«زیبازی» چطور نسل Z را شیفته مدرسه کرد؟!
همیشه لحظه شماری میکردند برای زنگهای زیستشناسی. ضعیفترین بچههای مدرسهشان هم درس زیست را مثل آب خوردن بلد بودند. مهم نبود مبحث درسشان سخت باشد یا ساده. دبیرشان آقای افشار طوری برایشان خط به خط درس را جا میانداخت که بعد از سالها هنوز هم در خاطرشان مانده. زنگهای زیست کمتر خبر از امتحان و کتاب و سختگیری معلم بود. آقای افشار داستان درس را که توضیح میداد بچهها را به صف میکرد تا مسئولیتهای یک سلول را انجام بدهند. نقش کبد را در بدن ایفا کنند و کنار هم چرخه ورود غذا به بدن را بازی کنند. نمرههای خوب کارنامه و درصد بالای زیستشناسی در کنکور را هم مدیون همین سبک خاص تدریس دبیرشان هستند.
«امیرعلی مهبد» یکی از شاگردان این کلاس است. شاگردی که وقتی در 24 سالگی در یک مدرسه غیر انتفاعی مشغول به تدریس شد سعی کرد همان فضای بازی یادگیری را در کلاسش حاکم کند. همیشه از بچهها میشنید که کاش بقیه کلاسهایمان هم مثل کلاس شما بود. کاش این زنگ تمام نمیشد و... ته دلش ذوق میکرد که کلاس درسش اینقدر برای دانشآموزان جذابیت دارد و حتی بچه تنبلهای مدرسه شاگرد زرنگهای کلاس او میشوند. اما حسرت هم میخورد که چرا نمیتواند کار بزرگتری کند. میخواست این شیوه یادگیری محدود به چند کلاس نباشد. اصلا محدود به چند مدرسه و یک شهر هم نباشد. امید داشت همه دانشآموزان کشور اینطور آموزش را تجربه کنند. برای همین وقتی آقای افشار پیشنهاد کار در تیم «زیبازی» را به او داد با جان و دل پذیرفت!
«علی افشار»معلم جوان دهه شصتی که دغدغه آموزش خلاق شاگردانش را دارد.
وقتی آقای معلم پزشکی را رها کرد!
سالها از آن روزی که امیرعلی پشت نیمکتهای مدرسه گوش به درس آقای افشار میسپرد گذشته اما هنوز هم شاگرد اوست شاگردی که از معلمش یادگرفته به صفحههای کتاب بسنده نکند و همیشه دغدغه آموزش بهتر را برای دانشآموزان داشته باشد.
امیرعلی میگوید:« یادم میآید آقای افشار پزشکی میخواند. وقتی سند تحول نظام سلامت را رهبری ابلاغ کردند به این نتیجه رسید که اولویت پیشگیری است نه درمان. یعنی در حال حاضر در درمان مشکلی نداریم و به قول خودشان اگر پزشک شود نهایتا هزاران بیمار را درمان کند. بخاطر همین پزشکی را در آن زمان رها کرد و تیم سالند را تشکیل داد. سالند با بازیهای فکری و حرکتی آموزش مراقبت از سلامت به دانشآموزان میداد .»
پای کرونا که به ایران باز شد، فعالیت تیم سالند هم برای جلوگیری از شیوع بیماری محدود شد. اما این وقفه چیزی نبود که این معلم خلاق و تیمش را مجبور به عقبنشینی کند. با مجازی شدن آموزش در مدارس، ایده «زیبازی» و همگانی کردن فرایند بازی یادگیری در ذهن« عرفان افشار» جرقه خورد. قرار بود همان کلاسهای جذاب زیستشناسی تکرار شود. اما نه فقط برای دانشآموزان یک مدرسه، حالا همه دانشآموزان پایه دبستان همه دروس را همانطور یاد میگرفتند که امیرعلی و همکلاسیهایش یاد گرفته بودند.
بچهها هر روز در زی بازی باید ورزش کنند تا شادابی و سلامتیشان حفظ شود.
«زیبازی» چطور نسل Z را شیفته مدرسه کرد؟!
امیرعلی که حالا مدیر اجرایی سامانه زیبازی است. میگوید:« وقتی ایده اولیه زیبازی چکشکاری شد با حمایت بنیاد تعاون بسیج به مرحله اجرا رسید. زیبازی دقیقا از جنس همان داستانهایی است که آقای افشار ما را با خودش سر کلاس درس همراه میکرد. بازی محور و حرکتمحور است. قرار است کنار تمرین دروس، مهارتهای شناختی دانشآموزان را هم تقویت کند. داستان از این قرار است که بچههای سیاره گولوبولوها از ما درخواست کمک کردهاند و دکتر دستگاهی ساخته که دانشآموزان با بازی کردن و تمرینهایی که بر اساس مباحث درسیشان است هم مغز خودشان را تقویت میکنند و هم انرژی در باتریهای نورونی زخیره میکنند. برای دوستهای گولوبولیشان میفرستند و به آنها کمک میکنند.»
تمام مدتی که امیرعلی صحبت میکند فکر میکنم نکند این سامانه زیبازی مثل دوران آموزش مجازی آسیبهایی را مهمان ناخوانده خانههایمان کند و بچهها را به فضای مجازی وابسته تر؟! نگرانیام را که بر زبان میآورم، میگوید:« گوشی هوشمند را نمیشود از دست نسل Z گرفت اما میشود کاری کرد که از آن استفاده مفید و کاربردی داشته باشند. زیبازی هر روز برای بچهها ماموریتی تعیین میکند ک نهایتا 40 دقیقه طول میکشد و بعد از آن دسترسی از دانشآموز گرفته میشود تا روز بعد. این چهل دقیقه در حقیقت زمان مجاز استفاده یک دانش آموز دبستانی از تلفن همراه است.»
زی بازی مهارتهای شناختی به صورت مستقیم بر موفقیت، رشته تحصیلی،شغل و زندگی مشترک اثرگذار است.
بخشی از کار پشتیبانی سامانه زی بازی به عهده امیرعلی است. به همین خاطر گاهی خودش مستقیما از بازخوردهای بچهها میشنود و با آنها همکلام میشود. نظرات بچهها او را میکشاند به روزهای معلمیاش و وقتهایی که دانشآموزانش میگفتند کاش همه کلاسهای ما مثل کلاس شما بود. از دانشآموزی برایم میگوید که به گفته مادرش اعتماد به نفس کمی داشته و وقتی خودش را در لیست دانشآموزان برتر زیبازی دیده و هر بار تشویق و توجه را در جایی شبیه کلاس درس تجربه کرده، شرایط بهتری دارد. از سامیار صادقی میگوید پسری که مادرش چند باری از زیبازی تشکر کرده برای آنکه سامیار تا از مدرسه میآید مینشنید پای تلفن همراه تا ماموریت آن روزش را انجام دهد و تکالیفش را بنویسد. اما زیبازی بیشتر از هرجا وقتی امیرعلی را خوشحال میکند که دانشآموزان پشت خط با لهجههای مختلف ایران و از مناطق محروم کشور باشند. هر بار صدایی از پشت خط نام خودش را با لهجهای شیرین و از منطقهای دور معرفی میکند امیرعلی رویایش را میبیند. روزی که دلش میخواست این آموزش و بازی یادگیری فقط مخصوص چند مدرسه نباشد و همه دانشآموزان، هرکجا که باشند درس را همینقدر شیرین یاد بگیرند. رویایی که با حمایت بنیاد تعاون بسیج رنگ حقیقت به خود گرفت.