چگونه نوستالژیهای کودکی، ما را دچار گسست فرهنگی کرد؟

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، این داستان برمیگردد به سالها پیش؛ دورانی که هنوز خیلی بچه بودم، شاید شش ساله؛ در اون زمان یادم هست تیزر تبلیغاتی سریال «یانگوم» از تلویزیون پخش شد.
به دین ترتیب من به همراه خانواده مینشستیم و آن را تماشا میکردیم. سریالی که بهخاطر همخوانیاش با ارزشها و هنجارهای جامعه ایران، هیچ مشکلی برای پخش و تماشای کودکان و نوجوانان ایجاد نمیکرد؛ حتی میتوانست انگیزهای برای امید، تلاش و جنگیدن در دل طوفان ها و ظلم های دیگران باشد.
چند سال بعد، سریال خاطرهانگیز دیگری به نام «افسانه جومونگ» از شبکه سه پخش شد و مثل بسیاری از ایرانیها، من هم پای آن میخکوب شدم. انگار این سریالها بخشی از زندگی جمعی ما بودند؛ بخشی از حافظه نسلی که در آن سالها اینترنت و امکانات امروزی را نداشت. تنها برخی خانوادهها شاید به نسخههای CD این سریال دسترسی داشتند، اما برای بیشتر ما، تلویزیون تنها پنجرهای بود که به این دنیا باز میشد.
ما با همین سریالهای خاطرهانگیز بزرگ شدیم؛ آنها نهفقط سرگرمی، بلکه تجربهای مشترک و ماندگار بودند.
سالها بعد، وقتی اینترنت پرسرعت و 4G فراگیر شد، تماشای فیلم و سریالهای آنلاین دوباره رونق گرفت. از انیمیشن گرفته تا سینمای ایران، هالیوود، بالیوود و حتی سینمای چین در ژانر رزمی، همه برایم دنیایی تازه گشودند. هر وقت وقت آزاد پیدا میکردم، خودم را به دیدن فیلمها و انیمیشنها مشغول میساختم.
اما ناگهان، خبری شوکهکننده رسید: کرونا.
آن روزها هجده، نوزده ساله بودم؛ در مرز نوجوانی و جوانی. درسها تعطیل شد، بیرون رفتن ممنوع بود و هیچ کاری برای پر کردن روزهای طولانی نداشتیم. تنها پناه من، همان فیلمها و سریالها شدند.
قبل از کرونا، بهخاطر کمبود وقت، معمولا سراغ فیلمهای کوتاه یا سریالهای کمقسمت میرفتم. منطقی بود؛ چون نمیخواستم در فاصله یک هفته، داستان یک سریال طولانی از یادم برود. اما حالا شرایط فرق میکرد. وقت زیادی داشتم و میتوانستم سراغ سریالهای طولانی بروم.
اولین انتخابم «لاکپشتهای نینجا» بود. همیشه حسرت داشتم یک بار هم که شده، این انیمیشن را کامل و از ابتدا ببینم. چون در کودکی هیچوقت موفق نشده بودم تمام فصلهایش را دنبال کنم. با شوق شروع کردم و چهار فصل را پشتسر گذاشتم، اما در نهایت کمی خسته شدم و ادامه ندادم. با این حال همان چند فصل، دوباره مرا به دنیای کودکی برگرداند؛ دنیایی پر از خیال، هیجان و خاطره.
بعد از لاکپشتهای نینجا، نوبت رسید به یک سریال خاطرهانگیز دیگر؛ جومونگ. این شاید سومین باری بود که به سراغش میرفتم، اما طعم آن هنوز زیر زبانم بود. دوباره دیدنش، مثل بازگشت به سالهایی بود که با اشتیاق تمام، قسمتهایش را از تلویزیون دنبال میکردم.
وقتی جومونگ تمام شد، تصمیم گرفتم سراغ سریال دیگری بروم که در ذهنم فقط به صورت محوی باقی مانده بود: «جواهری در قصر». یادم هست شش ساله بودم که برای نخستین بار دیدمش. حالا، بعد از سالها دوباره با همان شوق پای آن نشستم. بعد هم به «یانگوم ۲» رسیدم؛ سریالی که درست مثل قسمت اولش پر بود از فراز و فرودهای تلخ و شیرین و تصویری روشن از قدرت اراده و امید به زندگی.
پس از آن، نوبت «افسانه دونگیی» شد. همان حالوهوای سریالهای قبلی را داشت: تاریخی، پر از رنج و امید، و در عین حال سرشار از عزت نفس و ارادهای شگفتانگیز. دیدن این سریالها در روزهایی که از نظر روحی و روانی حال خوبی نداشتم، به من نیروی تازهای میداد. انگار به من یادآوری میکرد که زندگی همیشه ارزش جنگیدن دارد.
البته سریالهای زیادی از تلویزیون پخش شد، اما همین چند اثر برای من حال و هوای دیگری داشتند. خاطرهانگیز بودند و نوعی پیوند عاطفی با آنها داشتم. همین علاقه باعث شد سراغ دیگر سریالهای تاریخی بروم. مدتی تمام زندگیام غرق در تاریخ و روایتهای کرهای شده بود.
در همان زمانها، متوجه خط نوشتاری عجیب آنها شدم. اول فکر میکردم خط کرهای است، اما بعد فهمیدم آنچه در سریالها میدیدم، در واقع خط چینی بوده چراکه خط کرهای در آن دوران هنوز به وجود نیامده بود.با این حال، این علاقه به خطوط باعث شد به دنبال یادگیری زبان و ملزومات فراگیری زبان بروم؛ بعد از گذشت چندی کمکم خودم را دیدم که در موجی از محصولات رسانهای کرهای غرق شدهام: از فیلم و سریال گرفته تا موسیقی و حتی فرهنگ روزمره.
اما نکتهای که در این مسیر برایم آشکار شد، این است که کره جنوبی برای جذب مخاطب، تنوعی خیرهکننده در سبد فرهنگیاش دارد. مثل همان جمله معروف فیلم «مارمولک» که میگفت: راه رسیدن به خدا به تعداد آدمهای روی زمین است؛ اینجا هم راههای جذب مخاطب بیشمار است. یکی با سریالهای تاریخی جذب میشود، یکی با خط و زبان، دیگری با چهرهها و حرکات بدنی، عدهای با صداهای خاص و حتی جذابیتهای جنسی، بعضی با داستانهای تکاندهنده مثل «بازی مرکب» و برخی دیگر با موسیقی یا محصولات پاپ.
این داستان همچنان ادامه دارد. کره با تنوع محصولاتش، نه فقط در ایران بلکه در سراسر جهان مخاطبان جدیدی به دام میاندازد. اما مسئله مهم اینجاست که این جریان بیوقفه، هویت ملی ما را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. باید به یاد داشته باشیم که شاید گسل فرهنگی بعدی، همان «گسل آرمیها» باشد که روزی فعال شود و تغییرات عمیقی در نسل آینده بهوجود آورد.