راه بینیازی از طبیب/ اولین قدم در هنگام مریضی
در طب اسلامی دستورالعملهای کلیدی و ریشهای و در عین حال ساده وجود دارد که عمل به آن انسان را از ابتلا به بیماریهای مختلف بیمه میسازد. البته نکته مهم بحث این است که انسان اعتقاد راسخ به جامعیت علوم اهل بیت(ع) داشته باشد و بداند که هر آنچه آنها در زمینههای مختلف فرمودهاند درست و مطابق با واقع است.
در حال حاضر لااقل درستی بخشی از این دستورات از نظر علمی ثابت شده است. این بدان معنی نیست که اگر مطلبی از نظر علم امروز به اثبات نرسیده باشد باید کنار گذاشته شود؛ چرا که کلام معصومین(ع) راهگشا و مبیّن حق و حقیقت بوده و قطعا حکمتی در آن نهفته است.
حتی اگر علم امروز به نتیجهای غیر از دستورات اهل بیت(ع) برسد باز هم حقانیت کلام ایشان در جای خود محفوظ است و آنچه که ایراد به آن وارد است، نتیجهای است که دانشمندان به آن رسیدهاند؛ به عبارت دیگر کسی که عصمت و علم اهل بیت(ع) را باور داشته باشد، صحت کلام این بزرگان را با نتایج علمی نمیسنجد؛ بلکه صحت و سقم نتایج علمی را منطبق بر کلام ایشان میداند.
در ادامه برخی از شاخصههای مهم و بنیادی در رابطه با مسائل طبی ذکر میشود.
اسراف در خوردن و آشامیدن
به طور کلی و در یک کلام، اسراف در خوردن و آشامیدن عامل خیلی از بیماریها است.
از امام معصوم(ع) روایت است که فرمود کل طب در این آیه جمع شده: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا؛ بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.» (الدعوات راوندی، ص75)
اصولا پرخوری مادر بیماریها است. از نبی اکرم(ص) نقل شده: «إِيَّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مُفْسِدَةٌ لِلْبَدَنِ وَ مُورِثَةٌ لِلسَّقَمِ وَ مُكْسِلَةٌ لِلْعِبَادَةِ؛ از پرخوری بپرهیزید که باعث فساد بدن است و بیماری را به همراه دارد و باعث کسالت در عبادت میشود.» (بحار،ج63،ص338)
قال الصادق(ع): «لو اقتصد الناس في المطعم لاستقامت أبدانهم؛ اگر مردم در غذا میانه روی کنند، بدنهایشان مستحکم میشود.» (طب الأئمة عليهم السلام ص4)
بینیازی از طب
امیرالمؤمنین(ع) در وصیتی به امام مجتبی(ع) چهار نکته اساسی را بیان میکند که طبق فرموده حضرت با عمل کردن به اینها انسان از طب بینیاز میشود. یعنی منشأ بیماریهای داخلی عمل نکردن به این چهار نکته است. این چهار مورد عبارت است:
1- تا زمانی که گرسنه نشده است غذا نخورد.
2- زمانیکه هنوز اشتها دارد دست از غذا خوردن بکشد.(کاملا سیر نشود)
3- غذا را خوب بجود.
4- قبل از خواب دستشویی برود. (خصال،ج1،ص229)
معالجه بیماری
نکته دیگری که در روایات اسلامی به آن اشاره شده این است که انسان بعد از بیمار شدن فورا مشغول مداوا نشود و تا آنجا که بدن توان دارد با بیماری کنار بیاید و زمانی به معالجه بپردازد که مریضی غلبه پیدا کرده باشد. مبارزه با بیماری همچنانکه امروزه هم ثابت شده، استقامت بدن را بیشتر میکند و باعث میشود که انسان با کوچکترین مریضی از پا نیفتد.
عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: «مَنْ ظَهَرَتْ صِحَّتُهُ عَلَى سُقْمِهِ فَيُعَالِجُ بِشَيْءٍ فَمَاتَ فَأَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُ بَرِيءٌ؛ کسی که صحتش بر مریضیاش غلبه دارد، اگر خودش را با چیزی معالجه کند و بمیرد من از او برائت میجویم!» (الخصال، ج1، ص26)
عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «لَا يَتَدَاوَى الْمُسْلِمُ حَتَّى يَغْلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَهُ؛ مسلمان مداوا نمیکند تا اینکه بیماری بر صحت غلبه کند.» (بحار الأنوار، ج59، ص70)
این مطلب از امیرالمؤمنین(ع) درحدیث معروفی که چهار صد توصیه به اصحابش داشته نیز نقل شده است. (تحف العقول ص110)
عن الصادق(ع): «قال من ظهرت صحته على سقمه فشرب الدواء فقد أعان على نفسه؛ هر كه سلامتیاش بر بيمارى غلبه دارد و دارو بنوشد به مرگ خودش كمك كرده است.» (بحار الأنوار، ج59 ،ص65)
و قال(ص): «تجنب الدواء ما احتمل بدنك الداء فإذا لم يحتمل الداء فالدواء؛ تا بدنت توان درد را دارد، از دارو بپرهيز و وقتی بیتاب شدی دارو استفاده کن.» (مکارم الاخلاق،ص362)
قال أمير المؤمنين(ع): «امش بدائك ما مشى بك؛ تا زمانی که مریضی با تو کنار میآید با او راه بیا.» (نهج البلاغه،حکمت 27)
با عنایت به این احادیث که بخشی از احادیث مربوط به این باب است، این اصل کلی به دست میآید که انسان تا زمانی که توانایی دارد باید از دارو پرهیز کند و اینگونه نباشد که بلافاصله بعد از مریضی دارو مصرف کند.
مناظره امام صادق(ع) با طبیب هندی
روزى امام صادق (ع) در مجلس منصور حاضر بود. طبيبى هندی نیز نزد وى بود و كتابهاى طبّى را قرائت مىكرد و امام صادق(ع) موقع قرائت او ساكت بود.
وقتى قرائت او تمام شد به امام گفت: اى ابوعبداللَّه! آيا از آن علمى كه با من است چيزى مىخواهى؟ فرمود: نه، چون آنچه نزد من است از آنچه نزد توست بهتر است. گفت: آن چيست؟
فرمود: من طبيعت گرم را با سردى و طبيعت سرد را با گرمى و طبيعت تر را با خشكى و طبيعت خشك را با ترى مداوا مىكنم و در همه موارد كار را به خداوند واگذار مىكنم و آنچه را كه پيامبرش فرموده به كار مىگيرم و مىدانم كه معده، خانه بيمارى است و پرهيز كردن، اصل درمان است و بدن را به آنچه عادت كرده عادت مىدهم.
هندى گفت: آيا طبّ غير از اينهاست؟ امام فرمود: آيا گمان مىكنى كه من از كتابهاى طبّى اخذ كردهام؟ گفت: آرى. فرمود: نه، به خدا سوگند كه آن را جز از خدا اخذ نكردهام، به من بگو كه آيا تو به طب داناترى يا من؟ گفت: من.
در ادامه امام(ع) سؤالاتی از او پرسید که طبیب هندی هیچکدام را نتوانست پاسخ دهد و خود حضرت پاسخ آنها را فرمود.
برخی از سؤالات و پاسخ آنها
چرا استخوان سر چند قطعه است؟ استخوان سر چند قطعه است براى اينكه جمجمه ميان تهى است و اگر چند قطعه نبود زودتر درد مىكرد و اينكه ميان استخوانها فاصله است، درد از آن دور است.
چرا مو بالای سر قرار گرفته است؟ تا به وسيله آن روغن به مغز برسد و از اطراف آن بخار خارج شود و گرما و سرماى وارد بر آن را دفع كند.
چرا پیشانی مو ندارد؟ براى اینکه آنجا محل رسيدن نور به چشمان است و در آن، شيارهایی قرار گرفته تا عرق وارد از سر را نگهدارد تا وقتى كه انسان آن را پاك كند؛ مانند نهرهايى كه در زمين آبها را نگه مىدارد.
چرا ابرو بالای دو چشم قرار گرفته؟ دو ابرو بالاى دو چشم قرار گرفته، تا نور را به اندازه لازم به دو چشم هدايت كند. اى هندى! آيا نديدى كه كسى كه در برابر نور شديد قرار مىگيرد دستش را بالاى چشمش مىگذارد تا نور به اندازه لازم به چشم برسد؟! و...
در پایان جوابها، طبیب هندى به امام(ع) عرض کرد: اين علم از كجا براى شما حاصل شده است؟ فرمود: آن را از پدرانم از پيامبر خدا(ص) از جبرئيل از پروردگار جهانيان كه همه اجساد و ارواح را آفريده ياد گرفتهام. هندى گفت: راست گفتى و من شهادت مىدهم كه معبودى جز خداوند نيست و محمد(ص) فرستاده و بنده اوست و تو دانشمندترين زمان خود هستى. (علل الشرایع،ج1،ص99)
/999/704/ر