۱۹ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۴
کد خبر: ۷۴۱۴۷۳
یادداشت؛

بررسی و نقد کتاب عصر حیرت و امکان حکمرانی دینی در عصر غیبت

بررسی و نقد کتاب عصر حیرت و امکان حکمرانی دینی در عصر غیبت
حجت الاسلام ملک‌زاده در نوشتاری به بررسی و نقد کتاب «عصر حیرت و امکان حکمرانی دینی در عصر غیبت» پرداخته است.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمد ملک‌زاده[1] در نوشتاری به بررسی و نقد کتاب «عصر حیرت و امکان حکمرانی دینی در عصر غیبت» نوشته مهدی نصیری پرداخت که بدین شرح است:

چکیده

این نوشتار به بررسی و نقد کتاب «عصر حیرت و امکان حکمرانی دینی در عصر غیبت» تألیف آقای مهدی نصیری اختصاص یافته است. ادعای آقای نصیری در این کتاب را به‌اختصار می‌توان شامل این دیدگاه کلی دانست که در عصر غیبت و یا در عصر حضور غیر مبسوط الید و همراه با تقیه امام معصوم علیه‌السلام به‌ویژه وقتی‌که با سیطره تمدن ماتریالیستی و اومانیستی مدرن همراه می‌شود، نمی‌توان دولت و تمدنی در تراز دین محقق ساخت و حتی اگر هم در عصر غیبت بتوان یک حکومت دینی با محوریت ولایت‌فقیه تأسیس نمود، اما امکان تحقق تمدنی در حد مطلوب و قابل‌قبول که مبتنی بر آموزه‌های دینی مستنبط از قرآن و سنت باشد، وجود ندارد. این ادعا به همراه برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌های آقای نصیری در کتاب عصر حیرت، ذیل چند عنوان در نوشتار حاضر مورد تحلیل و نقد قرار گرفته است.

مقدمه

معرفی و شرح‌حال مهدی نصیری

مهدی نصیری، متولد ۱۳۴۲ شهر دامغان، روزنامه‌نگار و نویسنده است. وی سابقه سردبیری و مدیرمسئولی نشریات متعدد ازجمله هفته‌نامه صبح، روزنامه کیهان و نشریه سمات را در سابقه خود دارد.

وی تحصیل دروس حوزوی را از سال ۱۳۵۴ در حوزه علمیه دامغان نزد پدر - که خود تحصیل‌کرده حوزه علمیه نجف بود - و دیگر اساتید آن حوزه آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم شد و تا سال ۱۳۶۶ دروس سطح حوزه را ادامه داد. در سال ۱۳۶۵ همکاری با مؤسسه مطبوعاتی کیهان را در قم آغاز و یک سال بعد برای ادامه همکاری به تهران رفت و به‌عنوان دبیر سرویس مقالات روزنامه کیهان کار مطبوعاتی را ادامه داد و مقالات متعددی در زمینه مسائل سیاسی و فرهنگی روز نوشت.

در سال ۱۳۶۷ سردبیری و سپس در سال ۱۳۷۰ مدیرمسئولی روزنامه کیهان به وی محول شد و تا سال ۱۳۷۴ در این سمت فعالیت نمود. در همین سال‌ها با آغاز درس خارج فقه آیت‌الله خامنه‌ای به مدت دو سال در درس خارج ایشان نیز شرکت کرد و از نخستین افراد حلقه این درس تا سال ۷۳ محسوب می‌شد. در نیمه سال ۱۳۷۴ به همکاری با مؤسسه کیهان پایان داد و در اسفند همان سال نشریه سیاسی فرهنگی صبح را منتشر نمود. انتشار این نشریه تا سال ۱۳۷۸ ادامه یافت. نصیری در این سال به قم برگشت و ظاهراً درس خارج اصول و فقه را ادامه داد. او همچنین توانست کارشناسی ارشد حقوق خصوصی را در دانشگاه پیام‌نور با مدرک حوزوی معادل کارشناسی بگیرد.

نصیری در سال ۱۳۸۰ به معاونت سیاسی شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه سراسر کشور منصوب و تا سال ۱۳۸۴ در این سمت فعالیت کرد. در سال ۱۳۸۴ به‌عنوان معاونت فرهنگی دفتر نمایندگی رهبری در کشور امارات به این کشور رفت و سال ۱۳۸۸ با پایان مأموریت به کشور مراجعت کرد.

از این زمان به بعد استحاله فکری نصیری با ژست روشنفکری آغاز و کم‌کم به‌عنوان یکی از منتقدان و سپس مخالفان نظام جمهوری اسلامی ظاهر می‌شود. او حمایت از اعتراضات آبان ۱۳۹۸، همراهی با اغتشاشگران پاییز 1401، مخالفت با حجاب قانونی و حواشی ضد امنیتی دیگر را در پرونده خود دارد. وی در تیرماه 1402 با حضور بر سر مزار مهسا امینی، ضمن آغاز سخن خود با عبارت «به نام خداوند رنگین‌کمان» (نماد معروف هم‌جنس‌گرایان)، از مهسا امینی با القاب «حضرت مهسا» و «حضرت ژینا» نام برد و ضمن تکرار ادعای دروغ قتل و کشته شدن وی (توسط نظام جمهوری اسلامی) او را شهیدی خطاب کرد که «منشأ انقلاب زن، زندگی و آزادی در ایران شد»! و در انتها نیز «برای آزادی و آبادی ایران از روح این دختر کرد ایران» استمداد طلبید! نصیری در حالی از مهسا امینی به‌عنوان «شهید» نام می‌برد که خداوند در قرآن کریم این واژه مقدس را بر کسي اطلاق می‌کند که جانش را در راه خدا و اطاعت از احکام الهی داده‌ باشد نه کسي که در راه‌ مبارزه‌ با حکم خدا کشف حجاب کرده‌ و در این حال هم نه به صورت قتل بلکه به مرگ طبیعی مرده‌ است‌... .

مهدی نصیری علاوه بر نگارش مقاله و گفتگوهای مطبوعاتی، چند کتاب با عنوان‌های «اسلام و تجدد»، «فلسفه از منظر قران و عترت»، «جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام»، و نیز کتاب متفاوت دیگری با عنوان عصر حیرت را منتشر کرده است که موضوع این نوشتار بررسی و نقد کتاب «عصر حیرت» وی است. نصیری این کتاب را پس از عدم دریافت مجوز چاپ، سرانجام در سال ۱۳۹۸ به صورت الکترونیکی منتشر کرد. دغدغه فکری نصیری در این کتاب، مسئله امکان‌پذیری تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت و دوران سیطره مدرنیته است که در ادامه به بررسی و نقد دیدگاه وی در این اثر خواهیم پرداخت.

گزارش اجمالی از کتاب عصر حیرت

این کتاب دارای هشت فصل به همراه چهار پیوست به ترتیب عناوین زیر است:

فصل اول: نقش انحصاری حجت معصوم خداوند در ارائه و اقامه دین به نحو مطلوب.

فصل دوم: عصر غیبت، عصر حیرت.

فصل سوم: عصر غیبت، عصر فروبستگی.

فصل چهارم: سقیفه، ضربه‌ای کاری و اساسی بر پیکر اسلام و زخمی التیام‌نیافتنی تا ظهور.

فصل پنجم: آخرالزمان، عصر ظلمت و تباهی.

فصل ششم: بروز اختلافات کلامی و فقهی و… بین فقهای شیعه دلیلی روشن بر حیرت در عصر غیبت.

فصل هفتم: سیطره مدرنیته، مانعی مضاعف بر سر راه تحقق تمدن اسلامی در عصر غیبت.

فصل هشتم: عصر غیبت، عصر بلاتکلیفی و حیرانی مطلق و قعود نیست.

در انتهای کتاب چهار پیوست به شرح زیر نگارش یافته است:

پیوست اول: بررسی روایات نفی قیام قبل از ظهور.

پیوست دوم: ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام منوط به تحقق جامعه و تمدن تراز دین نیست.

پیوست سوم: فواید و نتایج این بحث.

پیوست چهارم: طرح چند سؤال و اشکال و پاسخ آن‌ها.

به‌طورکلی مطالب کتاب عصر حیرت به صورت یکدست نیست؛ بلکه گاه دارای تناقضاتی آشکار است. درحالی‌که بخشی از کتاب در رد حکومت دینی و ولایت‌فقیه است، بخشی دیگر از نظریه ولایت مطلقه فقیه دفاع می‌کند. مهدی نصیری در مقدمه کتاب با دفاع از این نظریه می‌گوید:

در عصر جدید و تلاش نظام‌های استعماری و تمامیت‌خواه مدرن برای تسلط بر عالم و گسترش بی‌وقفه هژمونی خود، دیگر به‌سادگی نمی‌توان از کناره‌گیری از حکومت سخن گفت و با استناد به تئوری ولایت‌فقیه در امور حسبه، از حفظ کیان دین و مذهب اطمینان حاصل کرد و لذا نظریه ولایت مطلق فقیه در روزگار کنونی، فارغ از ادله مستقل دیگری که به نفع آن وجود دارد، ضرورت آن ملموس می‌شود. [2]

وی سپس در تبیین ادعای اصلی و هدف خود می‌گوید:

ایـن دفتـر درصدد وارسـی و نقـد دیـدگاه «امـکان تحقـق تمـدن تـراز دیـن در عصـر غیبـت و روزگار ســیطره مدرنیتــه» اســت و بــر ایــن بــاور اســت کــه اکنــون دیگــر نمی‌توان به‌سهولت و بســاطت سال‌های قبـل و آغـاز انقـلاب، سـخن از تحقـق آرمان‌ها و ارزش‌ها و سـاخت جامعه‌ای بـا محوریـت موازیـن و احـکام دینـی بـه نحـو مطلـوب و رضایت‌بخش گفـت... این کتاب در پی آن است که این اندیشه و ذهنیت را که برای تحقق یک حکومت و جامعه و تمدن تراز دین، تفاوت چندانی بین وضعیت حضور انبیا و حجج معصوم الهی علیهم‌السلام و عدم حضور آنان وجود ندارد و غیبت امام معصوم مانعی جدی و اساسی در ایجاد و ساخت جامعه و حکومت تراز دین نیست و در عصر غیبت، در صورت قبضه قدرت سیاسی از سوی فقها، آنان از عهده این مهم در حدی مطلوب و قابل‌قبول برخواهند آمد، به پرسش و نقد بگیرد. [3]

وی سپس نتیجه می‌گیرد که در عصر غیبت و سیطره مدرنیته نمی‌توان انتظار تحقق حکومتی رضایت‌بخش در تراز دین داشت:

مـا در ایـن کتـاب بـا ارائـه چنـد فصـل نشـان خواهیـم داد کـه حضـور مبسـوط الیـد حجـت معصـوم ِ الهـی همـراه بـا حاکمیـت بـدون مانـع و همـراه بـا اقبـال مردمـی، شـرط اساسـی تحقق جامعـه و تمدنی اسـت کـه در آن احـکام و معیارهـا و ارزش‌های دینـی در حـدی مقبـول و رضایت‌بخش حاکـم و نافـذ و جـاری باشـد و بـدون چنیـن حضـور و حاکمیتـی، تحقـق جامعـه و تمدنـی در تـراز اسلام‌شناسی و فقـه موجـود و کنونـی شـیعه بـا همـه کاستی‌هایش که بتـوان مدعـی شـد شاخصه‌های یـک جامعـه دینـی رضایت‌بخش را در همـه عرصه‌های فـردی و جمعـی دارد نیـز قابل‌تحقق نیسـت... آنچـه درنهایت قابل‌تحقق اسـت ـ حتـی در شـرایط برپایـی حکومـت دینـی بـا محوریـت ولایت‌فقیه جامع‌الشرایط ـ نسـبتی محـدود و حداقلـی از دیـن و احـکام و ارزش‌های دینـی اسـت کـه بسـته بـه میـزان فعالیـت و تـلاش مؤمنان و نحـوه حکمرانـی فقیـه حاکـم، موفقیـت آن کـم و یـا زیـاد می‌شود. ضمـن این‌که در روزگار کنونـی، مانعـی دیگـر بـه نـام مدرنیتـه و تمـدن جدیـد غـرب وجـود دارد کـه ایـن نسـبت و تـوان را در قیـاس بـا دوران ماقبـل مـدرن، به‌شدت محـدود می‌کند. [4]

درمجموع ادعای مهدی نصیری در این کتاب را به‌اختصار می‌توان شامل این دیدگاه کلی دانست که در عصر غیبت و یا در عصر حضور غیر مبسوط الید و همراه با تقیه امام معصوم علیه‌السلام به‌ویژه وقتی‌که با سیطره تمدن ماتریالیستی و اومانیستی مدرن همراه می‌شود، نمی‌توان دولت و تمدنی در تراز دین محقق ساخت و حتی اگر هم در عصر غیبت بتوان یک حکومت دینی با محوریت ولایت‌فقیه تأسیس نمود، اما امکان تحقق تمدنی در حد مطلوب و قابل‌قبول که مبتنی بر آموزه‌های دینی مستنبط از قرآن و سنت باشد، وجود ندارد. مقصود نصیری از «تمدن در تراز دین» حکومت دینی حداکثری نیست؛ بلکه از نظر وی حتی حکومت دینی حداقلی مطلوب و رضایت‌بخش هم در عصر غیبت ممکن نیست؛ لذا می‌گوید:

مقصود از تمدن تراز دین که دست‌یافتنی نیست، تمدن مهدوی علیه‌السلام که بر اساس روایات، ابعادی بسیار شگفت از علم و معرفت و عدالت و معنویت در آن وجود دارد، نمی‌باشد... بلکه مقصود تمدنی مبتنی بر آموزه‌های دینی مستنبط از قرآن و سنت است که... هم در بعد نظری و هم در بعد عملی و سبک زندگی، متفاوت از تمدن‌های غیراسلامی و سکولار و ماتریالیستی باشد و کسانی که در متن چنین تمدنی تنفس و زندگی می‌کنند، از رضایت خاطری در حد مطلوب که تمنای مزایای دیگر تمدن‌ها و جوامع غیردینی را نداشته باشند برخوردارند و حضور موازین الهی و دینی را در ساحت‌های فردی و جمعی به‌روشنی حس می‌کنند. [5]

نصیری در خلال این ادعا، نکات دیگری نیز مطرح می‌کند که در ادامه به بررسی و نقد مجموع دیدگاه‌های وی در این کتاب خواهیم پرداخت.

بررسی و تحلیل

گرچه از نگاه بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران عرصه دینی، کتاب «عصر حیرت» ارزش علمی چندانی ندارد و نمی‌توان آن را محصول یک پژوهش علمی دانست؛ اما به دلیل هم‌سویی جریان روشنفکری سکولار با آن و تلاش برای شخصی‌سازی دین و عرفی گرایی در جامعه اسلامی، به بررسی و نقد نکات اصلی آن خواهیم پرداخت. در مجموع با مطالعه و بررسی کتاب عصر حیرت به نکاتی در نقد دیدگاه‌های مهدی نصیری می‌توان اشاره کرد:

1. تناقضات فکری

مطالب کتاب عصر حیرت دارای تناقضاتی آشکار است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:

الف) هرچند نویسنده در کتاب، ارتباط تفکر خویش را با تفکر حجتیه نفی می‌کند؛ اما به صورت طبیعی نتیجه تفکر تفکیکی وی همان دیدگاه انجمن حجتیه است. در واقع شاکله اصلی کتاب در نهایت به رد حکومت دینی و ولایت‌فقیه در عصر غیبت و پذیرش سکولاریسم منجر شده است؛ در حالی که نویسنده در مقدمه کتاب از نظریه «ولایت مطلقه فقیه» دفاع می‌کند!

ب) نویسنده از یک‌سو مدعی است به دلیل سیطره مدرنیته امکان تحقق حکومت دینی – هرچند حداقلی که مطلوب و مورد رضایت مسلمانان باشد – وجود ندارد و از سوی دیگر با تأکید بر وظیفه اصلاحگری در عصر غیبت می‌گوید:

این ادعا به‌هیچ‌وجه نافی وظیفه اصلاحگری در عصر غیبت و تلاش برای به دست‌گرفتن قدرت سیاسی در صورت امکان برای تحقق احکام و آرمان‌های دینی که مستند به آیات قرآنی، روایات و دلیل عقلی است و در روزگار کنونی می‌تواند دستاوردهای مهمی حتی در سطح منطقه‌ای و جهانی داشته باشد، نیست! [6]

در حالی که او در جای دیگر تأکید می‌کند در برابر سیطره مدرنیته عملاً هیچ کاری از حکومت اسلامی برنمی‌آید و حتی عبارات دیگر او نیز نشان می‌دهد که او معتقد است هیچ تلاشی هم در این خصوص نباید انجام داد! به عبارت دیگر، آقای نصیری از یک طرف ضرورت کوشش برای اصلاح جامعه در دوران غیبت امام معصوم را رد نمی‌کند و از طرف دیگر تلاش برای این اصلاح در عصر غیبت را کوششی نامشروع و از قبل شکست‌خورده می‌داند!

ج) آقای نصیری از یک‌سو عدم دسترسی به امام معصوم در عصر غیبت را موجب حیرت و سرگردانی می‌داند و به همین دلیل عصر غیبت را عصر حیرت می‌نامد و از سوی دیگر به گونه‌ای استدلال می‌کند که عصر حیرت شامل عصر حضور امام (ع) نیز می‌شود؛ چون بنا بر منطق وی در زمان حضور پیشوایان معصوم نیز آنان بسط ید نداشتند و به دلیل محدودیت‌های حاکمان جائر، همه مردم به امام دسترسی نداشتند؛ اگر هم دسترسی داشتند، به دلیل حاکمیت شرایط تقیه گاه امام نمی‌توانست حکم اصلی را بیان فرماید؛ بنابراین با این اوصاف بنا بر منطق آقای نصیری عصر حیرت فقط شامل عصر غیبت نیست؛ بلکه عصر حضور را هم در بر می‌گیرد.

د) نویسنده در بخشی از کتاب ادعای گزاف و بی‌اساسی مطرح می‌کند که دارای اشکالات عدیده‌ای است:

بعد از ختم نبوت و رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، امت و علما و حاکمان آن بلوغی از خود نشان ندادند، بلکه به جز امامان و شیعیان همگی کمر به تحریف و تغییر دین بستند و تاریخ را وارد دوره‌ای از ظلمت و تاریکی و به تعبیر روایتی «بکماء، عمیاء و ظلماء» کردند. [7]

اولاً ادعای اینکه «همگی» علما و... «کمر به تحریف و تغییر دین بستند» ادعای نادرست و گزافی است. پیروزی نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در عصر سیطره مدرنیته و تلاش قدرت‌های جهانی برای نابودی دین که منجر به گسترش دیانت و معنویت در جهان شد، تنها یک مورد از موارد نقض و بطلان این ادعاست.

ثانیاً باتوجه‌به اینکه امت، علما و حاکمان شیعه هم هستند، استثناکردن «شیعیان» دلیل دیگر بر تناقض‌گویی نویسنده است.

در مجموع این تناقضات را می‌توان محصول سطحی‌نگری آقای نصیری در افکار و ناتوانی وی از درک عمیق مقاصد اسلامی و عقل‌ستیزی دانست.

2. استحاله فکری

نصیری در مسائل مختلف نسبت به گذشته به‌وضوح دچار استحاله فکری شده است. موضوعی که خود وی نیز آن را تأیید می‌کند. در ادامه به برخی از مهم‌ترین موضوعاتی که نصیری اعتراف دارد در آنها تغییر عقیده داده است اشاره می‌کنیم:

1-2. اصل ولایت‌فقیه

نصیری خود اعتراف می‌کند موضع او نسبت به مسئله ولایت‌فقیه در مقایسه با گذشته دچار تغییرات اساسی شده است:

تا دهه ۸۰ بر این باور بودم که نظریه امام خمینی (ره) در باب ولایت‌فقیه، نظریه غالب در فقه شیعه و گویا در زمره آموزه‌های اسلام ناب است که آقای «امام»  خمینی (ره) احیاگر آن بود؛ اما با مطالعات بیشتر و نیز توجه به دیدگاه حیرت در عصر غیبت، به این جمع‌بندی رسیدم که اگرچه نمی‌توان این نظریه را بی‌اعتبار و غیرفقهی دانست و آن را در سطح دیگر نظریه‌هایی که در این باره در فقه مطرح شده، ندانست؛ اما اینکه تصور شود این نظریه نمایندگی از اسلام ناب را دارد و دیگر نظریه‌ها غیر ناب و التقاطی است، ادعای مستند و قابل‌قبولی نیست. [8]

انتقاداتی که نصیری به ولایت‌فقیه و جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی وارد می‌کند از پشتوانه نظری و علمی کافی برخوردار نیست؛ بلکه از جنس همان انتقادات سطحی و غیرعلمی است که گروه‌های مخالف نظام مدام تکرار می‌کنند. نصیری در حالی امروز در جبهه مخالفان نظام قرار گرفته و سخنان سطحی آنان را بر زبان می‌آورد که او در سال‌های متمادی، زمانی که شاگرد درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود، دیدگاهی کاملاً متفاوت داشت.

2-2. سیاست خارجی

حوزه سیاست خارجی، یکی دیگر از موضوعاتی است که نصیری در این حوزه در مقایسه با گذشته با گردش ۱۸۰ درجه‌ای روبه‌رو شده است. او در این‌ رابطه می‌گوید:

ازجمله تغییر نگرش‌هایم مربوط به سیاست خارجی است که پیش‌تر مدافع سیاست خارجی سازش‌ناپذیر با آمریکا و سیاست‌های منطقه‌ای نظام بودم و فکر می‌کردم کوتاه آمدن ما منجر به نابودی و وابستگی مطلق به آمریکا و غرب خواهد شد، گرچه درعین‌حال مخالف مذاکرات برجام که می‌توانست به یک معامله برد - برد بینجامد نبودم. [9]

وی با یادآوری خاطرات گذشته خود درباره اعتقادش نسبت به آمریکاستیزی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، می‌گوید: «در دوران سردبیری کیهان، از گفتمان مسلط آمریکاستیزی به تبعیت از مواضع امام خمینی (ره) و رهبری که البته با فهم و تحلیل خودم نیز منطبق بود، دفاع می‌کردم». [10] نصیری گرچه سعی می‌کند این تغییر دیدگاه را ناشی از عواملی همچون مطالعات کلامی و تاریخی و توجه به دیدگاه‌های کارشناسان مختلف سیاست خارجی معرفی کند، اما عامل اصلی را باید در عنصر افراط و تفریط در افکار و اندیشه وی دانست.

3-2. جایگاه زن در اجتماع

نصیری امروز که این روزها ژست روشنفکری در مقوله‌های همچون آزادی حجاب و تساوی زن و مرد را به خود می‌گیرد، پیش از این مواضع کاملاً متفاوتی داشت، تا آنجا که در زمان مدیرمسئولی کیهان حتی حاضر به انتشار تصویر مادام کوری بی‌حجاب در روزنامه نبود و چاپ تصویر این شیمی‌دان لهستانی را منوط به محجبه کردن آن نمود! [11] نصیری همچنین نسبت به مسئله حجاب در بخش دوم کتاب جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام که با عنوان «پرده‌نشینی یا حضور گسترده اجتماعی زن» نگاشته است، حتی نگاه متدینین را که بر حضور اجتماعی زنان تأکید دارند، مورد نقد قرار داده و معتقد بر پرده‌نشینی حداکثری است: «زنان باید به طور حداکثری پرده‌نشین باشند و از اختلاط، هم‌صحبتی و معاشرت با نامحرمان، خودداری کنند؛ حتی با حفظ حجاب و رعایت مسائل، بهتر است در خانه بمانند و به شوهرداری بپردازند و حتی برای نماز جماعت هم از منزل خارج نشوند و در پستوی خانه نماز بخوانند»! وی در بخش دیگری از این کتاب با عنوان «ولایت، قضاوت و مدیریت زنان»، نظر کسانی را که حضور زن در اجتماع را یک اصل و وظیفه می‌دانند، به‌وضوح رد می‌کند و جامعه و مردان را از حضورِ بدون مصلحت زنان در بیرون از خانه و سپردن امور به آن‌ها، بر حذر می‌دارد و با انتساب ادعای خود به آیات و روایات می‌گوید: «تصدی مناصب و مشاغل و حضور گسترده اجتماعی زن، با توصیه مطلق آن‌ها به استقرار در خانه منافات دارد؛ جز موارد محدود و خاصی که شرع، خروج از خانه را برای زن مباح، مستحب یا واجب می‌داند». [12]

با وجود این دیدگاه‌های افراطی درباره ممنوعیت حضور زنان در اجتماع، امروز وی گرفتار تفریط شده و معتقد به  آزادی کامل زنان در عرصه اجتماع حتی بدون حجاب است!

3. برتر بینی تمدن‌های غیراسلامی از تمدن اسلامی

ریشه تفکرات نصیری در کتاب عصر حیرت را می‌توان ناشی از این اشتباه بزرگ دانست که وی، مدرنیته و تجدد را نهضت بلامنازع در قرن بیستم و تمدن غرب را «تمدنی مسلط و بلارقیب و یا با رقبایی ضعیف» تصور می‌کند:

مقصودمان از مدرنیته و تجدد، جریان و نهضتی فلسفی و فرهنگی است که بذرهای نظری آن از حدود قرن پانزده میلادی در اروپا ریخته شد و در ادامه به اکتشاف علوم و فنون و ابزاری جدید پرداخت و ساختارهای نوین اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را شکل داد و مستقر کرد و به پشتوانه آن‌ها در قرن نوزده میلادی، دامنه تأثیرات و آموزه‌های خود را توسعه داده و... در قرن بیستم میلادی، به تمدنی مسلط و بلارقیب و یا با رقبایی ضعیف تبدیل گردید. [13]

نصیری چنان مرعوب و یا مقهور زرق و برق تمدن غربی است که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند رقیبی برای آن تصور کند؛ شاید وی آن قدر که غرب را در قالب روشنفکری شناخته، اسلام را به‌درستی نشناخته است؛ اطلاعات و شناخت تاریخی او از صدر اسلام و حکومت‌های نبوی و علوی تا دوره معاصر و انقلاب اسلامی بسیار ناقص است؛ از این رو مدعی است در عصر مدرنیته امکان تحقق تمدنی در حد مطلوب و قابل‌قبول که مبتنی بر آموزه‌های دینی مستنبط از قرآن و سنت باشد، وجود ندارد؛ سوگیری‌های ناقص آقای نصیری از تاریخ اسلام و اینکه پیروز‌های بزرگ تمدن اسلامی را آشکارا نادیده می‌انگارد، سبب گردیده تا وی تمدن اسلامی را آن چنان نحیف تصور کند که با غولی که او از تمدن غربی در ذهن خود ساخته است، نتواند رقابت کند! این رویکرد نصیری به وضوح ناشی از انفعال وی در برابر فرهنگ و تمدن منحط غرب و چشم بستن بر روی ضعف‌ها و بحران‌های گسترده و شکست‌های پی در پی مدرنیته است و در واقع یکی از اشکالات اساسی کتاب عصر حیرت، مربوط به همین نگاه منفعلانه نصیری به تجدد و مدرنیته است. مولف در این کتاب نقاط ضعف و خلأهای مدرنیته، به‌ویژه موانعی که انقلاب اسلامی در جهت ناکامی غرب در پروژه‌های جهان‌خواری ایجاد کرده را نادیده می‌گیرد. این در حالی است که شمار کثیری از نخبگان غربی هم به افول غرب اذعان دارند و نقش انقلاب اسلامی را در این افول، مهم توصیف می‌کنند. نظریه‌پردازانی همچون فوکویاما که سال‌ها پیش با برترانگاری تمدن غرب، نظریه پایان تاریخ را ارائه داده بودند، امروز با ‌صراحت به بطلان این نظریه اذعان نموده‌اند. از این رو امروز حتی اندیشمندان غربی نیز مدرنیته را دیگر رقیب قدرتمندی در برابر تمدن اسلامی نمی‌دانند.

4. سکولاریسم و دین ستیزی

غرق شدن آقای نصیری در تمدن غربی و توهم بلامنازع بودن آن، وی را عملاً به سمت مخالفت با اجرای احکام اسلامی، سکولاریسم، نسبی‌گرایی و در نهایت دین ستیزی سوق داده است. تأکید وی بر ناممکن بودن فهم دین و رازآلودگی حیات، به نسبی‌گرایی، شخصی‌سازی دین، اسلام حداقلی و عرفی گرایی ختم می‌شود. او در این کتاب فقط معتقد به عدم امکان اجرای احکام اسلامی در عصر سیطره مدرنیته نیست؛ بلکه در نهایت هر گونه تلاش برای اجرای احکام اسلامی در عرصه اجتماعی را نیز تخطئه می‌کند. بعلاوه منش رفتاری نصیری در وقایع مختلف نیز نشان می‌دهد او اساساً اعتقادی به اجرای احکام الهی از سوی حکومت اسلامی ندارد. حمایت زبانی و رفتاری او از اغتشاشگران پاییز 1402 که هدفی جز زیر پانهادن حکم الهی حجاب و ترویج فحشا و بی‌بندوباری در جامعه اسلامی ایران را نداشتند، به این معناست که او نه فقط معتقد به عدم امکان اجرای احکام الهی در عصر غیبت است که عملاً خواستار لغو احکام الهی و مخالف صریح اجرای قوانین شریعت از سوی حکومت اسلامی است.

5. دشمنی با نظام اسلامی

رویکرد دین ستیزانه نصیری وی را به مخالفت و دشمنی با نظام جمهوری اسلامی سوق داده است. از این رو وی با چشم بستن بر روی دستاوردهای عظیم نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف، از هر فرصتی برای ناکارآمد نشان دادن این نظام و نا امید کردن مردم از همراهی با جمهوری اسلامی استفاده می‌کند و در نهایت نتیجه می‌گیرد این ناکارآمدی نه فقط معلول سوء مدیریت‌های مسئولان که ناشی از عدم توانمندی حکومت دینی (در مقایسه با دموکراسی غربی) است:

در قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اغلب درباره جامعه‌سازی اسلامی به‌گونه‌ای سخن رفته و وعده داده شده است که مردم در انتظار ساخت جامعه‌ای اسلامی در حدی که توضیح داده شد، بوده و هستند و بسیاری از عدم تحقق آن پس از چهل سال، دچار سرخوردگی و انفعال شده‌اند. درحالی‌که این سؤال مطرح است که آیا اساساً امکان تحقق چنین جامعه و تمدنی حتی در سطح جامعه ایران وجود داشته و جمهوری اسلامی مکلف به آن بوده است؟ و آیا همه نقایص موجود، معلول سوء سیاست‌ها و سوءمدیریت‌ها است و یا آنکه بخش قابل‌توجهی از آن مربوط به مانعی است که رفع آن‌ها از عهده مسئولان و اسلام‌شناسان موجود ساخته نیست... [14]

وی همچنین در یکی دیگر از یادداشت‌های خود با عنوان «دین‌ستیزی یا اصلاح دین؟» به دنبال اثبات این ادعا است که تجربه حکومت دینی در ایران ناموفق بوده است. از نگاه وی مشکل اصلی اینجاست که حکومت دینی در ایران خود را با مدرنیته منطبق نکرده است...!

ادعای ناموفق بودن تجربه حکومت دینی در ایران از سوی آقای نصیری در حالی است که وی آشکارا دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی در طول چهار دهه گذشته را به‌رغم مخالفت‌های گسترده دشمنان و کارشکنی‌های قدرت‌های جهانی نادیده می‌گیرد؛ دستاوردهای بزرگی را که دوست و دشمن به آنها اعتراف نموده‌اند و در موضوعات متعدد موجب شگفتی جهانیان واقع شده است: استقلال در تصمیم‌گیری، حفظ تمامیت ارضی کشور و رساندن ایران به عزّت و کرامت لایق خود؛ اثبات توان ایستادگی در برابر زورگویان و سلطه‌طلبان جهانی؛ ارتقای جایگاه ایران در جهان و پیشرفت‌های گسترده علمی که در برخی موضوعات ایران را در جایگاه اول جهان قرار داده است، بخشی از موفقیت‌های حکومت دینی در ایران است.

6. انکار جامعیت و جهان‌شمولی دین اسلام

نصیری حکومت اسلامی در عصر غیبت به‌ویژه دوره سیطره مدرنیته را ناتوان از رقابت با مدرنیته می‌داند. این ادعا در واقع به معنای عدم‌پذیرش جامعیت و جهان‌شمولی دین اسلام است. بر اساس اصول جامعیت و جهان‌شمولی دین اسلام، این دین به عنوان خاتم ادیان آسمانی برای تأمین کل نیازهای مادی و معنوی بشر در تمام اعصار تا روز قیامت تعیین گردیده است؛ دین پیامبر اسلام - خاتم انبیا الهی – طبق آموزه‌های تردیدناپذیر اسلام، دین همه ‌تاریخ، همه ‌زمان‌ها و همه ‌نسل‌ها است. از اين رو مخاطبان غالب احكام اسلامي و قوانين قرآني همه انسان‌ها در همه زمان‌ها و مكان‌ها هستند و پيامبر اسلام (صلی‌الله عليه و آله و سلم) به‌عنوان آخرين سفير الهي و فرستاده رحمت براي همه جهانيان به پيامبري بر انگيخته شده و براي همه جوامع به عنوان بشير و نذير و رحمت معین گردیده است. [15]

 

7. درک نادرست از امامت

نصیری یکی از مهم‌ترین دلایل سرگردانی عصر غیبت را جریان شوم سقیفه می‌داند که به اعتقاد وی موجب خارج شدن کامل اسلام از مسیر اصلی خود شد و تا ظهور امام مهدی (عج) هم دیگر به مسیر خود بازنمی‌گردد: «با سقیفه، این شوم‌ترین حادثه تاریخ بشری، قطار اسلام از ریل خارج شد و این قطار جز با ظهور بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء بر ریل خود قرار نخواهد گرفت». [16]

مکتب شیعه، جریان سقیفه را بدون تردید یک انحراف در مسیر خلافت می‌داند؛ اما هرگز معتقد به خروج کامل و دائمی اسلام از مسیر خود تا زمان ظهور نیست؛ زیرا خلافت و حکومت جزئی از امامت است نه مساوی با آن. جریان سقیفه انحراف در خلافت بود؛ ولی امامت در مسیر اصلی خود قرار داشت و هرچند بدون حکومت، در مسیر صحیح حرکت کرد و این حرکت با وجود فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت هم استمرار یافت و هرگز متوقف نگردید؛ بنابراین چون «حکومت» مساوی با همه «امامت» نیست بلکه یکی از وجوه آن به شمار می‌رود، با غصب حکومت از ائمه (ع) به هیچ وجه کار امامت تعطیل نشد و ائمه (ع) در انجام مأموریت خود متناسب با شرایط جدید عمل نموده و تداوم حیات اسلام اصیل را تضمین کردند.

8. برداشت غلط از اختلافات علمی فقها

در کتاب عصر حیرت، اختلاف فقها دلیل ناکارآمدی فقه و ناتوانی فقها از پاسخگویی به نیازهای جامعه و نظام اسلامی دانسته شده است. این استدلال به دلایل متعدد نادرست است:

اولاً نویسنده در برجسته کردن اختلاف علمی فقها افراط نموده است. چنانچه حجم فتاوای مورد اتفاق و مورد اختلاف فقها مقایسه شوند، آشکار می‌شود که موارد اختلاف چندان زیاد نیست. برجسته کردن اختلافات همواره از سوی دشمنان اسلام و با هدف بی اعتماد کردن مسلمانان به فقها و علمای اسلام انجام شده است.

ثانیاً وجود اختلاف به میزان معقول در هر علمی طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است. اندیشمندان علوم مختلف در طول تاریخ همواره با یکدیگر اختلاف داشته‌اند. در میان اندیشمندان مدرنیته نیز که آقای نصیری مدعی سیطره آن در این عصر است و تصور می‌کند هیچ فرهنگ، تمدن و نظامی را توان رقابت با آن نیست، اختلافات بسیاری وجود دارد. علم اجتهاد نیز از این قاعده مستثنی نیست و اختلاف میان علما همواره در فروع دین اجتناب‌ناپذیر بوده است.

ثالثاً اختلافات علمی نه‌تنها مذموم نیست، بلکه مایه رشد و تقویت علوم و جلوگیری از رکود علمی است. رشد فقهی امروز محصول اختلافات و تبادل آرای گوناگون فقها است که با اجتهاد در متون دینی، ابواب متعدد فقهی را مطابق با نیازهای روز جوامع سامان داده‌اند.

رابعاً همان گونه که اختلافات علمی در علوم مختلف پزشکی، مهندسی، و... موجب اختلال جدی در زندگی روزمره جوامع و تحیر و بلاتکلیفی انسان‌ها نگردیده است، اختلافات علمی فقها در فروع دین هم موجب تحیر جدی مسلمانان نخواهد شد؛ بلکه هر کس بر اساس کارشناس مورد قبول خود در فروعات دینی عمل نموده و مسیر خود را پیدا می‌کند.

9. ناامیدی فزاینده به اصلاح امور

در سراسر کتاب عصر حیرت، یأس و ناامیدی فزاینده به اصلاح امور مشاهده می‌شود. ناامیدی که از ذهن ناآرام آقای نصیری سرچشمه گرفته، تنها می‌تواند جامعه اسلامی را با رویکردی عافیت طلبانه به سمت سکون، سازش و تسلیم در برابر دشمنان اسلام سوق داده و با نابودسازی تعمدی تمدن اسلامی، عرصه را به تمدن و فرهنگ منحط غربی واگذارد. این در حالی است که ناامیدی در اسلام مورد نکوهش و مذمت است. از منظر قرآن کریم ناامیدی از ویژگی کافران بر شمرده شده است. (سوره یوسف، 87) یأس و ناامیدی در روایات اسلامی، ناشی از وسوسه‌های شیطانی و از گناهان کبیره‌ای توصیف شده که در دل رسوخ می‌کند و انسان را از تلاش و کوشش باز می‌دارد. امام صادق (ع) در روایتی درباره مذمت ناامیدی می‌فرماید: «مِنْ أَکْبَرِ الْکَبَائِرِ عِنْدَ اللَّهِ الْیَأْسَ‏ مِنْ‏ رَوْحِ‏ اللَّهِ، وَ الْقُنُوطَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه»‏؛ بزرگ‌ترین گناهان کبیر نزد خدا، یأس از روح‌الله و ناامیدی از رحمت و نیکی خداست».[17] در حالی که بر اساس منابع اسلامی، امیدواری موهبتی از جانب خداوند به انسان‌های مؤمن است تا هیچ گاه از تلاش باز نایستند،[18] ناامیدی موجب سکون و سازش توصیف شده است. قرآن کریم با سرزنش قاعدین و سازشکاران، مسلمانان را برای دفاع از مردان و زنان و کودکان مستضعف در برابر دشمنان فرامی‌خواند:

«و ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصیرًا»؛ «چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد (ستمدیده‌ای) که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما»[19]

از دیدگاه قرآن کریم ناتوانی در برابر دشمنان، توجیه قابل‌قبولی برای سازش با ستمگران نیست؛ از این رو خداوند با وعده جهنم برای سازش‌کاران می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا»؛ «آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است».[20]

در مجموع به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از افکار پریشان امروز آقای نصیری که در تضاد با اندیشه‌های گذشته اوست، ناشی از همین ناامیدی است؛ لذا او در عباراتی متناقض و ناهماهنگ اعلام می‌کند:

بنده هیچ امیدی به بهتر شدن وضع حجاب در این ‎جامعه ندارم. بنده هیچ امیدی به اینکه بانکداری بدون ربا داشته باشیم ندارم. بله، می‎تواند نرخ سود پایین بیاید و باید برای این تلاش کنیم. این نظام آموزشی از آغاز تا پایانش در حد زیادی غیردینی است. البته می‎توان برای اصلاح نسبی آن کار‌‎هایی کرد و باید هم کرد؛ اما تحقق نظام آموزشی تراز دین رؤیای بی‎تعبیر است. همین الآن بسیاری از شاخص‌‌‎های فرهنگی و اجتماعی شما رو به سقوط و افول بیشتر است؛ مثل طلاق، مثل فردگرایی و فرار از ازدواج، مثل افزایش پرونده‌‌‎های قضایی و خیلی چیز‌‎های دیگر.[21]

10. عدم توجه به جایگاه ولی‌فقیه به‌عنوان نایب امام معصوم در عصر غیبت

نصیری عصر غیبت را به دلیل فقدان حضور امام معصوم (ع) عصر حیرت و سرگردانی مسلمانان می‌داند؛ در حالی که این ادعا ناشی از عدم توجه به جایگاه ولایت‌فقیه و نیابت او از امام معصوم (ع) در عصر غیبت است. فلسفه غیبت، آماده شدن جامعه اسلامی برای پذیرش امام معصوم و اطاعت بی چون و چرا از اوست. عصر غیبت، با توجه به تمهیداتی که ائمه علیهم‌السلام در عصر حضور اندیشیدند و جامعه را برای قرار گرفتن در چنین شرایط و موقعیتی آماده نمودند، عصر حیرت و سرگردانی نیست. البته خلأهای ناشی از فقدان امام معصوم (ع) در عصر غیبت و محدودیت‌هایی که این فقدان برای جامعه اسلامی در دستیابی به دولت، جامعه و تمدن اسلامی به وجود می‌آورد را نمی‌توان انکار کرد؛ اما این بدان معنی نیست که شارع مقدس فکری برای عصر غیبت نکرده و اجتماع مسلمین را بدون سرپرست در تحیر و سرگردانی رها کرده باشد؛ برخلاف حکمت الهی و قاعده لطف است که مردم عصر غیبت بدون حامی و سرپرست به حال خود واگذار شوند. مراجعه به روایات متعدد نشان می‌دهد مهم‌ترین دلیل تعیین فقهای جامع‌الشرایط هر عصر به عنوان نایبان عام معصومین علیهم‌السلام و امر به رجوع مردم به آنان از سوی ائمه برای اجتناب از حیرت و سرگردانی جامعه اسلامی در عصر غیبت بوده است. در توقیع معروف امام زمان (عج) که اسحاق بن يعقوب از محمد بن عثمان عمري نایب خاص امام عصر (عج) می‌خواهد آن را به دست آن حضرت برساند، یکی از سؤالات درباره وظیفه مردم در مواجهه با مسائل مختلف در عصر غیبت است؛ امام عصر (عج) در پاسخ تکلیف مردم را به‌وضوح بیان می‌فرماید: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و أنا حجت‌الله عليهم»؛ «و اما در پيشامدهاي زمانه، به راويان حديث ما رجوع كنيد كه آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشانم». [22] امام خميني (ره) در تبيين مفهوم «حوادث واقعه» مي‌فرمايد:

منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده، مسائل و احكام شرعيه نيست. نويسنده نمي‌خواهد بپرسد: درباره مسائل تازه‌اي كه براي ما رخ مي‌دهد چه كنيم؟ چون اين موضوع جزو واضحات مذهب شيعه بوده است و روايات متواتره دارد كه در مسائل بايد به فقها رجوع كنند. در زمان ائمه اطهار علیهم‌السلام هم به فقها رجوع مي‌كردند و از آنان مي‌پرسيدند. كسي كه در زمان حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فرا گرفتن مسائل به چه اشخاصي بايد رجوع كرد. منظور از «حوادث واقعه» پيشامدهاي اجتماعي و گرفتاري‌هايي بوده كه براي مردم و مسلمين روي مي‌داده است. [23]

ایشان سپس در تبیین واژه «حجت» آن را امري می‌داند كه بر اساس آن احتجاج مي‌شود: «حجت‌الله كسي است كه خداوند او را براي انجام اموري قرار داده است و تمام كارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمين است. اگر كسي تخلف كرد بر او احتجاج (و اقامه برهان و دعوي) خواهد شد». [24]

بنابراين، «حجت خدا»، نماينده اوست و حجت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف نيز نماينده او خواهد بود و اين نمايندگي و حجيت چنان كه در متن توقيع است برای رفع حیرت و سرگردانی مردم در حوادث واقعه است.

نکته دیگر اینکه برخلاف دیدگاه آقای نصیری که معتقد است «مراجعه به فقها در عصر غیبت و تقلید از اجتهادات و استنباطات آنان، از باب ضرورت و ناگزیر بودن و عدم دسترسی به حجت معصوم است»،[25] مراجعه به فقهای دینی برای رفع مشکلات و نیازهای دینی و اعتقادی جامعه مسلمین، سنتی است که از صدر اسلام و در زمان حضور پیامبر اکرم (ص) و سپس سایر ائمه علیهم‌السلام به امر الهی رواج داشته است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَمَا کانَ الْمُومِنُونَ لِینْفِرُوا کافَّه‌ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَه مِنْهمْ طَائِفَه لِیتَفَقَّهوا فِی الدِّینِ وَلِینْذِرُوا قَوْمَهمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهمْ لَعَلَّهمْ یحْذَرُونَ»؛ «سزاوار نيست كه همة مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا در دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش بازگشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند». [26]

بر اساس این آیه، پیامبر و ائمه (ع) با وجودی آنکه خود در میان مردم حضور داشتند و دسترسی به آنان هم امکان‌پذیر بود، نمایندگانی از فقها را به مناطق گوناگون جهان اسلام جهت رفع نیاز مسلمین اعزام می‌کردند و این شاگردان ائمه با توجه به اینکه فقیه بودند، با استفاده از قرآن و سنت و سطحی از اجتهاد، پاسخگوی بخش مهمی از پرسش‌های مردم مناطق مختلف جهان اسلام بودند. این سنت از یکسو با گسترش قلمرو جهان اسلام، و از سوی دیگر افزایش محدودیت‌ها برای ائمه (ع) به‌مرور افزایش یافت و در عصر غیبت هم به شکل قاعده‌مند‌تری استمرار یافته است. در این باره به روایات متعدد دیگری درباره رجوع به ولی‌فقیه در عصر غیبت جهت رفع ابهامات و تحیرات اجتماعی استناد شده است. در این روایات درباره فقها با عناوینی همچون دژهای اسلام[27]، خلفای پیامبر[28] و... نام برده شده است. در روایت دیگر از امام حسین (ع) آمده است: «أَنَّ مَجاري الْأُمُورِ و الْأَحْكامِ عَلَي أَيْدِي الْعُلَماءِ بِاللّهِ الأُمَناء عَلَي حَلالِهِ وَ حَرامِهِ»؛ «همانا مجاري امور و احكام در دست عالمان به [احكام] خدا و امينان بر حلال و حرام اوست». [29]

بنابراین، با توجه به این همه روایات و اینکه در دوران غیبت از طریق مراجعه به فقهای اسلام، امکان فهم دین و دستیابی به اصول، عقاید و احکام اسلامی و نیز آشنایی با اخلاق اسلامی و نحوه مواجهه با مسائل مستحدثه برای مسلمانان امکان‌پذیر است، تحیر و سرگردانی مردم - آنچنان‌که آقای نصیری به نادرستی از آن سخن به میان می‌آورد - منتفی است و بدین ترتیب بنیان و اساس دیدگاه آقای نصیری که عصر غیبت را بر مبنای آن «عصر حیرت» نامیده هم فرومی‌پاشد.

نتیجه‌گیری

کتاب «عصر حیرت» در حالی مورد استقبال و هم‌سویی جریان روشنفکری سکولار قرار گرفته که به دلیل استحاله فکری نویسنده، افراط و تفریط‌ها و تناقضات و تضادهای عملی وی، فاقد ارزش علمی و پژوهشی است. آقای نصیری در این اثر، آن‌چنان مرعوب و مقهور زرق و برق تمدن غربی است که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند رقیبی برای آن تصور کند؛ در واقع وی آن قدر که غرب را در قالب روشنفکری شناخته، اسلام را به درستی فهم نکرده است؛ اطلاعات و شناخت تاریخی او از صدر اسلام و حکومت‌های نبوی (ص) و علوی (ع) تا دوره معاصر و انقلاب اسلامی بسیار ناقص است؛ اطلاعات ناقص آقای نصیری از تاریخ اسلام و نادیده‌انگاشتن پیروز‌های بزرگ تمدن اسلامی از یکسو و مرعوب شدن وی از تمدن غربی سبب گردیده تا وی تمدن اسلامی را آن چنان نحیف تصور کند که با غولی که او از تمدن غربی در ذهن خود ساخته است، نتواند رقابت کند. انفعال آقای نصیری در برابر تمدن غربی و توهم بلامنازع بودن آن، وی را عملاً به سمت مخالفت با اجرای احکام اسلامی، سکولاریسم، نسبی‌گرایی و در نهایت دین ستیزی و دشمنی با نظام اسلامی سوق داده است. از این رو وی با چشم بستن بر روی دستاوردهای عظیم نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف، از هر فرصتی برای ناکارآمد نشان دادن این نظام و ناامید کردن مردم از همراهی با جمهوری اسلامی استفاده می‌کند تا این ادعای نادرست خویش را که «حکومت اسلامی در عصر غیبت به‌ویژه دوره سیطره مدرنیته ناتوان از رقابت با مدرنیته است» به اثبات رساند.

آقای نصیری عصر غیبت را در حالی به دلیل فقدان حضور امام معصوم (ع) دوره سرگردانی مسلمانان می‌داند که به طور آشکار جایگاه ولایت‌فقیه و نیابت او از امام معصوم (ع) در عصر غیبت را نادیده می‌انگارد و عصر غیبت را با وجود تمهیداتی که ائمه در عصر حضور اندیشیدند و با تعیین فقهای جامع‌الشرایط هر عصر به‌عنوان جانشینان خود، جامعه را برای قرار گرفتن در چنین موقعیتی آماده نمودند، عصر حیرت می‌نامد!

در مجموع به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از افکار پریشان امروز آقای نصیری که در تضاد با اندیشه‌های گذشته اوست، ناشی از یک ناامیدی فزاینده به اصلاح امور در عصر غیبت و احساس عدم امکان تقابل با مدرنیته است. ناامیدی که از ذهن ناآرام آقای نصیری سرچشمه گرفته، تنها می‌تواند جامعه اسلامی را با رویکردی عافیت طلبانه به سمت سکون، سازش و تسلیم در برابر دشمنان اسلام سوق داده و با نابودسازی تعمدی تمدن اسلامی، عرصه را به تمدن و فرهنگ منحط غربی واگذارد.

فهرست منابع

قرآن کریم

ابن شعبه الحرانى، ابومحمد الحسن، تحف‌العقول من آل الرسول علیهم‌السلام، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363ش.

امام خمینی، سید روح‌الله، ولایت‌فقیه و حكومت اسلامى، موسوعة الإمام الخميني، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ج 21، 1434ق.

دیلمی، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1408ق.

شيخ صدوق، ابوجعفر ابن بابویه قمی، عيون اخبار الرضا، دارالكتب الاسلاميه، 1377 ق.

شيخ صدوق، ابوجعفر ابن بابویه قمی، کمال‌الدین و تمام النعمة، تهران، مؤسسه نشر اسلامى، 1416 ق.

شيخ صدوق، ابوجعفر ابن بابویه قمی، معانى الاخبار، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1361ش.

کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، قم، دارالحدیث، 1429ق.

کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران: انتشارات دار‌الثقلین، 1390ش.

نصیری، مهدی، جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، تهران، انتشارات صبح، 1381ش.

نصیری، مهدی، عصر حیرت؛ جستاری کلامی پیرامون حکمرانی فقهی و تمدن‌سازی اسلامی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته، تهران: مکتبه الصدیقه الشهیده، ۱۳۹۸ش.

https://akharinkhabar.ir/analysis/9594573

https://www.farsnews.ir/news/14020128000045

https://www.farsnews.ir/news/13930726001134

 [1] عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، Email: malekzadeh1350@gmail.com

[2] مهدی نصیری، عصر حیرت؛ جستاری کلامی پیرامون حکمرانی فقهی و تمدن سازی اسلامی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته، تهران: مکتبه الصدیقه الشهیده، ۱۳۹۸، ص 11.

[3]  مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 11-12.

[4] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 13.

[5] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 18.

[6] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 18.

[7] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 137.

[8] https://akharinkhabar.ir/analysis/9594573

[9] https://akharinkhabar.ir/analysis/9594573

[10] https://akharinkhabar.ir/analysis/9594573

[11] https://www.farsnews.ir/news/14020128000045

[12] ر.ک: مهدی نصیری، جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، تهران، انتشارات صبح، 1381ش.

[13] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 170.

[14] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 18-19.

[15] - آيات متعددي از قرآن كريم بر جهان‌شمولي اسلام و فراگيري خطاب‌ها و احكام آن دلالت دارد:

«و ما ارسلناك الا كافهً للناس بشيراً و نذيراً» (سباء، آيه 28).

«تو را به پيامبري نفرستاديم، مگر براي همه مردم مژده دهنده و بيم دهنده»

«يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعا» (اعراف،‌ آيه 158)

«اي مردم! من فرستاده خدا بر همه شما هستم»

«و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيرا» (سباء،‌ آيه 28)

«تو را به پيامبري نفرستاديم مگر براي همه مردم مژده دهنده و بيم دهنده»

«تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا» (انبياء، آيه 107)

«بزرگ و بزرگوار است كسي كه اين فرقان را بر بنده خود فرو فرستاد، تا جهانيان را بيم دهنده باشد»

«يا ايها الناس اعبدوا ربكم» (بقره، آيه 21)

«اي مردم! پروردگارتان را بپرستيد»

«يا ايها الناس كلوا مما في الارض حلالاً طيباً و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين.» (بقره / 168)

«اي مردم! از آن چيزهاي پاكيزه و حلال كه در زمين است بخوريد و دنباله‌روي شيطان نباشد كه دشمن آشكار شماست.»

و .....

[16] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 93.

[17] محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، الکافی، قم، دارالحدیث، ج‏4، 1429ق، ص472.

[18] پیامبراکرم (ص) در روایتی می‌فرماید: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً»؛ «امید و آرزو رحمت است براى امت من و اگر آرزو نبود ما در بچه‌‏اش را شیر نمى‏‌داد و باغبان نهالى نمى‏‌کاشت». (حسن بن محمد دیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1408ق، ص295).

[19] نساء، 75.

[20] نساء، 97.

[21]https://www.farsnews.ir/news/13930726001134

[22] شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، تهران، مؤسسه نشر اسلامى، 1416 ق، ص 484.

[23] امام خمینی،  ولايت فقيه و حكومت اسلامى، موسوعة الإمام الخميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1434ق، ج 21، ص 83-88.

[24] همان.

[25] مهدی نصیری، عصر حیرت، ص 142.

[26] توبه، 122.

[27] «... الْمُؤْمِنينَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْإِسْلامِ كَحِصْنِ سُورِالْمَدينَةَ لَها»؛ «... مؤمنان فقيه دژهاي اسلام‌اند؛ همچون دژهاي باروي شهر براي آن شهر» (اصول کافی، ج4، ص 30)

[28]در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است: «اَللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفايي، ثلاث مرات، قيل له: وَ مَنْ خُلَفائكَ؟ قال: اَلَّذين يَأْتُونَ مِنْ بَعْدي وَ يَرْوُونَ اَحاديثي وَ سُنَّتي فَيُعَلِّمُونَها النّاسَ مِنْ بَعْدي»؛«رسول خدا صلي الله عليه و آله سه بار فرمود: خداوندا، خلفاي مرا رحمت نما؛ به ايشان گفته شد: خلفاي شما چه كساني‌اند؟ فرمود: آنان كه پس از من مي‌آيند و احاديث و سنت مرا روايت مي‌كنند و پس از من آن را به مردم مي‌آموزند». (شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، دارالكتب الاسلاميه، 1377 ق، ج 2، ص 37؛ شيخ صدوق، معانى الاخبار، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1361، ص 374).

[29] ابومحمد الحسن ابن شعبه الحرانى، تحف العقول من آل الرسول عليهم السلام، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ص 237.

ارسال نظرات