ناگفتههای اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگی

اکبر گودرزی و افراد تحت امرش احساس کردند در این مقطع زمانی به مرحله «اجتهاد در ایدئولوژی» رسیدهاند و با برداشت ناصحیح از آثار و افکار دکتر شریعتی، نیروهای انقلابی و تأثیرگذار ازجمله سپهبد قرنی، آیتالله مطهری، حاج مهدی عراقی، آیتالله قاضی طباطبایی، آیتالله مفتح و ... را در برداشت سهگانه «زر، زور، تزویر» قرار دادند و با صدور فتوای «اعدام انقلابی»، اقدام به ترور آنها کردند.
روز سوم خرداد ۱۳۵۹ اکبر گودرزی، رهبر و بنیانگذار گروه تروریستی فرقان اعدام شد. اکبر گودرزی متولد سال ۱۳۳۵ (یا به روایتی دیگر ۱۳۳۸) بود که تحصیلات حوزوی خود را ناتمام گذاشت. او جلسات تفسیر قرآن و سخنرانیهای خود را در مساجد تهران چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد. گودرزی از میان همین جلسات، توانست گروهی کوچک اما گوش به فرمان از نوجوانان و جوانان تحت عنوان «فرقان» تشکیل دهد. گروه فرقان در بحبوحه پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جدید سیاسی «جمهوری اسلامی»، با انتشار نشریهای به همین نام؛ اعلام موجودیت کرد. اکبر گودرزی و افراد تحت امرش احساس کردند در این مقطع زمانی به مرحله «اجتهاد در ایدئولوژی» رسیدهاند و با برداشت ناصحیح از آثار و افکار دکتر شریعتی، نیروهای انقلابی و تأثیرگذار ازجمله سپهبد قرنی، آیتالله مطهری، حاج مهدی عراقی، آیتالله قاضی طباطبایی، آیتالله مفتح و... را در برداشت سهگانه «زر، زور، تزویر» قرار دادند و با صدور فتوای «اعدام انقلابی»، اقدام به ترور آنها کردند.
اکبر گودرزی و بیشتر افراد گروه فرقان، طی عملیات تعقیب و مراقبت در ۱۸ دی ۱۳۵۸ دستگیر شدند. پس از آن روند بازجویی و برخورد فکری با گودرزی و اعضای گروه فرقان آغاز شد. نقش محوری برخورد فکری و بازگشت بیشتر فرقانیها را شهید سیداسدالله لاجوردی برعهده داشت. دادگاه اکبر گودرزی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۹ به ریاست حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری و عبدالمجید معادیخواه برگزار شد. حکم دادگاه برای گودرزی اعدام بود. این حکم در رابطه با اکبر گودرزی و ۵ نفر دیگر از اعضای گروه فرقان در ۳ خرداد ۱۳۵۹ اجرا شد.
خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در روزهای پایانی زندگی اکبر گودرزی با وی مصاحبه مفصلی داشته است. شرح حال اکبر گودرزی در لحظات پایانی زندگیاش توسط خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی، اینگونه توصیف شده است: «اکبر گودرزی با قدی کوتاه و قیافهای بهظاهر معصومانه و رنگپریده و حالتی سخت مغشوش که سعی میکرد خونسردی خویش را حفظ کند به سوالات گوناگون پاسخ گفت.»
در این مصاحبه اکبر گودرزی ابتدا بیوگرافی مختصری از زندگی خود را بیان میکند و میگوید: «آنچه در دوروبرم میدیدم در تجزیه و تحلیل و شکلگیری افکارم سخت مؤثر بوده است. من در گروه فرقان نقش رهبر را نداشتم و فقظ یکی از اعضای اصلی بودم که براساس یک رابطه ایمانی و برادری و گروهی هر کاری را طرحریزی و به مورد اجرا میگذاشتیم..»
گودرزی در پاسخ به این سوال که «اکنون آخرین لحظات حیات خویش را میگذرانی چه احساسی داری؟» میگوید: «میدانم که مرگ برای همه هست ولی [از] اینکه حودم خبر دارم چه ساعتی خواهم مرد سخت ملتهب و در دلهره هستم. اگر نمیدانستم چه زمانی مرا اعدام خواهند کرد، شاید این احساس را نداشتم.»
مصاحبه اختصاصی با اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان، در روزهای پایانی زندگی او در زندان اوین انجام شده است. در ادامه متن این مصاحبه را که حاوی نکات قابل تأملی از زیست شخصی و اجتماعی گودرزی، طرز فکر او و سوق یافتنش به سمت تکفیر و ترور است و در شمارههای ۲۸۴، ۲۸۵ و ۲۸۸ روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده، میخوانید:

قبل از هر چیز اگر موافق باشید، به طور خلاصه نحوه زندگیتان را شرح دهید؟
تا آنجا که به خاطر دارم تا ۱۵- ۱۴ سالگی در دهات بودم. در یکی از روستاهای الیگودرز بودم. در این مدت مکتب میرفتم و دبستان هم همچنین. ضمنا کار هم میکردم؛ یعنی گاوچرانی و از این قبیل کارها. بعد از آن دوره دبیرستان را شروع کردم. سپس با توجه به علایق مذهبی خانوادهام، پدرم علاقه داشت که به مدارس دینی بروم. البته خودم قدرت انتخاب به آن معنا نداشتم؛ ولی بالاخره با توجه به همان زمینههای مذهبی خانواده، رفتم به مدارس دینی، حدود ۲ سال در خوانسار بودم.
در چند سالگی به مدارس دینی وارد شدی؟
کلاس نهم بودم.
نمیتوانستی مخالفت کنی و به مدارس دینی نروی؟
مسئله برایم مهم نبود که بروم چه میشود یا نروم چه میشود. چون راهنماییهای لازم از نظر خانوادگی نبود.
پس درنتیجه با میل تقریبی به مدارس دینی رفتید، یعنی اجباری برای شما نبود. به عبارت دیگر با زور شما را به مدارس دینی نفرستادند؟
درست است، منظورم این است که اینکه خودم انتخاب کنم در کار نبوده است، دیمی بوده است.
آیا کسی را میشناسی مثلا در کلاس سوم متوسطه راهش را صحیح انتخاب کرده باشد و به قول شما دیمی انتخاب نکرده باشد؟
چرا بعضی خانوادهها هستند که میتوانند راهنمایی کنند. بعد از این رفتم به مدارس خوانسار، دو سالی در خوانسار بودم.
استادتان در مدرسه علوم دینی خوانسار چه کسی بود؟
افراد مختلفی درس میدادند و دو مدرسه در آن شهرستان بود.
نارضایتی از دوران تحصیل در خوانسار نداری؟ چگونه دورانی بود؟
خوب در آن زمینه و در آن شرایط، بله خوب محیطی بود.
الان چطور، با دید فعلی به دو سال تحصیل در خوانسار چگونه مینگری؟
الان که آنچه از مدارس دینی به دست آوردهام و برای من ارزشمند است؛ همان مطالعات که خودم روی ختم قرآن در زمینههای قرآنی کردم.
یعنی این دوران هیچ تاثیری روی شما نداشت؟
تأثیر که حتماً داشته، بیتاثیر که نبوده، یک مقدار تاثیر داشته.
خوب، همان یک مقدار تاثیر را بگو، خدمتی به شما شده یا نه؟
ما بالاخره عمرمان تلف شده در آنجا، چیزی به دست ما نرسیده است.
پس عمرتان تلف شده؟!
نه منظورم این نیست که عمرم تلف شده، مطلوب نبوده. بعدا سه سالی هم در قم بودم. در قم منزل داشتم و میرفتم توی مدارس درس میخواندم.
به طور مشخص چه کسانی مدرستان بودند؟
افرادی بودهاند، حالا اسمشان یادم نیست.
دوران قم چگونه گذشت؟ چه فعالیتهایی میکردی در آن روزها؟
...در کنار افکار و مباحث درسهای مذهبی، روی افکار جدید سیاسی مجاهدین خلق یا در رابطه با مشروطیت و یا در رابطه با وقایع اخیر، مطالعه میکردم.
ارتباطی با گروههای سیاسی داشتی؟
خیر، هیچ ارتباطی نداشتم.
چگونه از خوراک گروه سیاسی که اسم بردی تغذیه میکردی؟
میگشتم. از کسانی که در جریانات بودند کتاب میگرفتم یا نشریه میگرفتم.
یعنی داشتند [بودند] کسانی را که به تو کتاب یا نشریه سازمان فوقالذکر را بدهند؟
اینها چیزهایی بود که در مدارس دینی معمولی بود. کسی به من نمیداد.
منابع تحقیقاتی تو درباره تاریخ مشروطه چه بود؟
همین جنبش مشروطه و کسروی و این چیزها...
تاریخ مشروطه کسروی را از اول تا آخر دقیقا خواندهای؟
خیر
خوب، از سه سال قم خاطرات دیگری نداری؟
سه سال را ضمن اینکه در مدارس بودم، در مدارس مختلفی درس قرآن میدادم و بعد از آن به تهران آمدم و در چندین کلاس، درس قرآن داشتم.
تهران کدام مدرسه بود؟
مسجدجامع، مدرسه چهلستون و یک مدتی هم شیخ عبدالحسین.
از دوران تهران چه خاطراتی داری؟
هیچی، فقط مطالعه میکردم.
مدرسه چهلستون برای تو مفید بود؟
بله. خوب در آن شرایط خیلی خوب بود.
هیچ اختلافی با مدرسین نداشتی؟ با مشی و حرکتشان موافق هستی؟
در خط خودش خیلی خوب کار میکنند. تلاش میکنند.
یعنی موافق هستید با مشی و حرکتشان؟
باباجان یک بار گفتم از نظر خودشان، کارشان خوب بود.
میخواستم ببینم از نظر شما چی؟
از نظر من هیچی. بالاخره این جلسات قرآن در تهران ادامه داشت تا اینکه افرادی که در جلسه میآمدند و با ما ارتباط داشتند، بالاخره با ۵-۴ نفرشان شروع به تحقیقات کردیم و تصمیم گرفتیم که نتایج تحقیقات خود را انتشار دهیم. این کار ادامه پیدا کرد. نتایج تحقیقات ما همان کتابهایی هست که در دسترستان هست. البته من خودم بخصوص در آن ۳ سال تهران به این نتیجه رسیدم که باید روی قرآن بیشتر کار کرد و خودم روی تفسیر قرآن کار کردم؛ ولی در رابطه با مسائل ایدئولوژیک و تبیین ایدئولوژیک جمعی کار میکردیم.
گفتی که تفسیر قرآن را خودت انجام دادی، یعنی به طور شخصی. میخواستم سوال کنم چه کسی را شایسته تفسیر قرآن میدانی؟ یا به عبارت دیگر چگونه با این اطلاعات به خودت اجازه دادی که تفسیر قرآن بکنی؟
چطور شما به خودتان اجازه میدهید که این سوال را بکنی.
میتوانی جواب ندهی! اما دقت داشته باش سوال کردن جرم نیست. ممکن است جواب ندادن و از زیر پاسخ فرار کردن جرم باشد. من میخواهم بگویم حتما متوجه میشوید که چه کسی باید قرآن را تفسیر بکند.
حتما متوجه میشوم. ولیکن در رابطه با تفسیر قرآن یا برداشت از قرآن یا هرچه اسمش را بگذارید، من معتقدم که... با توجه به اینکه مخاطب قرآن همه مردم هستند، هرکس، هر فرد معتقد به این کتاب باید در حد اطلاعات خودش در این کتاب مطالعه کند و تفسیر کند.
یعنی هر کس میتواند قرآن را تفسیر بکند؟
بله. هرکسی میتواند مطالعه کند و تفسیر بکند.
هر کس میتواند قرآن را مطالعه کند. ولی آیا هرکس میتواند به قرآن تفسیر بنویسد؟
[پاسخی به این سوال نمیدهد و حرف قبلی خود را ادامه میدهد و میگوید] منتهی آن کسانی که در این زمینه بیشتر کار میکنند و اطلاعات بیشتر میدانند، فعالیت بیشتری میکنند و نتیجهگیری بهتری ارائه میدهند. اینها طبعا بیشتر از دیگران میتوانند درباره قرآن نظر بدهند.
من به این نتیجه میرسم، شما اشاره کردید ارزش کارتان، مدت کارتان بیشتر بوده پس درنتیجه به خودتان این حق را دادهاید که قرآن را تفسیر کنید. فکر میکنید چند نفر مثل شما پیدا میشود که هم ارزش کارش از شما بیشتر بوده و هم مدت مبارزهاش از شما بیشتر بوده است. آیا میتوانند اینها هم تفسیر بنویسند؟ میتوانیم یک میلون مفسر قرآن داشته باشیم؟
سرنوشت مردم این میشود که شناخت و تفسیر قرآن از انحصار یک طبقه مشخص بیرون میآید.
یعنی از انحصار علما بیرون میآید و در خدمت جاهلان قرار میگیرد؟
[پاسخی نمیدهد و ادامه میدهد] همه مردم امکان تحقیق و نتیجهگیری از قرآن را پیدا میکنند.
این چیز جدا و مشخص است اما سوال این است که نقش آگاهی دادن به مردم را علما به عهده دارند. اینکه نمیشود هرکسی ۳ یا ۴ سال مطالعه یا به قول خودت مبارزه داشته باشد، مفسر قرآن از آب دربیاید. اصلا جنابعالی چه مبارزهای با رژیم داشتهای؟ چند سال به خاطر این مبارزهات با رژیم شاهنشاهی مخفی یا زندانی بودهای؟ فقط یک ۶-۵ سال طلبه بودهای. مثلا ده سال زندانی سیاسی که نبودهای. پس بنابراین نباید زیاد خودت را بالا حساب کنی و بهسادگی اجازه تفسیر قرآن را بدهید.
شما خبرنگارید یا بازجو؟! این باید مشخص شود که شما کدام یک از اینها هستید.
این یک نکته بود. در هر صورت هر سوالی را که بخواهی جواب ندهی، آزادی. بگو «جواب نمیدهم.» من فقط میخواهم بدانم چگونه ممکن است کسی که پنج سال مطالعه داشته باشد، مفسر قرآن از آب دربیاید.
کسی که یک ماه هم مطالعه داشته باشد، میتواند. هرکسی این حق را دارد که قرآن را تفسیر کند.
این حق برای همه هست. ولی سؤال من این است که با یک ماه مطالعه یا حداکثر ۵ سال مطالعه میشود مفسر قرآن شد؟ آیا هرگونه تفسیر حتی تفسیر غلط و چرند از قرآن یک حق طبیعی برای هر فرد است؟
یک فرد مسلمان نتیجهگیری چرند نمیکند.
البته مسلمان و مؤمن و آگاه و عالم.
آن کسی تفسیر غلط میکند که غرض داشته باشد.
البته ممکن است یک جاهل غرض هم نداشته باشد، ولی کاری را بکند که یک غرضدار میکند.
حالا شما اینطور نتیجه بگیرید.
پس من میتوانم این نتیجه را بگیرم که هر کسی با یک ماه یا ۵ سال اَبجَد و هوّز خواندن مفسر قرآن بشود؟ البته از نظر شما.
مفسر قرآن من نگفتم میشود. حق دارد که در قرآن مطالعه کند و نتیجهگیری کند.
و تفسیر هم بکند ...
شما هر عنوان که میخواهید، بگذارید.

خوب، میروم سر سوال بعد. در رابطه با ایدئولوژی گفتید کار ایدئولوژی را در گروه به طور جمعی تدوین میکردید. خواستم ببینم در آن جمع، از شما بالاتر کسی بود یا همه از شما رتبه پایینتر داشتند؟
خیر.
پس بفرمایید که همان علامه مفسر، یعنی شما، کار تدوین ایدئولوژی را به عهده داشت!
با کلمات بازی نمیکنیم. حکم یک کار جمعی داشته و من هم جزوشان بودم.
ادامه دهید.
ادامهای ندارد، شما سوال کنید.
از چه تاریخی به فکر تشکیل گروه افتادی؟
من در رابطه با افرادی بودم، گروه بخصوصی نداشتیم.
خوب، از چه تاریخی کار جمعی میکردید؟
از سال ۵۳.
چرا به گروههای سیاسی آن موقع نپیوستی؟ مثلا مجاهدین خلق؟ چرا خودت یک گروه جدا را ساختی؟
ما با مطالعه آثار و تفسیرات آنها و با توجه به جو اجتماعی به این نتیجه رسیدیم که دنبالهروی و تقلید از مجاهدین خلق به طور صرف نمیتواند سازنده باشد.
پس از سال ۵۳ گروه فرقان را ساختی؟
آن وقت گروهی وجود نداشت. یکسری با هم کار میکردیم.
تبلور کارکردتان چه بود؟
مثلا همین [کتاب] «توحید و ابعاد گوناگون آن» و ...
کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن چند ماه پس از تشکیل گروه فرقان منتشر شد؟
دقیقا یادم نیست.
تقریبا هم نمیتوانی بگویی؟
تقریبا هم نمیدانم.
مثلا ۲ ماه، ۳ ماه، ۶ ماه، چقدر!
هیچ یادم نیست.
چند ماه روی کتاب کار میکردی؟
در حد ضرورت کار کردم.
میخواهم ببینم روی یک کتاب چند ماه کار کردید؟ این مهم است که چه مقدار روی مسائل ایدئولوژیک تحقیق کرده باشید. اصلا میخواهم بدانم روی یک کتاب چقدر باید کار کرد؟
در یک مدتی و با استفاده از تجربیات دیگر روی کتاب کار کردیم.
گروه فرقان را رسما از چه تاریخی تشکیل دادی؟
فرقان به عنوان یک نشریه مطرح شد.
از کی؟
یک سال و نیم قبل از سقوط رژیم قبلی.
آیا کسی یا فردی از گروهتان توسط ساواک دستگیر شد؟
خیر.
اصلا از شما کسی دستگیر نشد؟ خانه تیمی یا محل چاپ نشریاتتان توسط ساواک کشف نشد؟
خیر، اصلا.
چگونه هر کسی که یک اعلامیه از امام خمینی داشت دستگیر و زندانی میشد، ولی شما با یک سال و نیم فعالیت و پخش جزوه اصلا از سوی ساواک هیچ ضربهای به شما وارد نشد؟
نمیدانم باید از ساواک پرسید.
فکر میکنی «لو» رفتی یا نه؟
یعنی چه «لو» بروم!
منظورم این است که توسط ساواک شناخته نشدی؟
تشکیلات عریض و طویل نداشتیم، ۵ یا ۶ نفر بودیم.
با ۶-۵ نفر ترور میکردید و جزوه و نشریه چاپ میکردید؟
[پاسخی نمیدهد.]
رهبری این جریان ضداستبدادی، ضداستعماری با چه کسی بود؟
اصولا ما معتقد به رهبری به آن معنا با مفاهیم اسلامیاش فقط در رابطه با دوازده امام معتقد هستیم.
میخواهم بدانم اگر به رهبری به غیر از دوازده امام معتقد نیستید، پس انقلاب روی هوا میچرخیده؟
البته افراد موثری در این انقلاب بودند. چه افرادی که در زمانهای قبل بودند و چه آنها [که] در بعد آمدند مثل روحانیون. حتی [امام] خمینی، نقش موثری داشتند؛ ولی اینکه ما این جریان را منحصر به یک فرد نمیکنیم. روحانیونی بودند مثل [آیتالله] طالقانی، مثل منتظری، مثل ... و
مثل مطهری، مثل مفتح ...
[با عصبانیت پاسخ میدهد] و حالا دیگه، به نظر ما نبود.
شما امام زمان(ع) را به عنوان رهبر شیعیان قبول دارید؟ و قبول دارید که فعلا غیبت اختیار کردهاند؟
بله، به عنوان امام غایب قبول داریم.
در زمان غیبت امام زمان(ع) تکلیف شیعیان درباره رهبری چیست؟
تکلیف شیعیان در زمان غیبت امام این است که براساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل کنند.
چه کسی باید کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را برای مردم تفسیر بکند و تعلیم دهد؟
عرض کردم، همه شیعیان حق مطالعه و شناخت دارند و خودشان میتوانند تصمیم بگیرند و تفسیر هم بکنند.
اگر کسی قرآن را تفسیر به رأی کرد، تکلیف چیست؟
تفسیر به رأی هم خصوصیاتی دارد.
خصوصیات تفسیر به رأی را بگو؟
خصوصیات تفسیر به رأی این است که یک دید قبلی داشته باشد، قالب فکری قبلی داشته باشد و براساس همان قالب فکری قرآن را تفسیر بکند.
شما در یکی از کتابهایتان گفتهاید که سیر تکاملی انجیر میشود زیتون، و زیتون میشود کوه طور، کوه طور میشود جامعه، جامعه میشود انسان. آیا این عین عبارات و تفسیر شما نیست؟ چه پاسخی میدهید؟ این تفسیر را شما کردهاید؟
[یکباره بهتزده میشود، با لحن آرام پاسخ میدهد] بله این تفسیر را من کردهام.
نقش اجتهاد در رهبری مردم چیست؟
اجتهاد به معنای تلاش و کوشش برای فهم قرآن و فهم احکام و یا استنباط احکام، این برمیگردد به مسئله عالم فقیه. البته اینها در جامعه در حد کارشان ارزش دارند.
نهایتا مجتهدین هستند، میتوانند معینکننده قانون باشند؟
[پاسخی نمیدهد.]
میخواستم بدانم نحوه عضوگیریتان چگونه بود؟ چه مشخصاتی را برای یک فرد جهت عضوگیری در گروه فرقان قائل بودید؟
اصولا ما سازمانی به آن معنا نبودیم که تشکیلات داشته باشیم یا اینکه به اصطلاح نظم و برنامه خاص داشته باشیم. اکثر این افراد همان کسانی بودند که قبلا میشناختیم؛ یا با خود من در ارتباط بودند یا با افراد دیگر.
ولی کسی که بتواند ۵-۴ ترور بکند، تشکیلات دارد. شاید از جایی کمک میشدید که خبر نداشتید؟
حال... [و دیگر پاسخی نمیدهد.]
بالأخره برای یک ترور نقشه و سازماندهی لازم است. شما این را چه اسمی میگذارید؟
این یک رابطه ساده بود.
ولی به اعتراف یکی از اعضای فرقان که از تلویزیون هم پخش شد، حجتالاسلام رضی شیرازی که مسئول یکی از کمیتههای تهران بود را فقط به علت اینکه دستور سازماندهی بود، ترور کرد و حتی خودش اعتراف کرد که اطمینان کافی نسبت به این ترور نداشت. این را چه جواب میدهید؟
خوب حالا، آنچه مشخص بوده همین است!
عضو شما دروغ گفته یا خیانت کرده؟
من مصاحبهاش را ندیدهام.
میرزای شیرازی، مدرس و... را میشناسی؟
آنها در جامعه خودشان، به اقتضای شرایط آن روز، نقش خودشان را ایفا کردند، [سپس میافزاید] من با آنها موافقم.
در طول تاریخ چه کسانی دشمن روحانیت هستند و در مقابل آنها موضعگیری میکنند؟
افرادی از بین روحانیون پیدا شدند که براساس تشخیص خودشان و احساس مسئولیتشان در راه مردم و مبارزه با ظلم عمل کردند.
این چگونه میشود که مظهر زور شاه، مظهر تزویر را که به قول شما روحانیت است به مسلسل ببندد، فیضه ۴۲ و فیضیه ۵۴ را فراموش نکردهایم.
موارد استثنایی فرق میکند.
استثناء نبود، هزاران نفر از طلاب و روحانیون قم بودند. کجا استثناء بود؟
خیر هدف شاه و هدف رژیم آن شرایط تعداد معدودی طلبه بودند.
تعداد معدود دهها هزار نفر است؟
چون تعداد معدود در مدرسه پناه گرفته بودند، رژیم مدرسه را برای دستگیری تعداد معدود محاصره میکند.
آیا بقیه کسانی که در مدرسه بودند و از تعداد معدود نبودند، همکاران و دستیاران رژیم بودند؟ آیا نمیتوانستند آن تعداد معدود را معرفی کنند؟
خوب حالا، نکردند و من نمیدانم چرا نکردند.
این چه قاعدهای که مظهر تزویر به قول شما از شهادت و توپ و تانک و اینها نترسد؟
افراد معدودی نترسیدند.
تعدادشان را مشخص کن. میخواهم بگویم در سال ۵۴ که دستکم صدها نفر از طلاب دستگیر شدند و به همین زندان اوین و قصر و... آورده شدند. این چگونه تعداد معدود است؟ فراموش نکردهای که چندین روز هم در محاصره بودند و از نظر غذایی در مضیقه بودند.
[مجددا تکرار میکند] بله، سال ۵۴ یک عده معدودی بودند.
منبع تحلیلهای سیاسیتان در رابطه با وقایع روز چه بود؟
تحلیلهای سیاسی ما به وسیله مطالعات مطبوعات و رادیوها بود.
چه روزنامههایی را میخواندید؟ چه رادیوهایی منبع خبرتان بود؟
دقیقا روزنامههای بامداد، آیندگان، کیهان و اطلاعات را میخواندیم و از رادیوها، بی.بی.سی، رادیو مسکو و رادیو ایران را گوش میدادیم.
نظرت نسبت به ارتباط روزنامه بامداد با لانه جاسوسی آمریکا و ارتباط مستقیم سردبیر قبلی روزنامه رستاخیز و سردبیر فعلی روزنامه بامداد با کاردار سفارت آمریکا چیست؟
آنوقت بیرون نبودم و نظری ندارم. ولیکن از اخبار چیزهایی شنیدهام. تحلیلی هم نسبت به این موضوع ندارم.
مجموعا نظرت نسبت به اسناد لانه جاسوسی آمریکا چیست؟
در رابطه با ارتباط گروه فرقان با آمریکا چیزهایی نسبت میدهند که دروغ است.
در رابطه با تمامی جاسوسان آمریکایی هم دروغ است؟
من در رابطه با دیگران نظری ندارم.
کارهایی که انجام میدادی هیچ احساس میکردی که به نفع امپریالیسم هست یا نه؟
امروز در دنیا هر حرکتی که شما انجام بدهید، بالاخره یکی از دو ابرقدرت از آن استفاده میکند.
پس از حرکات و موضعگیریهای امام خمینی یکی از دوابرقدرت استفاده میکند؟
اینکه ملاک نیست. حرکت ما کاملا به نفع شوروی شد؛ چراکه پایگاههای جاسوسی آمریکا در ایران جمع شد.
آیا به نظر شما نباید انقلاب میشد؟ چراکه بالاخره پایگاههای آمریکا جمع میشد و این به ضرر شوروی بود؟
من اینطور نمیگویم. من میگویم امروز روابط دنیا طوری است که هر حرکتی در هر گوشه دنیا انجام شود بالاخره یکی از دو ابرقدرت استفاده میکند.
من این را میخواهم بدانم؛ در کنار ضررهای آمریکا، شوروی هیچ ضرری از انقلاب اسلامی ایران ندیده است؟
بله. شوروی ضرر هم کرده و نفع هم برده است.
مثلا ضررش چه بوده است؟
ضررش همین است؛ اینطور که میگویند صدور گاز به شوروی قطع شده است.
به نظر شما راست میگویند؟ شما قبول کردهاید؟
قبول به آن معنا نکردهام، ولی ممکن است ۹۰ درصد درست باشد.
چگونه تصور میشود که رژیم وابسته به شوروی گاز ندهد؟
کار مهمی انجام نگرفته است.
آمریکا چه نفع و ضرری از این انقلاب دیده است؟
آمریکا هم خوب از نظر اینکه رژیم شاه را به عنوان یک پایگاه مستقیم از دست داده ضرر کرده ولی جامعه هنوز به اهداف متعالی خود نرسیده است.
فکر میکنی چه کسی میتواند به آن اهداف متعالی در جامعه، جامه عمل بپوشاند؟
بستگی دارد به اینکه ما این حرکت را از چه دیدی بررسی کنیم. اگر در رابطه با یک دیدگاه اسلامی و با توجه به زمینههای مذهبی جامعه بررسی کنیم، مسلما اگر این حرکت بر محور طبقه یا قشر خاصی قرار نمیگرفت و مسئله انحصارطلبی در بین نبود انقلاب ما بهتر از این میشد.
نکته بسیار جالبی را تذکر دادی. انحصارطلبی در انقلاب محکوم است؛ ولی سوال من این است آیا امام خمینی رهبری انقلاب اسلامی را انحصارا و یا انحصارطلبانه در اختیار دارد؟
موضوع ایشان اگر در رابطه با روحانیت نبود، ایشان به عنوان یک فرد مطرح بود. حتی میتوانست مطلوب باشد؛ ولی اگر در رابطه با روحانیت مطرح شود مطلوب نیست.
پس بفرمایید که صددرصد مردم ایران رأی دادهاند به یک انحصارطلب؟
خیر اینطور نیست. جامعه ما زمینههای مذهبی دارد. ایشان و به طورکلی روحانیت هم مبتنی به همین زمینههای مذهبی عمل میکند و کار میکند و تصمیم میگیرد. بیشتر این مسائل جنبه مذهبی و حکمیاش بیشتر از سیاسی و اجتماعی است.
یعنی دید سیاسی اجتماعی مردم ضعیف است. به نظر شما مردم شعور سیاسی - اجتماعی ندارند؟!
مردم مسائل را از دیدگاه احکام و مسائل اسلام بررسی میکنند.
مگر این جرم است؟ آیا این دلیل بیشعوری است؟ اسلام به اندازه کافی غنی است که تمامی احتیاجات مردم را رفع میکند و بهسادگی به یک فرد بینش سیاسی - اجتماعی هم میدهد.
من نمیگویم مذهب بینش سیاسی و اجتماعی نمیدهد. من میگویم حرکات مردم در رابطه با زمینههای مذهبی است.
پس حاکمیت قرآن و مذهب را بر جامعه غلط میدانید؟
[پاسخی نمیدهد.]
مجددا سوال میکنم؛ با توجه به اینکه ابرقدرتها دشمن اصلی مذهب هستند و همیشه سعی داشتهاند که مردم را از دامن اسلام و مذهب و کتاب خدا جدا کنند آیا وابستگی مردم به اسلام جرم است؟
ما معتقد نیستیم که مذهب در ایران از بین برود ولی ما میخواهیم این را بگوییم آن کسی که میرود پای صندوق رأی، آن شخص صرفا برای تکلیف شرعی به پای صندوق رأی میرود، مثل نماز خواندن.
بسیار خوب. به قول شما مسلمانان همانطور که نماز میخوانند، همانطور هم به پای صندوقهای رأی میروند. آیا عبادات و نیایش با پروردگار [از جانب] مردم، ناآگاهانه است؟ آیا به پای صندوق رأی رفتن به عنوان یک فریضه همچون نماز ناآگاهی مردم است.
همهاش درست است؛ ولی تأکید بر روی این مسئله غلط است. در همین حد.
میخواستم ببینم که چه رژیمی را در دنیا به رسمیت میشناسید؟
لیبی و کوبا، الجزایر، تا حدودی اینها از نظری رژیمهای ملی و نه صددرصد خوب هستند.
فراموش نمیکنید که کوبا همراه اتیوپی، مسلملنان اریتره را بمباران میکند ...
من صددرصد موافقشان نیستم و شاید قذافی از یک لحاظی عامل شوروی باشد.
نظرتان نسبت به وقایع کردستان چیست؟
شروع جریان به خاطر نقش رژیم بوده است؛ یعنی موضوع کردستان را یک وقت در شرایط فعلی بررسی میکنیم و یک وقت از ابتدای امر. اگر در شرایط فعلی بخواهیم بررسی کنیم، بله الان یک گروهها و مزدوران خارجی و داخلی هستند که اینها از این شرایط که پیش آمده استفاده میکنند برای دستیابی به قدرت و منافع خاص خودشان، ولی طرز برخورد رژیم با کردستان بد بوده است. این به خاطر این است که به اصطلاح امکانات اقتصادی نیست.
چرا مردم گودها و جنوب شهر تهران، خودمختاری نمیخواهند؟
میخواهند.
کی و کجا خواستهاند؟
خلق تهران هم خواستههایی دارد.
خواستههایشان خودمختاری است؟
[پاسخ نمیدهد و اضافه میکند] دولت به خواستههای مردم عمل نکرده است.
آیا تا به حال هیچ اقدامی، رفاهی انجام نگرفته است؟
من اطلاعاتی در این زمینه ندارم.
اگر امکانات رفاهی و اقتصادی به کردستان میدادیم، به نظر شما دیگر قدارهبندان اویسی و اشرف و بختیار در کردستان توطئه نمیکردند؟
حساب گروههای سیاسی جداست.
جنگ کردستان چند ماه پس از پیروزی انقلاب شروع شد؟ آیا دو ماه بعد از انقلاب نبود؟
بله، عید بود.
کدام انقلاب [را] دیدهای که دوماهه به رفاه اقتصادی و رفاهی نائل آمده باشد؟
فرقی ندارد. عملکرد دولت بد بود.
در عرض دو ماه، در مورد عملکرد رفاهی و اقتصادی دولت قضاوت کردند و بلافاصله نتیجه گرفته شد که عملکرد بد است و باید به پادگانها حمله کرد؟ بله؟
مدت مهم نیست.
قضاوت آیتالله طالقانی را در مورد نخستین جنگ عید ۵۸ در کردستان را قبول داری؟
تا حدودی.
چرا به پادگانها حمله کردند؟
همهجا به پادگانها حمله کردند و پادگانهای کردستان هم یکی از آنها بود.
کدام نقطه ایران سراغ داری که یک ماه یا دو ماه بعد از انقلاب، پادگان ارتشی تصرف کرده باشند؟
[به فکر فرومیرود و موردی برای ذکر نمییابد و بالاخره جواب میدهد] هیچ جا هم که حمله نکنند، همان جا حمله کردند.
شروعکننده حمله در کردستان چه کسانی بودند؟
دقیقا خبر ندارم، من که آنجا نبودم.
اگر به پادگان حمله بکنند، نباید دفاع کنند؟
این حرفها ملاک نیست.
گزارش آیتالله طالقانی را در مورد شروع جنگ در کردستان که در نمازجمعه هم تکرار کردند و گفتند که آغازگر حمله به پادگانها گروههای مسلح بودند را قبول دارید یا نه؟
من ندیدهام و نشنیدهام.
کسانی را که در عید ۵۸ به پادگانهای ارتشی در کردستان حمله کردند، دقیقا میشناسی؟ مطمئن هستی که مزدوران عراقی و نیروهای اشرف و اویسی و بختیار جزوشان نبودند؟
آنها هم که بوده باشند ما که به این مسائل کاری نداریم.
اگر هم بوده باشند، باز خواستهشان حق است؟
[پاسخی نمیدهد.]
خبرنگار: چگونه نیروهای اشرف و اویسی و بختیار و چپها و راستها خواستهشان با مردم کردستان یکی درمیآید؟
خواست مردم مسلمان کردستان با آنها یکی نیست.
چه کسی را، چه جریانی را بالاخره تایید میکنی؟
همین کاری که خودم میکردم.
یعنی ترور، آدمکشی؟
نه. عمل را باید خودشان تشخیص دهند!
حرکات خودت چه اشکالی داشت؟
همین که همه مردم با ما مخالفاند، اشکال است. یا اینکه در جریان کار افراد بیگناهی کشته یا مجروح شدهاند. یا بعضی ترورها بیربط بود.
ارسال نظرات