زمان در اندیشه ابن سینا، ابو البرکات و ملا صدرا
به گزارش خبرنگارخبرگزاری رسا، پایان نامه « زمان در اندیشه ابن سینا، ابو البرکات و ملا صدرا» برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد جامعة المصطفی العالمیه نوشته شده است.
بر اساس این گزارش نویسنده به بررسی زمان و اینکه زمان تابع حرکت است پرداخته است.
چکیده
فلسفه اسلامی پروژه بنیادی خویش را تضاهی آدمی با عالم عقل و تشبه به باری تعالی تعریف نموده است.دستیابی به این هدف، پیش از هر چیز مستلزم تجرد و تعالی از افق، زمانی وجود است که انسان را از حیث جسمانی بودنش فرا گرفته است، پس تعالی از زمان نقطه عزیمت سیر و سلوک در عوالم وجود است . پر روشن است که برای موفقیت در این برنامه عقلی، نخست باید حقیقت زمان را شناخت، تا بتوان از آن تعالی گرفت.
این رساله به تحقیق حقیقت زمان در اندیشه ابن سینا، ابوالبرکات و ملا صدرا میپردازد . در چارچوب فلسفه اسلامی، پرسش از حقیقت یک چیز در واقع پرسش از نحوه وجود خاص آن چیز است ، در پاسخ به این پرسش یک پژوهش هستی شناختی را ایجاب میکند، به خصوص که هر سه فیلسوف به وجود میاندیشیدند. هر سه فیلسوف حقیقت زمان را از چشم انداز هستی شناختی مورد تأمل و تحقیق قرار دادهاند . از این رو، به تبع اختلاف در مبانی هستی شناختی و اصول فلسفی، حقیقت و تعریف زمان نیز در اندیشه آنها متفاوت شده است.
بدین خاطر مسیر تحقیقاتی سه فصل اصلی رساله از خلال دو بخش کلی «اصول فلسفی و مسأله زمان» پیش میرود، که بخش نخست پیرامون مباحث وجود، علیت، جوهر و عرض، قوه و فعل، و حرکت، و بخش دوم حول دو محور هستی شناسی زمان (شامل بررسی حقیقت زمان، استدلالها، آن)و ادراک زمان سامان یافته است، این نحوه ساماندهی طرح میکوشد حقیقت زمان را در بطن ساختار متافیزیکی تفکر فیلسوفان مذکور روشن سازد.
در اندیشه ابن سینا و ملا صدرا، زمان تابع حرکت است.به نظر ابن سینا، زمان مقدار حرکت عرضی اجسام است.اما به نظر ملا صدرا، زمان مقدار حرکت جوهری طبیعت است.در اندیشه ابوالبرکات زمان تابع و مقدار وجود است.
نتیجه گیری و جمع بندی مسأله زمان
اینک نوبت به هسته مرکزی بحث یعنی جمع بندی، مقایسه و نتیجه گیری نظریات سه فیلسوف مورد بحث درباره اصل مسأله زمان میرسد، هستی شناسی زمان، ابن سینا اثبات نحوه وجود زمان را از طریق ماهیت زمان دنبال میکند.به عبارتی، او تصور ماهیت زمان را مدخلی به سوی تصدیق وجود زمان قرار میدهد.
دو برهان مختلف در آثار ابن سینا برای اثبات وجود زمان دیده میشود.که یکی برهان طبیعیاتی و دیگری الاهیاتی خوانده شده است.برهان طبیعی اثبات وجود زمان بر اساس مشاهده اختلاف حرکتهای مختلف استوار است، در تحلیل اختلاف حرکات یک امکان و واحد ویژه اندازه گیری مشاهده میشود که غیر از واحد اندازه گیری مسافت است، شأن این امکان تقضی و تجدد و مطابق با حرکت است.این واحد خاص متجدد امر متصلی است، و با این وصف، مقدار حرکت است.زمان مقدار حرکت است از حیث تقدم و تأخری که با هم جمع نمیشوند.
برهان متافیزیکی زمان بر تحلیل حدوث مبتنی است. ابن سینا استدلال هستی شناختی خود بر اثبات نحوه وجود زمان را از یک نقطه بدیهی یعنی از تحلیل فاعلیت وجودی آغاز میکند.فاعلیت حاکی از فعل است و مفهوم فعل دربردارنده سه مؤلفه است.وجود، عدم، بعدیت، این وجود پس از عدم، از این سه مؤلفه فقط وجود به فعل و فاعل تعلق دارد «به نظر مشائیان و حکمت متعالیه جعل به وجود تعلق میگیرد»از این وجود معنای حدوث انتزاع میشود که متضمن نحوهای قبلیت و بعدیت است این بعد غیر مجامع با قبل است.چون اجتماع وجود وعدم معنا ندارد. این نقطه سرآغاز استدلال الاهیاتی ابن سینا است.
امر حادث بعد از عدمش، قبلی دارد که در آن نبوده است. پس هر حادثی قبل و بعدی دارد.این قبل و بعد به نحو خاصی است و مانند قبلیت 1 بر 2 یا قبلیت پدر بر فرزند نیست. زیرا اینها با بعد قابل جمعاند.اما اینجا، وجود بعد مستلزم عدم قبل و به تعبیری دیگر، ثبوت هر یک مقتضی بطلان دیگری است. این قبلیت نه خود عدم است و نه ذات فاعل است.بلکه حقیقتی است که تجدد و تصرم پیوسته در آن جاری است. این حقیقت متجدد به محاذات حرکات در مقادیر و دارای اجزای انقسام پذیر«وهمی»است. تجدد ممکن نیست جز با تغیر حالت، و تغیر حالت ممکن نیست جز برای شی واجد قوه تغیر یعنی موضوع آن، این تغیر تجددی موضوع میخواهد. حرکت موضوع این تغییر تجددی است.
زمان به لحاظ وجود، وجود عرضی متجدد متصرم سیال دارد و امری امتدادی و در عین حال اتصالی است، و به لحاظ مقوله، داخل در مقوله کم متصل غیر قار است، ابوالبرکات با اینکه زمان را به عنوان مقدار وجود تعریف میکند. اما برهان دقیقی برای آن به دست نمیدهد.بیشتر به طرح یک پیشنهاد میماند که با برخی تحلیلهای زبان شناختی آن را تقویت میکند البته تغیر گرایش او به سوی هستی شناختی کردن زمان قابل انکار نیست، اما دستگاه نظری او تاب این رویکرد را ندارد و نمیتواند به طور کامل از آن پشتیبانی کند.
ملا صدرا کلیت بحث و بخشهای مهمی از طرح مسأله ابن سینا را میپذیرد و به تبع مبانی خاص خود رهیافت و عمق جدیدی به مسأله میبخشد . او با اینکه هر دو برهان طبیعیاتی و الاهیاتی را مورد بحث قرار میدهد، اما بیشتر به برهان الاهیاتی نظر دارد. صدرا در برهان خویش بر تغیر جوهری و تطور وجودی طبیعت تکیه میکند طبیعت دو امتداد دارد امتداد تدریجی زمانی و امتداد دفعی مکانی. و در عین حال دو جهت ثبات و سیال دارد که بر اساس آن به عنوان توسیط میان دو تراز وجود و انتظام عوالم وجود عمل میکند.
از آنجا که صدرا به حرکت در جوهر اشیاء مادی قائل است و هر جوهری حرکت خاص خود را دارد پس چگونه است که گاهی برخی از این زمانها بر هم منطبقاند؟یعنی هم زمانی میان جواهر متحرک چگونه قابل تبیین است؟ زمان مقدار حرکت است و به تبع آن زمان بر اساس حرکت جسم متحرک و مسافت آن متعدد میشود .هر حرکتی زمان خاص خود را دارد اما این زمانها در نسبت با زمان عام سنجیده میشوند . چه فلک را معیار اندازه گیریها بگیریم، چه طبیعت جوهری یا جهان را واحد عام اندازه گیری فرض کنیم، در هر دو صورت یک امر واحد مقیاس قرار داده میشود. در نسبت با این مقیاس واحد است که گفته میشود حرکتها و زمانهای مختلف همزمان یا ناهمزمانند.
شایان ذکر است پایان نامه« زمان در اندیشه ابن سینا، ابو البرکات و ملا صدرا» به قلم حسن رضا خاوری و با راهنمایی«حجت الاسلام ابوالفضل کیاشمشکی» مشاوره «حجت الاسلام علی عباسی» برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته فلسفه اسلامی نوشته شده و در سال 1390 دفاع شده است./905/پ202/ن