حسن طهرانیمقدم؛ فرماندهی که در قامت یک دانشمند برجسته شهید شد
توان موشکی تاثیر بسزایی در ایجاد توازن نظامی و کسب دستاوردهای دفاعی داشته است؛ از این رو به مناسب سالروز شهادت حسن طهرانیمقدم - پدر موشکی ایران - با یکی از همرزمان و همکاران وی که به دلیل ملاحظات امنیتی امکان درج نام ایشان نیست به گفتوگو نشستیم که از نظر میگذرد.
آشنایی و مدت همکاری شما با شهید طهرانیمقدم چگونه بود؟
بحث آشنایی من با طهرانیمقدم از سال ۷۲ بود و پس از ورود به نیروی هوایی از سال ۱۳۸۱ ارتباط کاری ما با ایشان شروع شد؛ از بدو ورود به این نیرو که مصادف با بازدید رهبر انقلاب از یگان ما بود، همکاری بسیار پررنگی میان من و ایشان به واسطه آمادهسازی شرایط و مقدمات مراسم شکل گرفت. در همان شرایط بود که با شهید طهرانی مقدم و روحیاتش آشنا شدیم.
اگرچه پیش از این نیز به عنوان اطلاعات نیروی زمینی و در زمان جنگ با هم کار کرده بودیم ولی بیشترین آشنایی و همکاری در نیروی هوایی و اطلاعات آن صورت گرفت.
چه مسائلی به عنوان انگیزه شهید طهرانیمقدم را به سوی ساخت موشک سوق داد؟
پاسخ این سوال به دورانی مربوط به پیش از آشنایی ماست؛ ما پس از این مقاطع با طهرانیمقدم آشنا شدیم اما به طور کلی «توان نابرابر ما با رژیم بعث» در هشت سال دفاع مقدس مهمترین انگیزه طهرانیمقدم بود.
دفاع مقدس، جنگ ایران و عراق نبود بلکه جنگ همه قدرتها با ایران بود؛ بلوک شرق با محوریت شوروی و کشورهای نزدیک به آن نیز کمک عراق میکردند؛ بعدها که به عراق سفر کردیم سازههایی را به چشم دیدیم که مهندسین یوگوسلاوی ساخته بودند.
ساخت بسیاری از شیلترهای هواپیما در پایگاه مجاور مرز ایران نیز توسط مهندسین این کشور انجام شد. سپس به سازه عجیب پدافندی برخوردیم و با پرسش از مسئولین وقت، متوجه شدیم که آنها نیز طراحی یوگسلاوی بوده است.
تصور این موضوع برای ما غیر قابل باور بود اما بعدها که به نحوی با یوگوسلاوها برخورد داشتیم، هر کدام به شکلی ابراز داشتند که در عراق حضور یافتهاند از راننده گرفته تا مهندسین سازه و متخصصین زرهی در آن زمان به عراق رفت و آمد داشتند.
همچنین پیشرفتهترین هواپیمای فرانسوی در یگان هوایی عراق به خدمت گرفته شد؛ میراژ با استفاده از موشک اگزوست برای فلج کردن صادرات نفت ایران به کار گرفته شد.
در شرایطی که ما سیمخاردار و گونی سنگری هم نداشتیم و برای تهیه کردن آن دچار مشکل بودیم، عراق تا دندان مسلح بود و چنین وضعیتی داشت؛ عراق جنگ را با ده یا دوازده لشکر شروع کرد اما انتهای جنگ تعداد این لشگرها بسیار افزایش یافت.
بنابراین بُعد نابرابری به عنوان انگیزه اصلی مطرح بوده است با این وجود توانمندی طهرانیمقدم در متقاعد کردن دیگران برای جذب بودجه و اعتبار هم ملاک بود نه اینکه بودجه نباشد، اعتبار بود اما نه به میزانی که نیاز است.
موشکی خیلی شرایط سختی داشت؛ ما هم خیلی تحت فشار اجتماعی و روانی بودیم، بعدها شعار «موشک جواب موشک» تکرار شد و عدهای به این نتیجه رسیدند که دست به دامان لیبی شوند تا بلکه تعادل ایجاد شود؛ افرادی از لیبی آمدند اما وسط کار قهر کردند و رفتند.
حلقه اولیهای افرادی که بعدها در موشکی به جایی رسیدند کار را از لیبیاییها یاد گرفتند منتها نه به عنوان دستیار یا شاگرد بلکه به عنوان خدمه و خدمتکار کنار مهندسین لیبیایی ایستادند تا کار را یاد بگیرند، مثلا یکی از آنها میگفت: هنگام کار به عنوان خدمه آب برایشان میبردیم تا شاید به این بهانه چیزی ببینیم که به کار بیاید.
لیبیاییها نمیخواستند چیزی آموزش دهند، اصلا چنین قصدی نداشتند اما بچهها کار را از آنها دزدیدند؛ به هر حال به دلیل تیزهوشی، آمادگی و علاقه بچهها، هسته اصلی شکل گرفت.
مردم جنگ ۱۲ روزه را دیدند اما مردم بیچاره دزفول در آن زمان هر روزشان جنگ 33 روزه بود. گاهی فردای روزی که موشک زده بودند به شهر میرفتیم و به چشم میدیدیم که مردم میان اسباب اثاثیه به دنبال جنازه عزیزانشان بودند.
یک وضعیت وحشتناکی بود خصوصا در شهرهای مرزی و شهرهایی چون دزفول که بعدها به عنوان نماد مقاومت معرفی شد؛ پس از مشاهده این شرایط بود که بحث نیاز موشکی شکل گرفت.
از کامیابی در عرصه موشکی صحبت شده است؛ به خصوص پس از جنگ ۱۲ روزه تلاش مهندسین و بزرگان این عرصه به چشم دیده شد؛ قصد داشتم از رنجها و مرارتهای شهید طهرانیمقدم برای رسیدن به این جایگاه بگوئید.
بالاخره در اجرای پروژهها شکست هم بوده اما با توجه به سیر کلی، موفقیت چشمگیر بوده است؛ البته رنج و مرارت هم کم نبود به عنوان مثال انجام یک تست در شرایط سخت با حضور چندین و چند روزه در بیابان همراه بود. گاهی پس از شلیک، موشک به هدف تعیین شده اصابت نمیکرد؛ افراد باید به دستههای مختلف تقسیم میشدند و محل اصابت را پیدا میکردند تا متوجه درصد خطا شوند و در شلیکهای بعدی آن را جبران کنند.
اوایل شلیکها دقیق نبود و پرت و پلا میخورد؛ به همین دلیل پیدا کردن نقطه اصابت و جبران درصد خطا مشکل بود و گاهی افراد چندین روز در بیابان مشغول پیدا کردن نقطه برخورد بودند. پس از اینگونه شکستها که درصد خطا در آن بالا بود و موشک با فاصله زیاد اصابت میکرد باید میرفتند و از طرح و پروژه دفاع میکردند چون گاهی با بهانه مختلف ممکن بود جلوی آن را بگیرند. ایجاد انگیزه مجدد پس از اینگونه شکستها نیز مسئله بود.
علیایحال نیروی هوایی سپاه پاسداران ۵ بخش داشت که باید با هم رشد میکرد ولی به دلیل پافشاری و پای کار بودن شهید طهرانیمقدم، بخش موشکی از سایر بخشها جلو زد.
حضرت آقا آن زمان اجازه دادند که اولین موشک از موشکهای لیبیایی را بردارند و برای مهندسی معکوس ببرند و بدون اجازه این امکان وجود نداشت. ارتباط سردار طهرانیمقدم با ستاد کل، آقای رشید و آقای باقری نیز تاثیر بسیاری روی این موضوع داشت.
آرزو و هدفی بود که شهید طهرانیمقدم به عنوان دورنما در نظر داشته باشد و در عمر گرانقدرش به آن نرسیده باشند؟
روی سنگ مزار ایشان وصیت شهید نوشته شده که گفته بود روی سنگ قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.
بعد از جنگ ۱۲ روزه ثابت شد شهید که چقدر درست هدفگذاری کرده بود؛ اگر امروز قدرت موشکی نبود ما مثل غزه بودیم و ما را رها نمیکردند. باید اشاره کنم که شکلگیری یگان موشکی مقاومت با محوریت ایشان صورت گرفت.
خصوصیات اخلاقی شهید طهرانیمقدم که موجب اصرار و ابرام شهید در این راه شد چه بود؟ منظور آن شاخصههای اخلاقی است که موجب گام برداشتن ایشان در این راه سخت شد.
حیف است که این خصوصیت اخلاقی شهید را نگوییم، او هرجا حس میکرد که کار گیر و گرفتی دارد به حضرت زهرا(سلاما...علیها) متوسل میشد، آغاز تمام سخنرانیها نیز با نام حضرت زهرا(سلاما...علیها) بود.
در تمام تستها از آیات عظام دعوت میکرد که متوسل شوند و برای موفقیت تستها دعا کنند. از دعا و نفس مراجع تقلید به عنوان کمک استفاده میکرد.
یک شب برای انجام تست از آیتالله نوری همدانی دعوت شد؛ خب؛ سخت بود که ایشان در چادر و در بیابان ظاهر شوند و سخت بود اگر بگوییم امشب نمیشود و به مشکل فنی برخوردهایم. این مسائل جزو سختی کار بود.
خصوصیت بارز دیگری که داشت این بود که در حوزه کوهنوردی هم به شدت فعال بود. بحث ورزش و کوهنوردی را در سطح سپاه ایشان میانداری و عمومی کرد. صعودهای عمومی که سپاه به قلههای مختلف دماوند، سهند و سبلان و سایر قلهها داشت به رهبری طهرانیمقدم انجام گرفت؛ به شدت خستگی ناپذیر بود. طهرانیمقدم در قامت یک عملگرا کار را شروع کرد و در هیبت پژوهشگر شهید شد.
آیا در این مسیر، شاهد ابراز خستگی از شهید بودید؟ منظور خستگی ذاتی در راه رسیدن به هدف نیست، بلکه عدم همراهیها یا ناملایمتیهای است که گاهی در کار پیش میآید و موجب دلسردی میشود، آیا چنین چیزی مشاهده کردید؟
زمانی که در ابتدا کار را شروع کردند پس از عدم موفقیت در تستها گاهی فشارهایی میآوردند اما هم رهبری، هم آقای هاشمی و هم فرماندهان ستاد کل از ایشان و پروژه دفاع میکردند. منتها محدودیتهای اعتبار و بودجه قطعا تاثیر داشت اما جنگندگی طهرانیمقدم همیشه غلبه میکرد.