رسالت متکلمین در عصر کنونی
خبرگزاری رسا ـ کارشناس ارشد کلام و استاد مرکز تخصصی کلام: شناخت درست عقاید برای متکلم، دفاع از دین، هدایتگری و نیاز تمام علوم اسلامی به علم کلام، از شاخصههای رسالت متکلمین میباشد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، وظیفه متکلمین در عصر حاضر یکی از مهمترین مباحث کلامی میباشد؛ یکی از وظایف اساسی و روشن یک متکلم، دفاع از دین است که باید با تمام قدرت به این وظیفه خطیر همت گمارد تا شبهه ای برای عموم، باقی نمانده و لطمهای به دین وارد نشود. در این رابطه گفتوگویی با حجت الاسلام حق پرست کارشناس کلام صورت گرفته که در ادامه میآید؛
رسا ـ مقدمه ای پیرامون مباحث کلام، بیان کنید؟
علامه حلی در آغاز کتاب باب حادی عشر می فرماید: أجمع العلماء کافّة على وجوب معرفة اللّه تعالى و صفاته الثّبوتیّة و السّلبیّة، و ما یصحّ علیه و ما یمتنع عنه، و النّبوّة و الإمامة و المعاد؛ بالدّلیل لا بالتّقلید.
حقیقت این است که شناخت بحثهای اعتقادی بر هر مسلمان واجب است. بیان مرحوم علامه حلی این است که همه علما اتفاق نظر دارند که خدا شناسی، صفات سلبیه و ثبوتیه و افعال الهی را باید شناخت و تمام این معرفتها باید بر اساس دلیل باشد، نه تقلید.
هر مسلمانی اگر بخواهد اسلاماش مستدل باشد و با دلیل و برهان دینداری کند، باید دورهای از اعتقاداتش را بررسی کند؛ که کدام صحیح است و کدام ناصحیح؟ کجا خلل دارد و کجا ندارد؟ البته اعتقادات اسلام خلل ندارد؛ بلکه اعتقادات شخص ملاک است که درست منتقل شده یا نه؟ با توجه به شبهاتی که در مسائل کلامی، شبانه روز به فکر جوان گسیل داده میشود، وظیفه این است که جوان را پربار کرده و او را به سمت تعالی و پیشرفت فکری و علمی برسانیم. لازمه چنین اقدامی آن است که با دقت و توجه و با تمام تلاش، اعتقادات صحیح را از غیر صحیح جدا کرده و معتقَدات واقعی اسلام را به گوش جهانیان برسانیم. پس اولا معرفت واجب است، آن هم عقلا نه شرعا؛ بله وجوب شرعی هم دارد، ولی این عقل است که میگوید خدا را باید بشناسی؛ برای اینکه ولی نعمت توست و شکر منعِم عقلا واجب است. فعل الهی و صفات الهی، معاد، نبوت، امامت و سایر اصول را نیز باید شناخت.
رسا ـ رسالت متکلمین در عصر کنونی چیست؟
دانشمندان علم کلام غالبا، رسالت علم کلام را در چهار هدف مطرح می کنند؛
اولین هدف، شناخت و به دست آوردن حقیقت هر عقیده برای خود متکلم است. یعنی اول خودش بفهمد که حقیقت دین چیست؟ به تعبیر امیر مؤمنان(ع) در نهج البلاغه: اول الدین معرفته؛ اول دینداری شناخت خداست؛ یعنی انسان برای اینکه دیندار شود باید خودش، دین را بشناسد. این رسالت جدی و مهمی است که هر متکلمی باید آن را قبل از هر غایتی در نظر بگیرد.
رسالت دوم، رسالت دفاع از دین است. دفاع کردن از دین یعنی اولا دین را خوب بیان کند. دوم خوب اثبات کند. سوم اینکه شبهات را با روشهای دقیق کلامی پاسخ داده و نسبت به دین یک همدلی جدیدی ایجاد کند. حالا دفاع گاهی دفاع از اصل آموزههای دین است، گاهی دفاع از مبانی است. گاهی از مسائل است. متکلم باید در عرصهای، از فقه هم دفاع کند، با اینکه فقه از فروعات است. گاهی باید از تفسیر و حدیث و تاریخ نیز دفاع کند و هر چیزی که به نوعی برگشت به دین دارد. مثلا در بحث دفاع از تاریخ، متکلم در بیان شیعه از حیث کلامی است، ولی طرف مقابل میگوید من شیعه را قبول ندارم و از نظر تاریخی شیعه را موهوم میداند، در اینجا متکلم باید از تاریخ دفاع کند و اثبات کند که شیعه در زمان پیامبر(ص) مطرح شده، دارای اصل و ریشه بوده و امری موهوم نیست.
رسالت سوم ـ هر یک از علوم اسلامی در موضوعاش یقینا نیارمند علم کلام است؛ مثلا در فقه، اگر کسی بخواهد نماز بخواند، اگر خدا را نشناخته باشد، اگر مکلِّف را نشناسد، نماز خواندن معنا پیدا نمی کند. پس علم فقه در موضوع، نیازمند علم کلام است. لذا بزرگان فرمودهاند که فقه اکبر، عقاید است و فقه اصطلاحی فقه اصغر است. به عبارت دیگر تا زمانی که توحید، معاد و نبوت حل نشده باشد، سراغ فقه رفتن گزاف است. مثلا این که بعضی از جوانان نسبت به نماز و روزه بیتفاوت هستند، به خاطر این است که خدا را نشناختهاند. اگر خدا برایشان ثابت شود و به وجود خدا ایمان بیاورند، چرا شکر منعم نکنند و در برابر او کرنش نداشته باشند.
در حدیث هم هینطور؛ اگر کسی بخواهد حدیثی از پیامبر(ص) یاد بگیرد، اگر قائل به عصمت پیامبر(ص) نباشد، چگونه میتواند به سخن پیامبر(ص) اعتماد کرده و به آن عمل کند. از این رو عصمت پیامبر(ص) در علم کلام بحث می شود.
نتیجه این که وقتی کلام معصوم بهترین کلام است، پس سخن او باید اطاعت شود؛ حتی اگر نتوانیم آن را تبین کنیم و به جزییات آن پی ببریم و حکمتاش برایمان نامعلوم باشد.
در تفسیر هم همچنین؛ اگر کسی تفسیر کند، تا خدایی که مُنزِل قرآن است را نشناسد، چگونه می تواند تفسیر کند. یک مفسر وقتی می خواهد قرآن را تفسیر کند چند پیش فرض را باید لحاظ کند؛ 1- خدایی هست 2- خدا را باور دارم 3- خدا برای هدایت بشر، پیامبر فرستاده 4- این پیامبران برای هدایت، کتاب آوردهاند [بر اساس آیه قرآن؛ لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان... (حدید، 25)] اگر این پیش فرضها را قبول نداشته باشد، فقط به ظاهر تفسیر میکند، ولی اعتقاد درونی ندارد.
خلاصه اینکه علم کلام خادم همه علوم است و ریشه و اصل میباشد؛ مانند علم منطق که ریشه بحثهای معرفتی است.
رسالت چهارم، ارشاد و هدایت دیگران و رفع شبهات خصم است. هر متکلمی باید انگیزه تدریس و تحقیقش انگیزه هدایتگری باشد، فرقی هم نمیکند که متکلم مسلمان باشد یا مسیحی و یا دین دیگر. در کنار این ارشاد حتما باید دفع و رفع شبهه هم داشته باشد. دفع یعنی مانع ورود شبهه شود، رفع یعنی اگر شبههای وارد شد شبهه زدایی کند. لازمه این مطلب هم، این است که متکلم نسبت به مبانی خودش و دینی که میخواهد از آن دفاع کند، آگاهی داشته باشد و نسبت به شبهات موجود مطلع باشد. برای اینکه شبهات پخش میشود و اگر کسی نباشد که آنها را رصد کند ممکن است که افراد زیادی را به انحراف بکشاند.
رسا ـ متکلم میتواند تهاجمی برخورد کرده و فقط به پاسخگویی شبهه اکتفا نکند؟
در برخی از ادوار داریم که متکلمین خودشان سؤال مطرح میکردند و رفتاری تهاجمی داشتند. امروزه با توجه به شرایط امپراطوری مغزهایی که از طرف صهیونیزم ساماندهی میشود، مثل صهیونیزم مسیحی، وظیفه این است که حتما ما سؤال کنیم. دیگر دوره اینکه اول ما ببینیم شبهات آنها چیست و جوابگوی آنها باشیم، گذشته است و ما باید آنها را به جواب دادن مشغول کنیم که خود این مطلب میتواند مانع شبهه پراکنی آنها شود. از طرفی متکلم باید آن قدر آماده باشد که اگر شبههای مطرح شد، سریع پاسخ دهد.
رسا ـ کسی که می خواهد شبههای وارد کند اطلاعاتش نسبت به طرف مقابل در چه حدی باید باشد؟
باید از عقاید طرف مقابل اطلاع دقیق داشته باشد؛ مثل اینکه تاریخ عقیدهاش چیست و چرا و چگونه شکل گرفته؟ روش فکری آن چیست؟ و... ؛ مثلا در باب تثلیث در مسیحیت تاکنون شش تفسیر به وجود آمده که باید حتما این شش تفسیر را بداند. اگر به این شش تفسیر واقف نباشد در صورت مطرح کردن شبهه، ممکن است محکوم شود. برای اینکه مثلا، او به تفسیری اشکال میکند که طرف مقابل آن تفسیر را قبول ندارد. لذا باید از تمام جزییات تفکرات خصم آگاهی داشته باشد.
رسا ـ اثبات مسائل اعتقادی باید عقلی باشد یا نقل هم در این رابطه نقش دارد؟
بله، اثبات معرفتهای بنیادین مثل اصل توحید، اصل معاد، اصل نبوت، اصل معجزه و... باید عقلی باشد و الّا دور پیش میآید. وقتی گفته شود که چرا قرآن حجیت دارد میگوییم چون خدا نازل کرده و وجود خدا هم با عقل اثبات شده است. این عقل است که در پی اثبات معاد است و تمام براهینی که برای اثبات آن به کار میرود عقلی است. بله نقل هم مؤید است ولی اثبات کننده، عقل است؛ در جزییات که مثلا صراط چگونه است؟ حشر به چه صورت است؟ و... این وحی و نقل است که بیان کننده میباشند. برای اینکه اصل معاد توسط عقل اثبات شده و این خود عقل است که حکم میکند وحی بیان کننده باشد.
حجت الاسلام شکورزاده
/925/گ402/ر
ارسال نظرات