شکست مفتضحانه "دکترین بگین" اسرائیل؛ چرا فناوری هستهای ایران نابود نمیشود؟

توسعه فناوری هستهای یکی از پیچیدهترین شاخههای دانش فیزیک هستهای، مهندسی مواد و مهندسی راکتور است. هر کشوری که بهدنبال راهاندازی برنامه هستهای باشد، ناگزیر باید کنار داشتن توان علمی و زیرساختهای فناورانه، از ظرفیت بالای پدافند غیرعامل، امنیت سایبری، زنجیره تأمین مطمئن و منابع انسانی متخصص برخوردار باشد، همین ویژگیهای علمی و فنی باعث میشود برنامه هستهای هر کشور، آینهای از وضعیت علمی، توان مهندسی، ساختار دفاعی و اراده سیاسی آن کشور باشد.
دکترین بِگین؛ ستون راهبردی امنیت هستهای اسرائیل
دکترین بگین (Begin Doctrine) که به نام «مناخم بگین»، نخستوزیر اسبق اسرائیل نامگذاری شده، اصلیترین راهبرد امنیتی این رژیم در قبال فعالیتهای هستهای (یا بهزعم صهیونیستها تهدیدات هستهای) کشورهای منطقه است. این دکترین پس از حمله موفقیتآمیز به رآکتور هستهای «اوسیراک» عراق در سال 1981 تثبیت شد و برپایه آن، اسرائیل هرگونه توانایی بالقوه هستهای دشمنان خود را تهدیدی وجودی تلقی میکند و از انجام حملات پیشدستانه برای نابودسازی این توانایی ابایی ندارد؛ حتی اگر این برنامهها هنوز به مرحله تسلیحاتی نرسیده باشند. از منظر اسرائیل، انفعال در برابر توسعه چنین برنامههایی ممکن است در آینده، بهای امنیتی غیرقابل جبرانی داشته باشد.
دامنه اجرایی دکترین بگین در منطقه غرب آسیا
از زمان اعلام این دکترین، رژیم صهیونی دستکم در سه کشور منطقهای اقدام به عملیات نظامی، اطلاعاتی یا ترکیبی کرده است تا از رسیدن آنها به آستانه هستهای جلوگیری کند؛ نخستین نمونه، عملیات «اپرا» علیه رآکتور اوسیراک عراق در 1981 بود که با حمله هوایی نیروی هوایی اسرائیل، برنامه هستهای صدام حسین را متوقف کرد.
دومین مورد، سوریه بود که در سال 2007 هدف حمله هوایی به رآکتور در حال ساخت خود در منطقه دیرالزور (الکبار) قرار گرفت.
سومین کشور، کشورمان ایران است که هدف مجموعهای از عملیات پیچیده شامل خرابکاری، حملات سایبری، ترور دانشمندان هستهای و بمباران برخی تأسیسات قرار گرفته که تاکنون موفق به توقف برنامه هستهای کشورمان نشده است.
از الکبار تا نطنز؛ تلاقی دکترین بگین با واقعیتهای ژئوپولیتیک
با مرور موارد اجرایی دکترین بگین، میتوان مشاهده کرد که اسرائیل بسته به شرایط فنی، امنیتی و دیپلماتیک هر کشور، از ابزار متفاوتی بهره گرفته است. حمله مستقیم و یکمرحلهای به تأسیسات سوریه که در مراحل ابتدایی ساخت قرار داشت، با عملیات تدریجی و چندلایه علیه ایران که دارای زیرساخت گسترده، تجربه علمی داخلی و حفاظت امنیتی قویتری است، قابل مقایسه نیست.
شکست کامل برنامه سوریه و در مقابل، بقای سرسختانه برنامه ایران نشان میدهد که تنها تکیه بر ابزار نظامی یا اطلاعاتی برای نابودسازی یک برنامه هستهای کافی نیست؛ بلکه عوامل متعددی از جمله توان بومیسازی، عمق پدافند امنیتی و ایستادگی سیاسی نیز در نتیجه نهایی تعیینکنندهاند.
در این گزارش سیر زمانی و علمی ـ امنیتی برنامه هستهای سوریه را بررسی میکنیم، سپس به تحلیل علل نابودی این برنامه میپردازیم و در ادامه با مقایسهای، میگوییم که چرا ایران با وجود حملات سایبری، عملیات خرابکارانه، ترور دانشمندان و تحریمهای بیسابقه، همچنان موفق شده است برنامه هستهای خود را حفظ کند و حتی بسیار رو به توسعه است.
برنامه هستهای سوریه؛ نابودی در آغاز توسعه
سوریه در دهه 90 میلادی تلاشهای محدودی را برای راهاندازی برنامه هستهای آغاز کرد. این کشور عضو معاهده NPT بود اما بهصورت مخفیانه بهدنبال ساخت یک رآکتور رفت. مهمترین همکاری خارجی دمشق در این زمینه با کره شمالی بود. تصاویر ماهوارهای، مدارک کشفشده توسط موساد و گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بعداً ثابت کردند که این پروژه شباهت زیادی به رآکتور Yongbyon کره شمالی داشت.
سایت الکبار: قلب پروژه مخفی سوریه
در بیابان دیرالزور، سوریه در حال ساخت رآکتور بود؛ این تأسیسات که بعدها به نام سایت "الکبار" شناخته شد، از سال 2001 آغاز شده بود و در سال 2007 به مراحل نهایی ساخت نزدیک شده بود.
عملیات «باغ میوه» اسرائیل
در شب 5 سپتامبر 2007، نیروی هوایی اسرائیل با استفاده از جنگندههای F-15 و F-16 طی عملیات محرمانهای موسوم به Operation Orchard (عملیات باغ میوه)، رآکتور هستهای سوریه را بهطور کامل نابود کرد. اسرائیل در ابتدا مسئولیت این حمله را بهعهده نگرفت اما بعدها در سال 2018 آن را رسماً تأیید کرد.
اسرائیل از چند ماه قبل اطلاعات دقیقی از طریق جاسوسها و منابع اطلاعاتی انسانی و فنی بهدست آورده بود، این اطلاعات از طریق موساد با همکاری ایالات متحده و منابع اطلاعاتی کشورهای غربی تأیید شده بود و ساختمان رآکتور بهطور کامل منهدم شد.
ترور دانشمندان هستهای سوریه؛ جنگ خاموش اطلاعاتی
1. محمد سلیمان؛ معمار هستهای سوریه و مغز متفکر فناورانه دمشق
ژنرال "محمد سلیمان" مشاور امنیتی ارشد بشار اسد و دانشمند هستهای برجسته سوریه بود و نقش محوری در پیشبرد برنامه هستهای سوریه داشت. در اوت 2008، وی در ویلای ساحلیاش در بندر طرطوس توسط تکتیرانداز و با شلیک یک گلوله به سرش کشته شد.
گزارشها نشان داد این ترور توسط نیروهای ویژه نیروی دریایی رژیم اسرائیل با همکاری موساد انجام شده است. آنها با نفوذ از دریا، مخفیانه وارد منطقه شده عملیات را انجام دادند.
2. سایر ترورها و خرابکاریها
چندین متخصص فنی در حوزه الکترونیک و مهندسی در سالهای 2007 تا 2011 در تصادفهای مشکوک یا انفجارهای نامشخص جان باختند. منابع اطلاعاتی غربی ادعا کردند که اسرائیل شبکهای از تکنسینهای سوری را که برای پروژههای هستهای در حال آموزش بودند، تحت نظر داشت. در چند مورد نیز محمولههای حاوی قطعات حساس هستهای در مسیر رسیدن به سوریه توسط عوامل موساد در کشورهای ثالث منهدم شدند.
چرا برنامه هستهای سوریه نابود شد؟
عوامل علمی ـ فنی
1. عدم تکمیل زیرساختها
برنامه هستهای سوریه در قیاس با سایر کشورهای دارای فناوری هستهای، در مرحلهای بسیار ابتدایی متوقف شد. سوریها تنها موفق به ساخت یک رآکتور در منطقه الکبار شدند که آن هم هنوز فعال نشده بود. هیچ نشانهای از وجود چرخه سوخت هستهای اعم از تأسیسات فرآوری اورانیوم و غنیسازی مشاهده نشد، بهعبارت دیگر، پروژه سوریه فاقد پیوستهای فنی و صنعتی لازم برای ادامه حیات مستقل بود، همچنین نبود شبکهای از دانشگاههای تخصصی، آزمایشگاههای مرتبط و صنایع مادر نشان داد این پروژه کاملاً ناقص و وابسته باقی مانده بود.
2. اتکا به کمک خارجی (کره شمالی)
برنامه هستهای سوریه تقریباً بهطور کامل با هدایت، طراحی و اجرای کره شمالی پیش میرفت. تصاویر ماهوارهای و اسناد اطلاعاتی نشان دادند ساختار رآکتور الکبار شباهت زیادی با رآکتور یونگبیون در کره شمالی داشت. کارشناسان کرهای مستقیماً در پروژه حاضر بودند و فناوری نیز وارداتی بود. این وابستگی شدید بهمعنی آن بود که در صورت قطع رابطه یا افشای اطلاعات، کل پروژه فرو میپاشد، چرا که سوریها فاقد دانش بومی، نیروی انسانی آموزشدیده و تجربه عملیاتی بودند.
3. نبود پدافند غیرعامل و آسیبپذیری فیزیکی
رآکتور سوریه در سطح زمین و در منطقهای نسبتاً باز ساخته شده بود، بهخلاف تأسیسات هستهای ایران که اغلب در عمق کوه، تونلهای زیرزمینی یا درون سازههای مقاوم به حمله ساخته شدهاند، رآکتور الکبار بدون تدابیر پدافندی بود، نه سامانههای پدافند هوایی مؤثر اطراف آن فعال بود، نه سازه آن توان مقابله با حملات هوایی را داشت، این سهلانگاری یا شاید شتابزدگی در ساخت، به اسرائیل اجازه داد فقط با چند فروند جنگنده، این تأسیسات را بدون هیچ مقاومتی نابود کند.
عوامل امنیتی ـ اطلاعاتی
4. نفوذ اطلاعاتی موساد
موساد از مدتها پیش به شبکه برنامه هستهای سوریه نفوذ کرده بود. گزارشهایی حاکی از آن است که موساد موفق شد لپتاپ یکی از دانشمندان سوری را در اروپا هک کند و اطلاعات تصویری و فنی رآکتور را بازیابی کند. این عملیات اطلاعاتی بیسابقه که بعدها توسط رسانههای آمریکایی فاش شد، نشان داد اسرائیل بهطور کامل از زمان، مکان و ماهیت پروژه آگاه بوده و با اطلاعات دقیق، حمله را انجام داده است.
عوامل سیاسی ـ استراتژیک
5. انزوای بینالمللی سوریه و ضعف در چانهزنی دیپلماتیک
سوریه در آن زمان بهدلیل ضعف در چانهزنی دیپلماتیک و عدم توانایی در جلب حمایتهای بینالمللی، نتوانست فشارهای اسرائیل را مهار کند، این ضعف دیپلماتیک باعث شد دمشق قادر نباشد حمایت مؤثری از پروژههای حساس خود داشته باشد و در نتیجه مقابل اقدامات اسرائیل پاسخ مناسبی ارائه نداد.
چرا برنامه هستهای ایران پرقدرتتر از همیشه ادامه دارد؟
1. زیرساخت فناورانه پیشرفته و ریشههای علمی داخلی
یکی از مهمترین دلایل استمرار برنامه هستهای ایران، برخورداری از زیرساختهای علمی و فناورانه بومی و منسجم است، بهخلاف کشورهایی همچون سوریه که برنامه هستهای خود را بهصورت ناگهانی، وابسته و وارداتی آغاز کردند، ایران از چندین دهه پیش، مسیر توسعه فناوری هستهای را در قالب برنامههای دانشگاهی، آموزشی و پژوهشی آغاز کرد.
مراکز تحقیقاتی چون اصفهان (مرکز UCF)، تهران (راکتور تحقیقاتی تهران)، نطنز (سایت غنیسازی)، فردو (سایت زیرزمینی مقاوم در برابر حمله نظامی)، بوشهر (نیروگاه هستهای تولید برق) و مرکز غنیسازی زنجیرهای در اصفهان، منظومهای از نهادهای دانشبنیان و فنی را تشکیل دادهاند که همگی در چارچوب یک اکوسیستم بومی فعالیت میکنند.
ایران نهتنها به تولید سانتریفیوژهای نسل اول (IR-1) بسنده نکرد، بلکه با گذشت زمان و در پاسخ به فشارهای خارجی، سانتریفیوژهای نسلهای پیشرفتهتر مانند IR-2m ،IR-4، و IR-6 و حتی IR-9 را طراحی و عملیاتی کرد، این توانایی، حاصل یک زیرساخت علمی عمیق و نهادینه در دانشگاهها، پژوهشگاهها و صنایع داخلی است که امکان وابستهنبودن به خارج از کشور را فراهم کرده است.
2. توان بومیسازی، تربیت نیروی انسانی و خودکفایی فناورانه
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد برنامه هستهای ایران، سرمایهگذاری راهبردی در آموزش و پرورش نیروی انسانی بومی است، بهخلاف سوریه که متکی بر کارشناسان خارجی بهویژه کره شمالی و فاقد ظرفیتهای آموزشی داخلی برای تربیت دانشمند هستهای بود، ایران با تأسیس رشتههای تخصصی مهندسی هستهای در دانشگاههای مختلف، نسل جدیدی از متخصصان را تربیت کرد.
چرخه کامل سوخت هستهای از اکتشاف و استخراج سنگ معدن اورانیوم، تولید کیک زرد، تبدیل به هگزافلوراید اورانیوم (UF6)، غنیسازی با سانتریفیوژهای پیشرفته و نهایتاً ساخت صفحات سوخت قابل استفاده در راکتور، بهصورت کامل در داخل کشور انجام میشود، این خودکفایی سبب شده است حتی در شرایط تحریمی شدید، برنامه هستهای ایران به فعالیت خود ادامه دهد و مسیر توسعه آن بهجای وابستگی خارجی، بر اساس منابع داخلی پیش رود.
3. تابآوری کمنظیر در برابر حملات، خرابکاریها و جنگ سایبری
در طول دو دهه گذشته، ایران یکی از هدفهای اصلی عملیات خرابکارانه و تهاجم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا بوده است، با این حال، آنچه کشورمان ایران را متمایز میسازد، سطح بالای تابآوری فناورانه، مدیریتی و امنیتی در برابر این تهدیدات است.
در سال 2010، ویروسی موسوم به Stuxnet با همکاری مشترک آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) و موساد طراحی شد. این ویروس با نفوذ پیچیده به سامانهها، بیش از 1000 سانتریفیوژ را در تأسیسات نطنز از کار انداخت، اما تیمهای فنی و امنیتی ایران با مهندسی معکوس، کنترل کامل سیستم را بهدست گرفتند و حتی تجربه مقابله با این ویروس تبدیل به سرمایهای برای توسعه امنیت سایبری در سطح ملی شد.
همچنین، عملیاتهایی مانند ترور شهید دکتر محسن فخریزاده (پدر برنامه نوین هستهای ایران)، شهید مصطفی احمدیروشن، شهید مسعود علیمحمدی و شهید داریوش رضایینژاد با هدف ایجاد رعب، اختلال در چرخه علمی و توقف پروژههای خاص انجام گرفت، با وجود این، ایران بهجای عقبنشینی، مسیر توسعه فناوری را با انگیزهای مضاعف ادامه داد، علاوه بر این، حملات به مراکز هستهای نیز با شکست راهبردی روبهرو شد، چرا که یا تأثیری جدی بر زیرساختها نداشت یا بلافاصله بازسازی و بهینهسازی انجام گرفت.
4. حمایت اجتماعی، انسجام داخلی و مشروعیت علمی پروژه هستهای
برنامه هستهای در ایران، بهخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، نهتنها یک پروژه دولتی یا امنیتی، بلکه یک مطالبه ملی و مردمی و نماد غرور ملی مردم ایران محسوب میشود. افکار عمومی مردم کشورمان در طول دهههای گذشته، برنامه هستهای را بخشی از غرور ملی و پیشرفت علمی کشور تلقی کرده است. پوششهای رسانهای گسترده از فعالیتهای سازمان انرژی اتمی، الگوقراردادن دانشمندان شهید و حضور پررنگ موضوعات هستهای در محتوای آموزشی، دانشگاهی و فرهنگی باعث شده است این برنامه از حمایت اجتماعی بالا برخوردار باشد.
همچنین، مشروعیت علمی این برنامه بهگونهای است که در دانشگاهها و پژوهشگاههای فنی کشور، تحقیقات مرتبط با فناوری هستهای یکی از اولویتهای علمی بهشمار میرود، این وضعیت نهتنها نیروی انسانی پروژه را تقویت میکند، بلکه نوعی تضمین برای ادامهدار بودن برنامه، حتی در نسلهای آینده است.
5. دیپلماسی بازدارنده و حضور فعال در عرصه بینالمللی
یکی دیگر از دلایل ناکامی دکترین حمله پیشدستانه در برابر ایران، استفاده هوشمندانه از دیپلماسی چندلایه و فعال بوده است. ایران با حضور در مذاکرات هستهای متعدد از توافق سعدآباد تا توافق ژنو، لوزان و نهایتاً برجام توانست فضای بینالمللی علیه خود را مدیریت و مشروعیت فعالیتهای هستهای خود را تثبیت کند.
در نتیجه این رویکرد، کشورهای غربی که در مواجهه با عراق یا سوریه رویکرد تهاجمی اتخاذ کرده بودند، در قبال ایران غالباً به گزینههای دیپلماتیک و اعمال تحریمها بسنده کردند. هرچند تحریمها فشارهایی به اقتصاد ایران وارد کرد، اما این فشارها باعث توقف برنامه هستهای نشد و حتی در برخی برههها منجر به افزایش غنیسازی شد.
شکست چنددههای رژیم صهیونی در نابودی برنامه هستهای ایران
اسرائیل در چارچوب «دکترین بگین» تاکنون موفق شده است برنامههای هستهای برخی کشورهای ضعیف یا در حال توسعه در منطقه ازجمله عراق و سوریه را با عملیاتهای پیشدستانه از بین ببرد، دلیل اصلی موفقیت این دکترین در موارد یادشده، ترکیبی از ضعف ساختاری آن کشورها در حوزههای علمی، فنی، امنیتی و دیپلماتیک بود.
هم عراق در دهه 1980 و هم سوریه در سال 2007، فاقد خودکفایی فناورانه، زیرساختهای بومی، شبکه امنیتی مؤثر و پشتیبانی بینالمللی بودند؛ ازاینرو، با یک عملیات محدود هوایی یا یک ترور هدفمند، کل پروژه آنها متوقف شد، این تجربهها باعث شد رژیم صهیونیستی بهاشتباه تصور کند که میتواند همین الگو را در قبال ایران نیز اجرا کند.
اما در مورد ایران، اسرائیل دچار یک اشتباه محاسباتی استراتژیک شد، جمهوری اسلامی ایران بهخلاف عراق و سوریه، نهتنها موفق به توسعه چرخه کامل سوخت هستهای بهصورت بومی شد، بلکه ساختار امنیتی پیچیده، شبکه علمی گسترده، مراکز تحقیقاتی متعدد، سامانههای پدافند غیرعامل و پشتوانه دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی قابلتوجهی را نیز ایجاد کرد و به همین دلیل ترور دانشمندان هستهای، خرابکاری در تأسیسات حساس، و اعمال تحریمهای گسترده، هیچکدام نتوانستند این برنامه را متوقف کنند.
در واقع، همان اقداماتی که در کشورهای ضعیفتر موجب فروپاشی پروژه هستهای شد، در مورد ایران منجر به شتاب بیشتر در پیشرفت علمی، بومیسازی فناوریها و تقویت اراده ملی شد! بدینترتیب، «دکترین بگین» در برابر ایران عملاً شکست خورد و به یکی از نقاط ضعف راهبردی محاسبات اسرائیل در دهههای اخیر تبدیل شد.