۱۰ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۷
کد خبر: ۱۰۹۸۸۹

رمضان؛ ماه رحمت، ماه شیدایی

امیر قیطاسیان
رمضان


بسم الله الرحمن الرحیم

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره، 183)

ای اهل ایمان! روزه بر شما مقرر شد چنان که بر امّت های گذشته مقرر شده بود، باشد که پرهیزکار شوید.

ماه من

سلام، ای ماه شیدایی! دیری است به راه تو، به استغاثه نشسته ام و از شوقِ دیدارت عنان قرار از کف داده ام.

ای ماه رحمت! با اولین پرتو سیمین تو دلشدگان کویت، دست به آستان فراگشادۀ آسمان می گشایند و در انتظار جرعه نوری، دل به دعا می سپارند.

من نیز آمده ام تا دستان نیازم را به گلدسته های هفت رنگ دعا بیاویزی و شکوهِ نام محبوب را بر دلم بنشانی. تنها تو چاره سازِ آلام عاصیانی و تسلّی بخش دل غمباری!

اینک با کوله باری از اشک آمده ام تا خرمن گناهانم را آتش زنی و چشمانم را به نور هدایت روشنی بخشی؛ دستم را بگیر، ای دلیل رستگاری!

ای ماه ضیافت! بر قلب خستۀ من بتاب و مرا به میهمانی خورشید فرا خوان و از سبوی مکتومِ هستی جرعه ای بنوشانم. با تو می توان از زمهریر گذشت و به گلواژه ها ی سبز آیات رسید؛ با تو غرق در نور هدایتم؛ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها».

ای ماه من! اکنون که شیطان، صیدِ برق نگاه توست مرا دریاب. ای ماه! اسرار ضیافت تو، در کدامین سبو نهفته است؛ ترنّم نجواهای ابو حمزۀ ثمالی، راه به کدام سرای حقیقت دارد؟!

کدامین حقیقت را برای دلشده ای همچو من نشانی؟!

بر زخم های تعلق و شراره های غفلت، کدامین ترنّم دعا را مرهم می نهی؟!

آیا نجواهای سحرگانه ام مرغِ اجابت را بر خانۀ دلم می نشاند؟!

خدایا ! ابرهای رحمتت را بر من بباران تا چشمه های خشکیدۀ نومیدی پر آب شود. حالیا! برای لبیک به دعوتت و حضور در ضیافت نور، مرا دلالت فرما!

ای ماه! با من سخن بگو، اگر چه شرح غصه هایت دل سنگ را آب می کند؛ اما بگذار جرعه ای از غم مصائب تو را بنوشم و همپای تو در کوچه های غربتِ کوفه گام بردارم.

ای ماه بی غروب! از نگاه تو پیداست نوای « فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبه».

هنوز ترنّم اشک های تو آمیخه با غمی است جانکاه! در آن صبح، شَفق به خونِ چشمان تو آغشته بود و زمین در تپش هر نفس علی - درود خدا بر او- می مرد و زنده می شد.

هنوز می توان رکعتِ به خون آغشته ای را دید که در نگاه تو موج می زند و شمشیر جهالتی که فرق آسمان را شکافت و افلاک را به سوگ نشاند.

ای ماه من! چشمانت اشک کدام بغض را می بارد و شعلۀ کدام اندوه را به زمین ساطع می کند. هنوز اشک های سرشته به خون زینب، در عمق نگاهت پیداست؛ با من بگو از داغی که سینۀ حسن را گداخت و تیرِ اندهی که دل حسین را شکافت.

ماه من! سکوت تو فریادی است به وسعت مظلومیت که چون گدازهای آتشین از نای می خروشد و آنگاه سرا پردۀ هستی را به سوگ می نشاند.

برای ما تقدیر چنین رقم خورد که اشک های قدرمان با غم شهادت ابر مظلوم عالم همراه و همراز شود. اگر چه یک شب قدر، به هزار شب از ماه های دیگر فضیلت دارد؛ اما بی یاد او قدر، قیمتی ندارد.

ای ماه زیبا! شروع تو سرآغاز رحمتی است به وسعت آسمان؛ اما در نیمۀ راه، خوشی هایت را با هاله ای از درد و رنج می پوشانی و آنگاه به اشک و آه، می پیوندی و سپس به لبخندی حسرت گون ختم می شوی.

« خدایا! به حقّ این ماه ... بر محمد و اهل بیت او درود فرست و ما را اهل کرامت هایی قرار ده که در این ماه به اولیائت وعده داده ای؛ و آنچه که در حقّ ساعیان در طاعت و بندگیت لازم کرده ای، در حقّ ما نیز واجب گردان و ما را در زمرۀ کسانی قرار ده که در پرتو رحمتت شایستگی جایگاهی والا در نزد تو دارند.

خدایا! این ماه را از بندگی ما به درگاهت مملو ساز؛ و ساعات آن را با طاعت و فرمانبرداری ما آراسته فرما و در روزهایش به روزه داشتن و در شب هایش به نماز و زاری به آستانت و فروتنی در پیشگاهت و خواری در بارگاهت یاریمان نما تا روز این ماه بر غفلت و شبش بر کوتاهی ما شهادت ندهد.» (صحیفه سجادیه؛ دعای44)
/ی701/ر

ارسال نظرات