فصلنامه نقد و نظر در گام شصت و نهم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، این شماره از فصلنامه شامل عناوین زیر است:
«تناسب و سازگاری وجودی به منزله ارزش بنیادین»
«نسبت قیاس ناپذیری با نسبیگرایی»
«بررسی و تبیین نظریه حرکت در مجردات»
«نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفه غرب؛ از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور»
«معانی عدالت در اخلاق اسلامی»
«علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان»
«استعارههای تن در مثنوی»
تناسب و سازگاری وجودی به منزله ارزش بنیادین
محمدعلی مبینی
چکیده: مفهوم تناسب و هماهنگی، پیوند وثیقی با مفهوم خوبی دارد و در بسیاری از موارد این مفهوم در معنای خوبی لحاظ میشود. خوببودن یک وسیله برای یک هدف، به معنای مناسببودن آن وسیله برای رسیدن به آن هدف است و خوببودن یک چیز برای انسان به معنای مناسببودن آن برای انسان است. در این مقاله، ادعا میشود که خوبی ارزشی و به ویژه خوبی اخلاقی نیز بر اساس مفهوم تناسب قابل تبیین است. مدعای اصلی این است که همه ارزشها به ویژه ارزشهای اخلاقی از تناسب و هماهنگی وجودی برمیخیزند و اساسیترین تناسب و هماهنگی که خاستگاه ارزش است، تناسب و هماهنگی وجودی میان خداوند و مخلوقات او است. نظریههای دیگری نیز وجود دارند که ارزش اخلاقی را بر اساس مفهومی از تناسب تبیین کردهاند، ولی از آنجا که معنایی فراگیر از آن را در ذهن نداشتهاند، از تبیین ارزش در پایهایترین مرحله ناکام ماندهاند. تناسبی که در این مقاله خاستگاه ارزش شمرده میشود، تناسبی فراگیر و مطلق است که میان همه موجودات و در رأس آن میان مخلوقات و خداوند برقرار میشود و در اینگونه تناسب، هر موجودی هم جایگاه وجودی خود را در عالم به رسمیت میشناسد و به آن پایبند میماند وهم نقش وجودی موجودات دیگر را نسبت به خود پذیرا خواهد بود. چنین تبیینی از ارزش هم با ارتکازات ما همخوانی دارد و هم پاسخی قانعکننده به بسیاری از پرسشها فراهم میکند.
نسبت قیاس ناپذیری با نسبیگرایی
رضا صادقی
چکیده: قیاسناپذیری یکی از مفاهیم اصیل در رویکردهای تکثرگرایانه معاصر است که در گسترش و تثبیت نسبیگرایی در دو حوزه شناختشناسی و وجودشناسی نقشی محوری ایفا کرده است. در این نوشتار نخست جایگاه و کارکرد مفهوم قیاسناپذیری در فلسفه معاصر بررسی خواهد شد و سپس با محور قراردادن دیدگاه تامس کوهن مبنی بر قیاسناپذیری پارادایمهای متکثر در طول تاریخ علم، دلایل تاریخی و منطقی این انگاره و ابعاد نسبیگرایانه آن بحث خواهد شد. در ارزیابی نهایی نیز از پیشفرض ضد رئالیستی این انگاره بحث میکنیم و از این رهگذر، استدلال خواهد شد که با قیاسناپذیری امکان دفاع از عقلانیت و امکان گفتوگوی انتقادی از دست میرود.
بررسی و تبیین نظریه حرکت در مجردات
علیرضا اسعدی
چکیده: بسیاری از فیلسوفان حرکت در مجردات را امری ناممکن دانستهاند. براهین آنها بر ثبات مجرد بر این مبنا استوار است که ماده شرط تحقق حرکت است. این مقاله میکوشد پس از تبیین حقیقت حرکت، نشان دهد که به ویژه بر مبنای حرکت جوهری، وجود ماده از اساس مورد تردید قرار دارد و براهین اثبات هیولی، یعنی برهان قوه و فعل و برهان فصل و وصل ناتمام است. با انکار هیولی باید در تعریف مجرد بازنگری کرد و آن را به موجودی که دارای وضع و حیز نیست تعریف کرد؛ زیرا تعریف آن باید به گونهای باشد که مثبتان و منکران هیولی در آن مشترک باشند. نیز با انکار هیولی نمیتوان از تلازم ماده و قوه سخن گفت. از سوی دیگر، در این مقاله پنج برهان عقلی بر ثبات مجرد استقصا، تقریر و نقد شده و در ادامه ضمن بررسی و نقد شواهد نقلی ثبات مجرد، روشن میشود که این دلایل اعتبار کافی ندارند. از رهگذر این مقدمات، امکان عقلی وقوع حرکت در مجردات اثبات میشود و با تمسک به دلایل نقلی میتوان وقوع حرکت و تغیر را در آنها نیز پذیرفت.
نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفه غرب؛ از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور
وحیده اکرمی
محمدعلی مبینی
چکیده: دکارت، به عنوان یکی از نمایندگان برجسته مبناگرایی سنتی، برای دستیابی به یقین، شک عام دستوری را نقطه آغاز قرار میدهد و بر اساس آن، در نخستین گام به وجود خود یقین میکند و از این طریق، معرفت به خدا و جهان را تبیین میکند. او در مسیر فکری خود تلاش میکند از اعتبار حواس که احتمال خطا دارند، بکاهد و ارزش بیشتری به شهود ذهنی دهد. دکارت وضوح و تمایز را ملاک حقیقت میداند و مصونیت از هر شک ممکن را معیاری برای یقین به شمار میآورد. بونجور که از معرفتشناسان معاصر است، در دفاع از مبناگرایی سنتی، با بیان انتقاداتی بر دکارت، میکوشد تا نظریه یقین دکارت را از نقدها بپیراید و به معیاری جدید برای خطاناپذیری باورها برسد. نظریه «آگاهی سازنده» بونجور راهی در تبیین باور خطاناپذیر میباشد. آگاهی سازنده یک مرحله هوشیاری غیرمفهومی است که با فرایند توصیفی میتوان آن را به باور مفهومی تبدیل کرد. از این منظر؛ دیدگاه بونجور با اندیشه علم حضوری در فلسفه اسلامی قابل مقایسه است، با این تفاوت که از دیدگاه بونجور، در باورهای برآمده از آگاهی غیرمفهومی احتمال خطا وجود دارد، ولی توجه به آن معقول نمینماید.
معانی عدالت در اخلاق اسلامی
حسین اترک
چکیده: یکی از مفاهیم کلیدی که در حوزههای مختلف علوم انسانی از جمله علم اجتماع، سیاست و اخلاق مطرح میشود، «عدالت» است. از این اصطلاح، تعاریف و معانی مختلفی وجود دارد. هدف این پژوهش، بررسی معانی عدالت در اخلاق اسلامی است. برخی از حکمای اسلامی به تبع افلاطون، با ارائه تعریفی نفسانی و روانشناختی از عدالت، آن را به سازگاری و تسالم قوای نفس تعریف کردهاند. عدالت بر اساس این تعریف، فضیلت جامع نفس است که از حصول فضایل سهگانه نفس، یعنی حکمت، شجاعت و عفت پدید میآید. برخی دیگر به تبع ارسطو، عدالت را فضیلت حد وسط بین ظلم و انظلام تعریف کردهاند که به توزیع عادلانه اموال و امکانات بین دیگران مربوط است. برخی نیز عدالت را به فضیلت عقل عملی که از اعتدال آن اعتدال جمیع قوا حاصل میشود تعریف کردهاند. در نهایت، به نظر میرسد تعریف کامل و جامع عدالت، قراردادن هر چیز در جای مناسب خودش است و تعاریف دیگر عدالت اعم از تعریف روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و... همه در نهایت به این تعریف جامع بازگشت میکنند. در این مقاله به مباحث دیگری حول مفهوم عدالت مانند تعیین رذیلت مقابل عدالت، اندراج انواعی خاص از فضایل تحت عدالت و بساطت و ترکب معنای آن در اخلاق اسلامی نیز پرداخته شده است.
علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان
محمدجعفر رضایی
علی کرباسیزاده
چکیده: مقاله حاضر با بررسی دیدگاههای عالمان سده اخیر حوزه علمیه اصفهان در مسئله علم امام، تلاش دارد تا دیدگاههای جریانهای فکری این حوزه را در این زمینه به تصویر بکشد. در این مقاله ضمن اشاره به استدلالها و تبیینهای علمای این دوره اصفهان، سه جریان فکری معرفی میشوند: 1ـ جریان فلسفی و عرفانیای که علم امام را مطلق و فعلی دانسته و به عمومیت آن معتقدند؛ 2ـ جریان حدیثیای که علم امام را مشروط میداند، اما به عمومیت آن باور دارد؛ 3ـ جریان کلامیای که علم امام را مشروط و جزئی میشمارد. از جمله بزرگان جریان اول میتوان به سید علی آقا نجفآبادی و شاگردانش سید علی علامه فانی، بانو امین و سیدحسن مدرس اشاره کرد. از بزرگان جریان دوم میتوان از شیخ محمدتقی نجفی مسجدشاهی و میرزا یحیی بیدآبادی نام برد. سیدعبدالحسین طیب، عطاءالله اشرفی اصفهانی و سیدمحمدجواد غروی اصفهانی از بزرگان جریان سوم به شمار میآیند.
استعارههای تن در مثنوی
ابراهیم علیپور
چکیده: رابطه میان نفس و بدن از جمله مهمترین موضوعات مثنوی معنوی اثر ماندگار جلالالدین محمدبلخی است که بیش از هزار بیت را به خود اختصاص داده است. واژگان نفس، تن، بدن، جسم، روح، جان و مرگ کاربردهای فراوانی در مثنوی دارند. اصطلاح نفس در مولوی بیشتر کاربرد اخلاقی دارد و واژگانی چون روح، جان و روان به جای نفس فلسفی نشستهاند، و کاربست تن، جسم و بدن در مقابل جان و روان در اغلب ابیات مثنوی، و تفکیک هویت و نقش هرکدام نشان از نگاه دوگانهانگار مولوی به موضوع رابطه نفس و بدن دارد. با توجه به بیان تمثیلی مولوی و به کاربستن تشبیه و استعاره در معرفی نفس و بدن ـ که از مهمترین روشها در بیان مسائل پیچیده است ـ بهترین شیوه در نفسشناسی مولوی از طریق استعارههاست. از اینرو، در این مقاله سعی شده با بیان استعارههای تن، وجه شبه، پیشفرضها و لوازم آن در موضوع رابطه نفس و بدن بیان شود. مولوی تن را حجاب، قفس، خار، جماد، خاک حقیر، چراغ ضعیف، کنده و ... میداند که همه این استعارهها حکایت از نگاه منفی به تن و جسم در مقابل جان و روان دارد. وی تنها راه نجات انسان و تنها طریق نیل به حیات ابدی و روحانی را ترک تن میداند و راههای خلاصی از زندان تن را ترک شهوات، حرص و آز، رذایل و اتصاف به صفات الهی و ربانی معرفی میکند.
گفتنی است، شصت و نهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی نقد و نظر (فلسفه و الاهیات) سال هجدهم ویژه بهار 1392 به صاحبامتیازی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و مدیرمسؤولی محمدتقی سبحانی در 175 صفحه و با قیمت 5000 تومان راهی بازار نشر شده است./992/پ202/ق