، شرط بازگشت سوریه به اتحادیه عرب را منوط به اجرای قطعنامه 2254 شورای امنیت، مصالحه با احزاب اپوزوسیون و فاصله گرفتن این کشور عربی از محور مقاومت اعلام کرده بودند. بقای نظام قانونی بشار اسد سبب شد تا به تدریج کشورهای عربی همچون امارات، بحرین، عمان، مصر و حتی اردن اقدام به برقراری تماس و از سرگیری روابط دیپلماتیک با سوریه کنند. «دیپلماسی زلزله»، «توافق پکن»، «عادیسازی روابط دمشق- ریاض» و در نهایت «بازگشت سوریه به اتحادیه عرب» نقاط عطف در روند بازگشت تدریجی سوریه به معادلات سیاسی خاورمیانه عربی ارزیابی میشود. در دوران جدید ریاض- ابوظبی قصد دارند تا با توسعه روابط راهبردی و ایجاد وابستگی متقابل با دمشق وزن خود در معادلات سیاسی سوریه افزایش داده و به نوعی موازنه قدرت با محور مقاومت و ترکیه در میدان شام دست پیدا کنند. حال رسانههای غربی از لابی سعودی- امارات برای لغو تحریمهای سوریه در اتحادیه اروپا خبر میدهند. ظاهرا مقامات این دو کشور در مذاکره با طرفهای غربی لغو تحریمهای سوریه را بخشی از راه حل سیاسی، بهبود وضعیت اقتصادی و بازگشت آوارگان به کشورشان اعلام کردند. برهمین اساس در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد به این سوال پاسخ دهیم که چرا لابی سعودی- امارات به دنبال رفع تحریمهای سوریه در غرب است؟
تعامل با نظام اسد و سه دیدگاه متفاوت
نشستهای مشورتی «جده» و «عمّان» به خوبی نشان دهنده نظرات مختلف در میان دول عربی در خصوص عادیسازی روابط با دمشق و بازگشت اسد به اتحادیه عرب است. گروه نخست با حفظ مواضع رادیکال نسبت به حفظ بشار اسد در قدرت، خواستار تداوم وضعیت «بایکوت» نظام سوریه در میان کشورهای منطقه هستند. نماینده رسمی این جریان امیرنشین قطر است. «نامشخص بودن سرانجام عادیسازی روابط سوریه- ترکیه»، «روابط نزدیک دوحه با اسلامگرایان اخوانی» و «تحریم سزار و همراهی با واشنگتن» سه متغیر تاثیرگذار در مورد سیاست اعلامی دوحه در خصوص پرونده سوریه است. به عبارت دیگر در کوتاه مدت منافع قطریها در تداوم سیاست قطع رابطه با نظام اسد است نه عادی سازی روابط یا حمایت از روند بازگشت اسد به اتحادیه عرب.
گروه دوم بر این اعتقاد است که سیاست نادیده گرفتن و منزوی کردن نظام اسد صرفا منجر به افزایش نفوذ ایران و محور مقاومت در سوریه شده است. این دولتها با آغاز روند عادیسازی روابط با دمشق به دنبال آن هستند تا ضمن افزایش دایره نفوذ خود در نظام حاکم بر سوریه، بتوانند به صورت «پرونده به پرونده» امتیازات کلیدی از دمشق طلب کنند. به عنوان مثال دولتهای حاشیه خلیج فارس میتوانند شرط افزایش کمکهای اقتصادی و سرمایهگذاری در سوریه را منوط به کاهش نیروهای محور مقاومت در جنوب سوریه کنند. نماینده این دیدگاه را میتوان پادشاهی عربی سعودی دانست.
در نگاه گروه سوم کشورهای عربی نه تنها باید به سمت عادیسازی روابط با دمشق بروند بلکه باید با افزایش وابستگی متقابل با دولت قانونی سوریه به تدریج معادلات سیاسی در دمشق را تغییر دهند. براساس این دیدگاه کشورهای عربی میتوانند با تقویت جناحهای غیرهمسو با محور مقاومت در دل ساختار نظام، وزنه بلوک محافظهکار سنی را در این کشور مدیترانهای تقویت نمایند. نماینده اصلی این نگاه امارات عربی متحده است. برخی تحلیلگران عرب بر این اعتقادند که امارتنشینهای ابوظبی و دبی قصد دارند تا با تشدید پیوندهای اقتصادی با دولت سوریه، تبدیل به شریک اصلی این کشور در دوران «بازسازی» شوند. در حال حاظر به نظر میرسد نگاه دوم و سوم دست بالا را در تنظیم روابط جهان عرب با دمشق داشته باشند.
سوال اصلی در روند بازگشت کشورهای عربی به دمشق آن است که آیا آمریکا با عنوان بزرگترین شریک کشورهای محافظهکار سنی چه موضعی در خصوص عادیسازی روابط با دولت اسد دارد؟ براساس قانون تحریمی سزار تا زمانی که نظام سوریه قطعنامه 2254 را اجرا نکند، هرگونه معامله اقتصادی و سرمایهگذاری با دولت این کشور ممنوع است. در سوی مقابل اما برخی دولتهای حاشیه خلیج فارس برخلاف تحریمهای آمریکا گزینه عادی سازی روابط با دمشق را برگزیدند. برای تحلیل این وضعیت به ظاهر متناقض، دو نگاه متفاوت وجود دارد. در نگاه اول برخی تحلیلگران با استناد به توافق پکن و مواضع اعلامی سخنگوی کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا؛ بهبود روابط میان دمشق و کشورهای عربی را نشان فاصله گرفتن اعراب از غرب و تغییر نظم امنیتی خاورمیانه تحلیل میکنند. در دیگر نگاه تحلیلی اما اساساّ نزدیک شدن کشورهایی مانند پادشاهی عربی سعودی، امارات عربی متحده، مصر، اردن و بحرین به سوریه بدون چراغ سبز آمریکا امکان پذیر نیست. واشنگتن با چشم پوشی از گسترش روابط سوریه با کشورهای عربی به دنبال آن است تا با گذشت زمان تغییری محسوس در رفتار و سیاستهای سوریه نسبت به محور مقاومت اتفاق بیافتد.
بهره سخن
افزایش تحرکات دیپلماتیک پادشاهی سعودی و امارات برای شکستن حلقه تحریمهای غرب مانند شمشیر «داموکلس» است که میتواند منافع محور مقاومت را تامین کند یا به خطر بیاندازد. از یک سو پذیرش بینالمللی و برداشته شدن نظام سوریه به مثابه پیروزی بزرگ برای بشار اسد و متحدان این کشور در جنگ علیه تروریسم سلفی- تکفیری محسوب میشود که میتواند به روند بازسازی خرابیهای جنگ کمکی شایان کند. بر روی دیگر این معادله اما ممکن است ریاض- ابوظبی با قرار گرفتن در هسته مرکزی عادیسازی روابط دمشق با دولتهای عربی- اروپایی، دامنه نفوذ مقاومت را محدود کنند.