حج؛ همایش بندگی(5)
به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید در نوشتاری به تبیین اهمیت فریضه حج در دین مبین اسلام پرداخت.
متن نوشتار به این شرح است:
حجّ یکی از امور عبادی و ارکان مهمّه اسلام و فرایض بزرگ است که در آن فوائد و مصالح و منافع بسیار درج و متضمّن سعادت در این و فوز نشأتین است.
از جنبه تقویت و تلقین عقیده به توحید و از جنبه ریاضت و تصفیه باطن، تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و از جنبه اجتماعی و توثیق روابط مودّت عمومی و برقراری حسن تفاهم بین اقوام و ملل و عناصر مختلف، و از جنبه ظهور قدرت معنوی دین مبین، و نمایش تسلیم مسلمین در برابر اوامر و احکام الهی و از جنبه حلّ مشکلات بین المللی و از ناحیه مشورت و تبادل نظر و اخذ تصمیمات مقتضی درباره آینده اسلام و تعیین خط مشیهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تربیتی و از ناحیه تعلیم اخوّت اسلامی و مساوات، و الغاء امتیازات طبقاتی و نژادی و عنصری و صنفی و آموزش آزادگی و رشد دادن آزادی و درک کرامت انسانی و احترام به حقوق بشر و جنبههای دیگر حجّ یک عمل نمونه و بینظیر و مظهر نظرات اسلام و مقاصد عالی قرآن است.
در اینجا فقط به طور فشرده به بعض برنامهها و درس هایی که شاگردان مکتب حج میآموزند اشاره مینماییم:
10. حلق و تقصیر
بعد از سعی وقتی که در هفتمین بار به مروه میرسند اگر محرم به احرام عمره باشند تقصیر مینمایند یعنی برای اطاعت فرمان خدا و به قصد بیرون آمدن از احرام و حلال شدن آنچه بر او در حال احرام حرام بود، مقداری از موی سر یا ریش یا سبیل یا ناخن خود را میگیرند و اگر محرم به احرام حج باشند در صورتی که صروره نباشند یعنی قبلاً حج بجا آورده باشد و مرد باشد، مخیّر است بین کوتاه کردن مو یا ناخن یا تراشیدن سر و اگر صروره باشد بنا به فتوای بعض علما بین حلق و تقصیر مخیّر است و بنابر فتوای بعض دیگر حلق(تراشیدن سر) بر او متعین است و شکی نیست که رعایت این قول موافق با احتیاط است چنان که شکی نیست در اینکه بنابر تخییر نیز خواه صروره باشد یا نباشد حلق افضل است چنانکه از روایت «اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلَّقینَ» و روایات دیگر استفاده میشود.
حلق و تقصیر برای گشودن احرام، نظیر سلام نماز است که وقتی نمازگزار سلام داد از نماز خارج میشود؛ چنان که تحریم نماز به تکبیر است و تحلیل آن به سلام؛ تحریم محرّمات در حال احرام به تلبیه است و تحلیل آن به تقصیر یا حلق میباشد.
در نماز کلام آدمی حرام و موجب خروج از نماز میشود؛ در احرام، گرفتن مو و ناخن حرام است و برای خروج از تحریم نماز، پس از انجام وظایف مقرر در نماز از قرائت و رکوع و سجود و تشهد و غیرها، گفتن سلام که کلام آدمی است به قصد قربت مقرّر شده است، و برای خروج از تحریم احرام در عمره پس از طواف و نماز طواف و سعی تقصیر یعنی کوتاه کردن مو یا گفتن ناخن مقرّر گردیده است و در حجّ که پس از انجام وقوف در عرفات و مشعر به دستوری که هست بیرون آمدن از احرام و تحلیل محرّمات که به تدریج حاصل میشود از تقصیر یا حلق آغاز میگردد.
در تراشیدن سر، رمز بندگی و عبودیت ظاهرتر میشود و ظاهراً در سابق که برده فروشی مرسوم بوده، سر غلام هائی را که در معرض فروش میگذاردهاند میتراشیدند یا شاید سر فرزندانی را که برای قربانی نذر میکردهاند میتراشیدند. هر طور بوده است، تراشیدن سر غلام، علامت رقیّت بوده و از این جهت تراشیدن سر در این موقع علامت بندگی و اعتراف به این است که همه مملوک حق و نیازمند به او هستند و او مالک و صاحب همه است و در عین حال یک نوع جهادی با انانیّتها و منیّت های بشری است و در زمان ما هم همین گونه است که تراشیدن سر برای بسیاری از اشخاص سرشناس و صاحبان مقامات و مشاغل مهم و جوانان و طبقه به اصطلاح متجدّد و روشنفکر و مترقی نماها دشوار است.
در مقام حلق یا تقصیر شاید برخی باشند که ناخود آگاه تحت تأثیر برخی گرایش ها یا علاقه به زیبائی و اینکه یک عمر به داشتن موی سر و زلف عادت داشتهاند با اینکه در معصیت خدا ریششان را میتراشیدهاند مایلند سرشان را نتراشند و به فتوای تخییر عمل نمایند ولی مشاهده میشود همین افراد با اینکه از آغاز تصمیم به ترک تراشیدن سر میگیرند، به تدریج برنامههای سازنده و تربیت های روحی حج حالشان را عوض مینماید چنان که به تراشیدن سر خود شایق میشوند و همان ها که در تهران و نقاط دیگر مثل اروپا و آمریکا اگر مبالغ گزاف به آنها پیشنهاد میشد تا سر خود را بتراشند یا وضع آن را تغییر دهند قبول نمیکردند اینک با طیب خاطر و با کمال میل و رغبت مینشینند تا سلمانی با تیغ کذائی خود سر آنها را بتراشد. این هم یک نوع ریاضت و خلاف میل عمل کردن و مخالفت با هوای نفس است.
11. طواف وداع
علاوه بر طواف های واجب، مستحب است که حج کننده پیش از حرکت از مکه معظمه طواف دیگری بجا آورد به عنوان وداع که به آن طواف وداع میگویند.
طبعاً طواف کننده در این طواف، توجّه بیشتر و خشوع و خضوع زیادتری دارد، زیرا بعد از این طواف دیگر موفق میشود یا نه، از این جهت با دل شکسته از خدا میخواهد که بازگشت به مکّه معظمه و حج خانهاش را روزی او فرماید و دعا میکند و حوائج خود را از خدا میخواهد و مانند کسی که بخواهد به سفری طولانی برود و با عزیزان خود با چشم اشکبار وداع نماید و آنها را یک یک در بغل گرفته و میبوسد.
انسان در وقت طواف وداع همین حال را دارد با خانه کعبه معظّمه با حجرالأسود، با حجر اسماعیل، با مقام ابراهیم با در و دیوار و زمین مسجدالحرام با حال سوزناک وداع مینماید، دلش میخواهد که میان او و میان مسجدالحرام و عبادت و نماز در این مسجد بزرگ که «اَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ» است مفارقت و جدائی نیفتد و از فیوض و رحمت هایی که به این مسجد و عبادت کنندگان در آن متّصل و پیاپی نازل میگردد محروم نباشد، ولی خواه و ناخواه وداع انجام میشود و با دلی که به تمام این اماکن تعلّق دارد، اندک اندک از خانه دور میشود و آرام آرام و آهسته آهسته راه میرود و قدم ها را کوچک برمیدارد که دیرتر از مسجد خارج شود؛ گاهی مینشیند و قدری فکر و اندیشه میکند و گاهی بر میخیزد و چند قدمی میرود. گاهی به کعبه معظّمه نگاه میکند و گاهی به مقام ابراهیم و به این کیفیت از مسجدالحرام در حالی که اصلاً میل بیرون شدن ندارد خارج میشود.
این حالات از هر جهت برای روح، ریاضت و تربیت است و نفس گرفتار به علائق دنیه دنیویه را به عوالم بالا و بالاتر و جهان معنویات نزدیک و متصل میسازد؛ عالمی که از تعلّقات این عالم مادی و علائق شهوانی منزه است.
این خاطرهها برای همیشه در نفس انسان اثر میگذارد و هرچه هم آلودگی های بعدی به کارهای دنیا و مطالب حیوانی آدمی را احاطه کند، نورانیت این خاطرات کم و بیش در حدّ معرفت و رشد عقلی و روحی اشخاص دل را منوّر میدارد، و مانند برقی که در بیابان در شب تاریک پرتو افکن گردد هر چند ضعیف باشد باطن را روشن میکند و روح انسان را نگاه میدارد و از قطع رابطه کلّی با مبدأ مانع میشود./907/د101/ج