۰۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۹
کد خبر: ۲۲۲۹۵۹
آیت‌الله شفیعی:

جبهه رفتن بهشت جوانان بود

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله شفیعی با بیان این که جبهه رفتن بهشت جوانان بود، گفت: جوانان آن‌قدر در جبهه‌ها باحال و حضور و نشاط و شادی زندگی می‌کردند که هیچ‌گاه نظیرش در هیچ جای دیگر نبود؛ زمانی که امام اشاره به جبهه می‌کردند سر از پا نمی‌شناختند با جدیت تمام فعالیت می‌کردند.
آيت الله شفيعي

به گزارش خبرگزاری رسا، برای یادآوری خاطرات شیرین سال‌های پر التهاب جنگ به محضر استاد بزرگوار آیت‌الله سید علی شفیعی رسیدیم و در گفت‌وگویی کوتاه از خاطرات هشت سال دفاع مقدس شنیدیم. خاطراتی که با تعبیر مقام معظم رهبری «اگر هشتاد سال هم این گنج را استخراج کنیم جا دارد.»

 

 آیت‌الله شفیعی نماینده مجلس خبرگان رهبری هستند، ایشان بیش از چهل سال در منبر وعظ، خطابه، تدریس و تألیف به دفاع از سنگر اسلام پرداخته‌اند و بیش از هفتاد کتاب از ایشان موجود است اما این عالم بزرگوار در سنگر جبهه‌ها نیز هشت سال مقدس را پشت سر گذاشته‌اند سال‌هایی که یا در سنگر مسجد و درمیان مردم برای حمایت از جهاد در راه خدا گذشت و یا در جبهه‌های حق علیه باطل و خطوط مقدم. در سنگر مسجد و تدریس شاگردان شهید ایشان فراوان‌اند، از جمله می‌توان به سید محمد جهان‌آرا، سید حسین علم الهدی، فرزند صالحش شهید سید مرتضی شفیعی و حدود 30 شهید مسجد شفیعی اشاره کرد.

 

مسجد شفیعی از اماکن مهم اعزام نیرو به شمار می‌رفت و رزمندگان خوزستانی و لشکرهای اعزامی از سایر نقاط ایران اسلامی بارها از سخنان گهربار حضرت استاد استفاده برده‌اند و هرگز اولین نماز جماعت پس از فتح عملیات بیت‌المقدس را در قلب تپنده ایران یعنی مسجد جامع خرمشهر که به امامت آیت‌الله شفیعی اقامه شد، فراموش نمی‌کنند.

 

ـ وضعیت استان خوزستان در روزهای آغازین جنگ چگونه بود؟

یادآوری روزهای نخستین جنگ شرایط خاص را شامل می‌شد قبل از جنگ تحمیلی از طرف استعمار در استان خوزستان تحرکاتی صورت گرفته بود که ما خود را برای یک فاجعه آماده می‌کردیم، ولی به این شکل حساس هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که این فاجعه بزرگ انجام می‌شود. رژیم بعثی عراق تحرکاتی داشت که وقتی با اعتراض مقامات ایرانی مواجه شد به ظاهر توجیه و یا عذرخواهی می‌کردند؛ که البته دروغ بود جنگ با بمباران تهران و شهرهای دیگر و حمله به مرزها آغاز شد و جنب‌وجوش خاصی در مردم ایجاد شد. به‌خصوص جوانان، با ایمان و اعتقاد به اسلام و برخی هم با عقاید ملی و وطنی به جوش افتادند. اولین خروش جدید مردم اهواز شبی بود که جوان‌ها از مسجد جزایری جمع شدند و به طرف باغ معین که ساختمان تبلیغات سپاه در آن بود روانه شدند. ما در مسجد بالای منبر بودیم و به ما اطلاع دادند و ما و نمازگزاران مسجد به آن‌ها پیوستیم. تعدادی از افراد سخنرانی کردند و خیلی خوب و داغ هم سخنرانی کردند از جمله سید حسین علم الهدی مردم را به جهاد و دفاع از میهن اسلامی ترغیب کرد و بعد اعلام کردند با روحانیت می‌نشینیم و جلسه می‌گذاریم و جلسه‌ای هم در منزل ما تشکیل شد. در جنوب شهر در منطقه آخر اسفالت در یکی از حسینیه‌ها مردم جمع شدند و نیروهای مسلح هم آماده جنگ شدند و اعلام شد که این محل برای ستاد مردمی تشکیل شده است و سیل کمک‌ها به طرف ستادها سرازیر شد. بسیاری از مردم از لشکر 92 ارتش اسلحه گرفتند و به طرف جبهه‌ها حرکت کردند. انصافاً مردم هر چه از دستشان بر می‌آمد دریغ نمی‌کردند. ما هم مرتب به ستادهای کمک‌های مردمی سر می‌زدیم. در ابتدا جنگ‌ها، به صورت نامنظم بود ارتش در آن زمان مانند ارتش با اقتدار امروز نبود، مشکلاتی داشت و غافلگیر شده بود؛ اما همه نیروهای مسلح با اتحاد وارد جنگ شدند. استاندار در آن زمان آقای مهندس غرضی بود که نقش ارزنده‌ای در مورد جنگ و نیروهای مسلح داشت و خود به طرف جبهه رفته و در آنجا به انجام امور و تشویق و ترغیب رزمندگان اهتمام جدی و اساسی داشت.

 

 ـ از چه سالی وارد عقیدتی سیاسی ارتش شدید و از آن سال‌ها بگویید با توجه به اینکه نقش عقیدتی سیاسی در اتحاد ارتش و سپاه و تعیین سرنوشت جنگ بسیار ارزنده بود؟

ورود ما به عقیدتی سیاسی لشکر 92 خوزستان حدود 4 ماه پس از شروع جنگ تحمیلی بود در سال 59، شهر اهواز به شدت خلوت شده بود و در یک بعد از ظهر حجت الاسلام صفایی که مسؤول عقیدتی سیاسی کل ارتش بود وارد منزل ما شد. آقای صفایی وقتی شکل و شمایل و خلوتی منزل ما را دیدند به من گفتند: تو مثل این‌ که نشسته‌ای و آماده شهادت شده‌ای و این جمله را به خاطر سادگی و ساده زیستی به ما گفتند. ایشان پیشنهاد مسؤولیت عقیدتی سیاسی لشکر 92 زرهی را عنوان کردند و ما بعد از مذاکراتی قبول کردیم. اوضاع نامنظمی در لشکر 92 بود و انجمن‌های اسلامی و گروه‌های دیگر در لشکر هر کدام تصمیم مستقلی می‌گرفتند و ما به تدریج برای انسجام و نظم آن‌ها تلاش کردیم و فعالیت‌های اسلامی لشکر 92 را سامان بخشیدیم و تا اردیبهشت سال 62 در لشکر 92 مسئولیت داشتیم و مرتب به جبهه‌ها و تا خط مقدم سر می‌زدیم و بازدید می‌کردیم و با سربازان اسلام گفتگو می‌کردیم.

 

 ـ از امرا و شهدای ارتش چه خاطره‌ای دارید؟

 با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی از همان اوایل جنگ آشنا بودم و آشنایی من با ایشان به دوستی و رفاقتی صمیمی مبدل شد. در پایگاه منتظران شهادت سپاه (گلف) در جلسه‌ای با ایشان آشنا شدم که دعای وحدت را می‌خواندند در حالی که دستانشان را با دیگر رزمندگان در دست یکدیگر گرفته بودند. در جلسه‌ای که در ساختمان لشکر 92 ارتش داشتیم من زودتر به مکان جلسه آمده بودم وقتی شهید صیاد وارد شدند چند تن از پاسداران را مشاهده کردند و پرسیدند که این جوانان پاسدار چرا آمدند و به ایشان گفتند که این‌ها محافظین آقای شفیعی هستند و ایشان گفتند که تو در ارتشی و محافظینت پاسدار هستند؟ گفتم آری.

 

و اما شهید مسعود منفرد نیاکی ایشان فرمانده لشکر 92 بودند و ارتباط من با ایشان نسبت به دیگر فرماندهان لشکر 92 بیشتر بود. مردی بود بسیار جدی، بسیار منظم، علاقه‌مند و ارادتمند به امام و انقلاب، زندگی‌اش در تانک و نفر بر می‌گذشت و همیشه در جبهه مستقر بود. خدایش رحمت فرماید.

 

ـ از سرداران شهید خوزستان چه خاطراتی دارید؟

سردار شهید سید محمد جهان‌آرا از خویشان ما بود و قبل از پیروزی انقلاب در دوران مبارزه که او زندگی مخفیانه‌ای داشت. جلسات پنهانی با یکدیگر داشتیم و توافق کرده بودیم که اطلاعیه‌هایی را که علیه رژیم شاه می‌نوشتند بعد از دیدن بنده به چاپ برسد. ایشان قبل از انقلاب زندگی مخفی و پنهانی داشتند. در زمان استانداری آقای فروزنده در جلسات مختلف از وجود شهید جهان‌آرا استفاده می‌کردیم و ارتباط بعد از شروع جنگ بیشتر ارتباط در جبهه‌ها بود چرا که ایشان بسیار پر تحرک بودند و بین تهران و خوزستان در تردد بود تا اینکه پس از شکست حصر آبادان هواپیمای ایشان در راه تهران سقوط و تعدادی از بزرگان مسؤولان ارتش و سپاه به فیض شهادت رسیدند. هم اکنون ما با خانواده ایشان ارتباط نزدیک داریم؛ اما شهید سید حسین علم الهدی، من با احساس شرمندگی می‌گویم ایشان از بچه‌های ما و از شاگردان ما بود و در جلسات نهج‌البلاغه جزء اصحاب درس ما بودند پدر شهید علم الهدی و پدر من از روحانیون بزرگ بودند و ارتباط نزدیکی با هم داشتند و منزل ما و منزل ایشان به هم راه داشتند و رابطه خانوادگی صمیمی با هم داشتیم. در جلسات فرهنگی و جبهه مرتب با ایشان دیدار داشتم حتی قبل از انقلاب در دوران دستگیری وی با او مرتبط بودم. تا اینکه ایشان و دانشجویان دیگر در جبهه هویزه و به همراه شهید سید محمد علی حکیم مظلومانه به شهادت رسیدند و با سرداران و شهدای بزرگوار دیگر هم ارتباطات و روابط دوستانه داشتیم که هر کدام شرح جداگانه‌ای دارد.

 

ـ اشتیاق جوانان به جبهه‌ها را چگونه می‌دیدید و نقش مساجد در اعزام نیرو چگونه بود؟

ما خودمان از آغاز روحانیت تاکنون با جوان‌ها ارتباط نزدیک داشتیم و به این امر بسیار مشهور بودیم. در عقیدتی سیاسی هم ارتشی‌های جوان و انقلابی بیشتر با ما ارتباط داشتند که هسته مرکزی ارتش بودند. ارتباط ما با جبهه‌ها هرگز قطع نشد، چه زمانی که در عقیدتی سیاسی لشکر 92 بودم و چه زمانی که رییس دادگستری استان بودم، در ارتش بیشتر امرا، جوان نبودند ولی در سپاه عموماً جوان بودند. جبهه رفتن بهشت آن‌ها بود آن‌قدر در جبهه‌ها با حال و حضور و نشاط و شادی زندگی می‌کردند که هیچ‌گاه نظیرش در هیچ جای دیگر نبود. زمانی که امام اشاره به جبهه می‌کردند سر از پا نمی‌شناختند با جدیت تمام فعالیت می‌کردند و صف‌های نام نویسی برای جهاد بسیار طولانی بود و شب‌ها گشت شبانه داشتند و مساجد در آن ایام هم نقش دانشگاه و هم نقش پادگان را داشتند. جلسات دعا و درس و زیارت در آن‌ها تشکیل می‌شد. در امنیت شهر نقش داشتند و در مسجد خود ما واقعاً شگفت انگیز فعالیت می‌کردند و حدود 30 نفر از این مسجد به تدریج به شهادت رسیدند.

 

ـ از خصوصیات فرزندتان شهید سید مرتضی شفیعی برای ما بگویید؟

یک پدر از پسر خودش و آن هم پسری که به شهادت رسیده چه بگوید، همه زندگی نوزده ساله او برای ما خاطره است ایشان جوانی بسیار با نبوغ بود و کلمه نبوغ برای ایشان کم بود. در امتحانش که در حوزه علمیه قم داده بود سؤالات از کتاب‌هایی طرح شده بود که شهید درسش را نخوانده بود اما با درجه عالی از آن سربلند بیرون آمدند در ادبیات بسیار کم نظیر بود. در یکی از سفرها زمانی که ما با قطار از قم می‌آمدیم با جوانی مشاعره کردند و شعر خوانی داشتند و تا اهواز مشاعره طول کشید و پیروزی در مشاعره آن شب هم با سیدمرتضی بود. حدود 600 جلد کتاب تهیه کرده بود، کتاب‌هایی که مطالعه آن‌ها ظاهرا برای سن او بسیار زود بود اما ایشان یادداشت برمی‌داشت و حاشیه می‌نوشت و چند کارتن از یادداشت‌های شهید هنوز در منزل ما است. تقدس و تقوای بالایی داشت و قرآن را زیبا تلاوت می‌نمود و نماز شب می‌خواند و در نماز شب‌های خود در اطاق تاریک مکرر می‌خواند: «الهم ارزقتی شهاده فی سبیلک»

 

یکی از آموزگارانش نقل می‌کند هنگامی که سر صف مدرسه قرآن تلاوت می‌کرد بچه‌های مدرسه و معلمین می‌گریستند. این ویژگی‌ها را که ما در او می‌دیدیم به این نتیجه رسیدیم که خداوند این جوان را برای خودش می‌خواهد و نه برای ما. علمای حوزه علمیه قم سید مرتضی را برای آینده حوزه ذخیره‌ای می‌دانستند و به ایشان اجازه رفتن به جبهه را ندادند ولی سید مرتضی با استفاده از استفتاء حضرت امام (ره) که جهاد را در صورت ضرورت ترجیح می‌دادند به جبهه رفتند. در آزادسازی فاو مجروح شدند و ترکش‌ها در بدنش باقی ماند تا اینکه در کربلای 4 به شهادت رسید و 15 سال مفقودالاثر بود و بعد از 15 سال پیکر پاکش را آوردند و در مقبره خانوادگی ما به خاک سپردند و ما اینک مرتب به دیدار او می‌رویم و در عالم رؤیا، هم من و هم مادر او و هم دیگران با او انس داریم.

  

 ـ در پایان اگر نکته‌ای هست بفرمایید. 

ما انتظار داریم همه بدانند که اینجا خوزستان است و خوزستان کربلای ایران است؛جای جای این استان یا آغشته به خون شهداست و یا جای قدم‌های شهیدان است و با توجه به اینکه شهدای ما از تمام جمهوری اسلامی ایران هستند تمام خاک ایران مقدس است همه باید با جهاد خود و با تقوی و با عبادت، این قداست را حفظ کنیم. دانش آموزان و دانشجویان عزیز با عبادت و با جدیت در تحصیل، خواهران ما با رعایت حجاب و عفاف اسلامی، بازاریان ما با عملکرد اقتصادی صحیح اسلامی و... قداست و ارزش‌های معنوی خوزستان را حفظ کنند تا هم خداوند متعال و شهیدان ما از ما راضی باشند و هم دعای خیر امام شهیدان (امام راحل) و مقام معظم رهبری شامل حال ما بشود. انشاءاله در فرصت‌های دیگر بیشتر از جنگ و دفاع مقدس بگوییم و خاطرات هشت ساله را در دب حردان، دهلاویه، تپه‌های‌الله اکبر، دارخوین، کرخه، فاو، چزابه، آبادان و لشکرهای مختلف سپاه همچون لشکر 7 ولیعصر (عج)، لشکر 19 فجر، لشکر 31 عاشورا، تیپ قمر بنی هاشم(ع)، تیپ المهدی(عج) و عملیات‌های مختلفی چون خیبر، والفجر مقدماتی بیان کنم؛ زیرا من در تمام این عملیات‌ها حضور داشتم و از هر کدام خاطره و خاطره‌ها دارم حدود 17 ماه در جبهه‌ها بودم بدیهی است خاطره‌های این مدت فراوان است.

 

با تشکر از اینکه وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید. /998/د101/ی

 

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی محصولات فرهنگی شهید پویا 

ارسال نظرات