هیأت خانوادگی
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«فرار از پادگان» تدوین شده از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، دربردارنده سیزده موضوع از خاطرات تبلیغی در محیطهای نظامی است.
با توجه به اهمیت آشنایی مبلغان دینی با اوضاع محیطهای نظامی و چگونگی برخورد با اتفاقات روزمره در آن فضای خاص، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
نزدیکای ماه محرم بود. معمولا در ماه محرم مبلغان آموزش دیدهای از شهر قم به نقاط مختلف کشور برای انجام رسالت تبلیغ رهسپار میشوند. از جمله آن مکانها محیطهای نظامی و شهرکهای خانوادههای نیروهای مسلح است که انصافا وجود هر مبلغی در یگانهای نظامی به ویژه درمیان سربازان بسیار مثمر است و کمک شایانی به رشد فرهنگی و مذهبی مخاطبین میکند.
این اولین ماه محرمی بود که من در یک یگان نظامی قصد تبلیغ داشتم، احساس اولیه من قبل از ماه محرم این بود که جوانان و خانوادههای ساکن در شهرک پدافند که حدود دو الی سه هزار نفر بودند، فضای مسجد را برای مراسم عزاداری و سخنرانی پر خواهند کرد.
اگرچه به دلیل نزدیکی شهرک با مرکز شهر این احتمال هم وجود داشت که این امر بر حضور پررنگ خانوادهها در مراسم تأثیر بگذارد. حضور جوانان به ویژه در مراسم مذهبی برای ما طلبهها خیلی اهمیت دارد.
بنابراین خیلی دوست داشتم زودتر دهه اول ماه محرم برسد و با جو شهرک در این ایام آشنا بشوم. چند روز قبل از رسیدن ماه محرم، مسؤول تبلیغات و روابط عمومی عقیدتی سیاسی را که مسؤول مستقیم برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم بود را خواستم و درباره نوع فعالیتها و مراسمی که سالهای قبل در یگان انجام میشد، از او سؤالاتی کردم.
به ما یاد داده بودند (همیشه این نکته در ذهنم بود) هرجا رفتید اول سؤال کنید چه فعالیتهای مثبت و مورد رضایت مردم در گذشته انجام شده است تا شما ضمن تأکید بر آن برنامهها در صدد رفع ضعفهای احتمالی آن یا تقویت آن برآیید و به کار مشابه دست نزنید، از همین گفتوگو بود که فهمیدم پدافند هوایی دسته زنجیرزنی بسیار معروفی دارد و در آن دسته اکثر جوانان و خانوادهها شرکت فعال دارند.
این دسته از شب پنجم یا ششم محرم شروع به فعالیت میکند و روز عاشورا این دسته برای اجرای مراسم عزاداری روز عاشورا به شهر و حرم مطهر حضرت علی بن مهزیار اهوازی میرود و آنجا هم این دسته از محبوبیت خوبی برخوردار است.
خوب این یک نقطه مثبت و قوت خوبی بود؛ ولی متأسفانه مثل همه دستهجات عزاداری و به ویژه زنجیرزنی به خاطر جذابیتهایی که دارند بیشتر مورد اقبال جوانان است تا مراسم سخنرانی و دعا و ...
البته حضور جوانان در این گونه فعالیتها را نمیتوان تهدید و نادرست دانست؛ بلکه مقصود اینست که باید کاری کرد تا تمام عزاداری و مراسم ذکر آقا اباعبدالله الحسین به زنجیر زنی خلاصه نشود و فلسفه عزاداری و آشنایی با علل و عوامل قیام اباعبدالله و رشد تربیت دینی جامعه نباید فدای جذابیتهای زنجیرزنی شود.
من با دقت ملاحظه کردم که در دستهجات عزاداری چند محور موجب جذابیت آن شده است؛ اول اینکه دسته معمولا در فضای باز و بدون نیاز به رعایت برخی آداب مثل آنچه که در محیط مسجد باید رعایت کرد، انجام میشود.
دوم اینکه مشارکت همگانی و دیده شدن نیز کمک شایانی به ورود جوانان در این عرصه کرده است؛سوم حس رقابت که در میان جوانان به شدت وجود دارد. من از این سه ویژگی استفاده کردم و دست به کار تبلیغی خاصی زدم.
دیدم انبار عقیدتی سیاسی پر از وسائل و امکانات عزاداری از قبیل طبل، سنج، زنجیر، چادر و وسایل پذیرائی بود و آنها را معمولا بعد از بیرون آمدن دسته و آن هم در شب ششم ماه محرم استفاده میکنند.
بنابراین آمدم و این وسایل را به جوانان فعال که از قبل به وسیله خود عقیدتی سیاسی یا رابطین فرهنگی شناخته شده بودند، تحویل دادم و به آنها اجازه دادم که هر بلوکی در صورت تمایل هیأتی داشته باشد.
هر بلوک حدود چهار طبقه و در هر طبقه حدود سه خانه وجود داشت و چون هر دو بلوک کنار هم در محیطی کمی دورتر از بلوکهای دیگر قرار داشت، در مجموع سی خانواده درگیر این هیأت میشدند.
هیأتها با علم کردن چادرها اعلام وجود کردند و فعالیتهای عزاداری از همان روز اول، بلکه کمی زودتر؛ یعنی دو سه روز مانده با جمعآوری کمکهای مردمی توسط جوانان شروع شد.
سابق بر این فقط یک هیأت این کار را میکرد؛ ولی با تمهیدات و اجازهای که ما دادیم تعداد هیأتها از پنج تاهم گذشت تا آنجا که هیأت شیرخوارگان حضرت علی اصغر(ع) توسط یکی از برادران حفاظت اطلاعات یگان که به میمنت بچهدار شدن خود پس از سالها؛ ترتیب داده بود، تشکیل شد و فضای یگان حقیقتا فضای معنوی و ذکر اباعبدالله الحسین(ع) گردید.
اگر با ماشین اطراف بلوکها میرفتی، میدیدی که در کنار هر بلوکی چادری و هیأتی قرار داشت و صدای نوحه و عزاداری به گوش عابران و ساکنان میرسید و فضای عطرآلود حسینی پررونق گردید.
البته من مواظب هم بودم حالا که هیأتها رونق گرفته، مسجد که هدف اصلی تبلیغ است کم رونق نگردد؛ ولی خوب لازم بود اول مردم روحانی مسجدشان را دوست داشته باشند و به او اعتماد کنند، آن وقت خود به خود حضور در مسجد رونق خواهد گرفت و الحمدالله چنین هم شد.
برگردم به اصل قصه، یک روز تلفن اتاق کارم زنگ خورد و از آن طرف یکی از پرسنل یگان پس از احوالپرسی مرا به شام و سخنرانی در هیأت محله خودشان دعوت کرد، من هم با کمال میل پذیرفتم و شب بعد از نماز مغرب و عشاء به طرف بلوک آنها راهی شدم.
وقتی رسیدم دیدم مردان و پسران در چادر و خانمها و دختران در اطراف چادر در کنار خانههایشان نشسته و برخی از آنها مشغول آماده کردن غذا بودند.
سؤال کردم اینجا چه خبره؟ گفتند حاج آقا ما اهالی این دو بلوک به کمک هم و به نیت آقا ابوالفضل العباس گوسفندی را ذبح کردیم تا بعد از مراسم عزاداری با گوشتی که با آن غذا پختیم، شام بخوریم، گفتیم شما هم بیایید تا باعث تشویق این بچهها شوید و از سخنرانی شما هم استفاده نماییم.
آن صحنهها برایم خیلی جالب بود، این مردم قبل از این با اینکه همیشه نسبت به آقا اباعبدالله الحسین(ع) و یاران او اردات داشتهاند، ولی فضا گونهای بود که کمتر خود دست به چنین کارهایی میزدند و همه منتظر بودند عقیدتی سیاسی در این خصوص چه کند؟
روز بعد هیأت دیگر اقدام مشابهی کرد و این بار دو گوسفند را ذبح کردند و افراد بیشتری را دعوت کردند. روز سوم هیأت دیگر و همینطور ادامه داشت تا روز عاشورا که عقیدتی سیاسی خود همه مردم را دعوت کرد و در مسجد بعد از سخنرانی بنده و مداحی و ذکر مصیبت و اقامه نماز جماعت ظهر و عصر همگی سر سفره پر برکت امام حسین(ع) نشستیم و ناهار میل کردیم.
در این ده روز حال و هوای گروه، کاملا حسینی و ابوالفضلی بود و گروه از خردسال گرفته تا پیرمرد و پیرزن همگی شوق و شعور خاصی پیدا کردند. و من فهمیدم که اگر کارها را به ویژه کارهای مذهبی را به دست مردم بدهیم و ما فقط مشاوره و راهنما و کمک کار آنها باشیم، با کمترین زحمت و هزینهای بهترین برنامهها و مراسم سودمند و معنوی برگزار خواهیم کرد.
متوجه شدم کمتر دنبال برنامههای رسمی مذهبی باشیم و کمتر روشنفکرانه عمل کنیم؛ یعنی اجازه بدهیم کارها و مراسم سنتی مردم انجام شود و اگر نیاز به اصلاحی داشته باشد هم با ظرافت و با همکاری خود مردم اصلاح صورت بگیرد.
من بعد از سه سال از آن یگان منتقل شدم؛ ولی از دور خبرها به من میرسید که آن هیأتها و آن مراسم همچنان در میان مردم ساری و جاری است و چگونه چنین نباشد که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: در دل مؤمنان برای امام حسین(ع) حرارتی است که هرگز خاموش نمیگردد.
شایان ذکر است، کتاب«فرار از پادگان» ، خاطرات تبلیغی«جواد حیادر» به همت معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم تهیه و تدوین شده است./997/پ201/ن