۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۴
کد خبر: ۷۹۷۰۵۶
حجت الاسلام حسن‌زاده:

یوگا، کارما و مدیتیشن؛ علم یا شبه علم

یوگا، کارما و مدیتیشن؛ علم یا شبه علم
ادّعا می‌شود که یکی از دلایلی که باعث شده بعضی از معنویت‌های شرقی مثل یوگا و مدیتیشن و اعتقاد به کارما در جهان مدرن گسترش پیدا کند، این است که علم از این معنویت‌ها پشتیبانی کرده است. استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس معنویت‌های نوپدید در گفتگو با خبرنگار این موضوع را مورد کنکاش قرار می‌دهد.

به گزارش گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، ادّعا می‌شود که یکی از دلایلی که باعث شده بعضی از معنویت‌های شرقی مثل یوگا و مدیتیشن و اعتقاد به کارما در جهان مدرن گسترش پیدا کند، این است که علم از این معنویت‌ها پشتیبانی کرده است.

یکی از ریشه‌های گسترش معنویت‌های شرقی در جهان مدرن

به گزارش گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری فارس، ادّعا می‌شود که یکی از دلایلی که باعث شده بعضی از معنویت‌های شرقی مثل یوگا و مدیتیشن و اعتقاد به کارما در جهان مدرن گسترش پیدا کند، این است که علم از این معنویت‌ها پشتیبانی کرده است. در واقع گاهی مطرح می‌شود که این جریان‌ها ساینس(science) را به پشتیبانی از خود در آورده و با زبان علمی و با آزمایش و بررسی‌های علمی، توانسته‌اند این معنویت‌ها را به جوامع بپذیرانند و حرف خودشان را ترویج دهند.

در این رابطه صحبت‌های حجت الاسلام حسن‌زاده استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس معنویت‌های نوپدید در گفت و گو با خبرنگار گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری فارس در پاسخ به این سوال را می‌خوانید که آیا واقعاً این جریانات علمی هستند یا خیر؟ 

ادعای جایگزینی معنویت جدید برای دین

این جریان‌ها می‌خواهند خودشان را آلترناتیو و جایگزین دین بکنند. بر همین اساس در صدد اثبات ناکارآمدی دین نسبت به مسائل موجود انسان مدرن و جهان هستند. مثلا می‌گویند دین، با علم و عقل و نیازهای انسانی سر ناسازگاری دارد . البته معمولاً و بیشتر خاستگاه مسیحی‌ دین را مد نظر قرار می‌دهند .

حالا ادعای خودشان چیست؟ ادعا می‌کنند ما آمده‌ایم بین دین و علم سازگاری ایجاد کرده ایم. ولی چون دین را کنار گذاشتند، به جای اصطلاح دین از سازگاری بین علم و معنویت سخن می‌گویند.

علمی نبودن معنویت‌های نوپدید

اما آن چیزی که ما در واقع داریم می‌بینیم این نیست که گزاره‌های معرفتیِ مورد ادعای این جریانات با روش‌ها و فرآیندهای علمی اثبات شوند. در واقع ما به هیچ وجه با علم(science) مواجه نیستیم بلکه با شبه علم(Sadhu Science) مواجه هستیم.

پرش به سوی شبه‌علم

 ببینید علم مبتنی بر گزاره‌های پوزیتیویستی و اثبات‌گراست و بر همین اساس بیشتر حس و تجربه را به عنوان ملاک قرار می‌دهد. در نتیجه به جاهایی می‌رسد که پاسخ ندارد. مثلا در فیزیک کوانتوم یا نظریه‌هایی که امثال هایزنبرگ در حوزه نسبیت مطرح می‌کنند، علم‌گراها به جاهایی می‌رسند که سرگردان می‌شوند و حرفی در مورد آن پدیده مدّ نظر نمی‌توانند بزنند. در این موارد علم تقریباً به مرز خودش می‌رسد و سکوت می‌کند.

در این موارد که علم حرفی برای گفتن ندارد و توانایی تبیین را ندارد، صرفاً در حد یک سری از حدسیات بحث‌ هایی مطرح می‌شود، به‌خصوص در مواردی مثل بحث‌های زیراتمی‌ها و برخی مباحث فیزیک کوانتوم، اینجا این جریان‌های نوپدید معنوی می‌آیند بدون این که چیزی به صورت قطعی از منظر علمی اثبات شود از فیزیک سریعاً پل می‌زنند به مباحث شبه‌علمی و ادعاهای خودشان را اثبات می‌کنند.

یوگا، کارما و مدیتیشن؛ علم یا شبه علم

برخی از دیدگاه‌های کیهان‌شناختی معنویت‌گرایی جدید

این‌ها بدون هیچ دلیل علمی ادعاهایی را می‌کنند که اصلاً با گزاره‌های معرفتی دینی نیز مردود است. به عنوان مثال این‌ها از طریق همین یافته‌های جدید فیزیک کوانتوم، همان ادبیات این علم را به کار می‌گیرند و مثلاً اثبات می‌کنند که جهان هستی، جهان موهوم و مخلوق انسان است و به این صورت یک نگاه نسبیت‌گرایانه ارائه می‌دهند و آن حقیقت عالم، خدا، را حذف می‌کنند. یا ایده‌ای ایجاد می‌شود که خدا را به جای اینکه یک وجود متعالی بدانیم، خدا را به شکل آنیمیزمی (جاندارانگاری هستی) و به شکل مونیمیزمی و پیوسته با هستی یا یگانه با هستی قلمداد کنیم.

شبه‌علم به مثابه نقابی برای جریان‌های خرافه‌گرا

این دیدگاه‌های نظری که کاملاً بُطلان دارد در نگاه‌های معرفتی ما، اثبات صرف یک ادعای شبه‌علمی است که هیچ یک از مراکز علمی و آکادمی‌های علمی آن‌ها را اثبات نکرده‌اند. این‌ها یک گزاره علمی را می‌گیرند — مثل جهان‌های موازی، مثل کوانتوم و مثل مباحث نظیر این — و این باعث می‌شود که یک نقابی برای این جریان‌های خرافه‌گرا به وجود آید که جوان ما امروزه — مثلاً این اصطلاح کوانتوم را کنار معنویت می‌شنود — احساس می‌کند که این آشتی می‌تواند خیلی از آن گره‌های ذهنی انسان امروز را پاسخ بدهد؛ ولی در اصل هیچ اثبات علمی اتفاق نیفتاده است.

ریشه‌یابی تاریخی مفهوم «انرژی» در مکاتب شرقی

در مکاتب شرقی — مثلاً در یوگا — صحبت از مراکز انرژی است. خب؛ همان طور که می‌دانید انرژی یک اصطلاح علمی است در فیزیک؛ اما اولین بار کسی که این اصطلاح را آورد و به این معنویت‌های جدید وارد کرد، یک شخص فراماسونر به نام چارلز وبستر لیدبیتر بود که یکی از شخصیت‌های فرقه‌های سری، در فرقه‌ بسیار مخوف تئوسوفی محسوب می‌شود. ما اصطلاح انرژی پتانسیلی و گرانشی و انواع انرژی‌ها داریم اما آن اصطلاح انرژی در علم با این «انرژی» که این‌ها در بدن و مراکز انرژی معرفی می‌کنند، هیچ نسبتی ندارد. صرفاً یک اشتراک لفظی بوده است.

فرود آوردن خداوند به مقوله‌ی مادی 

بعد این انرژی ادّعایی را تعمیم می‌دهند و می‌گویند: در هستی انرژی هست، در روی زمین انرژی داریم، در کائنات انرژی داریم و خدا را فروکاهش می‌دهند در حد انرژی. و فردا ما مواجه می‌شویم که این خدای متعالی در حد انرژی، تعالی‌زدایی می‌شود.

خب؛ آن انرژی در ذهن مردم چیست؟ یک اصطلاح مادی و فیزیکی است. وقتی اصطلاح انرژی توسط این جریان‌ها در مورد خدا به کار می‌رود طبیعتاً افرادی که متاثر از این‌ها خدا را می‌خواهند تصور کنند؛ خدا هم در ذهنشان تبدیل می‌شود به یک امر مادی.

چالش جهانی با شبه‌علم‌گرایی در معنویت مدرن

این اصطلاحاتی که این‌ها دارند وام می‌گیرند، خیلی از این چالش‌ها را ایجاد کرده‌ است. اصطلاحاتی که خیلی‌هایشان گتره‌ای و همین‌طوری استفاده می‌شوند. بسیاری از نهادهای علمی در دنیا سر همین قضیه با جریان‌های معنوی جدید چالش دارند. این مراکز شبه‌علم‌گرایی را امروزه دارند به چالش می‌کشند. به‌خصوص امروزه ما بسیاری در مکاتب معنوی، مکاتب درمان‌گری شبه‌علمی را داریم که در این زمینه می‌بینیم که مورد چالش مراکز علمی هستند.

ارسال نظرات