انقلاب اسلامی آغازی دیگر به سوی حقیقت
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، تا ما نسبت خود را با حقیقت تاریخیِ زمانه یعنی «انقلاب اسلامی» قطع نکردهایم، آن حقیقت همواره چهرههای پنهان خود را بر ما نمایان می کند چرا که حقیقت یک بار برای همیشه، که تا زمانی که ما عهد خود را با آن حقیقت حفظ کنیم دائما جلوه گر می شود.چرا که به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» در هر مرحله از حقیقت تاریخی دورانمان با چهرهای از آن روبهرو هستیم و بدین لحاظ همواره باید نسبت خود را با انقلاب اسلامی و آنچه در پیش رو داریم، بازخوانی کنیم تا حضوی فعال در زمانه خویش داشته باشیم و از آن باز نمانیم.
باید متوجه بود با حضور در تاریخی که در آن قرار داریم میتوان با رهایی از گسستگی آینده و گذشته، به وحدت آینده و گذشته در زمان حال اندیشید و در عین ارتباط و توجه به سنتهای تاریخیِ گوناگون، آنها را در امروز حاضر کرد و به پاسخگویی زمانه خود وارد شد و به ظهور تمدنی که در پیش است، امیدوار بود. تمدنی که با تمدنی غربی که به گفته «مارکوزّه» انسان را «تکساحتی» میکند و انسان را نظر به ذات گسترده انسان باز می دارد، تفاوت ها دارد. خودآگاهیِ بشر جدید نسبت به این امر موجب شده تا به حضور در حیاتی دیگر جز آنچه که غرب به او دیکته کرده بیندیشد و نسبت به خود به تلقی دیگری برسد که با «نه گفتنِ» او آغاز میشود. «نه گفتن» نسبت به راهی که در آن قرار دارد و راهی شدن در مسیری که ساحات قدسی او را مدّ نظر دارد؛ امری که انقلاب اسلامی بشر جدید را بدان متوجه ساخته است و او را بدون آنکه بخواهد گذشتهاش را بهکلّی نفی کند، به حضوری در زمانه خویش فرا می خواند.
شهید مرتضی آوینی با درک تاریخی که از انقلاب اسلامی پیدا کرده بود، در نامهای که به برادرش در سال ۱۳۵۸ مینویسد متذکر این امر مهم میگردد که « ایران، مادر تمدن نوینی است که معیارها و مقیاسهایی دیگر دارد و حکمت و فلسفهای دیگر و هنری دیگر و … ادبیاتی دیگر. من هرگز نمیتوانم وسعت مکتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور کنم که عشق خمینیِ بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه میگوید، مرا آنچنان شیفته خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستم بیندیشم.»
وقتی رهبر انقلاب اسلامی با نگاه حکیمانه خود در رابطه با جریانهای اخیر باریکه غزه میفرمایند: «دولت های غربی در حوادث امسال، ذات شریر تمدّن غربی را علناً به دنیا نشان دادند. ماها میگفتیم، منتقدین تمدّن غربی بارها تکرار میکردند، میگفتند که این تمدّن بر پایه شرارت بنا شده، بر پایه جدایی و عناد با معنویّت و فضایل معنوی و ارزشهای معنوی بنا شده است؛ از آن انتظار خیر نمیشود داشت؛ این را همه میگفتند، امّا در حوادث این شش ماهِ گذشته در مسئله غزّه و فلسطین، خود دولتهای غربی این ذات شریر را در مقابل چشم همه دنیا قرار دادند؛ نشان دادند که این تمدّن چه تمدّنی است؛» (1403/1/22) معلوم میشود مسیر حقیقی جز راهی است که تمدن مدرن در مقابل بشر قرار داده است. یعنی باید در راهی قدم گذاشت که با معارف توحیدی و عرفانی خود بتوانیم بس عمیق بیندیشیم و صبورانه در هستی حاضر شویم تا معنای انسانیت انسان به حاشیه نرود و انسان جدید معنی خود را با نظر به انسان کاملی که حیّ و حاضر است، بیابد.
آری! باید متوجه بود که رخداد تاریخی، نوعی تجلی حق بر جان آدمی است. همانند درک های معمولی و روزمره نیست، انسان در آن واقع میشود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند میتواند از آن بهره مند شود و راه خود را در تاریخی که حاضر است بیابد و در آن حالت امری معنادار، اعتبار و مرجعیت خود را بر آن فرد یا ملت حاکم میگرداند و جوابی جز آری در برابر خطاب خود بر آنان که دل بدان معنا سپرده اند، نمیگیرد.
ندای بیصدای حضور، از ما گوش خاصی را طلب میکند. شهداء ندای بیصدای حضور در این تاریخ را ذیل حضور امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شنیدند. به همان معنایی که رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»، در حین روزگارانِ عمرتان، نفحاتی از طرف پروردگارتان به صحنه خواهد آمد، آگاه و هوشیار باشید و خود را در معرض آن نفحات قرار دهید و معنای نظر به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقت این روزگار باید چنین باشد، نه آنکه بخواهیم با عقل انتزاعی به آن نظر کنیم.
وقتی انسانها با حقیقت دوران، به صورتی که مناسب ارتباط با آن است، مرتبط شوند عملاً خودِ زبان است که گفتِ خویش را به آدمی نشان میدهد. در این حال شنیدن و گفتن خاصی به صحنه میآید، شنیدن سخن هستی و اظهار آن به همان صورتیکه مولوی میگوید: «به طریق ترجمانی من از او سخن بگیرم به شما جواب گویم» و شهید مرتضی آوینی نماد روشن آن شد.
انقلاب اسلامی بستر زندگی و معنای حضور انسان بر روی زمین است، در حالیکه نظر به آسمان دارد. امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» آمد تا ما در عین زندگی بر روی زمین، در قرب الهی بهسر ببریم و با زبان و عمل، گزارشگرِ چنین دریافتی باشیم و معنای بودنمان فراموش نشود و در آوراگیِ بازگشت به خانه، سکنیگزیدن را رقم بزنیم و این از جهتی رازِ این تاریخ است که مثل هر رازی، در عین آشکاری، پنهان است و خود را در آنچه آشکار شده، پنهان میکنند تا بیش از پیش در انتظار او باشیم، انتظاری که در اکنون خود از آن بیگانه نیستیم.
در این دوران که دوران انقلاب اسلامی است، باید متوجه بود انقلاب اسلامی همان رویکردِ ما به سوی حقیقت است؛ به سوی حقیقتی که با انقلاب اسلامی به عنوان آغازی دیگر به ظهور آمد و ما را در برگرفته است و همین در بر گرفتگی است که موجب غفلت ما از این معنا شده است. کیست که در جان خود از رویکرد به سوی حقیقت، رویگردان باشد و بدان رضایت ندهد؟ آیا وظیفه متفکران واقعی آن نیست تا قدرت توجه به امر قدسی را به مردمان برگردانند و نگذارند روزمرّگیها آنها را در خود فرو برد. چنین کسانی در هر لباسی که باشند، خویشاوندانِ اصلی حقیقتِ قدسیِ این دوران هستند.