رابطه ناگسستنى ایمان به آخرت و کمک به دیگران از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیات سال اول بعثت، یعنى زمانى که هنوز دعوت پیغمبر اسلام گسترش پیدا نکرده بود، بر موضوع کمک به ایتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأکید فراوان دارد و دقت در آنها ما را به اهمیت این موضوع واقف مىکند. در سورههاى کوچک قرآن، به آیاتى نظیر این آیات برمىخوریم: «أرأیت الّذى یکذّب بالدّین فذلک الذى یدعّ الیتیم و لا یحضّ على طعام المسکین»(1)؛ یا «و تأکلون التّراث أکلاً لمّا وتحبّون المال حبًّا جمّا»(2). این آیات درباره کسانى خبر مىدهد که قیامت و کیفر و پاداش را انکار مىکنند و حساب و کتاب را نمىپذیرند. مىفرماید: «فذلک الذى یدّع الیتیم»؛ منکران قیامت کسانى هستند که یتیم را قبول نمىکنند، «و لا یحضّ على طعام المسکین»؛ به اطعام گرسنگان اهمیّت نمىدهند و بدان سفارش نمىکنند. میراث گذشتگان را یک جا مىخورند: «و تأکلون التراث اکلاً لمّا»؛ و علاقه وافرى به جمع مال دارند: «وتحبّون المال حبًّا جمّا»؛ اینان کسانىاند که قیامت را قبول ندارند.
عبور از گردنههای سخت با کمک به فقرا
قرآن بین اعتقاد به قیامت و حساب و کتاب، با کمک به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مىکند. اگر کسى اعتقاد به قیامت و حساب و کتاب داشته باشد به مال دنیا بیش از حد دلبستگى پیدا نمىکند، میراث گذشتگان را یک جا نمىبلعد و سهمى هم براى فقرا قرار مىدهد، نه تنها آنچه از دستش بر مىآید به ایتام و فقرا کمک مىکند، دیگران را هم به این کار تشویق مىکند. آنان که چنین نمىکنند، کسانىاند که به آخرت ایمان ندارند. این مسئله بسیار مهمى است که قرآن ایمان به آخرت را با کمک به فقرا هم سنگ مىکند و نفى این کمکها را دلیل این مىداند که فرد ایمان به آخرت ندارد.
در همان آغاز بعثت پیغمبر، این مطالب به مردم گفته مىشود. در آیات شریفه دیگرى مىفرماید: کسانى که از گردنه بگذرند از بلاها، از گرفتاریها و عذابهاى ابدى نجات پیدا مىکنند. آن گردنه، خوراندن غذا به دیگران است :«و ما ادریک ما العقبة فک رقبة أو اطعام فى یوم ذى مسغبة»(3)؛ چه مىدانى که این گردنه چیست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز کمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است. کسانى که همت کنند در چنین ایامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشتهاند و نجات یافتهاند؛ اما اگر در این ایام انسانها در فکر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمىگذرند و نهایتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بین ایمان و عمل رابطهاى است. ایمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ایمانى که در آغاز پیدا مىشود این اعمال مترتب شد، آن ایمان تقویت مىشود و ثابت مىماند. اگر بر عکس، با اعمال ضدش همراه شد به تدریج ایمان از بین مىرود و به کفر منتهى مىگردد.
تلازم ایمان به آخرت با دیگرخواهى
ایمان به آخرت با دیگر خواهى و به فکر محرومان بودن توأم است. نمىشود کسى پاداش کار خیر را در آخرت باور داشته باشد و هیچ کارى نکند. براى مثال، کسى که هزار تومان سرمایه دارد و مىداند اگر آن را به کار اندازد، پس از یک سال این هزار تومان یک میلیون مىشود، آیا از این کار امتناع مىکند؟ کسى که به آخرت ایمان دارد مىداند اگر مالش را صرف فقرا کند، روز قیامت هزاران برابر سود برایش باقى خواهد ماند. اگر چنین نکند معلوم مىشود که باور ندارد.
دختر دانشجویى از یک خانواده متدین براى من نوشته بود که پدرم از شدت فقر، به من مىگوید که دیگر نمىتوانم خرج تو را بدهم و باید از خانه بیرون بروى. کسى دیگر را سراغ داشتم که دو دختر داشت و هر دو فقط یک چادر داشتند و با زحمت بسیار دو مدرسه در دو شیفت پیدا کرده بود. صبح یکى از دخترها چادر را به سر مىکرد و به مدرسه مىرفت و عصر دختر دیگر. اما در این وضعیت، کسانى به فکر عوض کردن مدل ماشین و دکوراسیون خانهشان هستند. این با ایمان به آخرت سازگار نیست. وقتى انسان مىبیند خمس و زکات بر او واجب است، اما بدان عمل نمىکند، آنگاه که مىداند احسان به والدین و کمک به ارحام و خویشاوندان فقیر بر او تکلیف است، اما به آن توجه نمىکند، با وجدان خود درگیر مىشود. از یک طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى دیگر وجدانش ناراحت است که تکالیفش را عمل نمىکند. او مىکوشد تا این تضاد بین مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل کند. اگر مال دوستى غالب بشود، این تضاد به نفع مالدوستى و دنیاپرستى و به ضرر ایمان به آخرت تمام مىشود؛ یعنى آدمى آرام آرام به خود تلقین مىکند که این حرفها خرافهاى بیش نیست: «ثمّ کان عاقبه الذّین اساؤا السُّوأى أن کذّبوا بآیات الله.»(4)؛ تکذیب آیات الهى، کفر و ارتداد یک باره گریبان آدمى را نمىگیرد. کارهاى بد آهسته آهسته روح ایمان را در او مىخشکاند: «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة». آدمى هر بار به گناه آلودهتر مىشود، از ایمانش کاسته مىشود و سرانجام به ورطه کفر سقوط مىکند. براى همین است که این همه دعا مىکنیم تا عاقبت به خیر شویم.
مال دوستی، عامل ضعیف شدن تدریجی ایمان
انسانى که ایمان دارد و خدا را باور کرده، دروغ نمىگوید اما آلودگى به دنیا، خود خواهى، خود پرستى و لذتپرستى، ایمان را ضعیف و کم رنگ مىکند، تاجایى که دیگر چیزى باقى نمىماند. اگر در اجتماع مىبینید کسانى روزگارى در راه خیر بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف و ضدانقلاب شدند و گفتند دین افیون جامعه است و نه تنها افیون ملت هاست افیون حکومتها نیز مىباشد، سرّش همین است. اینان چند صباحى براى ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آنجا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از این امکانات و از این وسایل عیش و نوش لذت نبریم، آخوندها نمىگذارند، باید آخوندها را برداشت تا مشکل حل بشود. اینچنین شد که برگشتند و سناریوى براندازى حکومت را ترسیم کردند.
راه کم کردن محبت دنیا
بهترین چیزى که مىتواند انسان را از این عاقبت به شرّى نجات بدهد این است که انسان با ممارست، محبت دنیا را در دل کم کند، بهترین راهِ این کار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»(5). دنیا پرست مىخواهد آنچه را در دست دیگران است نیز تصاحب کند، ضدّش این است که آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق کند؛ آن وقت عشق به دنیا پیدا نمىشود و ایمان به آخرت ثابت مىگردد. قرآن مىفرماید: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها»(6). ما به اشتباه گمان مىکنیم صدقه دادن، زکات دادن و انفاق کردن، مال را پاک مىکند و آن را رشد مىدهد؛ اما فرهنگ قرآن چیز دیگرى است. خداوند مىفرماید: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم،»؛ نمىفرماید «تطهر اموالهم.»؛ وقتى صدقه را از مردم مىگیرى نه تنها مالشان را پاک مىکنى، خودشان را نیز پاک مىکنى. دلبستگى به دنیا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنیا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مىکند، این علاقه و آلودگى را از خود دور مىسازد و پاک مىشود. حاصل اینکه بین ایمان به آخرت و کمک به دیگران رابطهاى ناگسستنى برقرار است. تعبیر جالب قرآن این است که مىفرماید: «ولا یحضّ على طعام المسکین،»؛ کسى که منکر آخرت است به اطعام دیگران سفارش نمىکند. نمىفرماید خودش طعام نمىدهد، بلکه تکیه قرآن بر سفارش کردن به اطعام است.
سخنرانی آیتالله مصباحیزدی (دامت برکاته) در جمع پرسنل کمیته امداد همدان/921/د101/ح
منبع: روزنامه کیهان