۱۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۲
کد خبر: ۲۷۱۸۳۸
سیری در زندگی شاعران مجاهد/بخش نخست؛

پروین؛ شاعره‌ای که سعی شد چهره‌اش پوشانده شود

خبرگزاری رسا ـ چگونه می‌توان پروین را شاعری درباری پنداشت. شاعری که احتمال آن‌که شهیده راه شعر باشد، همچنان به قوت خود باقیست. شاعری که همواره کوشیده‌اند او را در لابلای تاریخ، گوشه نشین جلوه دهند. شاعری که حاضرند برای مقاصد شخصی خودشان، شاعر نخود و لوبیا خطاب کنند.
پروين

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، شاعره نامدار معاصر ایران، شخصی که می توان از او به عنوان برجسته ترین شاعره ادبیات فارسی نام برد، در سال 1285 هجری شمسی در شهر تبریز به دنیا آمد. رخشنده اعتصامی، ملقب به پروین اعتصامی، افزون بر ذوق هنری و قریحه ذاتی، زیر نظر پدری صاحب استعداد به بالندگی رسید.

پدر او، یوسف اعتصام الملک، با فراگیری علوم فقه و اصول، منطق و کلام، حکمت قدیم و جدید و زبان های فارسی، ترکی، عربی و فرانسوی توانست نقش پررنگ علم را در زندگی پروین به وضوح مشخص کند. او در زبان عربی به تسلط کامل رسید و در حالی که تنها بیست سال از عمرش نمی گذشت، کتابی به زبان عربی در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به نام «قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب» را به رشته تحریر درآورد. دیری نپایید که این کتاب همراه با کتاب دیگرش «ثورة الهند یا المراة الصابره» کتاب محبوب حوزه های درسی سواحل نیل، مصر، شد. او بعدها کتابی با عنوان تربیت نسوان نوشت که به لزوم تربیت صحیح دختران می پرداخت.

اعتصام الملک، که از پیشگامان تحول نثر فارسی و تجددطلبی در ادبیات ایران بود، به ترجمه شاهکارهای نویسندگان صاحب سبک جهان دست زد. این عمل او، نقش به سزایی در تغییر سلیقه ادبی جوانان آن زمان داشت.

مادر پروین، بانویی مدبر و مدیر، صبور و عفیف و مملو از احساسات لطیف و شاعرانه بود. بی تردید نقش اختر اعتصامی در پرورش احساسات دخترش پروین، بیش از دیگران بوده است.(1)

 

کودکی و نوجوانی پروین

نخستین اشعار پروین اعتصامی، در هفت سالگی سروده شد. او که از کودکی در خانواده صاحب ذوق بزرگ شده بود، در دوران نوجوانی، اشعاری دلپذیر و دلچسب سرود. اشعاری که پروین در این سنین می سرود، هر چند که محتوایی ساده و کودکانه داشت، اما تولد شاعری با استعداد درخشان را نوید می داد. او در سن هشت سالگی، مناظره ای با نام نخود و لوبیا را اینچنین سرود:

کز چه من گِردم این چنین، تو دراز؟             نخودی   گفت   لوبیایی   را

چاره ای    نیست،  با زمانه   بساز             گفت: ما هر دو را بباید پخت

یا در شعر دیگری به مناظره ای میان سیر و پیاز می پردازد:

که  تو   مسکین   چقدر بدبویی                 سیر  یک  روز  طعنه  زد به پیاز

زان ره، از خلق عیب می جویی                 گفت: از عیب خویش بی خبری

پروین در همان سنین، به دلیل دوستی پدرش با علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار، اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی، مورد تشویق و راهنمایی آن ها قرار می گرفت. محمد حسین شهریار نیز در سن نوجوانی پروین با او آشنا شده و در سبک شعر نو، پروین را این‌چنین معرفی می کند:

میان شاعره ها تاکنون نظیرش نیست                  براستی که یکی از نوابغ ادب است

قصایدش  به  مجلات  منتشر  می شد                 به یادم‌است که او شاعر شهیری بود

خیال‌می‌کنم‌که‌اوبیست‌سال‌کمتر داشت                از  آن  پس من و او آشنای هم بودیم

هنوز  کالج   و   دار  المعلمین   می دید               هزاروسیصد و دو یا سه، او محصل بود

به  زیر  چادر مشکی و پیچه، ماهی بود               کتاب   زیر  بغل  داشت، در  ورود  از در

پروین حدود 92 سال پیش از مدرسه دخترانه آمریکایی واقع در تهران، فارغ التحصیل شده و درباره نیاز تعلیم و تربیت زنان در جشن فارغ التحصیلی اش این چنین سخنرانی کرد:

«داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تعلیم و تربیت است. تعلیم و تربیت حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیض نماید. پیداست برای مرمت خرابی‌های گذشته، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند.»(2)

سرور مهکامه محصص، دوست نزدیک و صمیمی پروین، او را اینگونه معرفی می کند:

«پروین، پاک طینت، پاک عقیده، پاکدامن، خوش خو و خوش رفتار، نسبت به دوستان خود مهربان، در مقام دوستی فروتن و در راه حقیقت و محبت پایدار بود. کمتر حرف می زد و بیشتر فکر می کرد؛ در معاشرت، سادگی و متانت را از دست نمی داد. هیچ وقت از فضایل ادبی و اخلاقی خودش سخن نمی گفت.»

صحت سخن خانم محصص را می توان با بررسی دیوان پنج هزار بیتی پروین مورد بررسی و تأیید کرد؛ چرا که در میان این همه ابیات، تنها در چندین جا، آن هم کوتاه درباره خود شعر سروده و این موضوع حاکی از فروتنی و اخلاق شایسته او بوده است.(3)

 

جوانی و ازدواج نافرجام پروین

پروین اعتصامی در سال 1313 هجری شمسی و در سن 28 سالگی، با پسر عموی خود «فضل الله اعتصامی» که یکی از افسران شهربانی بود، ازدواج کرده و به همراه همسرش به دلیل کار فضل الله اعتصامی عازم کرمانشاه شد. پروین تنها پس از شش ماه زندگی با رئیس شهربانی رژیم پهلوی، به دلیل اختلافات اخلاقی، روحی و سیاسی با گذشت از مهریه اش در تابستان 1314 از همسرش طلاق گرفت. روحیه شاعرانه و عارفانه پروین، با اخلاق نظامی و روحیه پهلوی فضل الله در تضاد بود و این موضوع راهی جز جدایی را برای پروین باقی نگذاشت.

با این حال، هیچ‌گاه پروین از زندگی اش با فضل الله و دلیل جدایی اش حرفی نزد و تنها به سه بیت بنده کرد.

جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟        ای  گل  تو  ز  جمعیت  گلزار چه دیدی؟

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟       رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟        ای  شمع  دل افروز  تو  با این  همه پرتو

پس از این جدایی تلخ، پروین برای مدیریت کتابخانه دانشسرای عالی تهران به ریاست عیسی صدیق، راهی پایتخت شد.(3)

 

دیوان اشعار پروین

پدر پروین، تا پیش از ازدواج دخترش، با چاپ مجموعه اشعار او به مخالفت می پرداخت و دلیل این کار را نامناسب بودن اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه آن زمان معرفی می کرد؛ به طوری‌که اگر دختر جوانی اشعارش را به چاپ می رساند، به منزله آن بود که او در پی پیدا کردن همسر به این عمل دست زده است.

اما پس از ازدواج و طلاق او، یوسف اعتصام الملک به چاپ دیوان پروین رضایت داده و نخستین مجموعه اشعار پروین 30 ساله که حاوی قصاید، قطعات، غزلیات و مثنوی او بود، به چاپ رسید. ملک الشعرای بهار در همان سال از پروین می خواهد تا دیوان خود را به وسیله چاپخانه مجلس ملی به چاپ برساند.

دیوان پر محتوا پروین شامل 238 قطعه شعری است که از میان آن 65 قطعه از آن به شکل مناظره میان انسان ها، اشیاء، حیوانات و گیاهان است. اشعار پروین اعتصامی در قالب قطعات ادبی، مضامین اجتماعی را به بوته نقد کشانده و از سیاست های غلط زمانه شکوه می کند. اشعار او با محوریت اخلاق و دفاع از مظلومین در برابر ظلم و ستم ناپایدار حاکمان به وضوح قابل مشاهده است. شعر مشهور مست و هوشیار پروین، نمونه ای فساد اخلاقی، سیاسی و اقتصادی جامعه آن روز را به تصویر کشیده است.

محتسب  مستی به ره دید و گریبانش گرفت                    مست‌گفت‌ای‌دوست‌این‌پیراهن‌است‌افسارنیست

گفت: مستی،زان سبب افتان خیزان می‌روی                   گفت:  جرم  راه  رفتن نیست،  ره  هموار نیست

گفت:  می ‌باید تو   را   تا   خانه‌ی قاضی برم                   گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای،آن‌جا شویم                   گفت:    والی    از    کجا  در  خانه خمار نیست؟

گفت:  تا  داروغه  را گوییم،  در مسحد بخواب                   گفت:   مسجد     خوابگاه   مردم  بد کار نیست

گفت:  دیناری  بده   پنهان  و   خود  را  وارهان                  گفت:     کار  شرع،   کار    درهم  و دینار نیست

 گفت: از بهر  غرامت،   جامه ات   بیرون   کنم                  گفت: پوسیده است جز نقشی ز پود و تارنیست

گفت:   آگه   نیستی    کز  سر در افتادت کلاه                  گفت: در  سر  عقل باید، بی‌  کلاهی عار نیست

گفت: می بسیارخوردی،زان‌چنین‌بیخود شدی                  گفت:   ای   بیهوده  گو  حرف کم و بسیار نیست

گفت:   باید  حد  زند  هشیار  مردم،  مست را                  گفت:  هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

ملک الشعرای بهار در مقدمه ای دیوان پروین اعتصامی می نویسد: «این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاً است و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه‌ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.(4)

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصر خسرو شبیه است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.»

فعالیت هنری پروین به بهترین شکل خود ادامه داشت؛ تا جایی که در پایان سال 1316 پدرش دیده از جهان بست. پروین در غم فراغ پدر این‌گونه سروده است:

تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من     پدر آن تیشه که بر خاک تو زد اجل(5)

 

وفات شاعره ایران معاصر

پروین اعتصامی، در حالی که افتخارات بسیاری در حوزه ادب و هنر کسب کرده و برادرش، ابوالفتح اعتصامی برای نوبت دوم چاپ دیوان پروین در حال تدارک مقدمات بود، به شکل ناگهانی در روز سوم فروردین 1320 در بستر بیماری افتاد و طبیب معالجه اش، حصبه را دلیل به شماره افتادن نفس پروین تشخیص داد. با وجود قابلیت درمان، هیچ یک از پزشکان در دسترس، به دلایل مبهم از سر زدن به پروین امتناع کرده تا جایی که پروین در کمال مظلومیت در آغوش مادرش جان به جان آفرین تسلیم کرد.

ابوالفتح اعتصامی درباره بیماری خواهرش نوشته است که: «بدون هیچ کسالت، در بستر بیماری خفت...»

پیکر مطهر این شاعره عارف، در آرامگاه خانوادگی و در کنار مزار پدر، در شهر قم و در جوار بی‌بی حضرت معصومه(س)  به خاک سپرده شد. پس از مرگ او، دست نوشته ای که حاوی آخرین شعر پروین پیش از مرگش بود به وسیله برادرش پیدا و بر روی سنگ مزارش حک شد.(6)

در برابر طاغوت

زندگانی پروین، پس از وفاتش تحت تأثیر جناح گیری های خاص برخی از سیاسیون زمان به ویژه اشخاصی که با اسلام و مسلمانی دشمنی دیرینه داشته اند مورد تفسیر به رأی قرار گرفت. پروین را شاعری درباری خطاب کرده و او را مدافع کشف حجاب پنداشته و به قصیده «گنج عفت یا زن در ایران» به ویژه سه بیت پایانی این شعر پروین استناد می کنند. اما با تأمل کوتاهی به این قصیده، در می یابیم که پروین در این شعر، هیچ‌گاه از کشف حجاب حمایت نکرده، بلکه زنان زمان خویش را به درآمدن از کنج عزلت و جهد در تحصیل و آموزش دعوت کرده است. لازم به ذکر است که سه بیت پایانی این قصیده، در مدح شاه زمان سروده شده، اما اینکه آیا این سه بیت، با رضایت قلبی و شخصی پروین گفته شده یا خیر جای بسی تفکر است. سه بیت پایانی شعر گنج عفت این چنین است:

خسروا،    دست    تـوانای   تـو، آسان کـرد  کار           ورنـه در این کار سخت امید آسانی نبود

شه‌ نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی‌ناخدای            ساحلی پیدا از  این دریای طوفانی نبود

بایـد   این     انـوار  را پروین بـه  چشم عقل دید           مهـر رخشان را نشایـد گفت نورانی نبود

پروین اعتصامی در زمانی می زیست که دولت شاهنشاهی، به علما و بزرگان ادب فارسی، مدال ها و نشان های دولتی می داد. مدال های لیاقتی که به منظور سپاس شاهنشاه از خدمات فرهنگی افراد به آن ها اعطا می شد. در سال 1315، پروین اعتصامی از سوی رضاشاه مورد توجه قرار گرفته و مدال درجه سه لیاقت در مراسمی به پروین اهدا شد؛ اما پروین از گرفتن مدال رژیم پهلوی امتناع کرده و آن را نپذیرفت.

از سوی دیگر پس از آن‌که دوران تحصیل را به پایان رساند، پیشنهاد رسمی رضاشاه مبنی بر سکونت در کاخ، خواندن تاریخ ایران برای شاه و تدریس ملکه و ولیعهد را نپذیرفت. او که معتقد بود خواندن تاریخ ایران آن هم به صورت خصوصی و با صدای بلند برای نامحرم، مشروع نیست، چگونه می تواند مدافع منورالفکری های زمانه رضاشاه باشد.

به گفته برادر پروین، ابوالفتح اعتصامی: «زمان پروین، زمان دلهره و بهت است. عصریست که خودکامگی، دروغ‌زنی، هوچی‌گری و جهل جای همه چیز را در ایران گرفته است...» پس عجیب نیست که پروین با اکراه سه بیت مدح گونه به قصیده گنج عفت خود افزوده باشد.(7)

استاد برجسته ادبیات، حشمت موید در مقاله ای با موضوع «جایگاه پروین اعتصامی در شعر فارسی» می نویسد: «چنانکه می دانیم، وی دعوت دربار را برای معلمی ملکه پهلوی نپذیرفت و این صداقت بسیار کمیاب اخلاقی را داشت که هرگز فریفته جاذبه مقام های پر سود و مجللی که به آسانی بدان دسترسی داشت، نگشت. نه تنها دعوت دربار را برای معلمی ملکه دربار پهلوی نپذیرفت و همچنین از قبول نشان درجه سوم افتخار وزارت معارف امتناع ورزید، که این هر دو را ممکن است ناشی از مخالفت وی با رژیم حکومت زور شمرد. از نابسامانی های سیاسی و مصائب اجتماعی ایران دقیقاً آگاه بوده و با شهامتی بیش از هر شاعر دیگر زمان خود از فساد دستگاه زورمندان و جور و آز پادشاه انتقاد کرده است.»

حمید دباشی نیز پروین را این‌گونه معرفی می کند: «می دانیم که پیشنهاد رضاشاه را برای ورود به دربار و تدریس ملکه و ولیعهد وقت نپذیرفت. می گویند که پروین گفته است که من هرگز نمی توانم به آن دربار قدم بگذارم؛ همچنان که پروین از قبول این افتخار(مدال درجه 3 لیاقت) سر باز زد. با ترسیم مبسوط فقر و با محکوم کردن و تقبیح ظلم و بیداد حکام مرحله بعدی که در شعر پروین به وضوح حضور دارد، به سؤال کشیدن مشروعیت سیاسی حکومت وقت است

او در قصیده صاعقه ما، ستم اغنیاست، به شدت از ظلم و جور شاهان زمان خود انتقاد کرده بود. لازم به ذکر است این قصیده پس از امتناع از دریافت مدال لیاقت سروده شده است. چند بیتی از این قصیده بلند در ذیل می آید:

«سعی کن، ای کودک مهد امید           سعی   تو   بنا و سعادت بناست

تجربه می بایدت   اول،  نه   کار           صاعقه در موسم خرمن،  بلاست

گفت  چنین،  کای پدر نیک رای           صاعقه   ما   ستم    اغنیا   ست

پیشه  آنان،  همه  آرام  و خواب          قسمت  ما،  درد و غم و ابتلاست

دولت  و  آسایش  و  اقبال و جاه           گرحق آنهاست، حق ما کجاست

قوت،  به خوناب جگر می خوریم           روزی  ما،  در   دهن   اژدهاست

حاصل   ما   را،   دگران  می‌برند           زحمت  ما  زحمت بی مدعاست

در  عوض   رنج  و   سزای  عمل           آن چه  رعیت  شنود، ناسزا ست

چند   شود   بارکش   این  و آن             زارع    بد بخت،   مگر چار پاست

کار ضعیفان ز چه بی‌رونق است           خون فقیران ز چه رو، بی بهاست

خوابگه آنرا که سمور و خز است         کی غم سرمای زمستان ماست.»

با این همه چگونه می توان پروین را شاعری درباری پنداشت؟ شاعری که احتمال آن که شهیده راه شعر باشد، همچنان به قوت خود باقیست. شاعری که همواره کوشیده اند او را در لابلای تاریخ، گوشه نشین جلوه دهند. شاعری که حاضرند برای مقاصد شخصی خودشان، شاعر نخود و لوبیا خطاب کنند.(8)

 

پروین اعتصامی در نگاه رهبری

در سال 1393 در حالی که رهبر معظم انقلاب به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بودند، پذیرای عیادت جمعی از هنرمندان و شعرا شدند. ایشان در این عیادت با اشاره به شعر پروین، از او به عنوان شاعری که سعی می شود چهره اش پوشانده شده و یا شاعر نخود و لوبیا لقب گیرد یاد کردند. حضرت آیت الله خامنه ای با قرائت بخشی از مثنوی «گره گشای» پروین از او به عنوان شاعری والا مقام یاد کرده و همه کج اندیشی های دشمنانش را مذموم شمردند. بخشی از مثنوی پروین که در این جلسه رهبر معظم انقلاب آن را بازخوانی کرده اند در زیر می آید.

«هر بلائی کز تو آید رحمتی است           هر که را رنجی دهی آن راحتی است

زان   به  تاریکی  گذاری  بنده  را              تا    ببیند    آن     رخ      تابنده     را

تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند               تا    که    با   مهر   تو پیوندم زنند..»

در مجموع، اگر چه پروین اعتصامی در برهه ای از زمان به عنوان شاعر درباری معرفی می شد، اما با تأمل در دیگر اشعار او،  توجه به حکومت استبدادگرانه رضا خان و نظر لطیف مقام معظم رهبری می توان دریافت که نه تنها پروین ادبیات ایران، شاعر مجیزگوی دربار پهلوی نبوده، بلکه با اشعار تند خود به وضع نابرابر جامعه ای خودش حمله می کند. مقام های بلند مرتبه درباری را نپذیرفته و ترجیح می دهد پاک و عفیف زندگی کند. هر چند که علت اصلی مرگ او  تا ابد در پرده ای از ابهام باقی خواهد ماند.

/9466/703/ر

سارا دانیالی

 --------------------------------------------------------

منابع

1. عسگری تورزنی، کریمپروین اعتصامی بزرگترین شاعره پارسی زبان.تهران، 1364.

2. کریمی، احمددیوان پروین اعتصامی. چاپ اوّل

3. نمینی، حسینجاودانه پروین اعتصامی. تهران: انتشارات کتاب فرزان، 1362.

4. چاوش‌اکبری، رحیمدیوان پروین اعتصامی. چاپ سوم.

5. آرین پور، یحییاز صبا تا نیما. تهران: انتشارات امیرکبیر.

6. وب‌گاه مطالعات تاریخ معاصر ایران، نشریه الکترونیکی زنان

7. دیهیم، علیتذکرة بانوان شاعر ایران، از پروین اعتصامی تا امروز.1372.

8. معیدی، حشمتچکیدن یک قطره شبنم، مقالاتی بر شعر پروین اعتصامی.انتشارات مزدا.

ارسال نظرات