ادعای جدید زیباکلام درباره روابط ایران و غرب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، صادق زیباکام استاد دانشگاه در هشتاد و دومین نشست کتاب و اندیشه که با موضوع نقد و بررسی کتاب«غرب چگونه غرب شد» عصر امروز چهارشنبه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد در پاسخ به این سوال که علت نگارش کتاب چیست، گفت: زمانی که کتاب «ما چگونه ما شدیم» نوشته شد بیان کردند غرب توسط پا گذاشتن روی شرق به غرب جدید رسیده که البته صحیح نیست، اینگونه نیست که شرق عقب بماند و غرب پیشرفت کند.
وی ادامه داد: در جامعه کنونی سخت است که نگوییم غرب توسط استثمار شرق به جایگاه مناسبی رسیده، باید توجه شود که غرب به دلایل دیگری غرب شده که البته به ما ربطی ندارد.
زیباکلام با اشاره به محتوای کتاب خویش، گفت: کتاب کاملا درباره غرب سخن می گوید و از رنسانس آغاز می کند.
وی افزود: در سه مساله ترس این وجود داشت که وزارت ارشاد با کتاب مقابله کند، فصل مربوط به روشنگری که بیان شده در چند نکته مخالف تفکری است که در ایران وجود دارد، به طور مثال آیا انسان حق انتخاب دارد که در غرب و قبل از رنسانس قدرت انتخاب نداشته است، در بخش دیگر نیاز انسان به راهنمایی علما و احزاب سیاسی بررسی شده که پاسخ روشنگری می گوید؛ خیر، کلیسا و احزاب صاحب قدرت انسان را به سمتی هدایت می کنند که منافع آنان تامین شود.
استاد دانشگاه در ادامه گفت: روشنفکری می گوید فقط خود شخص به نفع خویش سخن می گوید و مشروعیت حکومت فقط از چارچوب رای وزارت کشور بیرون می آید و فراتر از قانون نمی تواند عمل کند، این روشنگری است که تفکیک کننده غرب از غرب گذشته است.
زیباکلام در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرد: تصور می کردم با مقدمه کتاب مخالفت شود که میگوید این نگاهی که در جمهوری اسلامی نسبت یه غرب وجود دارد معیوب و صحیح نیست، بنابراین غرب آنچه در ایران گفته می شود نیست که این مقدمه حدود 20 صفحه است، البته همیشه این نگاه معیوب و ناقص در ایران وجود نداشته، آشنایی ایران با غرب از اوایل قرن 19 شروع می شود، مراوده دانشجویان نیز درآن زمان رخ می دهد، مقدمه کتاب می گوید غربی که ما با آن آشنا شدیم مناسب و خوب بود.
وی، گفت: بغض و کینه از غرب پس از حکومت رضاشاه بود که در ایران آغاز شد، پس از رضاشاه یک فضای باز سیاسی در کشور ایجاد شد و از جمله جریانات فکری ایجاد شده در آن زمان حزب توده که مبلغ مارکسیست بود و در نهایت در تفکر مردم غرب به استعمارگر، استثمار و نظام سرمایه داری تبدیل شد.
زیباکلام ادامه داد: غرب ستیزی از دهه 20 در ایران شکل گرفت، البته باید توجه شود که در آن زمان مارکسیسم در نقاط مختلف جهان قدرت یافته بودند، نوع تفکری که حزب توده در ایران داشت در تمامی جهان رشد کرده بود، در دهه 20 و 30 هر روشنفکر و نویسنده عضو حزب توده ایران بود، اما یک تفاوت میان ایران و دیگران وجود دارد، در دیگر کشورها مارکسیست پس از جنگ جهانی عفول کرد و جذابیت قبلی خویش را نداشت که نتیجه این بود که اتحاد جمایر شوری از بین رفت، کتاب بررسی می کند که این عفول در ایران اتفاق نیافتاده است و چرا هنوز ادبیات مارکسیستی البته نه به نام مارکسیست وجود دارد و همان جهان بینی مارکسیستی وجود دارد، به دو دلیل اساسی که عبارت است از عقب ماندگی علوم انسانی، در حقیقت ما چندصد سال در این علوم عقب هستیم، افرادی که در کشورهای دیگر توانستند مارکسیست را نقد کنند در کشور نداشتیم بنابراین ادبیات مارکسیستی هنوز گفتمان حاضر است.
وی ادامه داد: ایجاد انقلاب اسلامی در ایران دومین دلیل افول نیافتن مارکسیسم است، زیرا که انقلاب اسلامی به دلیل منافعی که غرب ستیزی برایش دارد به این موضوع اهمیت داده و باعث پیشرفت این غرب ستیزی شده است.
زیباکلام در بخش دیگری از سخنان خود مدعی شد: تنها چیزی که انقلاب اسلامی می تواند بر آن تکیه کند آمریکا ستیزی است که اگر از آن گرقته شود موضوعیتش از بین می برد.
وی افزود: یکی از سوالاتی که همیشه مطرح می شود این است که اگر ایرانیان در قرن 19 با غرب آشنا نمی شدیم فکر ترقی در ایران بوجود می آمد یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که ممکن است این موضوع اتفاق بیافتد، باید توجه کنیم که زیر پوست تاریخ قاجار یک تحولی در حال شکل گیری بوده است، رشد و گسترش شهر نشینی در اوایل قرن 19 در حال شکل گیری بوده است، در آن زمان یک سوم مردم دارای قبیله و عشیره بوده است اما در ابتدای قرن 20 از هر چهار نفر یک نفر صحرانشین است.
زیباکلام ادامه داد: در پایان قرن نوزدهم افزایش شهرنشینی در ایران رخ داد که در نتیجه توقع از حکومت عاقبت شهرنشینی بوده است، تغییر و تحول مهم دیگر در ذهن و اندیشه روحانیت در آن زمان بوده است، در اواخر قاجار اغلب روحانیان با حکومت مخالفت کردند، تفکر و نگاه روحانیت نسبت به جامعه و خود در فاصله سال 1800 میلادی و 1900 درحال تغییر بوده است، میرزای قمی فردی است که قم کنونی را پایه گذاری کرده است.
استاد دانشگاه، گفت: نگاهی که شاه و حکومت سایه خدا می باشد مانند قندی که در چای داغ میافتد فرو می ریزد و نگاه مدرن می شود، سید محمد طباطبائی در زمان مشروطه می گوید؛ چه کسی گفته شاه سایه خدا است بلکه وی مانند دیگران است و از سوی مردم انتخاب شده که اگر مناسب عمل کند که هیچ و اگر درست عمل نکند مردم وی را کنار خواهند گذاشت، این نگاه با تفکر روحانیت زمان فتحعلی شاه متفاوت است.
وی افزود: نگاه حزب توده در قبال شوروی مانند برادر بزرگتر بود، مانند نگاهی که حسن نصرالله نسبت به ایران دارد، حزب توده می فهمید که ایران مذهبی است و با تظاهرات ضد مذهبی مخالفت می کرد، هیچ زمان نمی گفت من مذهبی هستم، آنها تاکید داشتند که نباید عقائد مردم زیر سوال رود، به همین دلیل بود که از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت.
زیباکلام در ادامه سخنان خود با بیان اینکه حزب توده مدعی بود در جهان قدرتی به نام سرمایه داری غرب وجود دارد، تصریح کرد: سوال می کنیم کجای این موضوع با اسلام مخالف است، کدام بخش از مسائلی که اصولگرایان درحال حاضر می گویند خلاف شرع است، هیچکدام، در دهه بیست هم همینطور بوده است.
وی افزود: غرب در برابر این تصوری که برایش بوجود امده مسؤول نیست، بیشترین نقد از غرب و مدرنیته و تمدن غرب از سوی غربیها بیان شده است، در ایران افرادی مانند فوکو که غرب را نقد می کند محبوب هستند درصورتی که این افراد فقط نقد کرده و به دنبال اصلاح هستند.
زیباکلام ادامه داد: اگر نقدی وجود دارد باید به این توجه کنیم که چه مساله ای نقد می شود، ایران غرب را نقد نمی کند بلکه آن را نفی می کند، اساس تفکر ما در این است که انسان تلکیف مدار است و با تکلیف به دنیا می آید و اساس تفکر در غرب حق مدار بودن است، منتقدان غربی به بنیان غربی ایراد نگرفتند، البته درباره چرایی شکل گیری جنگ سخن می گویند./811/پ201/ج