۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۶
کد خبر: ۷۴۲۶۹۳
یادداشت؛

نگاهی بر افکار مولانا

نگاهی بر افکار مولانا
مولانا جلال الدین محمد بلخی یکی از مفاخر ملی این مرز و بوم است که همه او را به عنوان شاعری پرآوازه می‌شناسند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مولانا جلال الدین محمد بلخی یکی از مفاخر ملی این مرز و بوم است که همه او را به عنوان شاعری پرآوازه می شناسند؛ اما مولوی در جامعه نخبگانی، فراتر از یک شاعر شناخته شده و کتاب مشهور او مثنوی معنوی نیز برتر از کتاب شعر معرفی می‌شود؛ چراکه صاحب خوانشی خاص از دین و دارای یک جهان‌بینی عرفانی است که در قالب شعر نمود پیدا کرد.

کمتر کسی مانند مولانا در جهان وجود دارد که هم مخالفین و هم موافقینش از علما و دانشمندان بزرگ باشند و این تقریر عرفانی از دین است که مدح و ذم‌ها زیادی را متوجه او ساخته است.

زندگینامه

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهان‌الدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. وی در سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه وفات یافت. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.

نگاه صفر و صدی

در تحلیل شخصیت‌های تأثیرگذار انسانی نمیتوان نگاه صفر و صدی داشت. در واقع در تحلیل شخصیت‌ یک انسان تاثیرگذار در اجتماع به غیر از معصومین نمی‌توان گفت که در همه موارد اندیشه و رفتارشان مورد تایید و درست است و یا اینکه همه رفتارها و اندیشه آنان دارای اشکال می باشد. بلکه هر شخصیتی مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و رفتارهای درست و غلط می‌باشد که باید به خوبی آن را کنکاش کرد تا بتوان قضاوت صحیحی درباره آن شخصیت داشت.

مولانا جلال الدین محمد بلخی نیز از این قاعده مستثنا نیست به عبارت دقیق‌تر یعنی مولوی اگرچه شاعری نامدار و تاثیرگذار در شعر و ادبیات فارسی است اما به هر روی او نیز دارای نقایص و اشکالاتی جدی می‌باشد که جای نقد و بررسی دارد و نمی‌توان بی‌تفاوت از آن عبور کرد.

مولانا جلال الدین محمد بلخی یکی از مفاخر ملی این مرز و بوم

نقد بر مولانا

بی تردید نقدهای جدی بر برخی از نظرات و آرای مولانا وحتی شخصیت وی وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از کنار آن عبور کرد از جمله آن می‌توان به موارد ذیل اشاره داشت:

۱- رقص و سماع . سماع در تاریخ تصوف سابقه ی چندصد ساله داشت اما مولوی چنان مجالسی از ساز و آواز و پای بازی در قونیه برپا می کرد که تاریخ صوفی گری کمتر به یاد داشت!

انرژی جنبشی و میلِ شدید او نسبت به سماع ، برخی صوفیان و هم مسلکان وی را نیز به سماع وا میداشت! حتی دست آموزان و مریدان وی از همراهی با او عاجز می ماندند!نوازندگان و خوانندگان – همه ی کثرت و تعدد آنها – از نفس می افتادند، اما مولوی همچنان میچرخید! مولوی در سماع از استاد خویش “شمس تبریزی” نیز پیشی گرفته بود.یک روز و دو روز و بیش تر و – به تعبیرهای اغراق آمیز افلاکی – گاهی تا یک هفته و یک ماه سماع مولوی ادامه میافت.

آوازه خوانیِ تنها(همراه با رقص) ، مولوی را راضی نمی کرد، “طبل” ، “نی” ،دایره”،بویژه “رباب” (شبیه طنبور) باید ، تا مرغِ جان وی در آسمان تصوف و عرفان به پرواز درآید. او مرده و کشته ی “رباب” بود ، برای آن شعر میگفت و غزل می سرایید ، تعظیم و تقدیسش میکرد، با آنان که به رباب بی حرمتی میکردند ستیزه و تندی میکرد.

در باب افراط او در سماع نوشته اند: روزی در مدرسه ی مبارک تواجد نموده در سماع مست شده بود و تمامتِ جامها(جامه ها) به گویندگان(آوازه خوانها) بخشیده با تای پیراهن ، عریان رقص می کرد.از ناگاه گرِهِ آزار(شلوار – لنگ) گشوده شد ، همانا که حضرت چلپی حسام الدین چست (چالاک) برجست و حضرت مولانا رادر کنار گرفته ، فرجی(نوعی لباس) در (وی) پوشانید و به سماع شروع فرمود. (مناقب العارفین ۶۰۲)

۲- جعل و تحریف

مولوی حديث افتراق را جعل و تحریف کرده؛ مبني بر اينكه پيامبر اكرم (ص) تنها گروه اهل نجات در بین امت های مسلمان را امت صحابه دانسته است. که این مطلب وی از یک روایت جعلی سرچشمه می گیرد. وی می گوید : بهر این فرمود پیغمبر که من همچو کشتی ام زطوفان زمن              ما و اصحابیم چون کشتی نوح هرک دست اندر زند یا بد فتوح (مثنوي معنوی/دفتر دوم/ص652/چاپ امير كبير)؛ درصورتيكه اين روايت جعل و تحریف شده است و صحيح آن اينست كه :
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): سیأتی علی امّتی ما أتی علی بنی إسرائیل مثل بمثل و إنّهم تفرّقوا علی اثنتین و سبعین ملّة،و ستفرّق امّتی علی ثلاث و سبعین ملّة،تزید علیهم واحدة کلّها فی النّار غیر واحدة ،قیل:یا رسول الله، و ما تلک الواحدة ؟ قال: هو ما نحن علیه الیوم أنا و أهل بیتی. (مناهل الابرار فی تلخیص بحار الانوار/ج6/ص228) و (معانی الاخبار/ص323)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: روزگاری بر امّت من می رسد که همانند قوم بنی اسرئیل که به فرقه و ملّت تبدیل شدند امّت من هم به ملّت و فرقه تبدیل می شوند که به این فرقه یک فرقه هم اضافه نمی شود و همه آنها وارد جهنّم می شوند مگر یک فرقه. سوال شد آن فرقه نجات یافته کدام است؟ فرمودند: همان گروهی که ما بر آن هستیم یعنی من و اهل بیتم. ولی اهل سنت در این حدیث تحریف کرده و به جای اهل بیت کلمه صحابه را گذاشته اند و مولوی نیز با این اشعار بر این تحریف تایید کرده و پایه های آن را محکم نموده است.

۳- دفاع از شیطان

مولوی از شیطان دفاع کرده و سجده نكردن شيطان به پيشگاه خداوند را در مورد انسان به خاطر عشق به خداوند تلقی کرده؟

ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از حجود
هر حسد از دوستی خیزد یقین کِی شود با دوست غیری همنشین
(مثنوي معنوی/دفتر دوم/ص324 ) كه اين مطلب مخالفت صريح با قرآن كريم است كه درقرآن آمده : « واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس ابي واستكبر و كان من الكافرين » (بقره34)

۴-شمس را خدا خواندن

مولوی غلو در شخصيت شمس تبريزي کرده و اورا خداي خود ميداند و در بعضي تعبيراتش اورا مصداق « كن فيكون » و يا شمس را « سميع وعليم » ميخواند. وی می گوید : شمس من و خدای من نور من و هدای من     فاش بگویم این سخن شمس من و خدای من. (مثنوي معنوی/ص623)

مولانا جلال الدین محمد بلخی یکی از مفاخر ملی این مرز و بوم

۵-تعبیر ناصواب درباره امام حسین(ع)

مولوی حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه را کورکورانه قلمداد کرده؟ که این مطلب نشان دهنده این است که امام حسین (علیه السلام) معصوم نبوده که از وی عملی کورکورانه سرزده و این بر خلاف اعتقاد امامیه (مذهب حقه) است.
وی می گوید : کورکورانه مرو در کربلا تا نیافتی چون حسین اندر بلا. (مثنوی معنوی/دفترسوم/ص232و233) و (نقدی بر مثنوی ص222)

۶-نفی عزاداری بر سیدالشهدا

مولوی، عزاداری بر سید الشهداء را رد کرده است و آن را سرزنش کرده؟ وی عزاداری بر سیدالشهدا راسرزنش کرده واز آن به عنوان غفلت و کم معرفتی یاد میکند و این ناشی از عدم تطابق مبانی مکتبی عرفانی وی با عزاداری سید الشهدا است. (نشریه مذهبی نور به نقل از مثنوی مطابق با نسخه تصحیح شده/رینولد نیکلسون/ص810-811). این عقیده وی مخالف صریح با روایات حضرات معصومین علیهم السلام است چرا که ما روایات زیادی از اهل بیت عصمت وطهارت داریم مبنی بر امر به سوگواری بر مصائب سید الشهدا وهمچنین عزاداریها و عزاداری خود آنها بر امام حسین (ع).

یک نمونه : امام رضا (علیه السلام) به ابن شبیب فرمودند : « یا بن شبیب، إن کنت باکیا لشی فابک للحسین بن علی بن ابیطالب(ع) فإنه ذبح کما یذبح الکبش…. » ( ای پسر شبیب، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر حسین گریه کن چراکه او را همانند گوسفند سربریدند). (وسائل الشیعه/ج14 ص502)

در مجموع همانطور که پیشتر نیز بدان اشاره شد در مورد تحلیل شخصیت و آرای مولوی نمی‌توان نگاه صفر و صدی داشت بی شک نقش او در ادبیات و زبان فارسی و همچنین برخی شعرهای بی بدیل او غیر قابل انکار است اما به هر روی نمی‌توان نقدهایی هم که بر او وارد است نادیده گرفت و به سادگی از کنار آن گذشت.

 

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۶
خیلی عالی
بالاخره یکی در رسانه حوزه پیدا شد که به این مطالب بپردازه
0
1