۰۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۵
کد خبر: ۷۸۲۲۸۳

ناگفته‌های اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی

ناگفته‌های اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی
اکبر گودرزی و افراد تحت امرش احساس کردند در این مقطع زمانی به مرحله «اجتهاد در ایدئولوژی» رسیده‌اند و با برداشت ناصحیح از آثار و افکار دکتر شریعتی، نیرو‌های انقلابی و تأثیرگذار ازجمله سپهبد قرنی، آیت‌الله مطهری، حاج مهدی عراقی، آیت‌الله قاضی طباطبایی، آیت‌الله مفتح و ... را در برداشت سه‌گانه «زر، زور، تزویر» قرار دادند و با صدور فتوای «اعدام انقلابی»، اقدام به ترور آن‌ها کردند.
 روز سوم خرداد ۱۳۵۹ اکبر گودرزی، رهبر و بنیان­‌گذار گروه تروریستی فرقان اعدام شد. اکبر گودرزی متولد سال ۱۳۳۵ (یا به روایتی دیگر ۱۳۳۸) بود که تحصیلات حوزوی خود را ناتمام گذاشت. او جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی‌­های خود را در مساجد تهران چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد. گودرزی از میان همین جلسات، توانست گروهی کوچک اما گوش به فرمان از نوجوانان و جوانان تحت عنوان «فرقان» تشکیل دهد. گروه فرقان در بحبوحه پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جدید سیاسی «جمهوری اسلامی»، با انتشار نشریه‌­ای به همین نام؛ اعلام موجودیت کرد. اکبر گودرزی و افراد تحت امرش احساس کردند در این مقطع زمانی به مرحله «اجتهاد در ایدئولوژی» رسیده­‌اند و با برداشت ناصحیح از آثار و افکار دکتر شریعتی، نیروهای انقلابی و تأثیرگذار ازجمله سپهبد قرنی، آیت­‌الله مطهری، حاج مهدی عراقی، آیت‌­الله قاضی طباطبایی، آیت‌­الله مفتح و... را در برداشت سه­‌گانه «زر، زور، تزویر» قرار دادند و با صدور فتوای «اعدام انقلابی»، اقدام به ترور آن‌ها کردند.
 
اکبر گودرزی و بیشتر افراد گروه فرقان، طی عملیات تعقیب و مراقبت در ۱۸ دی ۱۳۵۸ دستگیر شدند. پس از آن روند بازجویی و برخورد فکری با گودرزی و اعضای گروه فرقان آغاز شد. نقش محوری برخورد فکری و بازگشت بیشتر فرقانی­‌ها را شهید سیداسدالله لاجوردی برعهده داشت. دادگاه اکبر گودرزی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۹ به ریاست حجت­‌الاسلام و المسلمین ناطق ­نوری و عبدالمجید معادیخواه برگزار شد. حکم دادگاه برای گودرزی اعدام بود. این حکم در رابطه با اکبر گودرزی و ۵ نفر دیگر از اعضای گروه فرقان در ۳ خرداد ۱۳۵۹ اجرا شد.
 
خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در روزهای پایانی زندگی اکبر گودرزی با وی مصاحبه مفصلی داشته است. شرح حال اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی­‌اش توسط خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی، این­‌گونه توصیف شده است: «اکبر گودرزی با قدی کوتاه و قیافه‌­ای به‌ظاهر معصومانه و رنگ‌پریده و حالتی سخت مغشوش که سعی می­‌کرد خون‌سردی خویش را حفظ کند به سوالات گوناگون پاسخ گفت.»
 
 در این مصاحبه اکبر گودرزی ابتدا بیوگرافی مختصری از زندگی خود را بیان می­‌کند و می‌­گوید: «آن‌چه در دوروبرم می‌­دیدم در تجزیه و تحلیل و شکل­‌گیری افکارم سخت مؤثر بوده است. من در گروه فرقان نقش رهبر را نداشتم و فقظ یکی از اعضای اصلی بودم که براساس یک رابطه ایمانی و برادری و گروهی هر کاری را طرح‌­ریزی و به مورد اجرا می­‌گذاشتیم..»
 
 گودرزی در پاسخ به این سوال که «اکنون آخرین لحظات حیات خویش را می­‌گذرانی چه احساسی داری؟» می­‌گوید: «می‌­دانم که مرگ برای همه هست ولی [از] این‌که حودم خبر دارم چه ساعتی خواهم مرد سخت ملتهب و در دلهره هستم. اگر نمی­‌دانستم چه زمانی مرا اعدام خواهند کرد، شاید این احساس را نداشتم.»
 
مصاحبه اختصاصی با اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان، در روزهای پایانی زندگی او در زندان اوین انجام شده است. در ادامه متن این مصاحبه را که حاوی نکات قابل تأملی از زیست شخصی و اجتماعی گودرزی، طرز فکر او و سوق یافتنش به سمت تکفیر و ترور است و در شماره­‌های ۲۸۴، ۲۸۵ و ۲۸۸ روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده، می‌خوانید:
 
 
 
ناگفته های اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی
 
 قبل از هر چیز اگر موافق باشید، به­ طور خلاصه نحوه زندگی­‌تان را شرح دهید؟
تا آن‌جا که به خاطر دارم تا ۱۵- ۱۴ سالگی در دهات بودم. در یکی از روستاهای الیگودرز بودم. در این مدت مکتب می‌­رفتم و دبستان هم همچنین. ضمنا کار هم می­‌کردم؛ یعنی گاوچرانی و از این قبیل کارها. بعد از آن دوره دبیرستان را شروع کردم. سپس با توجه به علایق مذهبی خانواده‌­ام، پدرم علاقه داشت که به مدارس دینی بروم. البته خودم قدرت انتخاب به آن معنا نداشتم؛ ولی بالاخره با توجه به همان زمینه‌­های مذهبی خانواده، رفتم به مدارس دینی، حدود ۲ سال در خوانسار بودم.
 
در چند سالگی به مدارس دینی وارد شدی؟
کلاس نهم بودم.
 
 نمی‌­توانستی مخالفت کنی و به مدارس دینی نروی؟
 مسئله برایم مهم نبود که بروم چه می‌­شود یا نروم چه می‌­شود. چون راهنمایی­‌های لازم از نظر خانوادگی نبود.
 
 پس درنتیجه با میل تقریبی به مدارس دینی رفتید، یعنی اجباری برای شما نبود. به عبارت دیگر با زور شما را به مدارس دینی نفرستادند؟
 درست است، منظورم این است که این‌که خودم انتخاب کنم در کار نبوده است، دیمی بوده است.‌
 
آیا کسی را می­‌شناسی مثلا در کلاس سوم متوسطه راهش را صحیح انتخاب کرده باشد و به قول شما دیمی انتخاب نکرده باشد؟
 چرا بعضی خانواده‌­ها هستند که می‌­توانند راهنمایی کنند. بعد از این رفتم به مدارس خوانسار، دو سالی در خوانسار بودم.‌
 
 استادتان در مدرسه علوم دینی خوانسار چه کسی بود؟
افراد مختلفی درس می‌­دادند و دو مدرسه در آن شهرستان بود.‌
 
نارضایتی از دوران تحصیل در خوانسار نداری؟ چگونه دورانی بود؟
خوب در آن زمینه و در آن شرایط، بله خوب محیطی بود.
 
 الان چطور، با دید فعلی به دو سال تحصیل در خوانسار چگونه می‌­نگری؟
الان که آن‌چه از مدارس دینی به­ دست آورده‌­ام و برای من ارزشمند است؛ همان مطالعات که خودم روی ختم قرآن در زمینه­‌های قرآنی کردم.‌
 
 یعنی این دوران هیچ تاثیری روی شما نداشت؟
 تأثیر که حتماً داشته، بی‌­تاثیر که نبوده، یک مقدار تاثیر داشته.
 
 خوب، همان یک مقدار تاثیر را بگو، خدمتی به شما شده یا نه؟
 ما بالاخره عمرمان تلف شده در آن‌جا، چیزی به ­دست ما نرسیده است.
 
 پس عمرتان تلف شده؟!
 نه منظورم این نیست که عمرم تلف شده، مطلوب نبوده. بعدا سه سالی هم در قم بودم. در قم منزل داشتم و می­‌رفتم توی مدارس درس می­‌خواندم.
 
 به ­طور مشخص چه کسانی مدرس‌تان بودند؟
 افرادی بوده‌­اند، حالا اسم‌شان یادم نیست.‌
 
 دوران قم چگونه گذشت؟ چه فعالیت­‌هایی می­‌کردی در آن روزها؟
...در کنار افکار و مباحث درس‌­های مذهبی، روی افکار جدید سیاسی مجاهدین خلق یا در رابطه با مشروطیت و یا در رابطه با وقایع اخیر، مطالعه می‌کردم.‌
 
ارتباطی با گروه­‌های سیاسی داشتی؟
خیر، هیچ ارتباطی نداشتم.
 
 چگونه از خوراک گروه سیاسی که اسم بردی تغذیه می­‌کردی؟
می­‌گشتم. از کسانی که در جریانات بودند کتاب می­‌گرفتم یا نشریه می­‌گرفتم.‌
 
یعنی داشتند [بودند] کسانی را که به تو کتاب یا نشریه سازمان فوق‌­الذکر را بدهند؟
این‌­ها چیزهایی بود که در مدارس دینی معمولی بود. کسی به من نمی‌­داد.‌
 
منابع تحقیقاتی تو درباره تاریخ مشروطه چه بود؟
همین جنبش مشروطه و کسروی و این چیزها...
 
تاریخ مشروطه کسروی را از اول تا آخر دقیقا خوانده­‌ای؟
 خیر
 
خوب، از سه سال قم خاطرات دیگری نداری؟
 سه سال را ضمن این‌که در مدارس بودم، در مدارس مختلفی درس قرآن می‌­دادم و بعد از آن به تهران آمدم و در چندین کلاس، درس قرآن داشتم.‌
 
تهران کدام مدرسه بود؟
مسجدجامع، مدرسه چهلستون و یک مدتی هم شیخ عبدالحسین.
 
 از دوران تهران چه خاطراتی داری؟
هیچی، فقط مطالعه می­‌کردم.
 
مدرسه چهلستون برای تو مفید بود؟
 بله. خوب در آن شرایط خیلی خوب بود.
 
 هیچ اختلافی با مدرسین نداشتی؟ با مشی و حرکت‌شان موافق هستی؟
 در خط خودش خیلی خوب کار می­‌کنند. تلاش می‌­کنند.
 
یعنی موافق هستید با مشی و حرکت‌شان؟
باباجان یک بار گفتم از نظر خودشان، کارشان خوب بود.
 
 می­‌خواستم ببینم از نظر شما چی؟
 از نظر من هیچی. بالاخره این جلسات قرآن در تهران ادامه داشت تا این‌که افرادی که در جلسه می‌­آمدند و با ما ارتباط داشتند، بالاخره با ۵-۴ نفرشان شروع به تحقیقات کردیم و تصمیم گرفتیم که نتایج تحقیقات خود را انتشار دهیم. این کار ادامه پیدا کرد. نتایج تحقیقات ما همان کتاب‌­هایی هست که در دسترس‌تان هست. البته من خودم بخصوص در آن ۳ سال تهران به این نتیجه رسیدم که باید روی قرآن بیشتر کار کرد و خودم روی تفسیر قرآن کار کردم؛ ولی در رابطه با مسائل ایدئولوژیک و تبیین ایدئولوژیک جمعی کار می­‌کردیم.
 
 گفتی که تفسیر قرآن را خودت انجام دادی، یعنی به ­طور شخصی. می­‌خواستم سوال کنم چه کسی را شایسته تفسیر قرآن می‌­دانی؟ یا به عبارت دیگر چگونه با این اطلاعات به خودت اجازه دادی که تفسیر قرآن بکنی؟
چطور شما به خودتان اجازه می­دهید که این سوال را بکنی.‌
 
 می‌­توانی جواب ندهی! اما دقت داشته باش سوال کردن جرم نیست. ممکن است جواب ندادن و از زیر پاسخ فرار کردن جرم باشد. من می‌­خواهم بگویم حتما متوجه می‌­شوید که چه کسی باید قرآن را تفسیر بکند.
حتما متوجه می‌­شوم. ولیکن در رابطه با تفسیر قرآن یا برداشت از قرآن یا هرچه اسمش را بگذارید، من معتقدم که... با توجه به این‌که مخاطب قرآن همه مردم هستند، هرکس، هر فرد معتقد به این کتاب باید در حد اطلاعات خودش در این کتاب مطالعه کند و تفسیر کند.
 
 یعنی هر کس می‌­تواند قرآن را تفسیر بکند؟
 بله. هرکسی می‌­تواند مطالعه کند و تفسیر بکند.
 
هر کس می‌­تواند قرآن را مطالعه کند. ولی آیا هرکس می‌­تواند به قرآن تفسیر بنویسد؟
 [پاسخی به این سوال نمی‌­دهد و حرف قبلی خود را ادامه می‌­دهد و می­‌گوید] منتهی آن کسانی که در این زمینه بیشتر کار می­‌کنند و اطلاعات بیشتر می‌­دانند، فعالیت بیشتری می­‌کنند و نتیجه­‌گیری بهتری ارائه می‌­دهند. این­‌ها طبعا بیشتر از دیگران می‌­توانند درباره قرآن نظر بدهند.
 
 من به این نتیجه می‌­رسم، شما اشاره کردید ارزش کارتان، مدت کارتان بیشتر بوده پس درنتیجه به خودتان این حق را داده‌­اید که قرآن را تفسیر کنید. فکر می‌کنید چند نفر مثل شما پیدا می‌­شود که هم ارزش کارش از شما بیشتر بوده و هم مدت مبارزه‌­اش از شما بیشتر بوده است. آیا می‌­توانند این­‌ها هم تفسیر بنویسند؟ می‌­توانیم یک میلون مفسر قرآن داشته باشیم؟
 سرنوشت مردم این می­‌شود که شناخت و تفسیر قرآن از انحصار یک طبقه مشخص بیرون می­‌آید.‌
 
 یعنی از انحصار علما بیرون می­‌آید و در خدمت جاهلان قرار می­‌گیرد؟
[پاسخی نمی‌­دهد و ادامه می­‌دهد] همه مردم امکان تحقیق و نتیجه‌­گیری از قرآن را پیدا می‌­کنند.
 
این چیز جدا و مشخص است اما سوال این است که نقش آگاهی دادن به مردم را علما به عهده دارند. این‌که نمی­‌شود هرکسی ۳ یا ۴ سال مطالعه یا به قول خودت مبارزه داشته باشد، مفسر قرآن از آب دربیاید. اصلا جنابعالی چه مبارزه‌­ای با رژیم داشته‌­ای؟ چند سال به­ خاطر این مبارزه­‌ات با رژیم شاهنشاهی مخفی یا زندانی بوده‌­ای؟ فقط یک ۶-۵ سال طلبه بوده‌­ای. مثلا ده سال زندانی سیاسی که نبوده‌­ای. پس بنابراین نباید زیاد خودت را بالا حساب کنی و به‌سادگی اجازه تفسیر قرآن را بدهید.
 شما خبرنگارید یا بازجو؟! این باید مشخص شود که شما کدام یک از این­‌ها هستید.
 
 این یک نکته بود. در هر صورت هر سوالی را که بخواهی جواب ندهی، آزادی. بگو «جواب نمی‌­دهم.» من فقط می­‌خواهم بدانم چگونه ممکن است کسی که پنج سال مطالعه داشته باشد، مفسر قرآن از آب دربیاید.
 کسی که یک ماه هم مطالعه داشته باشد، می‌­تواند. هرکسی این حق را دارد که قرآن را تفسیر کند.
 
 این حق برای همه هست. ولی سؤال من این است که با یک ماه مطالعه یا حداکثر ۵ سال مطالعه می­شود مفسر قرآن شد؟ آیا هرگونه تفسیر حتی تفسیر غلط و چرند از قرآن یک حق طبیعی برای هر فرد است؟
 یک فرد مسلمان نتیجه­گیری چرند نمی­کند.
 
 البته مسلمان و مؤمن و آگاه و عالم.
 آن کسی تفسیر غلط می‌­کند که غرض داشته باشد.
 
 البته ممکن است یک جاهل غرض هم نداشته باشد، ولی کاری را بکند که یک غرض‌­دار می‌­کند.
حالا شما این­‌طور نتیجه بگیرید.
 
 پس من می‌­توانم این نتیجه را بگیرم که هر کسی با یک ماه یا ۵ سال اَبجَد و هوّز خواندن مفسر قرآن بشود؟ البته از نظر شما.
 مفسر قرآن من نگفتم می‌­شود. حق دارد که در قرآن مطالعه کند و نتیجه­‌گیری کند.
 
 و تفسیر هم بکند ...
 شما هر عنوان که می‌­خواهید، بگذارید.
 
 
ناگفته های اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی
 
 
 خوب، می­‌روم سر سوال بعد. در رابطه با ایدئولوژی گفتید کار ایدئولوژی را در گروه به ­طور جمعی تدوین می­‌کردید. خواستم ببینم در آن جمع، از شما بالاتر کسی بود یا همه از شما رتبه پایین‌­تر داشتند؟
خیر.
 
 پس بفرمایید که همان علامه مفسر، یعنی شما، کار تدوین ایدئولوژی را به عهده داشت!
با کلمات بازی نمی­‌کنیم. حکم یک کار جمعی داشته و من هم جزوشان بودم.‌
 
 ادامه دهید.
 ادامه‌­ای ندارد، شما سوال کنید.
 
 از چه تاریخی به فکر تشکیل گروه افتادی؟
من در رابطه با افرادی بودم، گروه ب­خصوصی نداشتیم.
 
 خوب، از چه تاریخی کار جمعی می­‌کردید؟
از سال ۵۳.
 
 چرا به گروه­‌های سیاسی آن موقع نپیوستی؟ مثلا مجاهدین خلق؟ چرا خودت یک گروه جدا را ساختی؟
 ما با مطالعه آثار و تفسیرات آن‌ها و با توجه به جو اجتماعی به این نتیجه رسیدیم که دنباله‌­روی و تقلید از مجاهدین خلق به­ طور صرف نمی­‌تواند سازنده باشد.
 
 پس از سال ۵۳ گروه فرقان را ساختی؟
 آن وقت گروهی وجود نداشت. یک‌سری با هم کار می‌­کردیم.
 
 تبلور کارکردتان چه بود؟
 مثلا همین [کتاب] «توحید و ابعاد گوناگون آن»  و ...
 
 کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن چند ماه پس از تشکیل گروه فرقان منتشر شد؟
 دقیقا یادم نیست.
 
 تقریبا هم نمی‌­توانی بگویی؟
 تقریبا هم نمی­‌دانم.
 
 مثلا ۲ ماه، ۳ ماه، ۶ ماه، چقدر!
 هیچ یادم نیست.
 
 چند ماه روی کتاب کار می­‌کردی؟
 در حد ضرورت کار کردم.
 
می‌­خواهم ببینم روی یک کتاب چند ماه کار کردید؟ این مهم است که چه مقدار روی مسائل ایدئولوژیک تحقیق کرده باشید. اصلا می­‌خواهم بدانم روی یک کتاب چقدر باید کار کرد؟
 در یک مدتی و با استفاده از تجربیات دیگر روی کتاب کار کردیم.
 
 گروه فرقان را رسما از چه تاریخی تشکیل دادی؟
 فرقان به عنوان یک نشریه مطرح شد.
 
از کی؟
 یک سال و نیم قبل از سقوط رژیم قبلی.
 
 آیا کسی یا فردی از گروه‌تان توسط ساواک دستگیر شد؟
 خیر.
 
اصلا از شما کسی دستگیر نشد؟ خانه تیمی یا محل چاپ نشریات‌تان توسط ساواک کشف نشد؟
خیر، اصلا.
 
 چگونه هر کسی که یک اعلامیه از امام خمینی داشت دستگیر و زندانی می‌­شد، ولی شما با یک سال و نیم فعالیت و پخش جزوه اصلا از سوی ساواک هیچ ضربه‌­ای به شما وارد نشد؟
 نمی‌­دانم باید از ساواک پرسید.‌
 
 فکر می­‌کنی «لو» رفتی یا نه؟
یعنی چه «لو» بروم!
 
 منظورم این است که توسط ساواک شناخته نشدی؟
 تشکیلات عریض و طویل نداشتیم، ۵ یا ۶ نفر بودیم.
 
 با ۶-۵ نفر ترور می­‌کردید و جزوه و نشریه چاپ می‌­کردید؟
[پاسخی نمی‌­دهد.]
 
 رهبری این جریان ضداستبدادی، ضداستعماری با چه کسی بود؟
 اصولا ما معتقد به رهبری به آن معنا با مفاهیم اسلامی‌­اش فقط در رابطه با دوازده امام معتقد هستیم.
 
می­‌خواهم بدانم اگر به رهبری به غیر از دوازده امام معتقد نیستید، پس انقلاب روی هوا می­‌چرخیده؟
البته افراد موثری در این انقلاب بودند. چه افرادی که در زمان‌­های قبل بودند و چه آن‌ها [که] در بعد آمدند مثل روحانیون. حتی [امام] خمینی، نقش موثری داشتند؛ ولی این‌که ما این جریان را منحصر به یک فرد نمی‌­کنیم. روحانیونی بودند مثل [آیت‌­الله] طالقانی، مثل منتظری، مثل ... و
 
مثل مطهری، مثل مفتح ...
[با عصبانیت پاسخ می‌­دهد] و حالا دیگه، به نظر ما نبود.
 
 شما امام زمان(ع) را به­ عنوان رهبر شیعیان قبول دارید؟ و قبول دارید که فعلا غیبت اختیار کرده‌­اند؟
 بله، به ­عنوان امام غایب قبول داریم. 
 
در زمان غیبت امام زمان(ع) تکلیف شیعیان درباره رهبری چیست؟
تکلیف شیعیان در زمان غیبت امام این است که براساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل کنند.
 
چه کسی باید کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را برای مردم تفسیر بکند و تعلیم دهد؟
 عرض کردم، همه شیعیان حق مطالعه و شناخت دارند و خودشان می‌­توانند تصمیم بگیرند و تفسیر هم بکنند.
 
 اگر کسی قرآن را تفسیر به رأی کرد، تکلیف چیست؟
تفسیر به رأی هم خصوصیاتی دارد.
 
 خصوصیات تفسیر به رأی را بگو؟
 خصوصیات تفسیر به رأی این است که یک دید قبلی داشته باشد، قالب فکری قبلی داشته باشد و براساس همان قالب فکری قرآن را تفسیر بکند.
 
 شما در یکی از کتاب‌­های‌تان گفته‌­اید که سیر تکاملی انجیر می‌­شود زیتون، و زیتون می‌­شود کوه طور، کوه طور می­‌شود جامعه، جامعه می‌­شود انسان. آیا این عین عبارات و تفسیر شما نیست؟ چه پاسخی می­‌دهید؟ این تفسیر را شما کرده‌­اید؟
[یکباره بهت‌­زده می‌­شود، با لحن آرام پاسخ می‌­دهد] بله این تفسیر را من کرده‌­ام.
 
 نقش اجتهاد در رهبری مردم چیست؟
 اجتهاد به معنای تلاش و کوشش برای فهم قرآن و فهم احکام و یا استنباط احکام، این برمی‌­گردد به مسئله عالم فقیه. البته این­‌ها در جامعه در حد کارشان ارزش دارند.‌
 
 نهایتا مجتهدین هستند، می‌­توانند معین‌کننده قانون باشند؟
 [پاسخی نمی­‌دهد.]
 
می­‌خواستم بدانم نحوه عضوگیری‌تان چگونه بود؟ چه مشخصاتی را برای یک فرد جهت عضوگیری در گروه فرقان قائل بودید؟
 اصولا ما سازمانی به آن معنا نبودیم که تشکیلات داشته باشیم یا این‌که به اصطلاح نظم و برنامه خاص داشته باشیم. اکثر این افراد همان کسانی بودند که قبلا می‌شناختیم؛ یا با خود من در ارتباط بودند یا با افراد دیگر.
 
 ولی کسی که بتواند ۵-۴  ترور بکند، تشکیلات دارد. شاید از جایی کمک می­‌شدید که خبر نداشتید؟
 حال... [و دیگر پاسخی نمی‌­دهد.]
 
 بالأخره برای یک ترور نقشه و سازمان‌دهی لازم است. شما این را چه اسمی می‌­گذارید؟
 این یک رابطه ساده بود.
 
 ولی به اعتراف یکی از اعضای فرقان که از تلویزیون هم پخش شد، حجت­‌الاسلام رضی شیرازی که مسئول یکی از کمیته­‌های تهران بود را فقط به علت این‌که دستور سازمان‌دهی بود، ترور کرد و حتی خودش اعتراف کرد که اطمینان کافی نسبت به این ترور نداشت. این را چه جواب می‌­دهید؟
 خوب حالا، آن‌چه مشخص بوده همین است!
 
عضو شما دروغ گفته یا خیانت کرده؟
 من مصاحبه­‌اش را ندیده‌­ام.
 
 میرزای شیرازی، مدرس  و... را می‌­شناسی؟
 آن‌ها در جامعه خودشان، به اقتضای شرایط آن روز، نقش خودشان را ایفا کردند، [سپس می‌­افزاید] من با آن‌ها موافقم.‌
 
در طول تاریخ چه کسانی دشمن روحانیت هستند و در مقابل آن‌ها موضع­‌گیری می‌­کنند؟
 افرادی از بین روحانیون پیدا شدند که براساس تشخیص خودشان و احساس مسئولیت‌شان در راه مردم و مبارزه با ظلم عمل کردند.
 
این چگونه می‌­شود که مظهر زور شاه، مظهر تزویر را که به قول شما روحانیت است به مسلسل ببندد، فیضه ۴۲ و فیضیه ۵۴ را فراموش نکرده‌­ایم.
 موارد استثنایی فرق می‌­کند.
 
 استثناء نبود، هزاران نفر از طلاب و روحانیون قم بودند. کجا استثناء بود؟
 خیر هدف شاه و هدف رژیم آن شرایط تعداد معدودی طلبه بودند.
 
 تعداد معدود ده‌­ها هزار نفر است؟
چون تعداد معدود در مدرسه پناه گرفته بودند، رژیم مدرسه را برای دستگیری تعداد معدود محاصره می‌­کند.‌
 
آیا بقیه کسانی که در مدرسه بودند و از تعداد معدود نبودند، همکاران و دستیاران رژیم بودند؟ آیا نمی‌­توانستند آن تعداد معدود را معرفی کنند؟
 خوب حالا، نکردند و من نمی‌­دانم چرا نکردند.
 
 این چه قاعده­‌ای که مظهر تزویر به قول شما از شهادت و توپ و تانک و این‌­ها نترسد؟
افراد معدودی نترسیدند.
 
 تعدادشان را مشخص کن. می­‌خواهم بگویم در سال ۵۴ که دست‌کم صدها نفر از طلاب دستگیر شدند و به همین زندان اوین و قصر و... آورده شدند. این چگونه تعداد معدود است؟ فراموش نکرده‌­ای که چندین روز هم در محاصره بودند و از نظر غذایی در مضیقه بودند.
 [مجددا تکرار می­‌کند] بله، سال ۵۴ یک عده معدودی بودند.
 
 منبع تحلیل­‌های سیاسی‌­تان در رابطه با وقایع روز چه بود؟
 تحلیل­‌های سیاسی ما به­ وسیله مطالعات مطبوعات و رادیوها بود.
 
 چه روزنامه­‌هایی را می­‌خواندید؟ چه رادیوهایی منبع خبرتان بود؟
 دقیقا روزنامه‌­های بامداد، آیندگان، کیهان و اطلاعات را می­‌خواندیم و از رادیوها، بی­.بی.­سی، رادیو مسکو و رادیو ایران را گوش می­‌دادیم.
 
 نظرت نسبت به ارتباط روزنامه بامداد با لانه جاسوسی آمریکا و ارتباط مستقیم سردبیر قبلی روزنامه رستاخیز و سردبیر فعلی روزنامه بامداد با کاردار سفارت آمریکا چیست؟
 آن‌­وقت بیرون نبودم و نظری ندارم. ولیکن از اخبار چیزهایی شنیده‌­ام. تحلیلی هم نسبت به این موضوع ندارم.‌
 
مجموعا نظرت نسبت به اسناد لانه جاسوسی آمریکا چیست؟
در رابطه با ارتباط گروه فرقان با آمریکا چیزهایی نسبت می‌­دهند که دروغ است.
 
 در رابطه با تمامی جاسوسان آمریکایی هم دروغ است؟
 من در رابطه با دیگران نظری ندارم.
 
کارهایی که انجام می­‌دادی هیچ احساس می­‌کردی که به نفع امپریالیسم هست یا نه؟
 امروز در دنیا هر حرکتی که شما انجام بدهید، بالاخره یکی از دو ابرقدرت از آن استفاده می­‌کند.
 
پس از حرکات و موضع­‌گیری­‌های امام خمینی یکی از دوابرقدرت استفاده می­‌کند؟
این‌که ملاک نیست. حرکت ما کاملا به نفع شوروی شد؛ چراکه پایگاه‌­های جاسوسی آمریکا در ایران جمع شد.
 
آیا به نظر شما نباید انقلاب می‌­شد؟ چراکه بالاخره پایگاه­‌های آمریکا جمع می‌­شد و این به ضرر شوروی بود؟
 من این­‌طور نمی­‌گویم. من می­‌گویم امروز روابط دنیا طوری است که هر حرکتی در هر گوشه دنیا انجام شود بالاخره یکی از دو ابرقدرت استفاده می­‌کند.‌
 
 من این را می­‌خواهم بدانم؛ در کنار ضررهای آمریکا، شوروی هیچ ضرری از انقلاب اسلامی ایران ندیده است؟
 بله. شوروی ضرر هم کرده و نفع هم برده است.
 
 مثلا ضررش چه بوده است؟
 ضررش همین است؛ این‌­طور که می­‌گویند صدور گاز به شوروی قطع شده است.
 
 به نظر شما راست می‌­گویند؟ شما قبول کرده‌اید؟
 قبول به آن معنا نکرده‌­ام، ولی ممکن است ۹۰ درصد درست باشد.
 
 چگونه تصور می­‌شود که رژیم وابسته به شوروی گاز ندهد؟
کار مهمی انجام نگرفته است.
 
 آمریکا چه نفع و ضرری از این انقلاب دیده است؟
 آمریکا هم خوب از نظر این‌که رژیم شاه را به ­عنوان یک پایگاه مستقیم از دست داده ضرر کرده ولی جامعه هنوز به اهداف متعالی خود نرسیده است.
 
 فکر می­‌کنی چه کسی می‌­تواند به آن اهداف متعالی در جامعه، جامه عمل بپوشاند؟
 بستگی دارد به این‌که ما این حرکت را از چه دیدی بررسی کنیم. اگر در رابطه با یک دیدگاه اسلامی و با توجه به زمینه‌­های مذهبی جامعه بررسی کنیم، مسلما اگر این حرکت بر محور طبقه یا قشر خاصی قرار نمی‌­گرفت و مسئله انحصارطلبی در بین نبود انقلاب ما بهتر از این می‌­شد.‌
 
نکته بسیار جالبی را تذکر دادی. انحصارطلبی در انقلاب محکوم است؛ ولی سوال من این است آیا امام خمینی رهبری انقلاب اسلامی را انحصارا و یا انحصارطلبانه در اختیار دارد؟
 موضوع ایشان اگر در رابطه با روحانیت نبود، ایشان به ­عنوان یک فرد مطرح بود. حتی می­‌توانست مطلوب باشد؛ ولی اگر در رابطه با روحانیت مطرح شود مطلوب نیست. 
 
 پس بفرمایید که صددرصد مردم ایران رأی داده‌­اند به یک انحصارطلب؟
خیر این­‌طور نیست. جامعه ما زمینه­‌های مذهبی دارد. ایشان و به طورکلی روحانیت هم مبتنی به همین زمینه­‌های مذهبی عمل می­‌کند و کار می­‌کند و تصمیم می‌گیرد. بیشتر این مسائل جنبه مذهبی و حکمی‌­اش بیشتر از سیاسی و اجتماعی است.
 
 یعنی دید سیاسی اجتماعی مردم ضعیف است. به نظر شما مردم شعور سیاسی - اجتماعی ندارند؟!
 مردم مسائل را از دیدگاه احکام و مسائل اسلام بررسی می­‌کنند.‌
 
 مگر این جرم است؟ آیا این دلیل بی­‌شعوری است؟ اسلام به اندازه کافی غنی است که تمامی احتیاجات مردم را رفع می‌­کند و به‌سادگی به یک فرد بینش سیاسی - اجتماعی هم می‌­دهد.
 من نمی­‌گویم مذهب بینش سیاسی و اجتماعی نمی­‌دهد. من می­‌گویم حرکات مردم در رابطه با زمینه­‌های مذهبی است.‌
 
پس حاکمیت قرآن و مذهب را بر جامعه غلط می‌­دانید؟
[پاسخی نمی‌­دهد.]
 
 مجددا سوال می‌­کنم؛ با توجه به این‌که ابرقدرت‌­ها دشمن اصلی مذهب هستند و همیشه سعی داشته‌­اند که مردم را از دامن اسلام و مذهب و کتاب خدا جدا کنند آیا وابستگی مردم به اسلام جرم است؟
 ما معتقد نیستیم که مذهب در ایران از بین برود ولی ما می­‌خواهیم این را بگوییم آن کسی که می‌­رود پای صندوق رأی، آن شخص صرفا برای تکلیف شرعی به پای صندوق رأی می‌­رود، مثل نماز خواندن.‌
 
 بسیار خوب. به قول شما مسلمانان همان­‌طور که نماز می­‌خوانند، همان‌­طور هم به پای صندوق­‌های رأی می­‌روند. آیا عبادات و نیایش با پروردگار [از جانب] مردم، ناآگاهانه است؟ آیا به پای صندوق رأی رفتن به­ عنوان یک فریضه هم­چون نماز ناآگاهی مردم است.
همه­‌اش درست است؛ ولی تأکید بر روی این مسئله غلط است. در همین حد.
 
 می‌­خواستم ببینم که چه رژیمی را در دنیا به رسمیت می‌­شناسید؟
 لیبی و کوبا، الجزایر، تا حدودی این­‌ها از نظری رژیم‌­های ملی و نه صددرصد خوب هستند.‌
 
 فراموش نمی‌­کنید که کوبا همراه اتیوپی، مسلملنان اریتره را بمباران می­‌کند ...
من صددرصد موافق‌شان نیستم و شاید قذافی از یک لحاظی عامل شوروی باشد.
 
 نظرتان نسبت به وقایع کردستان چیست؟
 شروع جریان به خاطر نقش رژیم بوده است؛ یعنی موضوع کردستان را یک وقت در شرایط فعلی بررسی می­‌کنیم و یک وقت از ابتدای امر. اگر در شرایط فعلی بخواهیم بررسی کنیم، بله الان یک گروه­‌ها و مزدوران خارجی و داخلی هستند که این‌­ها از این شرایط که پیش آمده استفاده می‌­کنند برای دستیابی به قدرت و منافع خاص خودشان، ولی طرز برخورد رژیم با کردستان بد بوده است. این به خاطر این است که به اصطلاح امکانات اقتصادی نیست.
 
 چرا مردم گودها و جنوب شهر تهران، خودمختاری نمی­‌خواهند؟
می­‌خواهند.
 
 کی و کجا خواسته‌­اند؟
 خلق تهران هم خواسته‌­هایی دارد.
 
خواسته­‌های‌شان خودمختاری است؟
[پاسخ نمی‌­دهد و اضافه می‌­کند] دولت به خواسته‌­های مردم عمل نکرده است.
 
 آیا تا به حال هیچ اقدامی، رفاهی انجام نگرفته است؟
 من اطلاعاتی در این زمینه ندارم.
 
اگر امکانات رفاهی و اقتصادی به کردستان می­‌دادیم، به نظر شما دیگر قداره‌­بندان اویسی و اشرف و بختیار در کردستان توطئه نمی­‌کردند؟
حساب گروه‌­های سیاسی جداست.
 
 جنگ کردستان چند ماه پس از پیروزی انقلاب شروع شد؟ آیا دو ماه بعد از انقلاب نبود؟
 بله، عید بود.
 
 کدام انقلاب [را] دیده‌­ای که دوماهه به رفاه اقتصادی و رفاهی نائل آمده باشد؟
فرقی ندارد. عملکرد دولت بد بود.
 
 در عرض دو ماه، در مورد عملکرد رفاهی و اقتصادی دولت قضاوت کردند و بلافاصله نتیجه گرفته شد که عملکرد بد است و باید به پادگان‌­ها حمله کرد؟ بله؟
 مدت مهم نیست.
 
 قضاوت آیت‌­الله طالقانی را در مورد نخستین جنگ عید ۵۸ در کردستان را قبول داری؟
 تا حدودی.
 
 چرا به پادگان‌­ها حمله کردند؟
 همه‌جا به پادگان‌­ها حمله کردند و پادگان‌­های کردستان هم یکی از آن‌ها بود.
 
کدام نقطه ایران سراغ داری که یک ماه یا دو ماه بعد از انقلاب، پادگان ارتشی تصرف کرده باشند؟
 [به فکر فرومی‌­رود و موردی برای ذکر نمی‌­یابد و بالاخره جواب می‌­دهد] هیچ جا هم که حمله نکنند، همان جا حمله کردند.‌
 
 شروع‌کننده حمله در کردستان چه کسانی بودند؟
 دقیقا خبر ندارم، من که آن‌جا نبودم.
 
اگر به پادگان حمله بکنند، نباید دفاع کنند؟
 این حرف‌­ها ملاک نیست.
 
 گزارش آیت­‌الله طالقانی را در مورد شروع جنگ در کردستان که در نمازجمعه هم تکرار کردند و گفتند که آغازگر حمله به پادگان­‌ها گروه­‌های مسلح بودند را قبول دارید یا نه؟
 من ندیده‌­ام و نشنیده‌­ام.
 
 کسانی را که در عید ۵۸ به پادگان­‌های ارتشی در کردستان حمله کردند، دقیقا می‌­شناسی؟ مطمئن هستی که مزدوران عراقی و نیروهای اشرف و اویسی و بختیار جزوشان نبودند؟
 آن‌ها هم که بوده باشند ما که به این مسائل کاری نداریم.
 
 اگر هم بوده باشند، باز خواسته‌­شان حق است؟
 [پاسخی نمی‌­دهد.]
 
خبرنگار: چگونه نیروهای اشرف و اویسی و بختیار و چپ­‌ها و راست‌­ها خواسته­‌شان با مردم کردستان یکی درمی­‌آید؟
 خواست مردم مسلمان کردستان با آن‌ها یکی نیست.
 
چه کسی را، چه جریانی را بالاخره تایید می­‌کنی؟
همین کاری که خودم می‌­کردم.
 
 یعنی ترور، آدم­‌کشی؟
نه. عمل را باید خودشان تشخیص دهند!
 
 حرکات خودت چه اشکالی داشت؟
 همین که همه مردم با ما مخالف‌اند، اشکال است. یا این‌که در جریان کار افراد بی‌­گناهی کشته یا مجروح شده‌­اند. یا بعضی ترورها بی‌­ربط بود.
ارسال نظرات