قالیباف چرا گریه کرد

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، قالیباف خیلی عادی درباره دست آوردهای جنگ سخن گفت. او صادقانه گفت غافلگیر شدیم، هر چند فرماندهان ما در اتاق فرماندهی خود بودند، می دانستند همین روزها جنگ خواهد شد، اما با این حال غافلگیر شدیم.
او گفت اهداف دشمن چه بود، زدن بازوهای قدرت ایران، نظام، موشکی، هسته ای، منطقه ای، برای تجزیه ایران. آنها به این جغرافیا نیاز دارند. او گفت اما امنیت اسراییل رسما نابود شد، اقتدار ایران در منطقه تثبیت شد.
اتوبان شهید همت باز شد از ایران به اسراییل. قلقگیری در میان جنگ درباره توانمان انجام شد. جنگ را هم ما تمام کردیم. او گفت محو اسراییل اما فقط با قدرت نظامی ممکن نیست یک مبارزه سیصد و شصت درجه لازم دارد. دیپلماسی هم حتی نوعی مبارزه است اضلاع دیگر هم مهم است، امت باید فعال شود و...
حرفهای خوبی بود، اما برای من تکراری بود. بارها این نکات را گفتیم و شنیدیم. و البته بیان قالیباف هم خوب و موثر بود. من اما یک نقطه از سخنانش را مهمترین بخش میدانم. آنهم زمانی که صدایش لرزید و چشمانش پر از اشک شد.
او گفت: کاش حاج قاسم و کاظمی بودند میدیدند چطور نود میلیون نفر پای کارند، هسته سختند.
این معجزه بزرگ گام دوم ایران و دوران جدید تاریخ است، همه حوادث عالم گویا جمع شده برای یک قیام با عظمت دیگر ایران، یک حماسه، یک انقلاب دیگر، تاریخ در حال ورق خوردن است، عظمت این واقعه دل از همه ما برده. اصلا نمیشود آن را با این توصیفات تبیین کرد گویا. این دست قدرت خدا است؟ این چیست که چنین ورق را برگردانده، غزه یک شکل، لبنان یک شکل، یمن یک شکل، حالا هم ایران. مردمش را میگویم.
یادم است وقتی حاج قاسم شهید شد گفتم سرعت تحولات عالم بسیار بالا و البته شورانگیز شده، هر چه بیشتر میگذرد عظمت ظهور حق را بیشتر میشود لمس کرد.
دل را انصافا می لرزاند هیبت و مهابت این واقعه. و کاش همه شهدا بودند ببینند که هستند و میبینندش.
الحمدلله.
حجت الاسلام علی مهدیان