۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۷:۳۸
کد خبر: ۱۴۹۷۱۴

جایگاه، منزلت و صفات امام، از منظر امام رضا(ع)

خبرگزاری رسا ـ امام کسی است که بیش از دیگران و حتی خود انسان، دغدغه هدایت و کمال یابی او را دارد. او امین الهی در میان خلق و حجت خداوند بر بندگان و خلیفه پروردگار در جامعه بشری است.
 امام،جايگاه ، منزلت وصفات آن درانديشيه امام علي بن موسي الرضا(ع)
مشهد الرضا، بوستانی از بوستان های بهشت است. در آن جا فرزندی فرزانه از نسل پیامبر خاتم(ص) چندی زیسته و درخشیده است و در تنهایی خاندان رسول(ص) و در برابر چشمان نگران آل علی(ع)، گام در وادی رضای الهی و سر بر بستر شهادت نهاده است.
غریبی، آشنای اهل ولایت و محبت، آشنایی، غریب نواز و اهل بذل و عنایت، تنها آمده است، بی هیچ همسر و فرزند تا اعلام کند آمدنش هجرت است، نه سیر و سیاحت. تنها آمده است تا در سرزمین پهناور شیفتگان زلال ولایت، قلب هزاران هزار جوینده راه گم کرده را به نور ایمان بیاراید. آمده است تا رواق های بلند حرمش، همواره مأمن دل های خسته و پناه آهوان رمیده از دام دل و دانه دنیا باشد.
امام علی ابن موسی(ع)، یگانه عصر در علم و فضیلت و تقوا بود، اما چونان دیگر امامان(ع) در تنگنای حکومت حاکمان ناشایست و قدر ناشناسی مردم، طلوعی در پشت ابرها و غروبی زود هنگام و غمگینانه داشت. چنان که حضرت بارها و بارها یاد کرده بود، سرزمین خراسان، محل شهادت آن گرامی شد و این شهادت هر چند بر مردمان این سامان گران آمد، اما می توان باور داشت که شعاع ولایت و محبت و رأفت آن عبد صالح الهی و آن حجت بالغه خداوند آن چنان مبارک و ارجمند بود که گستره این سرزمین پهناور را به نور تشیع روشن ساخت و مصداق کامل آن نوید الهی شد که فرمود «یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون». ( کافران ) در تلاش اند تا نور الهی را با دهان خویش خاموش کنند، ولی خداوند نورش را کامل خواهد کرد، هرچند کافران خوش نداشته باشند.(صف،آیه8)
امامت کانون هدایت و بالندگی است. امام کسی است که بیش از دیگران و حتی خود انسان، دغدغه هدایت و کمال یابی او را دارد. امام در حقیقت پاسدار حرمت انسانی انسان است و مدافع حقوق مسلم او. آدمی در کنار امام به یک آرامش روحانی و مطلق دست پیدا می کند و هویت خویش را در پرتو نورانیت او باز می یابد. امامت دینی، نورآفرین است و در بن بست ها و تاریکی ها، چراغ، راه گم کردگان. امامت دینی راهبر انسان است به سوی معرفت حقیقی و اعتدال مطلوب در جریان زندگی. جامعه ای که پذیرای آموزش های امام باشد، هرگز در ایستگاه بی خبری و سرگردانی متوقف نمی نماند.
بالندگی، پویایی، شادابی و سرزندگی، از مختصات و ثمرات امامت دینی است. می خواهیم بدانیم که امام به عنوان ولی الله و یک انسان کامل با هم نوعان خود چگونه نشست و برخاست می کرد؟ تبیین بسیار معقولانه ای است که اگر ما بتوانیم نمادهای اخلاقی را در رفتار امام، جست و جو کنیم و در مرحله مهم تر آنها را در رفتار فردی و اجتماعی خودمان اجرا نماییم. دراین صورت است که می توان ادعای پیرو بودن، شیعه بودن و ولایت مدار بودن را اعلام کرد. و گرنه ما با کسانی که اعتقاد و الزامی به جریان ولایت ندارند، چه تفاوتی خواهیم داشت؟
بدون تردید آن چه امام رضا(ع) بدان توصیه و عمل می کرد، برداشت دقیق و جامع از معارف اسلامی بود که خاستگاه آن قرآن و سیره عملی آورنده مکتب، یعنی رسول خدا(ص) است. چرا که نمونه های آن را در سیره پیامبر اکرم(ص) با همان ویژگی ها مشاهده می کنیم.
امام علی بن موسی الرضا(ع) دارای ارزش های اصیل اسلامی در عالی ترین مراتب آن و در تمامی شکل ها و رنگ های آن بود. او برای اینکه خود را کاملا از این جهان آزاد کند، دنیا را سه طلاقه کرد؛ از این رو به مزخرفات و تزیینات دنیا توجهی نکرد. این امر زمانی به وضوح آشکار شد که او عهده دار ولایت عهدی، یعنی بالاترین مقام در دولت اسلامی شد.
برای نمونه امام رضا(ع) با خدمتکاران و غلامانش غذا می خورد و از اینکه خودش را برتر از آنها بداند، تنفر داشت و این اخلاق عالیه را از جدش، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) به ارث برده بود. مورخان می گویند که امام رضا(ع) بیشتر شب را در جایگاهش به تلاوت قرآن مشغول بود و چون به آیه ای می رسید که نام بهشت یا جهنم در آن بود، می گریست و از خدا بهشت را درخواست می کرد و از آتش جهنم به خدا پناه می برد.(صدوق،عیون اخبار الرضا،بی تا،ج2،ص80)
امام(ع) جامع جمیع فضایل و مکارم اخلاق بود و قطعاً الگویی مناسب و شایسته برای تمامی جهانیان در همه زمان ها و مکان ها به شمار می رود.
 
تعریف واژگانی امام
واژه امام درلغت، از ریشۀ « اَمَمَ » گرفته شده و به مفهوم: مقتدا، آن چه مورد پیروی قرار گیرد، مقدم و پیش رو، قیّم و سرپرست و طریق و راه آمده است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: اَمام(جلو و مقدّم) با اِمام(پیشوا)، هم ریشه اند و هر دو از ماده «اَمَّ یؤمُّ» گرفته شده و به معنای قصد کردن و پیشی گرفتن است. (نوری، 1415، ص117)
تفلیسی در «وجوه القرآن» گفته است: لفظ«امام» پنج معنا دارد و وجه نخستین آن را به معنای پیشرو گرفته است: «انّی جاعلک للنّاس اماماً»؛ یعنی امام، پیشرو در خیر و خوبی هاست. البته امام به معانی دیگری چون: نامه، کتاب، لوح محفوظ، تورات و طریق روشن و پیدا، نیز آمده است.(امین، 1419، ص111)
راغب اصفهانی می گوید: «امام به کسی گویند که مردم به او اقتدا کنند و از وی پیروی نمایند، خواه انسان باشد یا کتاب و یا غیر آن، حق باشد یا باطل، و جمع آن ائمه است».(حرانی، 1404، ص 214)
 
تعریف کلامی امامت
دربارۀ امامت تعریف های گوناگونی گفته شده که از میان آنها به چند تعریف اشاره می کنیم:
1- تفتازانی در «شرح مقاصد» و ماوردی در احکام «سلطانیه» گفته اند: «الامامه رئاسه عامه فی امور الدّین و الدّنیا لشخص من الاشخاص نیابت عن النّبی؛ (زمخشری، 1410، ص211) امامت عبارت است از: ریاست کلی فردی از افراد بر امت در تمام شئون دینی و دنیوی به نیابت از پیامبر.»
2- در الفین آمده است: «ما الامام؟ الامام هو الانسان الّذی له الرّئاسه العامّه فی امور الدّین و الدّنیا بالاصاله فی دار التکلیف». (مجلسی، 1403، ج11، ص300)
در این تعریف به جای نیابت، اصالت و استقلال آمده است.
3- به عقیدۀ نگارنده، جامع ترین تعریف دربارۀ امامت، تعریف خواجه نصیر الدین طوسی است که می گوید: «الامامه رئاسه عامه دینیه مشتمله علی ترغیب عموم الناس فی حفظ مصالحهم الدینیّه و الدنیاویّه و زجرهم عما یضرّهم بحسبها»؛ (ابن شهر آشوب، بی تا، ص188)
یعنی امامت، یک نوع ریاست کلی دینی است که عهده دار ترغیب عموم مردم به حفظ و پاسداری از مصالح دینی و دنیایی آنها می باشد و به دلیل حراست از همین مصالح است که، از آن چه آسیب می رساند، نهی می کند.
این تعریف می فهماند که امامت یک منصب الهی است، نه مجرّد مقام اجتماعی و سیاسی. ضمن این که به فلسفۀ امامت نیز اشاره می کند؛ یعنی سوق دادن جامعه به سمت مصالح مادی و معنوی.
4- از نظر جامعۀ تشیّع، امامت عبارت است از: ریاست کلی بر تمام مکلّفان در امور دین و دنیا، بر اساس وصایت و نیابت از پیامبر(ص) با تعیین و نصب شخص امام از ناحیۀ خدا و رسول.
در این تعریف، مردم در اصلِ گزینش پیغمبر و امام نقشی ندارند، ولی اگر از آنها پیروی نشود امامت ظاهری و حکومت آنها در خارج تحقق پیدا نخواهد کرد. در واقع این اطاعت و بیعت مردم است که به حکومت امام فعلیت می بخشد و او با وظیفۀ امامت، مکلّف به ادارۀ حکومت نخواهد بود؛ ولی مأمور به هدایت به معنای راهنمایی و ایصال به مقصد خواهد بود.
 
مؤلفه ها و شاخصه ها در تعریف امامت
در تعریف اصطلاحی ولایت و امامت بین متکلمان شیعه و سنّی اختلاف وجود دارد ولی بر اساس تمام تعریف های ارائه شده، مفهوم امامت از مؤلّفه ها و شاخصه های زیر تشکیل شده است:
1- جانشینی پیامبر: خلیفۀ رسول خدا کسی است که پس از پیامبر(ص)، بر مسند وی می نشیند.
2- ولایت و سرپرستی امت: متکلمان غالباً ریاست عامه یا ولایت بر همۀ مکلّفان را در تعریف امامت اخذ کرده اند. از این میان، برخی از متکلّمان شیعه، در تعریف امامت، ولایت را با قید مطلقه آورده اند و برخی هم مانند: ماوردی، ابن خلدون و تفتازانی از اهل سنّت، و شیخ طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی و ابن میثم بحرانی از تشیّع، ولایت را در امور دینی و دنیوی محدود نموده و قید اطلاق را نیاورده اند.
جمعی دیگر از متکلّمان در تعریف ولایت و سرپرستی، قید دینی را بر آن افزوده اند و این قابل تحسین است، چون ولایت امام در اسلام، هویتی دینی دارد، عکس ولایت طاغوت.
گروهی دیگر، واجب الاطاعه بودن را نیز در تعریف امامت اضافه کرده اند، چرا که امام صرفاً یک انسان هدایت گر نیست، بلکه زمام دار مسلمانان است که اگر اطاعت نشود کار دین و دنیای امت مختل خواهد شد. امام علی(ع) می فرماید: «و لا رأی لمن لا یطاع؛ رأی و عقیدۀ کسی که اطاعت نشود، ظهور و درخششی ندارد».
 
تفاوت های شیعه و سنّی در تعریف امامت
برخی با دقت در تعریف های ذکر شده از امامت و شاخصه های آن، گمان کرده اند که تفاوت اصولی چندانی بین متکلّمان شیعه و اشاعره و معتزله مشاهده نمی شود و به همین دلیل، بعضی از متکلّمان گمانه زنی کرده اند که میان شیعه و سنّی در حوزۀ تصور امامت و چیستی آن، اختلافی وجود ندارد و اختلاف آنان فقط در مصداق است؛ بدین معنا که امام کیست نه، امامت چیست؟ در صورتی که اساس اختلاف تشیّع و تسنّن، در مفهوم و حقیقت امامت است.
عبدالرزاق لاهیجی که دقت های او در مسائل کلامی و تحلیل های تاریخی مشهود است، در این زمینه می نویسد:
«از عجایب امور آن است که تعریف مذکور(ریاست عامه در امور دین و دنیا) در میان ما و عامه(اهل سنّت) متفق علیه است؛ در صورتی که هیچ کدام از خلفا و به اصطلاح امامان اهل سنّت(جز حضرت علی و امام حسن مجتبی علیهماالسلام) به این صفات متصّف نمی باشند، به دلیل این که «ریاست در امور دینی» ناگزیر موقوف است بر شناخت امور دینی به تمام معنا و حال آنکه آنان(اهل سنّت) اعلم بودن امام و خلیفه را در مسائل دینی شرط امامت نمی دانند و ادعایی ندارند که خلفای آنها به جمیع مسائل دینی آگاه بوده اند.»
مضافاً این که ریاست در امور دین، به عدالت امام نیز موقوف است؛ در صورتی که اهل سنّت، عدالت را در خلیفه شرط نمی دانند، بلکه در کتاب ها تصریح به عدم اشتراط کرده اند.
قوشچی در «شرح جامع المقاصد» می گوید: یکی از اسباب انعقاد خلافت، قهر و غلبه است و هر کس با قهر و غلبه و بدون بیعت، متصدی امامت شود، اگر چه فاسق و جاهل باشد، علی الاظهر خلافت برای او منعقد می شود. این گفتۀ قوشچی در حالی است که قید «جانشین پیامبر» که در تعریف فریقین آمده، بالبداهه اذن رسول خدا(ص) را می طلبد؛ در صورتی که از شرح مقاصد بر می آید اذن پیامبر(ص) در تحقق خلافت، شرط نیست. (ابن اثیر، 1418، ص321)
به بیان لاهیجی، متکلّمان اهل سنّت با آوردن این قیود گرفتار تناقص شده اند، چرا که از طرفی به تعریفی پایبند هستند که خلیفه و امام را اسلام شناسی عادل و مجاز از سوی رسول خدا(ص) می دانند؛ ولی از جانب دیگر، مصادیقی را خلیفه می دانند که فاقد شرایط فوق است.
بنابراین، اختلاف اساسی میان شیعه و سنّی در امامت به دو امر بر می گردد: یکی، به حقیقت امامت و دوم، به انتصابی بودن امام. ضمن این که امامت از نظر شیعه یک مسئلۀ اعتقادی و جزو اصول دین یا مذهب است؛ ولی از نظر اهل سنّت، یک مسئلۀ فقهی به شمار می رود. هم چنین نصب امام باید از ناحیۀ خدا و به تصریح حضرت رسول(ص) باشد، در حالی که از نظر اهل سنّت، انتخاب امام از ناحیۀ امت صورت می گیرد و علم و عصمت از خطا و گناه نیز در خلیفه شرط نمی باشد.
به عبارت دیگر، تعبیر جانشینی از پیامبر، در تعریف امامت از نظر شیعه و سنّی، به اشتراک لفظ شبیه تر است تا اشتراک در معنا؛ زیرا هر دو گروه دو مفهوم متضاد را از جانشینی پیغمبر قصد کرده اند.
 
چیستی و صفات امام در اندیشۀ امام رضا(ع)
پاسخ این سؤال که امام کیست و چه صفاتی دارد را از کلام امام علی بن موسی الرضا(ع) می آوریم: «الامامُ کالشَّمس الطالعه المجلِّلَه بنورها للعالم» امام چونان خورشید نور افشانی است که با نور خود روشن گر جهان است.
«و هی فی الافق بحیث لا تنالَها الاَیدی و الأبصار» در جایگاهی قرار دارد که دست ها و چشم ها بدان نایل نمی شود.
«الامام الماء العذب علی الظَّماء» امام، آب گوارایی است برای انسان تشنه.
این تعابیر بلند دربارۀ امام، عبارت هایی شاعرانه، ادبی و مبالغه آمیز نیست، بلکه بازگو کنندۀ جایگاه و منزلت واقعی امام است و به همین دلیل امام رضا(ع) پس از این تعابیر بلند، به این سؤال نهفته در ذهن مخاطبان پاسخ می دهد که: به راستی نور افشانی امام در چه زمینه ای است و امام برای کدام تشنگی، مانند آب گوارا است؟
«والدّال علی الهدی و المنجی مِنَ الرّدی» امام، راهنمای بشریّت به سوی هدایت و نجات دهندۀ آنان از پستی و فرومایگی است.
«الامام الانیس الرفّیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق» امام برای انسانها، همدمی رفیق، و پدری مهربان و برادری همانند است.
«والامّ البرّه بالولد الصغیر، و مفزع العباد فی الداهیه النَّاَد» امام به امت خویش مهر می ورزد، همانند مادری که به فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است. امام پناگاه بندگان خدا در مصیبت ها و دشواری های عظیم است.
«الامامُ امینُ الله فِی خَلقهِ و حُجَّتُه علی عبادهِ و خلیفَتُه فی بلادهِ و الدّاعی الی الله، و الذّابّ عَن حُرُمِ الله». امام، امین الهی در میان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خلیفۀ پروردگار در جامعۀ بشری است. امام مردم را به سوی خدا دعوت می کند و از حریم ارزش های الهی و ساحت قدس خداوندی پاسداری می کند.
«الامامُ المُطَهَّر من الذنوب، و المُبَرّأ عَنِ العُیوب». امام از هر گناه، پاکیزه و از هر عیب و کاستی به دور است.
«المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم، نظام الدّین» امام دارای علم ویژه و حلم و بردباری است و وجود او مایۀاستواری دین است.
«و عزّ المسلمین، و غیظ المنافقین، و بَوار الکافرین». امام مایۀ عزّت و سربلندی مسلمانان، و باعث ناخشنودی و نگرانی عمیق منافقان و عامل شکست و حقارت کافران است.
«الامام واحد دهره، لا یدانیه احد و لا یعادله عال، و لا یوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظیر». (مسند امام رضا، 1406ق، ص96)
امام، یگانۀ عصر خویش است به طوری که هیچ کس در شرافت و فضیلت به پای او نرسد و در دانش به مرتبۀ او راه نیابد؛ همانندی بر او یافت نمی شود و مثل و نظیر ندارد.
«للامام علامات: یکون اعلم النّاس و اَحکم النّاس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اعبد الناس و اسخی الناس» (پیشین، ج1، ص101) امام دارای نشانه هایی است: امام آگاه ترین و استوارترین، با تقواترین و بردبارترین مردم و از همه شجاع تر و عابدتر و با سخاوت تر است.
 
سه شاخصه اصلی امام در بیان امام رضا(ع)
1- منزلت امام نزد خدا
امین الهی در میان خلق، حجت و دلیل خداوند بر مردم، خلیفه الهی در جامعه بشری، دعوت کنندۀ مردم به سوی خدا، پاسدار حریم ارزشهای الهی.
2- ارتباط با مردم
راهنمای مردم به سوی هدایت، انیس مردم، چونان پدری دلسوز و مهربان، پناهگاه مردم در مشکلات و دشواری ها، مایه عزّت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایی کافران.
3- معنویت و علمیت امام
برتری نسبت به همه مردم به لحاظ علم و فضیلت، برکناری از هر گناه و کاستی، برخورداری از علم ویژه و دانش مخصوص، برازنده ترین به لحاظ شکیبایی، تقوا، شجاعت و سخاوت، عابدترین انسان ها به درگاه خداوند.
 
انتخاب امام به اختیار خدا یا مردم
با توجه به مشخصات و ویژگی هایی که برای امام برشمردیم، تعیین امام و شناسایی و انتخاب امام نمی تواند به انتخاب مردم باشد، زیرا انسان ها نمی توانند تشخیص دهند که چه کسی دارای برترین مقام علمی و معنوی است و مبرّا از هر گناه؛ چه آشکار و چه پنهان. مردم نمی توانند با اندیشه و تجربه های خود دریابند که چه کسی صلاحیّت خلافت الهی را دارد. تنها خداوند است که از دل همه انسان ها باخبر است و می داند که شایسته ترین انسان ها برای بر دوش کشیدن بار امامت و خلافت الهی کیست.
پاسخ به این سؤال را نیز از کلام امام علی بن موسی الرضا(ع) می آوریم، چه اینکه وقتی آن حضرت وارد مرو شدند، در میان مردم بحث از امامت مطرح گردید و اختلاف نظریه ها به وضوح پیدا بود.
شخصی به نام عبدالعزیز پیش امام(ع) آمد و از بحث و گفت و گو و اختلاف نظر مردم دربارۀ امامت خبر آورد! امام رضا(ع) لبخندی زد و فرمود:
ای عبدالعزیز! این گروه گرفتار ناآگاهی هستند و با نظریه پردازی های گوناگون، خود را گول زدند! سپس امام دربارۀ این نظریه که «امام را باید خود مردم انتخاب کنند» فرمود: «هل یعرفون قدر الامامه و محلّها من الامه فیجوز فیها اختیارهم». آیا اینان اساساً اهمیت و جایگاه امامت را در میان امت اسلامی می دانند و ویژگی های امام و رسالتی که بر دوش اوست را تشخیص می دهند، تا بتوانند بر اساس آن معیارها، کسی را برای امامت انتخاب کنند.
«ان الامامه اجل قدراً و اعظم شاناً و اعلا مکاناً و امنع جانباً و ابعد غوراً من ان یبلغها الناس بعقولهم». (پیشین، ج1، ص97)
امامت، ارزشی والاتر، شأنی بزرگ تر، جایگاهی برتر، موقعیتی فراتر و ژرفایی فزون تر از آن دارد که مردم بتوانند با ملاکهای عقلی خویش آن را اندازه گیرند و به آن برسند.
 
امامان چگونه واجد این مقام گشته اند؟
وقتی سخن از جایگاه و منزلت امامان به میان می آید، به طور طبیعی این سؤال به ذهن می رسد که به راستی امامان(ع) این مرتبۀ عالی و این شایستگی و صلاحیّت را چگونه و به چه دلیل یافته اند؟
قبل از پاسخ به این پرسش، یادآوری این نکته لازم است که این پرسش اختصاص به امامان ندارد، بلکه دربارۀ همۀ انبیای بزرگ الهی مانند نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، و محمد بن عبدالله(ص) نیز همین مطرح بوده است که چرا خداوند، مقام نبوت و رسالت را به آنها داده و از میان خلق، آنان را برگزیده است؟
بنابراین، پاسخ به این سؤال تنها متوجه شیعه نیست؛ بلکه همۀ مسلمانان که به رسالت و مقام نبی اکرم(ص) اعتراف و ایمان دارند، حتّی یهودیان و مسیحیان که به رسالت حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) معتقدند باید به این سؤال پاسخ گویند.
پاسخ این است که، چون خداوند دارای علم بی پایان و گسترده است، هنگامی که انسان ها را آفرید، از همان آغاز می دانست که مطیع ترین، عابدترین و پرهیزگارترین بندگان چه کسانی هستند و بر اساس علم برتر خود، آنان را برای رسالت و امامت برگزید، تا دیگر بندگان خود را به سوی نور و پاکی هدایت کند.
«و جعلناهم ائمهً یهدون بامرنا» ( انبیاء/ 73)؛ و قرار دادیم آنها را امامان و پیشوایانی که مردم را به امر ما هدایت کنند.
بنابراین بی شک، دلیل انتخاب شدن انبیا و امامان از سوی خداوند، لیاقت و شایستگی آنان بوده است. چنان که در طول زندگی این شایستگی را به اثبات رسانده اند. ابراهیم(ع) گام در آتش می گذارد و برای اطاعت از امر الهی به انجام سخت ترین آزمایش خداوند تن می دهد و تا مرحلۀ ذبح فرزند عزیز خویش پیش می رود.
موسی(ع) با قدرت فرعونی درگیر می شود و برای هدایت بنی اسرائیل سخت ترین مرحله ها را می گذراند و دشوارترین رنج ها را تحمل می کند.
عیسی(ع) برای اجرای رسالت خود، چندان مقاومت می ورزد که تا پای دار پیش می رود.
پیامبر خاتم(ص) در راه رسالتش بیش از همۀ انبیای الهی ستم می بیند و تا بدان پایه به هدایت مردم اهتمام می ورزد و برای آنان دل می سوزاند که خداوند در نص آیۀ کریمه قرآن به او دستور می دهد که تا این اندازه خود را در مشقّت میندازد. (طه/2)
علی بن ابی طالب(ع) در طول زندگی خود اثبات می کند که جز به خدا و دین و خلق نمی ا ندیشد و زندگی و مرگ خود را در راه حق و برای حق قرار می دهد. تا آنجا که یک ضربت او در جنگ با خشن ترین چهره کفر و لجاج، برتر از عبادت همه جن و انس معرفی می شود.
خداوند که شایستگی و صلاحیت انبیا و امامان را از آغاز خلقت می داند، آنان را به عنوان معلمان و راهنمایان خلق بر می گزیند و به ایشان کرامت خاص و توفیق ویژه می بخشد و از آنان مسؤولیت های بیشتری می خواهد.
 
راه های اثبات امامت امامان
جهان پر است از نداهای حق و باطل و ادعاهای الهی و شیطانی، زیرا هم چنان که پیامبران الهی و امامان راستین، مردم را به سوی خود خوانده اند تا آنان را به سوی خدا هدایت کنند، هم زمان با ایشان و در عصر آنان نیز مدعیان دروغینی بوده اند که خود را پیشوا و راهنما معرفی کرده و مردم را به پیروی از خویش فرا خوانده و مایه گمراهی آنان شده اند.
خداوند متعال از گروه اوّل به عنوان پیشوایانی که مردم را به امر الهی هدایت می کنند یاد کرده،(انبیاء/ 73) و از گروه دوّم به عنوان پیشوایانی که مردم را به سوی آتش فرا می خوانند نام برده است.
«و جَعَلناهم ائمهً یَدعونَ الی النّار». (قصص/ 41)
بر این اساس، هر کس که در جامعه بشری ادعّای امامت و پیشوایی را داشته باشد، نمی توان بدون دلیل و نشانه های لازم، ادعای او را پذیرفت و از او پیروی کرد، بلکه باید مدّعی امامت و نبوت، دلایلی داشته باشد تا بتوانیم به او اعتماد کنیم.
دلایلی که انبیا برای مردم آورده اند به چهار بخش قابل تقسیم است:
1- گواهی و تأیید آنان از سوی انبیای پیشین.
2- ارائه مطالب صحیح و منطقی و معقول، همراه با دلایل قانع کننده و هماهنگ با فطرت و نیاز آدمی و نیز هماهنگ و هم ساز با معارف انبیای گذشته.
3- برخورداری آنان از اخلاقی ممتاز و رفتاری انسانی و متعالی.
4- ارائه معجزات به منظور اثبات نبوت خود و ارتباط ویژه ای که با خدای هستی دارند.
هر گاه این چهار نشانه در کنار هم قرار گیرد، این اطمینان برای ما حاصل می شود که مدّعی نبوت، به راستی مورد تأیید خداوند است و ما را به سوی خداوند متعال هدایت می کند.
اکنون باید دید که آیا امامان هم برای اثبات امامت خود نیاز به این دلائل دارند؟
پاسخ این است که «امامت» به عنوان پیشوایی خاص الهی و دینی با ویژگی های یادشده مقامی والاست و امام معصوم واجد همه ویژگی های پیامبر به جز وحی قرآن و دارای تمام اختیارات و مسؤولیت های رسول خدا و برخوردار از علم لَدُنّی و در یک کلمه، امام یعنی خلیفۀ خدا و خلیفۀ رسول خدا(ص).
با توجه به ویژگی های امام و نیز با توجه به این که تنها خداوند با علم برتر خود، شایستگی انسان ها را می داند و بر اساس همین شایستگی، مقام امامت را به آنان عطا می کند؛ ناگزیر امامان و جانشینان انبیاء نیز باید مانند خود انبیاء(ع) از دلایل و شواهدی برخوردار باشند، تا ما بتوانیم به آنان اعتماد داشته و از ایشان پیروی کنیم.
امام علی بن موسی الرضا(ع) در این باره فرموده است:
«لمّا کان الامام مفترض الطّاعه لم یکن بدمن دلاله تدلّ علیه و یتمیّزه بها من غیره». (صدوق، عیون اخبار الرضا،ص95)
یعنی: چون امام کسی است که اطاعت کردن از او واجب است، ناگزیر باید بر امامت او دلیلی اقامه شود تا در پرتو آن دلیل بتوان امام را از غیر امام تشخیص داد.
 
براهینی از قرآن و حدیث بر اثبات امامت از لسان امام هشتم(ع)
در کتاب بحارالانوار حدود هشتاد آیه از قرآن آمده، که به شکلی مربوط به مسأله امامت است. (پیشین، ج2، ص222) ولی به سبب آنکه آوردن همۀ آن آیات در این مختصر نمی گنجد، به چند نمونه اکتفا می کنیم:
امام رضا(ع) در یکی از مناظرات خود می فرماید «هم الذّین وَصفهم الله فی کتابه فقال: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» یعنی اهل بیت همان کسانی هستند که خداوند ایشان را در قرآن توصیف کرده و دربارۀ آنان فرموده است: «همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه گناه و آلودگی از شما اهل بیت به دور باشد و شما را به گونه ای خاص پاک و منزه از گناه بدارد».
سپس آن حضرت در پاسخ به این سؤال که این آیه دربارۀ چه کسانی است و منظور از اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ فرمود: «هم الذین قال رسول الله(ص): انّی مخلَّف فیکم الثَّقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی، لن یفترقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض». (مسند امام رضا، ج2، ص114)
اهل بیت در این آیه همان کسانی هستند که رسول خدا دربارۀ آنان فرمود: «من پس از خود دو یادگار گران بها میان شما می گذارم، کتاب الهی و عترتم که اهل بیت من هستند و این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در روز قیامت نزد حوض کوثر بر من وارد شوند.»
2- «یا ایها الذّین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم» (نساء/59) یعنی «ای اهل ایمان، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و نیز آنان که صاحب فرمان هستند».
در فهم این آیه اگر از معارف دین و روایات استفاده نکنیم، چه بسا گرفتار بد فهمی شویم، زیرا منظور از «اولی الامر» کسانی نیستند که تحت عنوان «فرمانروا» و «سلطان» بر مردم فرمان می رانند، زیرا بسیاری از فرمانروایان مانند فرعون بر اساس هوای نفس و قدرت طلبی و فزون خواهی فرمان می رانند و خداوند آنان را طاغوت نامیده است و از مسلمانان خواسته تا با طاغوت ها سازگاری نداشته باشند؛ بنابراین منظور از «اولی الامر» - صاحب فرمان- باید انسان های خاصی باشند که امام رضا(ع) آنان را معرفی کرده و فرموده است: «یعنی الذین اورثهم الکتاب و الحکمه و حُسِدُوا علیهم بقوله «ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب والحکمه و آتیناهم ملکاً عظیماً ....» و الملک ههنا الطاعه لهم».
در این آیه اولی الامر، همان کسانی هستند که وارث کتاب و حکمت اند و مورد حسادت قرار گرفته اند؛ چنان که خداوند در قرآن فرموده است: «آیا مردمان به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به ایشان عطا کرده است، به آنان حسد می ورزند! با اینکه به آل ابراهیم، کتاب و حکمت را عطا کرده ایم و نیز ملکی عظیم بخشیده ایم».
سپس امام توضیح می دهد که «ملک عظیم» در این آیه به معنای فرمانروایی بر سرزمین ها نیست، بلکه منظور فرمانروایی بر دل هاست که بر مردم واجب شده، از برگزیدگان الهی اطاعت کنند.
3- «قل لا أسألکم علیه اجراً الّا المودّه فی القربی». (شوری/23) «بگو! من در برابر رسالتی که انجام داده ام، از شما مردم اجر و پاداشی نمی طلبم، مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکانم را.»
امام رضا(ع) در توضیح این آیه و دلالت آن بر منزلت اهل بیت(ع) فرموده است:
در قرآن نظیر این آیه دربارۀ برخی انبیای دیگر مانند نوح(ع)، هود(ع)، صالح(ع)، لوط(ع) و شعیب(ع) نیز آمده است؛ با این تفاوت که فقط این جمله آمده است که «پاداش انبیا با خداست» ولی مسأله «دوستی ذی القربی» در مورد آنان مطرح نشده است.
خداوند دربارۀ نوح(ع) می فرماید که او به مخاطبان خود گفت: «و ما اسألکم علیه من اجر ان اجری الّا علی رب العالمین» (شعرا/ 109) یعنی؛ من هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم، زیرا پاداش من فقط با پروردگار جهانیان است.
قرآن دربارۀ حضرت هود فرموده است: «لا أسألکم علیه اجراً ان اجری الّا علی الذین فطرنی» ( هود/ 51) یعنی؛ من از شما مردم به خاطر رسالتی که انجام داده ام، مزدی نمی طلبم؛ زیرا پاداش من بر هیچ کس نیست، جز آن کس که مرا آفریده و وجودم را سرشته است.
اما قرآن تنها دربارۀ رسول خاتم(ص) فرموده است که اجر رسالت پیامبر(ص) دوستی خویشان نزدیک اوست.
سپس امام رضا(ع) می فرماید: «و لم یفرض الله مودتهم الا وقد انّهم لا یرتدّون عن الدّین ابداً و لا یرجعون الی ضلاله ابداً». (مسند امام رضا، ج2، ص117) یعنی؛ خداوند دوستی اهل بیت پیامبر(ص) را به این سبب واجب کرده است که می دانسته، اهل بیت پیامبر اسلام، هرگز از دین الهی روی بر نمی تابند و هرگز به جانب گمراهی و کج روی کشیده نمی شوند.
آن گاه امام رضا(ع) می فرماید: پس از نزول این آیه و قبل از اینکه این آیه برای مردم خوانده شود، رسول خدا(ص) در میان پیروان خود به حمد و ثنای الهی پرداخت و فرمود: ای مردم! خداوند تکلیفی را بر شما واجب کرده است، آیا این وظیفه را انجام خواهید داد؟ به این پرسش پیامبر(ص) هیچ کس پاسخی نداد! زیرا گمان می کردند که این تکلیف به پرداخت وجه مادّی مربوط است!
روز دوم و روز سوم نیز همین مسأله تکرار شد و مخاطبان پیامبر سکوت کردند، تا اینکه رسول خدا(ص) فرمود: این تکلیف مربوط به پرداخت طلا و نقره و خوردنی ها و نوشیدنی ها نیست! مردم پرسیدند: اگر دربارۀ این امور نیست، پس دربارۀ چیست؟ در این هنگام رسول خدا، آیه ای را که بر او نازل شده بود برای مردم باز خواند و فرمود: اجر رسالت من، دوستی اهل بیت(ع) من است.
مردم با شنیدن این آیه گفتند: ما این فرمان الهی را می پذیریم و این واجب را به جای خواهیم آورد.
در ادامه این حدیث امام رضا(ع) می فرماید: «اما بیشتر مردم به این تکلیف الهی عمل نکرده و به این پیمان وفا ننموده اند!»
 
وجوب محبّت اهل بیت(ع)
از دیدگاه شیعه امامیه، مطابق با تعالیم قرآنی و نیز روایات رسیده از رسول خدا(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، هیچ حکمی از احکام الهی بدون دلیل و مصلحت نیست.
بنابراین اگر خداوند در قرآن از مؤمنان خواسته، تا اهل بیت پیامبر(ص) را دوست بدارند، حتماً این بیان الهی، دارای دلیل و حکمت و مصلحت بوده است.
اگر سؤال شود که آیا ممکن است همان گونه که انسان ها فرزندان و خویشاوندان خود را به دلیل نسبت های خانوادگی بر دیگران ترجیح می دهند و گاه در این راه حقوق و فضایل دیگران را نادیده می گیرند؛ خداوند هم فقط به خاطر خویشاوندی اهل بیت(ع) و با پیامبرش، آنان را مورد توجه ویژه قرار داده و محبّت ایشان را بر مردم واجب کرده باشد؟!
پاسخ این است که نسبت دادن چنین مطلبی به خداوند، دور از ساحت قدس الهی است؛ زیرا خداوند با هیچ انسانی خویشاوندی ندارد. همۀ آدمیان، بندگان او هستند و لطف و رحمت او شامل همۀ انسان ها بوده و خواهد بود و این انسان ها هستند که در استفاده از رحمت الهی و عنایات او با یکدیگر تفاوت دارند. برخی شایستگی بیشتری از خود نشان می دهند و در میدان عبودیت بر دیگران سبقت می گیرند و برخی با سستی و کندی به طرف رحمت الهی حرکت می کنند.
خداوند خود در قرآن فرموده است: «انَّ اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات/ 13) یعنی؛ همانا با کرامت ترین و با فضیلت ترین شما انسان ها نزد خداوند، آن کسی است که با تقواتر باشد [و بیش از دیگران خدا را در نظر داشته و حقوق الهی را رعایت کرده باشد].
دلیل اینکه خداوند نزدیکان و خاندان پیامبر(ص) را تا این اندازه مورد تکریم و عنایت قرار داده، تا آنجا که محبّت آنان را پاداش رسالت رسول خاتم(ص) تعیین کرده است؛ آن است که اهل بیت پیامبر(ص) از همۀ انسان ها و از همۀ امّت پیامبر با تقواتر بوده و در میدان بندگی و عبادت و ادای حقوق و انجام وظایف الهی بر همگان پیشی گرفته اند.
بهترین گواه بر اینکه در نظر خداوند، برتری و فضیلت آدمیان بر یکدیگر، منوط به فضایل و شرافت های اخلاقی و دینی است، و صِرف خویشاوندی و ارتباط نسبی، یک ارزش به حساب نمی آید، این است که خداوند فرزند نوح را با اینکه از نسل نوح بود، مورد عنایت قرار نداد و زمانی که نوح به درگاه خداوند دعا کرد تا فرزندش از غرق شدن و هلاکت نجات یابد و عرض کرد: «رَبِّ اِنَّ ابنی مِن اَهلی و اِنَّ وَعدَکَ الحَقّ » (هود/45) یعنی؛ پروردگارا! فرزند من از اهل من به حساب می آید و تو وعده داده ای که اهل مرا نجات دهی و البته وعدۀ تو حق است.
خداوند در پاسخ او فرمود: «قال یا نوح اِنَّه لیس من اهلک». (هود/46) یعنی؛ ای نوح آن جوان کافر با اینکه فرزند تنی تو به حساب می آید، امّا از اهل تو نیست و وعدۀ الهی شامل او نمی شود.
از مجموع این مطالب نتیجه می گیریم که اگر خداوند بدون قید و شرط و بدون استثنا از مؤمنان خواسته است تا اهل بیت(ع) را دوست بدارند، معنایش این است که خداوند هم آنان را دوست دارد و آنان نزد خدا از کرامت ویژه ای برخوردارند و دلیل کرامت و برتری آنان در تقوا و خداشناسی و معنویت و شرافت علمی و عملی آنان است و خداوند وقتی از مؤمنان خواسته، تا اهل بیت(ع) را دوست بدارند، معنایش این است که مقام و منزلت و عصمت آنان را تأیید و امضا کرده است.
 
محبّت به امام، هموارترین راه درس آموزی
خداوند متعال برای هدایت انسان ها، ابزار و امکانات معرفتی و فطری و راه های مختلفی را در اختیار قرار داده است. پیامبران را مبعوث و کتاب آسمانی را بر آنان نازل کرده، تا شریعت و معرفت را به انسان ها آموزش دهند. یکی از هموارترین راه ها برای درس آموزی از مکتب اولیای الهی، راه محبت و دوستی است.
اطاعت از قانون و پیروی از صالحان به دو صورت امکان پذیر است:
1- اطاعت از روی اجبار و پیروی ناخواسته و بدون رغبت.
2- اطاعت از روی انتخاب و پیروی با میل و اشتیاق.
مادر برای فرزندش وظایف مادری را انجام می دهد، اما این وظایف که مشکلات فراوان نیز دارد، با عشق و محبت آمیخته است و مادر از انجام وظایف مادری لذّت می برد، زیرا فرزندش را دوست دارد؛ بنابراین، اگر انجام وظایف و پیروی از الگوهای دینی و الهی، همراه با محبت و مودّت نسبت به آنان باشد، درس آموزی و پیروی از آنان نه تنها سخت و دشوار نمی نماید، بلکه لذّت بخش و بهجت آفرین نیز هست.
خداوند در قرآن، رابطۀ محبت و اطاعت را چنین بیان فرموده است: «قل اِن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یُحبِبکم الله». (آل عمران/31)
یعنی؛ «ای پیامبر بگو: اگر شما خدا را دوست دارید از من که پیامبر او هستم پیروی کنید، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد.» از این آیه استفاده می شود که در فرهنگ قرآنی اطاعت و پیروی از صالحان و مردان الهی با دو محبت همراه است. یک محبت به عنوان مقدّمه و یک محبت به عنوان دستاورد و نتیجه.
پس می توان نتیجه گرفت که اگر خداوند محبت و مودّت اهل بیت پیامبر(ص) را بر مؤمنان واجب ساخته، به خاطر آن بوده است تا مردم با محبت و دوستی، راه اطاعت از معلّمان الهی را بپیمایند و معرفت خدا و اطاعت از دستورات دین را با زمزمۀ محبت فرا گیرند و این به سود خود مردم است، چنان که قرآن به صراحت این نکته را بیان داشته است: «قل ما سألتُکُم اجرٍ فَهُوَ لکم اِن اَجری الّا علی الله». (سبا/47)
یعنی؛ [ای پیامبر! به مؤمنان] بگو اگر از شما در برابر انجام وظیفه رسالت پاداشی خواستم، به خاطر منافع و نتایج ارزشمندی است که برای خود شما دارد و گرنه پاداش [حقیقی] من، بر خداوند است.
به راستی اگر کسی جویای حق باشد، در می یابد که تا چه اندازه معارف امامیه، به روشنی و آسانی از قرآن فهمیده می شود؛ زیرا پیامبر در سراسر قرآن -به فرمان الهی- فقط یک پاداش از امّت خود درخواست کرده و آن هم «محبت اهل بیت(ع)» بوده است. سپس دربارۀ همان یک درخواست هم می فرماید: هدف و منظور، سود رسانی به امّت بوده است و این سود در فرهنگ قرآنی و نبوی عبارت است از هدایت یابی اهل ایمان به معرفت صحیح و اخلاق، معنویت، پاکی گفتار، رفتار و اندیشه.
 
ارائه پیشنهادات کاربردی
برای بهره گیری هر چه بیشتر جامعه از سیره متعالی امام علی ابن موسی الرضا(ع) به خصوص نسل جوان و نوجوان پیشنهاداتی ارائه می شود:
1- صدا و سیما، به ویژه تلویزیون با ساخت فیلم و سریال ابعاد وجودی آن حضرت را به تصویر بکشد.
2- در کتب درسی، فضایل و مکارم گران قدر آن امام باز گو شود.
3- جشنواره فرهنگی، هنری امام رضا(ع) در ابعاد مختلف آن تقویت و حمایت شود.
4- برگزاری مسابقات کتاب خوانی در سیره ابعاد وجودی امام رضا(ع) همه ساله بین دانش آموزان کشور برگزار شود.
5- از فعالان تحقیق و پژوهش در ابعاد وجودی امام هشتم(ع) تجلیل به عمل آید.
6- در یک طرح ملی، ستون های ویژه ای در نشریات(روزنامه ها و مجلات) به امام هشتم(ع) اختصاص یابد.
7- زندگی نامه های داستانی از آن امام والا مقام نوشته و در جامعه انتشار یابد.
8- از ابزارهای نوین اطلاع رسانی(اینترنت، موبایل، ماهواره و...) جهت تبیین و تشریح اندیشه های والای علی بن موسی الرضا(ع) بهره گرفته شود.
9- بانک اطلاعات از همه کسانی که در جنبه های مختلف اندیشه های امام رضا(ع) به فعالیت و پژوهش مشغولند، تشکیل گردد.
از نظریات برگزیدگان جشنواره های فرهنگی، هنری امام رضا(ع) جهت اشاعه و ترویج اندیشه های امام هشتم بهره گرفته شود.
 
محمد حسین مردانی نوکنده
/9456/ی701/ر
 
______________________________
   منابع
1. قرآن کریم ، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.
2.اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی ، تصحیح و تعلیق میرداماد، تحقیق سید مهدی رجایی ، قم ، چاپ بعثت، 1404هغ. ق.
3.ارشاد ، شیخ مفید ، قم ، مکتبه بصیرتی ، بی تا.
4.اصول کافی،کلینی،محمد،تصحیح وتعلیق علی اکبر الغفاری،تهران،دارالکتب الاسلامیه،1388ه.
5.اعلام الوری ، فضل بن حسن طبرسی ، تصحیح علی اکبر غفاری ، بیروت ، دارالهجره ، 1399 هغ. ق.
6.اعیان الشیعه ، سید محسن امین، تحقیق سید حسن امین ، بیروت ، دارالتعارف، 1419 هغ. ق.
7.اغانی، ابو فرج اصفهانی، تحقیق علی النجدی ناصف، بیروت، موسسه جمال، 1392 هغ. ق.
8.امالی، سید مرتضی ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت، دارالکتاب العربی ، چاپ دوم، 1387 هغ. ق.
9.امالی، شیخ صدوق، با مقدمه آیه الله کمره ای، تهران، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1404 هغ. ق.
10.بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، چاپ سوم ، 1403 هغ. ق.
11.تاریخ ابن خلدون ، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون ، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
12. تاریخ الخلفا ، سیوطی ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ اول ، بی تا.
13. تاریخ طبری (الامم و الملوک)، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، بی تا.
14. تحف العقول، ابن شعبه حرانی تحقیق علی اکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404 هب.ق.
15. تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش، تحقیق رسول محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه، بی تا.
16. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی،تحقیق احمدعبدالموجود، محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1425 هل.ق.
17. جامع الصحیح (سنن ترمذی) ، عیسی بن سوره ترمذی ، تحقیق حسن نصار ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ اول ، 1421.هـ.ق.
18. حلیه الاولیا، ابو نعیم اصفهانی ، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ اول ، 1418هـ.ق.
19. خاتمه مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری ، تحقیق موسسه آل البیت ، قم ، موسسه آل البیت ، چاپ اول ، 1415هـ.ق.
20. خرایج و الجرایح ، قطب الدین راوندی ، تحقیق موسسه الامام المهدی ، قم ، المطبعه العلیمه ، چاپ اول ، 1409 هـ.ق.
21. ربیع الابرار ، محمود بن عمر زمخشری ، قم ، منشورات الشریف الرضی ، چاپ اول ، 1410 هـ.ق.
22. سنن الکبری ، احمد بن شعیب نسایی ، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ،چاپ اول ، 1411 هـ.ق.
23.شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید معتزلی ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ دوم ، 1387 هـ.ق.
24. صحیح بخاری ، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری ، تحقیق و شرح مصطفی دیب النجا ، دمشق بیروت ، دار ابن کثیر ، چاپ پنجم، 1414 هـ.ق.
25. صواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیتمی، خرج احادیثه عبدالوهاب عبداللطیف ، قاهره ، مکتبه القاهره ، چاپ دوم ، 1385 هـ.ق.
26. غدد القویه ، ابن مطهر حلی ، تحقیق مهدی رجایی ، قم ، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی ، چاپ اول ، 1408 هـ.ق.
27. عقد الفرید ، ابن عبدر به اندلسی ، بیروت ، دارالکتاب العربی ، 1402 هـ.ق.
28. علل الشرایع ، شیخ صدوق ، قدم له محمد صادق بحر العلوم ، نجف ، المکتبه الحیدریه ، 1385 هـ.ق.
29. عمده الطالب ، علی بن مهنا ، تصحیح محمد حسن آل طالقانی ، قم ، انتشارات رضی ، چاپ دوم ، 1362 هـ.ق.
30. عیون اخبار الرضا ، شیخ صدوق ، تصحیح حسینی لاجوردی ، بی جا ، بی تا.
31. غیبه ، شیخ طوسی ، قدم له العلامه شیخ آقا بزرگ تهرانی ، تهران ، مکتبه نینوی ، الحدیثه ، بی تا.
32. فرهنگ دهخدا ، دهخدا ، زیر نظر دکتر معین ، تهران ، 1347 هـ.ق.
33. فیض القدیر ، عبد الروف منادی ، بیروت ، دارالفکر ، چاپ اول ، 1416 هـ.ق.
34. قرب الاسناد ، حمیری ، قم ، موسسه آل البیت ، چاپ اول ، 1413 هـ.ق.
35. الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ، راجعه و صححه الدکتور محمد یوسف الدقاق، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ سوم ، 1418 هـ.ق.
36. کشف الغمه فی معرفه الائمه ، اربلی ، با تعلیقات سید هاشم رسولی ، قم ، المطبع العلمیه ، 1381 هـ.ق.
37. کنز العمال ، متقی هندی ، ضبطه و فسر غریبه الشیخ بکری حیانی ، بیروت ، موسسه الرساله ، چاپ پنجم ، 1405 هـ.ق.
38. لالی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه ، سیوطی ، بیروت ، دارالمعرفه ، 1403 هـ.ق.
39. محاضرات فی الفقه الجعفری ، سید علی شاهرودی.
40. مستدرک علی الصحیحین ، حاکم نیشابوری ، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چاپ اول ،1411 هـ.ق.
41. مسند احمد بن حنبل ، بیروت ، دارالصادر ، بی تا .
42. مسند امام رضا ،تحقیق عطاردی ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1406 هـ.ق.
43.معانی الاخبار،صدوق،محمد،تصحیح علی اکبر الغفاری،تهران،مکتبه الصدوق،1379ه.
44. معجم الکبیر ، طبرانی ، تحقیق عبدالمجید سلفی ، بیروت ، دارالتراث العربی، چاپ دوم ، 1405 هـ.ق.
45. مقاتل الطالبین ، ابو فرج اصفهانی ، شرح و تحقیق السید احمد صقر ، بیروت ، دارالمعرفه ، بی تا.
46. مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب ، تصحیح هاشم رسولی محلاتی ، قم ، انتشارات علامه ، بی تا.
47. منتهی الآمال ، حاج شیخ عباس قمی ، تهران ، کتابفروشی علمیه اسلامیه ، 1371 هـ.ق.
 
 
 
 
 
ارسال نظرات