۳۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۳
کد خبر: ۷۹۸۳۱۴

شهید حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری؛ نماد روحانیت تمدن‌ساز و جهاد فرهنگی در خط مقدم

شهید حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری؛ نماد روحانیت تمدن‌ساز و جهاد فرهنگی در خط مقدم
حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری، روحانی پایبند و مدیر فرهنگی برجسته، با ترکیب دانش دینی و مسئولیت اجتماعی، راه نوینی در دیپلماسی فرهنگی جهان اسلام ایجاد کرد و به نمادی از روحانیت تمدن‌ساز تبدیل شد که نهایتاً در حمله تروریستی به سفارت ایران به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، شناخت چهره‌های شاخص روحانیِ شهید، تنها مرور بخشی از تاریخ انقلاب نیست؛ بازخوانی مسیر انسان‌هایی است که با تلفیق «معرفت دینی» و «مسئولیت اجتماعی» فصل‌های کمتر دیده‌شده‌ای از نقش روحانیت در جهان معاصر را رقم زدند. یکی از این چهره‌های ممتاز، شهید حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری است؛ روحانی‌ای که حضورش در عرصه فرهنگ و روابط بین‌الملل، پیوندی عمیق میان آموزه‌های حوزوی و نیازهای جهان امروز ایجاد کرد و سرانجام در بیروت، شهری که آن را «خط مقدم جهاد فرهنگی» می‌دانست، بال در بال فرشتگان گشود.

این یادداشت تلاشی است برای فهم یک زندگی؛ زندگی روحانی‌ای که از لامرد آغاز شد، در حوزه و دانشگاه شکل گرفت در مدیریت فرهنگی بالید، در سودان و بیروت به اوج رسید و با شهادت معنا یافت. زندگی او همچون متنی یکپارچه است که فصل‌هایش به‌طور طبیعی بر یکدیگر بنا شده‌اند؛ فصلی بدون دیگری قابل فهم نیست.

۱. تولد در لامر

شهید ابراهیم انصاری سال ۱۳۳۸ در لامرد فارس به دنیا آمد؛ شهری مرزی میان سنت‌های ریشه‌دار دینی و گرایش‌های مدرن اجتماعی. همین فضا نخستین جرقه‌های نگاه پیونددهنده در ذهن او را شکل داد؛ نگاهی که بعدها هسته اصلی شخصیت فرهنگی و بین‌المللی‌اش شد. او از نوجوانی با مسجد، جلسه دینی و مدرسه، زیست ترکیبی خود را آغاز کرد؛ زیستی که به‌جای «انتخاب میان دو مسیر» به «ترکیب هوشمندانه دو مسیر» منتهی شد.

ورود به حوزه علمیه و طی‌کردن سطوح عالی در کنار تحصیل دانشگاهی تا مقطع فوق‌لیسانس مدیریت نشان می‌داد که او روحانی‌ای از جنس نوگرایی اصیل است؛ نوگرایی‌ای که از متن سنت برخاسته و نه در برابر آن. این دو بال حوزه و دانشگاه بعدها او را برای مسئولیت‌هایی آماده کرد که نیازمند فهم عمیق دین و شناخت پیچیدگی‌های مدیریت مدرن بود.

۲. تجربه‌ای که تبدیل به جهان‌بینی شد

حجت الاسلام انصاری در دهه هفتاد وارد عرصه مدیریت فرهنگی شد. مدیرکلی فرهنگ و ارشاد اسلامی در هرمزگان نخستین میدان جدی او بود؛ میدانی که در آن با جامعه‌ای متنوع و چندفرهنگی روبه‌رو شد. در چنین محیطی، فهم ظرافت‌های فرهنگی و قدرت گفت‌وگو، بیش از هر دانش دیگری اهمیت داشت. حجت الاسلام انصاری در همین سال‌ها آموخت که فرهنگ، میدان تحمیل نیست؛ میدان اقناع، همدلی و مشارکت است.

انتقال او به مدیرکلی ارشاد گیلان آغاز فصل جدیدی بود؛ گیلانی با فرهنگ‌های لایه‌لایه، ادبیات غنی، اقوام مختلف و جریان‌های اجتماعی فعال. ده سال مدیریت در چنین فضایی تنها یک سمت اداری نبود؛ «مدرسه تجربه» بود. تجربه‌ای که بعدها در کشورهای آفریقایی و عربی در مواجهه با مذاهب، قومیت‌ها و جهان‌بینی‌های گوناگون، به کارش آمد.

به‌مرور مدیریت فرهنگی برای او صرفاً یک وظیفه اداری نبود؛ تبدیل شد به روشی برای «معنا بخشیدن به زندگی اجتماعی». این معنا همان چیزی بود که بعدها در بیروت، او را به چهره‌ای محبوب و تاثیرگذار بدل کرد.

۳. آغاز جهان‌دیدگی روحانی ایرانی

مأموریت او در سودان (۱۳۸۳۱۳۸۹) نقطه عطفی در شکل‌گیری هویت بین‌المللی‌اش بود؛ چراکه سودان آن روزگار میدان برخورد جریان‌های فکری، بستر بحران‌های اجتماعی و عرصه رقابت‌های فرهنگی گسترده به شمار می‌رفت.

حجت الاسلام انصاری در چنین فضایی، نگاه خود را از سطح برنامه‌ریزی‌های معمول مدیریتی به سطح «تحلیل ساختارهای فرهنگی» ارتقا داد و فهمید که رایزنی فرهنگی تنها به برگزاری مراسم و نشست‌ها محدود نیست، بلکه هنر ایجاد شبکه‌ای پایدار از روابط انسانی، اعتمادسازی و شکل‌دهی به گفت‌وگوهای عمیق میان نخبگان است.

او با ایجاد ارتباط نظام‌مند با دانشگاه‌ها، اهتمام جدی به گفت‌وگوی میان علمای اسلامی، سامان‌دهی حلقه‌ای از نخبگان فرهنگی حول محور ایران و ارائه تصویری متفاوت و اصیل از روحانیت ایرانی، توانست جایگاهی تازه و اثرگذار به دست آورد.

رفتار متین، فروتنی، تحلیل‌گری دقیق و تسلط او بر ادبیات روز جهان اسلام، تصویری از او ساخت که در سودان به‌عنوان پلی مطمئن برای ایجاد رابطه‌ای «احترام‌آمیز»، «عمیق» و «مؤثر» میان ایران و جامعه سودان شناخته می‌شد.

۴. تبدیل تجربه به راهبرد

وقتی به تهران بازگشت و مسئولیت مدیرکلی آفریقاعربی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را برعهده گرفت، دیگر صرفاً یک مدیر کارآزموده نبود، بلکه به صاحب یک جهان‌بینی فرهنگی تبدیل شده بود. او تجربه‌های عمیق خود در سودان را از سطح فعالیت‌های اجرایی به سطح «راهبرد فرهنگی» ارتقا داد و با تکیه بر همین تجربه، برنامه‌هایی برای تقویت زیرساخت‌های فرهنگی در کشورهای هدف، حمایت از نیروهای بومی و تربیت نخبگان محلی، نگاه تمدنی و جامع به قاره آفریقا و ایجاد انسجام میان رایزنی‌های فرهنگی طراحی کرد.

بر اساس همین باور بود که همواره تأکید می‌کرد ایران زمانی می‌تواند در جهان اثرگذار باشد که از مسیر فرهنگ سخن بگوید؛ فرهنگی که ریشه در قرآن، اهل‌بیت(ع) و اخلاق اسلامی دارد. همین نگاه عمیق و راهبردی سبب شد تا برای مأموریتی حساس‌تر و راهبردی‌تر انتخاب شود: لبنان.

۵. نقطه تلاقی فرهنگ، مقاومت و تمدن

انتخاب حجت‌الاسلام انصاری به‌عنوان رایزن فرهنگی ایران در بیروت، تصمیمی کاملاً راهبردی بود؛ زیرا لبنان سرزمین پیچیدگی‌های فرهنگی، مذهبی و سیاسی است، جایی که اندیشه، رسانه، مقاومت و هنر در هم تنیده‌اند. انصاری با روحیه‌ای آرام، نگاهی ژرف و اخلاقی ممتاز وارد این عرصه شد و برخلاف برخی رویکردهای اداری، رایزنی فرهنگی را «خط مقدم جهاد فرهنگی» می‌دانست.

او با علمای شیعه و سنی ارتباطی فعال برقرار کرد، در دانشگاه‌ها کرسی‌های گفت‌وگو ایجاد نمود، ارتباط با مسیحیان و را‌هبان را گسترش داد و در محافل فرهنگی با گفتمانی اخلاقی و به‌دور از هیاهو حضور یافت.

حاصل این تلاش‌ها ارائه تصویری از ایران بود که ریشه در معنویت، عقلانیت و اخلاق داشت. چندین شخصیت لبنانی پس از شهادتش گفتند: حجت‌الاسلام انصاری، ایران را نه با سیاست، بلکه با اخلاق معرفی می‌کرد.

۶. شهادت در اوج رسالت

صبح ۲۸ آبان ۱۳۹۲، سفارت ایران در بیروت هدف حمله تروریستی قرار گرفت. دو عامل انتحاری وابسته به جریان‌های تکفیری، با فاصله کوتاهی دو انفجار پیاپی را رقم زدند. در این جنایت حداقل ۲۳ نفر شهید و بیش از ۱۴۰ نفر مجروح شدند.

شهید انصاری که طبق برنامه کاری قصد ورود به سفارت را داشت، در اثر شدت انفجار به شهادت رسید. شهادت او پاسخی روشن به این حقیقت بود که دشمنان انقلاب، نقش رایزن فرهنگیِ مؤثر را به‌خوبی درک کرده بودند. آنها می‌دانستند که حضور یک روحانی اخلاق‌مدار و اندیشمند، قدرت فرهنگی ایران را در لبنان افزایش می‌دهد؛ قدرتی که برای آنها خطرناک‌تر از هر سلاح نظامی بود.

۷. روحانی‌ای با «زبان احترام»

در کنار فعالیت‌های گسترده‌اش، آنچه او را ماندگار کرد «روش» ویژه‌ای بود که بر چند اصل استوار بود: اخلاقی نرم اما رفتاری قاطع، کار فراوان بدون نمایش، گفت‌وگو به جای جدل، پیگیری مجاهدانه امور فرهنگی، تربیت نیروهای جوان و بومی، و پرهیز از سیاسی‌کاری با تأکید بر رسالت اصیل فرهنگی. 

او برای بسیاری از فعالان فرهنگی جهان عرب، الگوی تازه‌ای از روحانیت ایرانی به شمار می‌رفت؛ روحانیتی که با دنیا گفت‌وگو می‌کند اما هرگز از هویت اسلامی خود فاصله نمی‌گیرد.

۸. «به وقت بیروت»

زندگی او در کتاب «به وقت بیروت» روایت شده است؛ کتابی که سعی کرده «دلیل محبوبیت» او را توضیح دهد. محبوبیتی که نه از قدرت اداری، بلکه از «قدرت اخلاق» می‌آمد. این کتاب نشان می‌دهد که چگونه یک روحانی ایرانی توانست در کشوری مانند لبنان، با مردم، علما، نخبگان و جوانان رابطه‌ای صمیمی و اثرگذار برقرار کند.

۹. نمونه روحانیت تمدن‌ساز

شخصیت شهید انصاری تجسمی روشن از «روحانیت تمدن‌ساز» بود؛ روحانی‌ای که شناختی عمیق از جهان داشت، زبان گفت‌وگو را می‌فهمید، نیازهای زمانه را درک می‌کرد و در عرصه‌های جدیدی مانند دیپلماسی فرهنگی اثرگذار ظاهر می‌شد.

او به ما آموخت که مأموریت روحانیت محدود به محراب و منبر نیست؛ این مأموریت می‌تواند در سفارتخانه، دانشگاه‌های خارج از کشور، صحنه فرهنگ جهانی و حتی در گوشه‌ای از بیروت نیز ادامه پیدا کند.

۱۰. بازخوانی راه شهیدان فرهنگی

شهادت حجت‌الاسلام انصاری پیامی صریح برای حوزه‌های علمیه دارد: در عصر جنگ روایت‌ها، روحانیت باید در میدان جهانی حضور فعال داشته باشد. تربیت طلاب مسلط به زبان‌های خارجی، آشنا با فرهنگ‌ها و دارای قدرت تحلیل جهانی، دیگر یک انتخاب نیست؛ ضرورت است. 

امروز بیش از همیشه به روحانیانی چون او نیاز داریم؛ روحانیانی با نگاه جهانی، اخلاق اصیل، دانش عمیق و قدرت گفتگو.

سخن پایانی

حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری، روحانی‌ای بود که نشان داد برای جهاد فرهنگی لازم نیست اسلحه به دست گرفت؛ کافی است «با ایمان، اندیشه و اخلاق» در مسیر حق ایستاد. او از لامرد تا بیروت مسیر واحدی را پیمود، مسیر خدمت به اسلام. شهادتش مهر پایانی بر این مسیر نبود؛ یادآور این حقیقت بود که روحانیت اصیل، هم در سنگر اندیشه شهید می‌شود و هم در سنگر فرهنگ.

مهدی الهی

ارسال نظرات