دلیل رضای رضا، فاطمه است + متن شعر

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، روح الله گائینی شاعر آیینی در مراسم گرامی داشت یاد و خاطره شهدای رسانه که امروز چهارشنبه در ساختمان انجمنهای علمی حوزه، برگزار شد، اشعاری در خصوص حضرت معصومه سلام الله علیها، حضرت آیت الله خامنهای و شهید جمهور شهیدرئیسی سرود که در ذیل می آید.
دهه کرامت و حضرت معصومه سلام الله علیها
چه زیباست پروانه قم شدن در آغوش امن حرم، گم شدن
کبوتر شدن مثل یاکریم نمکگیر آن آب و گندم شدن
میان خیابان سبز ارم، پر از آیههای تبسم شدن
قدم در حوالی شیخان زدن، کمی غرق در سیل مردم شدن
کرامات معصومه را دیدن، در آن چشم غرق تلاتم شدن
در ایوان آیینه آستان، لبالب از احسان خانم شدن
همانند پروین غزل ساختن و با شعر غرق تکلم شدن
به پهنای هفت آسمان روشنی است، سر آغاز خورشید هشتم شدن
به روی لبم ذکر یا فاطمه است، که خاتون روز جزاء فاطمه است
مدینه شبیه قم است و دلم در آن شهر و این شهر با فاطمه است
عزادارهای حسین و حسن بدانید، صاحب عزا فاطمه است
رضا عاشق خواهر و مادر است
دلیل رضای رضا، فاطمه است
امید علی و حسین و حسن، عزیز رسول خدا، فاطمه است
نگاهم به دست کریم رضا است
بهشتم همیشه حریم رضا است
مقام معظم رهبری
شبیه کوه هستی، در عقیده راستین هستی، در آشوبِ جهان با اوج آرامش اجین هستی
به وقت جنگ در خط مقدم بوده ای، اما به منبر جلوهای از خطبههای آتشین هستی
از آن روزی که در خاک خراسان چشم وا کردی، سر و پا وقف آبادانی ایران زمین هستی
به پرچم داریت سید حسن پیوسته میبالد که حزب الله را تو، مقتداای راستین هستی
خبر دادی که اسرائیل، در آغاز نابودی است، میان برزخ تردید ها، غرق یقین هستی
تو آن جانباز اسلامی، که یک دستش صدا دارد، شکوه جلو دست خدا در آستین هستی
علمداری است، میراث تو و اجداد مظلومت، علی هستی فرزند امیر المومنین هستی
خمینی را تو پشتی بان، امید مردم ایران برای او، امان بودی، برای ما امین هستی
تو هستی مرجع تقلید امسال سلیمانی، توای که با شهیدان در قیامت همنشین هستی
زمان وعده صادق رسید و دشمانان دیدن که مرد جنگ و نطقهای آتشین هستی
شهید جمهور
آسمان بغض و کرد و باز گریست، لحظه داغ سربه داران شد
در مه آلودِ جنگلی سرسبز آفتاب از افق نمایان شد
روز میلاد نور در تقویم، زیر رگباد باد، مثل نسیم همه دیدن سید ابراهیم مهمان عزیز سلطان شد
خستگی ناپذیر رو محکم رفت، قطره شد، به سمت زمزم رفت، مثل باران چقدر نم نم رفت، رفت و در پشت ابر پنهان شد
اشکهای کویر جاری بود، از لبانش غدیر جاری بود، ذکر نعم الامیر جاری بود، عید میلاد عید قربان شد
در غم این شهید رفته به خاک، آسمان میکند گریبان چاک، سفر سخط خاک به افلاک با لباس شهادت، آسان شد