شماره 24 دوهفتهنامه الکترونیکی بابالجواد منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بیستوچهارمین شماره دو هفتهنامه الکترونیکی بابالجواد(ع) شامل سخن سردبیر، دلنوشته، بازنشر، داستان، زندگینامه، خاطره، مشاهیر مدفون در حرم، شعر، حرم، مقاله، رهتوشه و معرفی کتاب و مقاله در فضای مجازی به روزرسانی شد.
آیینهنگار، آخرین اخبار، حدیث یار، نقشه حرم، پنجره فولاد، زیارت آنلاین، پیوندها و تبلیغات از دیگر بخش های این شماره است که در بخش آخرین اخبارش، هر روز اخبار مرتبط با امام رضا(ع) را پوشش داده و معرفی وبلاگها هم در سبک جدیدش به معرفی کامل وبلاگهای رضوی می پردازد.
وبلاگ کبوتر حرم، مهر هشتم و دربان آقا از موضوعات مطرح شده در بخش حدیث یار و موضوعات آفتاب هشتم، شهادت، من تو را میخوانم، غبار حرم، چه بخواهیم، آداب زیارت و امام رئوف نیز در قسمت پاکدستها این دوهفتهنامه الکترونیکی قابل مشاهده است.
در بخش آیینهنگار پوسترها و عکسهای جذاب و دیدنی از مولود کعبه، حضرت زهرا(س)، امام هادی(ع)، حضرت عشق، بارگاه هشتم، دخیل، فاطمیه، حاجت، عمه سادات، یا اباالحسن، کلمه التوحید، هدیه میلاد، خورشید بر نیزه، آورده شده که با بهترین کیفیت قابل مشاهده و دانلود است.
صدای نقاره خانه
در بخش دلنوشته این ویژهنامه می خوانیم: میروی ومینشینی گوشه ای و خیره می شوی به عکس حرم روی دیوار... دلت را پر می دهی به سمت گنبد طلایی اش، مدتهاست ندیده ای، سلام می دهی و اذن دخول می خوانی...
قدم قدم جلو می روی و نجوا می کنی با کسی که دست مهرش را همیشه بر سرت احساس می کنی، زیر لب درد دل می کنی و لبهایت بالا و پایین می رود همچون ماهی افتاده در ساحلی و تو همچون عاشق جدا شده از معشوقی، دلت این بار صحن گوهرشاد را میخواهد و نشستن روبه روی گنبد، اما...
می روی و می نشینی گوشه ای از مسجد گوهر شاد و دو رکعت نماز عاشقی می خوانی و سر برسجده می گذاری و ناگزیر حرفهای دلت از چشمانت جاری می شود، سر از سجده برمی داری و رو به حرم می نشینی و زیارتنامه می خوانی.
بسم الله و بالله، در تمام مدتی که زیارتنامه می خوانی دلت را به پنجره فولاد گره می زنی بعد از تمام شدن زیارتنامه آهسته از امام می خواهی که این گره را کور کنند تا دلت همیشه پشت پنجره فولادشان بماند، قطره ای آرام روی گونه هایت سُر می خورد، دستت را روی قلبت می گذاری و آنگاه صدای نقاره خانه را می شنوی.
کنفرانس
در بخش داستان در موضوعی با عنوان کنفراس آمده است: تقویمش را ورق میزد تا برنامههای کاری و درسیاش را مرور کند، زمان کنفرانس درس تاریخ اسلام با شهادت امام جواد(ع) یکی بود، یادش آمد که موضوع امام رضا(ع) را انتخاب کرده بود، بیاختیار لبخند زد، درونش غوغا بود از این تلاقی، ولی لبخند میزد، خودش هم نمیدانست چرا؟ یعنی میدانست ولی یک جورهایی اضطراب داشت.
اول کمی از شهادت امام جواد(ع) گفت، صدایش بغض داشت، یک بغض شیرین، شیرین بود چون میخواست درباره امام رضا(ع) حرف بزند، همه چیز خیلی عالی پیش رفت، عالیتر از آن چیزی که تصور میکرد به خیلی از سؤالها و شبهههای همکلاسیهایش هم جواب داد.
با سلام به امام رضا(ع) بحثش را تمام کرد، تمام کلاس، حالشان منقلب شده بود.
نردبانى به سوى هر بلندایى
در بخش مناسبتنامه در موضوع نردبانى به سوى هر بلندایى میخوانیم: علی بن اسباط، یکی از یاران امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) می گوید: روزی به محضر امام جواد(ع) رسیدم، در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا چهره او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم.
درست در همین لحظه، امام جواد(ع) که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجّه کرد و فرمود: ای علی! همانا خداوند درباره امامت، حجّت آورده همانگونه که درباره نبوّت حجت آورده است، خداوند درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید«وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛ ما به یحیی در کودکی فرمان نبوّت دادیم».
خداوند درباره حضرت یوسف (ع) می فرماید«وَ لَما بَلَغَ أَشدّهُ آتیناه حُکْما وَ عِلْما؛ هنگامی که او به حدّ رشد رسید، به او حکم نبوت و علم دادیم» و همچنین درباره حضرت موسی(ع) می فرماید« وَ لَما بَلَغَ أَشُدّهُ وَاسْتَوی آتَیْناهُ حُکْما وَ عِلْما؛ و چون به سنّ رشد و بلوغ رسید، به او حکم نبوّت و علم دادیم».
بنابراین، همانگونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سنّ چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا کند.
امام جواد (ع) بر این باور بود که آیات قرآن باید در جامعه فراگیر شود و تمام مسلمانان در گفتار و رفتار و استدلالهای روزمره خود از این کتاب و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت سعی می کرد که در گفتوگوها و معاشرت و برخورد با مردم به آیات قرآن استناد کند.
هنگامی که آن حضرت با خیل مردمی که به دلیل سنّ کم او در امر امامتش به حیرت افتاده بودند روبه رو شد، با روشهای مختلف و با استناد به آیات الهی به پاسخگویی و زدودن شبهات و ذهنیات آنان پرداخت.
مشاهیر مدفون در حرم
این بخش به معرفی یکی از مشاهیر مدفون در حرم میپردازد که در آن میخوانیم: شیخ عبدالله یزدی فرزند غلامرضا متخلص به شهودی که او را قدرت الخطباء و المحدثین نوشته اند از گویندگان و وعاظ نامی خراسان است.
سال 1278 ه.ش در مهرجرد یزد تولد یافت و تحصیلات مقدماتی خود را در یزد سپری کرد سپس به مشهد مقدس آمد و در این شهر ساکن شد و از محضر علمای مشهد به ویژه مرحوم آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی کسب فیض کرد.
او تمام عمر خویش را در علوم اهل بیت(ع) و تبلیغ معارف الهی صرف کرده و در بهمن ماه سال 1370 ه.ش در مشهد وفات یافته و در روز بیست و چهارم در زیر صحن آزادی بلوک 145 مدفون گردید.
آثار ایشان عبارتند از: رساله ای در منطق به فارسی ، رساله ای در رد فلاسفه و صوفیه، رساله در مطالب متفرقه ودیوان اشعاری که هنوز به چاپ نرسیده است.
شیخ محمد رضا یزدی از اساتید مدرسه سلیمان خان بود و فقه، اصول و ادبیات تدریس می کرد و مرحوم حاج شیخ علی اکبر مروج از شاگردان ایشان است، وی در سال یازدهم ذی الحجه سال 1333 ه.ق در گذشت و در دار الضیافه دفن شد.
حرکت امام رضا از مدینه تا مرو
در بخش زندگی نامه ویژه نامه باب الجواد می خوانیم: هنگامى که رجاء بن ابى ضحاک و یاسر خادم از سوى مأمون مأموریت یافتند تا على بن موسى الرضا(ع) را به مرو آورند،امام در مدینه بود، حضرت رضا(ع) همچون پدر بزرگوارش امام موسى کاظم (ع) در مدینه اقامت داشت، رجاء بن ابى ضحاک و یاسر خادم،به منزل امام(ع) رفتند و نامه مأمون را به حضرت تسلیم کردند،امام(ع) با فرستادگان مأمون سخنى نگفت وبا کراهت نامه را خواند و به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و آماده سفر شد.
شیخ صدوق به سند خود از محول سیستانى نقل مىکند که چون قاصد مأمون براى احضار حضرت رضا(ع) از خراسان به مدینه وارد شد من در مدینه حضور داشتم، حضرت براى وداع با مرقد مطهّر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد آستانهء مقدس شد.
چندین مرتبه به مرقد آن حضرت(ص) نزدیک شد و وداع کرد و سپس بازگشت و هربار که نزدیک ضریح مىآمد با صدایى بلند مىگریست، من به حضور آنحضرت(ع) شرفیاب شدم، سلام کردم و او را(به خاطر)طلب کردن مأمون بهخراسان تهنیت گفتم، آن حضرت فرمود: من را واگذارید، همانا از جوار جدّ بزرگوارم(ص) بیرون مىروم و در غربت رحلت مىکنم و در کنار قبر هارون دفن خواهم شد.
حضرت رضا(ع) از آنجا که سرانجام این سفر را مىدانست، فرزندش جواد(ع) را که در آن زمان کودکى چندساله بود به هنگام وداع با جدّش به مسجد النّبى برد، حضرت جواد(ع) قبر مطهّر رسول اکرم(ص) را در آغوش گرفت، امام رضا(ع) فرمود: اى رسول خدا، من او را به شما سپردم.
حضرت جواد(ع) عرض کرد اى پدر، به خدا قسم که به جانب خدا مىروى، سپس حضرت رضا(ع) به تمامى وکلا و اصحاب خود فرمود: سخنان او را گوش و امر او را اطاعت کنید و ترک مخالفت وى کنید و نزد ثقات اصحاب خود تصریح بر امامت او فرمود و به آنها شناساند که حضرت جوادالائمه(ع) جانشین و قائم مقام اوست.
امام(ع) هنگامى که قصد خارج شدن از مدینه را کرد، دستور داد اهل بیت و خاندان وى در اطراف ایشان گرد آمدند، آنگاه فرمود:بر من بگریید تا صداى شما را بشنوم، گریه کردن بر مسافرى که به سفر مىرود امرى است غیر متعارف،اما اینکه امام چنین دستورى مىدهد،قصد آن دارد که به اهل بیت خود بگوید من دیگر ازاین سفر باز نخواهم گشت.
شایان ذکر است، شماره 24 دو هفته نامه الکترونیکی باب الجواد(ع) به همراه چهار شماره قبل آن به مدیرمسؤولی و سردبیری زهرا باقری با طرحی جدید در فضای مجازی به نشانی www.baboljavad.com بارگذاری شده و قابل استفاده برای علاقمندان است. /907/ ت302/ن