۱۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۶
کد خبر: ۲۰۷۹۸۷
جایگاه رکن عدالت در اندیشۀ شیعه(2)؛

عدالت؛ از امیرالمؤمنین(ع) تا نظام جمهوری اسلامی

خبرگزاری رسا ـ اجراى عدالت و گسترش عدل در جامعه، همواره موجب رفع فشارهاى اجتماعى، گسترش و گشایش در همه زمینه‏هاى اجتماعى، اقتصادى و نیز موجب رونق خواهد شد که شاید گروه خاصى را تحت فشار قرار داده و به ضرر آنان تمام شود، اما براى اجتماع موجب آسایش و راحتی خواهد بود.
عدالت

امیرالمؤمنین(ع) در بخشى از سخنان خود در نهج‏البلاغه از عدل و خصوصیات عدل سخنان مهم و پرمحتوایى به میان آورده است. امام علی(ع) در جایى مى فرماید: «فَإِنَّ فِى الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَق؛ عدل همواره موجب گشایش، رفع فشارها و حل مشکلات مى شود و هرکس که از اجراى عدالت احساس فشار و سختى مى کند یقینا ظلم و جور فشار و سختى بیشترى براى او به همراه خواهد داشت».(1)

امیرالمؤمنین(ع) در جاى دیگرى چنین مى فرماید: «مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما أَثْقَلَ عَلَیْه؛ کسى که شنیدن سخن حق و پیشنهاد اجراى عدالت بر وى مشکل باشد، قطعا اجراى آن برایش مشکل تر خواهد بود».(2)

حاکم باید گوشى شنوا براى شنیدن حرف حق، پیشنهادها و برنامه‏هاى عدالتخواهانه داشته و باید به این که حق و عدالت موجب نجات فرد و جامعه مى گردد، اعتقاد قلبى داشته باشد و اگر غیر از این باشد، اجراى عدالت بر وى سخت و گران خواهد بود.

امام علی(ع) در ادامه این خطبه مى فرماید: «وَ الْحَقُّ أَوْسَعُ الاْءَشْیاءِ فِى التَّواصُفِ، وَ أَضْیَقُها فِى التَّناصُف؛ حق و عدالت در مقام شرح و توصیف امرى فراگیر ولى در مقام عمل امرى بسیار محدود است.»(3)

حق و عدالت مفهومى نیست که در مقام شرح و توضیح، سخت و پیچیده و غیرقابل فهم باشد بلکه حوزه تعریف آن، حوزه‏اى وسیع است که همه چیز را دربر مى گیرد؛ اما در مقام عمل، حیطه آن بسیار محدود و تنگ مى شود، زیرا هر کس منافع خود را بر عدالت ترجیح مى دهد و به هر نحوى سعى مى کند تا از عدالت بگریزد و داخل حوزه شمول آن قرار نگیرد.

ایشان در جاى دیگرى چنین به تشریح عدالت مى پردازد: «لَیْسَ‏فِى الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ؛ در ظلم هیچ جایگزینى براى عدالت وجود ندارد».(4)

ظلم هیچ‌گاه به نفع جامعه نخواهد بود. برخى سیاستمداران در بى عدالتى، کارکردهاى عدالت را جستجو مى کنند و موقعى که از آنان خواسته مى شود تا عدالت را اجرا کنند، از اجراى آن در مورد افراد با نفوذ و صاحبان ثروت سرباز مى زنند. استدلال آنان نیز چنین است که اینان افرادى داراى ثروت، مکنت و سرمایه هستند و نفوذ زیادى در جامعه دارند و کنترل بخش هاى بزرگى از بازار در اختیار آنها است.

اینان سرمایه‏ها و اموالشان را در جامعه به کار انداخته و آن را با خطر مواجه ساخته‏اند و هزینه زندگى هزاران نفر را تأمین مى کنند. لذا اگر عدالت در مورد آنان اجرا گردد و یا به ایشان امتیازى داده نشود، موجب خواهد شد که آنها براى جامعه مشکلاتى فراهم کنند و سرمایه‏هایشان را از بازار خارج کرده و به جاهاى دیگر منتقل نمایند و یا مردم را علیه دولت بشورانند و یا اینکه به صف دشمنان بپیوندند.

اما سخن امام خط بطلان بر تمام این استدلال‏ها است. ایشان مى فرماید که ظلم هیچ گاه نمى تواند کارکرد عدالت را داشته باشد و هیچ گاه به سود جامعه نیست. آنچه به نفع جامعه خواهد بود، همواره اجراى عدالت است.

امام در جایى نیز عدل را افضل از جود و احسان دانسته و آن را یک سیاست کلّى و دائمى معرفى مى کند: «وَ سُئِلَ مِنْهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: أَیُّما أَفْضَلُ الْعَدْلُ، أَوِ الْجُودُ؟ فَقالَ عَلَیْهِ‏السَّلامُ: الْعَدْلُ یَضَعُ الاْءُمُورَ مَواضِعَها، وَ الْجُودُ یُخْرِجُها عَنْ جَهَتِها؛ وَ الْعَدْلُ سائِسٌ عامٌّ، وَ الْجُودُ عارِضٌ خاصٌّ. فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُما وَ أَفْضَلُهُما؛ از ایشان سؤال شد که از میان عدل وجود کدامیک برترند؟ فرمود: عدل هر چیزى را در جایگاه خود قرار مى دهد امّا جود آن را از جایگاه واقعى خود خارج مى کند. عدل یک سیاست عمومى است اما جود و احسان یک موضع مقطعى و خصوصى است. بنابراین عدل برتر و بالاتر است.5 »

عدل به معناى تعیین جایگاه هر چیز و گذاردن هر چیز در جایگاه خود است؛ در حالی که جود به معناى خارج کردن چیزها از جایگاه واقعى شان در جهت مصلحت و انسان‏دوستى است. زمانی که شخص احسان مى کند، از حق خود به خاطر جنبه‏هاى انسانى گذشته است. عدل یک سیاست دائمى و عمومى است که حوزه عمل بسیار وسیعى دارد. آنچه باید به ‏عنوان سیاست کلى و دائمى در هر حکومتى مد نظر باشد، اجراى عدالت است؛ اما جود و احسان از آن دسته امورى است که نه به‏ عنوان سیاست دائمى قابل اجرا است و نه اینکه مى تواند عمومیت داشته باشد.

جود و احسان امر مقطعى و موقتى براى کاهش بحران‏هاى شخصى است. جود و احسان امر عمومى نیست و نمى توان به آن همچون قاعده و قانون کلى نگریست، در حالى که عدل امر شخصى و اختیارى نیست، بلکه ضرورت انکار ناپذیر اجتماعى است.

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 224 نهج‏البلاغه دو داستان در مورد اجراى عدالت را که درباره خودشان رخ داده، نقل مى کنند. این داستان‏ها حاکى از شدت عدل ایشان است. داستان نخست مربوط به برادر ایشان عقیل است.

امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید عقیل را دیدم که در شدت فقر به سر مى برد. او نزد من آمد و از من خواست که چند کیلو گندم از اموال بیت‏المال را به او و فرزندانش که مى دیدم از شدت فقر موهایشان ژولیده شده و رنگ رخسارشان از شدت فقر نیلى بود(این وضعیت بسیارى از کودکان فقیر مدینه بود)، بدهم. عقیل مرتب اصرار مى کرد و من به او گوش مى دادم. عقیل فکر مى کرد که من دلم نرم شده و مرتب اصرار مى کرد. من آهنى را داغ کرده و به او نزدیک کردم. عقیل از گرماى آن فریادى کشید و من به او گفتم اى عقیل آیا از این آتش اندک مى ترسى در حالی که مرا به سوى آتشى که خداوند جبار افروخته مى کشانى؟

داستان دیگر را امام علی(ع) اینگونه نقل مى فرماید که شب هنگام شخصى نزد من آمد و ظرفى پر از حلوا برایم آورد. از او پرسیدم که آیا این زکات است یا صدقه یا هدیه؟ اگر زکات و صدقه است پس بدان که زکات و صدقه بر ما اهل بیت حرام است. او گفت: خیر یا امیرالمؤمنین نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیه‏اى است براى شما. به او گفتم: آیا براى فریب من از راه دین وارد شده‏اى؟ به خدا اگر هفت آسمان را به من بدهند که پوست جوى را از دهان مورچه‏اى بگیرم چنین نخواهم کرد.(احتمالاً آن شخص خواسته‏اى خلاف قانون و عدالت داشته که امام این چنین پاسخ قاطعى به او داده است)

 

توصیه به فرمانداران در رعایت عدالت

امام علی(ع) توصیه‏هاى فراوانى به فرمانداران و والیان خویش دارد که بخشى از آن نیز در خصوص رعایت عدالت است. امام علیه‏السلام بسیار مراقب رفتار و سلوک والیان و فرمانداران خود بود. نامه 43 که امام علیه‏السلام به مصقلة بن هبیرة‏الشیبانى نوشته و نامه 45 که براى عثمان بن حنیف نوشته و نامه سوم که به شریح قاضى نوشته، همگى حاوى نکات بسیار مهمى مى باشند و نشان مى دهند که امیرالمؤمنین(ع) از حالات فرمانداران خود با اطلاع بوده است.

امام در این نامه‏ها آنها را به خاطر آنکه به جاى پرداختن به امور مردم، به دنبال ساختن خانه اشرافى براى خود یا شرکت در مهمانى خواص و دورى از فقرا بوده‏اند و یا آنکه بیت‏المال را بین اقوام و قبیله خویش تقسیم کرده‏اند مورد عتاب قرار داده است. امام علی(ع) در یکى از نامه‏هاى خود نکته مهمى را تذکر داده که نشان می دهد چرا ایشان تا این اندازه در خصوص زندگى شخصى والیان و فرمانداران حساس بوده‏اند. امام مى فرماید: «فَإِنَّ الْوالِیَ إِذَا اخْتَلَفَ هَواهُ مَنَعَهُ ذلِکَ کَثِیرًا مِنَ الْعَدْلِ؛ اگر والى و فرماندار به دنبال هواهاى نفسانى و خواسته‏هاى شخصى خود باشد، این کار او را از اجراى عدالت در بسیارى مواقع دور نگاه مى دارد».(6)

حاکمى که به دنبال منافع شخصى و امیال و هوس‏هاى خود باشد، از طرفى بخش مهمى از بهترین اوقات وى صرف آن خواهد شد و مهمتر آن که، براى رسیدن به امیال و آرزوهاى خود و رسیدن به منافع شخصى باید به عده‏اى امتیاز داده و با برخى دمساز شود و از اجراى عدالت در مورد بسیارى از این افراد خوددارى کند.

حاکمى که زندگى ساده و بى آلایش داشته باشد، خود را از بسیارى قیود و موانع نجات داده و چیزى نخواهد داشت که براى حفظ یا افزایش آن نیاز به دادن امتیاز به افراد و عدول از عدالت داشته باشد. چنین حاکمى در رفتار خود، هیچ گونه ملاحظه‏کارى، سیاست‏بازى و مصلحت‏اندیشى دروغین نخواهد داشت.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام در جاى دیگرى به فرماندارش چنین توصیه مى کند: «وَلْیَکُنْ أَحَبُ الاْءُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُها فِى الْحَقِّ، وَ أَعَمُّها فِى الْعَدْلِ؛ سعى کن تا بهترین کارها در نزد تو آن امورى باشد که به حق نزدیکتر و از نظر عدالت، عمومیّت و شمول بیشترى داشته باشد».(7)

بهترین کارها آن کارى است که عدالت را در مورد افراد بیشترى به اجرا درآورده و عده بیشترى را به حق خود برساند.

ایشان درجایى نیز به حاکم در خصوص ضعفاء و فقرا و افراد طبقه پایین که معمولاً به چشم نمى آیند و مورد تحقیر قرار مى گیرند سفارشات اکیدى نموده و مى فرماید: «فَإِنَّ هؤُلاءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاْءِنْصافِ مِنْ غَیْرِهِمْ؛ بدان که این ضعفا و فقرا از تمامى اقشار دیگر جامعه به اجراى عدالت محتاج‏ترند»(8).

اینان جز خدا و تو کسى را ندارند که حامى آنان باشد. بزرگان و اشراف طبقات بالا همواره کسانى را دارند که با توسل به آنها به سهولت به خواسته‏هاى خود رسیده، کارهایشان انجام شده و مشکلاتشان برطرف گردد. امّا طبقات پایین و ضعفاء و فقرا معمولاً مورد بى اهمیتى و بى مهرى قرار گرفته و کسى در حل مشکلشان سعى و تلاش نمى کند. پس بخش مهمى از برنامه‏هاى عدالت محورى خود را متوجه این گروه بنما و نسبت به حل مشکلاتشان بسیار رسیدگى کن.

عدالت انسانى در دو قلمرو فردى و اجتماعى، خود را نشان مى‌دهد؛ عدالت یک انسان در قلمرو فردى او و عدالت یک انسان در زمینه حکومت و فرمانروایى او، که به آن عدالت اجتماعى مى‌گوییم. هر دوى اینها در زندگى امیرالمؤمنین برجسته است. اینها را ما باید به قصد عمل کردن بدانیم؛ به خصوص کسانى که در جامعه مسؤلیت هایى بر دوش دارند و در قلمرو حکومت، صاحب شأنى هستند.

در امام علی(ع) عدالت شخصى در حد اعلى‌ بود؛ همان چیزى که از آن به تقوا تعبیر مى‌کنیم. همین تقواست که در عمل سیاسى او، در عمل نظامى او، در تقسیم بیت‌المال توسط او، در استفاده او از بهره‌هاى زندگى، در هزینه کردن بیت‌المال مسلمین، در قضاوت او و در همه شؤونِ او خودش را نشان مى‌دهد.

در هر انسانى، عدالت شخصى و نفسانى او، پشتوانه‌ عدالت جمعى و منطقه‌ تأثیر عدالت در زندگى اجتماعى است. نمى‌شود کسى در درون خود و در عمل شخصى خود تقوا نداشته باشد، دچار هواى نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادعا کند که مى‌تواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزى ممکن نیست. هر کس که بخواهد در محیط زندگى مردم منشاء عدالت شود، اول باید در درون خود تقواى الهى را رعایت کند.

تقوا یعنى مراقبت براى خطا نکردن. البته معناى این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالاخره هر انسانِ غیر معصومى دچار خطا مى‌شود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیرى مى‌کند و به انسان قدرت مى‌بخشد. انسانى که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگى شخصى خود دچار بى‌عدالتى و بى‌تقوایى است، نمى‌تواند در محیط جامعه منشاء عدالت اجتماعى باشد.

این جا است که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام درس همیشگى خودش را به همه کسانى که در امور سیاسى جامعه خود نقشى دارند، بیان کرده است؛ «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره؛ هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشوایى جامعه مى‌گذارد – در هر محدوده‌اى – اول باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند، بعد شروع به تربیت مردم کند». یعنى اول خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. مى‌فرماید: «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه؛ اگر مى‌خواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتار خود را تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود». به زبان بسیار چیزها مى‌شود گفت؛ اما آن چیزى که مى‌تواند انسان ها را به راه خدا هدایت کند، سیره و عمل کسى است که در محدوده‌اى چه در آفاق یک جامعه و چه در محدوده‌هاى کوچکتر او را به عنوان پیشوا و معلّم و کسى که مردم بناست از او پیروى کنند، منصوب کنند. بعد مى‌فرماید: «و معلّم نفسه و مؤدّبها احقّ بالاجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم؛ کسى که خود را تعلیم مى‌دهد و تأدیب مى‌کند، بیشتر مستحقِ‌ّ اجلال و تکریم است، از آن کسى که مى‌خواهد دیگران را تأدیب کند، در حالى که خودش را تأدیب نکرده است». این، منطق و درس امیرالمؤمنین است. حکومت، فقط فرمانروایى نیست. حکومت، نفوذ در دل ها و مقبولیت در ذهن هاست. کسى که در چنین موقعیتى قرار مى‌گیرد یا خود را قرار مى‌دهد، اول باید در درونِ خود به صورت دائمى مشغول تأدیب باشد؛ خود را هدایت کند، به خود تذکّر دهد و خود را موعظه نماید. 

وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛ و آن حضرت فرمود: آن که خود را در مرتبه پیشوایى قرار مى‌دهد باید پیش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام کند، و پیش از آنکه دیگران را به گفتار ادب نماید، باید به کردارش مؤدب به آداب کند، و آن که خود را بیاموزد و ادب نماید به تعظیم سزاوارتر است از کسى که فقط دیگران را بیاموزد و تأدیب کند. 9

 

 

عدالت در اندیشه و گفتار مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری در باب محوریت عدالت فرموده اند: «تکیه‏ بر عدالت، اساسى‏ترین و محورى‏ترین اصلِ یک حرکت الهى است؛ ادامه‏ کار همه‏ انبیا و مصلحان بزرگ تاریخ است. البته عدالت دشمنانى دارد. همه‏ کسانى که نانشان در بى‏عدالتى است، با عدالت دشمن‏اند. همه‏ کسانى که با قلدرى و زورگویى - چه در صحنه‏ ملى، چه در صحنه بین‏المللى - تغذیه مى‏شوند، با عدالت مخالفند. عدالت، شعار اصلى و هدف بزرگ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى بوده و هست.

بعضی می‌خواهند با عنوان تندروی، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروی نیست، حق‌گرایی است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است. جلوگیری از ویژه‌خواری است. جلوگیری از تجاوز و تعدّی به حقوق مظلومان است. در یک کشور کسان زیادی پیدا می‌شوند که اگر دستگاه مسئول قانونی به مدد آن‌ها نشتابد، در امواج درگیری‌های گوناگون لگدمال می‌شوند. وظیفه دولت عدالت محور، توجّه ویژه به قشر محرومان است. عدالت را نباید تندروی و مخالفت با شیوه‌های علمی دانست. با استفاده از شیوه‌های عالمانه و با تدبیر می‌توان عدالت را در جامعه مستقر کرد».(10)

ایشان در تبیین شاخصه های نظام اسلامی فرمودند: «شاخصه‏ اول "عدالتخواهى و عدالت‏گسترى" است. به زبان، آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشوارى است و مقدمات بسیارى لازم دارد. باید خیلى کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل اقتصادى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل فرهنگى، عدالت در جایگزین شدن و جاى گرفتن در مسئولیت‌ها و مناصب و عدالت در قضاوت‌هاى ما - نه فقط قضاوتى که قاضى در دادگاه مى‏کند، بلکه داوری هایى که ما نسبت به اشخاص و قضایا می کنیم - اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد.

عدالت‌خواهى و عدالت‏گسترى به معناى همه‏ این‌هاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنه‏ عدالت اقتصادى است. علت هم این است که واقعاً یک شکافى به صورت میراث معیوبى از گذشته بود و این شکاف باید پُر می‌شد، که نشده است. البته به شکل معقولى باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلى می‌گوییم که اسلام توصیه می‌کند؛ حرف‌هاى غیر منطقى و ناممکن و نامعقول را نمی‌خواهیم به میان بیاوریم؛ همان‏طورى که اسلام می‌گوید: فرصت‌ها در مقابل همه باشد و امکانات عمومى مورد استفاده‏ همه قرار گیرد.(.(1

مقام معظم رهبری در نیمه شعبان سال نیمه شعبان مصادف با(۱۳۸۷/۰۵/۲۷ - ۱۴:۱۹) طی یک سخنرانی در باب ابطه عدالت و انتظار فرج قبول نکردن وضع ناعادلانه جهان و تلاش برای فراهم شدن زمینه ظهور مهدی موعود(عج) را معنای حقیقی انتظار خواندند و تأکید کردند: معنای انتظار فرج، نشستن و دل خوش کردن به مفهوم انتظار و یا زمان ظهور نیست بلکه انسان منتظر مانند یک سرباز مجاهد در راه استقرار عدالت و نزدیک شدن به هدف والای ظهور حرکت و تلاش می کند و با ایجاد و حفظ آمادگی های همه جانبه فردی و اجتماعی، زمینه را برای ظهور دست قدرتمند و ملکوتی امام عصر فراهم می سازد.

ایشان، تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران را از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی دانستند و افزودند: ملت عزیز ایران، با برداشتن این قدم بزرگ، فضای واقعی انتظار را ایجاد کرده و نشان داده است که «کمربسته» حقیقی مهدی موعود است.

رهبر انقلاب اسلامی عشق و ارادت روزافزون ملت ایران به وجود مقدس حضرت حجت را از برکات توجه و نگاه- مهربانانۀ آن حضرت خواندند و بر لزوم قدرشناسی این نعمت بزرگ تأکید کردند.12

رهبر معظم انقلاب اسلامی توجه ویژه‌ای به عملیاتی کردن مفعوم عدالت در جامعه داشته اند. ایشان در سخنرانی حلول سال 1372، آن سال را سال عدالت اجتماعى نامید و فرمودند: «آنچه که من به برنامه‏ریزان و مسؤلین دولتى مؤکّداً سفارش مى‏کنم، این است که در این برنامه توجّه کنند که هدف اصلى، کمک به طبقات محروم جامعه باشد. این، چیزى است که ما را به «عدالت اجتماعى» نزدیک مى‏کند.

هدف اصلى در کشور ما و در نظام جمهورى اسلامى، عبارت از تأمین عدالت است و رونق اقتصادى و تلاش سازندگى، مقدّمه آن است. ما نمى‏خواهیم سازندگى کنیم که نتیجه این سازندگى یا نتیجه رونق اقتصادى، این باشد که عدّه‏اى از تمکّن بیشترى برخوردار شوند و عده‏اى فقیرتر شوند. این به هیچ ‏وجه مورد رضاى الهى و رضاى اسلام و مورد قبول ما نیست. ما مى‏خواهیم سازندگى شود و کشور رونق اقتصادى و پیشرفت مادّى پیدا کند و از لحاظ اقتصادى رشد کند، تا بتواند به عدالت اجتماعى نزدیک شود و فقیر نداشته باشیم؛ تا دیگر، طبقات محروم در جامعه، احساس محرومیت نکنند و محروم نباشند؛ تا منطقه محروم در کشور نداشته باشیم و فاصله بین فقیر و غنى، روزبه‏روز کمتر شود.

این، هدف اصلى است. باید این را در برنامه مورد نظر قرار دهند. این برنامه‏هاى پنج ساله، هر کدام رقم درشتى براى حرکت ملت و دولت به سمت اهداف انقلاب است. باید این جهت را، که جهت‌گیرى انقلابى است، با تأکید و اصرار هر چه تمام‌تر، در آن رعایت کنند و آن را حفظ کنند».(13)

ایرانیان از دیرباز طالب و عاشق عدالت و حقیقت بودند. از این رو از ابتدای اسلام دل در گرو محبت و ولایت امام علی(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت نهادند. در طول تاریخ ایران دوره اسلامی نیز پشتیبان حکومت‌های عدالت-گسترِ شیعی از جمله صفویان بودند. اما بیش از هر زمان، در سه دهه اخیر پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، نور عدالت و ولایت علوی از تارک فرزندان خلفش حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری  تابیدن گرفته و عدالت بیش از هر زمان مورد تاکید و پیگری‌های داهیانۀ امام خامنه ای قرار گرفته است.

این امر از مقایسۀ فرازهای خطبه های امام علی(ع) در نهج البلاغه با رهنمودها و بیانات عملی و عملیاتی مقام معظم رهبری از آغاز دورۀ ولایت پر فروغ ایشان، قابل تشخیص است و نوعی استمرار حرکت عدالت گستر علوی را در طول تاریخ پرشکوه ایران اسلامی به تصویر می کشد. در این حرکت ولایت بر ارکان عدل استوار گشته و وحدتی بر سراسر تاریخ اسلامی ایران حاکم کرده است.

اهوازـ علی بحرانی پور

/9462/703/ر

منابع:

1- شریف رضى، نهج‏البلاغه، خطبه 15،

2- شریف رضى، نهج‏البلاغه، خطبه 216.

3- شریف رضى، نهج‏البلاغه، خطبه 216.

 4- شریف رضى، نهج‏البلاغه، ن 59.

5- شریف رضى، نهج‏البلاغه، ق 437.

6- شریف رضى، نهج‏البلاغه، ن 59.

7- شریف رضى، نهج‏البلاغه، ن 53

8- شریف رضى، نهج‏البلاغه، ن 53

9- رضی، نهج البلاغه، قصار ۷۳.

10- مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، 12/5/1384

11- دیدار با رئیس جهمور و اعضای هیئت دولت، 6/6/1385

12- نیمه شعبان روز امید واقعی بشر به آینده روشن و سرشار از عدالت است ۱۳۸۷/۰۵/۲۷

13- سخنرانی مدظله در حلول سال 1372، سال عدالت اجتماعی

ارسال نظرات