شکوه فضائل امیرالمؤمنین
به گزارش خبرگزاری رسا، تبیین آثار و برکات فضایل علی(علیه السلام) در کتاب های تاریخ، حدیث و تفسیر اسلامی به گونه ای است که شرق و غرب را گرفته و این از عجایب تاریخ بشر است. فضایل آن حضرت فوق العاده زیاد است و به گفته آن مرد دانشمند، علی(علیه السلام) کسی بود که دوستانش از ترس بنی امیه و دشمنانش بخاطر دشمنی، فضایلش را پنهان داشتند.[1]
حضرت علی(علیه السلام) ؛ مصداق کامل صالح المومنین
در فضیلت امیر مؤمنان علیه السلام می خوانیم؛ خداوند در آیه ی چهارم سوره ی تحریم دو نفر از همسران پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را که برنامه ای بر خلاف رضایت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) اجرا کرده بودند مخاطب ساخته و می فرماید: «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ؛ اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید ، (کاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح ، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.»[2]
آنچه در آيه مذكور قابل توجه و جاى بحث و بررسى دارد اين است كه: منظور از «صالح المؤمنين» كيست؟ آيا شخص خاصى مراد است، يا اين تعبير شامل تمام مؤمنان صالح العمل مى شود؟[3]
بدون شك «صالح المؤمنين» به حسب ظاهر معنى وسيعى دارد، كه همه مؤمنان صالح و باتقوا و كامل الايمان را شامل مى شود؛ هر چند كلمه «صالح» در اينجا مفرد است، نه جمع؛ ولى چون معنى جنسى دارد از آن عموميت استفاده مىشود. اما بى ترديد «صالح المؤمنين» مصداق أتم و اكملى نيز دارد و از روايات متعددى استفاده مى شود كه آن فرد كامل «امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام» است.[4] اين مطلب را بسيارى از علماى اهل سنت نيز در كتابهاى خود نقل كرده اند. از جمله:علامه ثعلبى[5]، علامه گنجى در كفاية الطالب[6]، أبو حيان اندلسى[7]، سبط ابن جوزى[8]، سيوطى در الدر المنثور[9]، آلوسى در روح المعانى[10]، حاكم حسكانى در شواهد التنزيل[11]، علامه برسويى در روح البيان[12]، ابن حجر در الصواعق[13]، علاء الدين متقى در كنز العمال.[14]،[15]
در ذیل این آیه، حاکم حسکانی از علمای اهل سنت و حنفی مذهب، ۱۸ روایت نقل می کند که منظور از «صالح مومنین» امام علی بن ابی طالب علیه السلام است. [16]
حال از میان آن احادیث 18گانه، یک حدیث به شرح ذیل است: عمار ياسر مى گويد از على عليه السلام شنيدم كه مىفرمود: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مرا فراخواند و فرمود:«أ لا ابشرك؟ قلت: بلى يا رسول الله و ما زلت مبشرا بالخير! قال: قد انزل الله فيك قرآنا. قلت: و ما هو يا رسول الله؟ قال: قرنت بجبرئيل ثم قرأ: و جبريل و صالح المؤمنين ...[17]؛آيا تو را بشارت دهم؟ عرض كردم: آرى اى رسول خدا، تو هميشه بشارت دهنده به خير بوده اى! فرمود: خداوند درباره تو آيه اى نازل كرده است. عرض كردم: كدام آيه؟ فرمود: تو قرين و هم رديف جبرئيل شده اى (آرى خداوند تو را قرين او ساخته) سپس خواند: «و جبريل و صالح المؤمنين ...».[18]
البته به عقیده ی ما امیر مؤمنان از جبرئیل هم بالاتر است ولی در مقابل کسانی که مقامات و فضائل علی علیه السلام را نمی دانند این گونه احادیث که از منابع خودشان نقل شده است جالب توجه است.[19]
نخستین کسی که وارد بهشت می شود
سلمان فارسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: «أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ[20]؛ نخستین کس از بین شما که در کنار حوض بر من وارد می شود همان است که پیش از شما مسلمان شده و او علی بن ابی طالب است».[21]
این دو فقره در کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بی ارتباط به هم نیست و نشان می دهد که اولین نفر بودن در پذیرش اسلام موجب می شود که فرد، اولین وارد شونده به بهشت باشد.[22]
مقام والاى پيشگام بودن در ايمان، مقامات والايى را در بهشت و در جوار قرب الهى مىطلبد كه ويژه على بن ابى طالب عليه السلام (بعد از پيامبر اسلام) است.[23]
ساقی حوض کوثر
هم چنین یکی از مسائل اسرار آمیز مسأله ی حوض کوثر است. در دروازه ی بهشت نهری به نام حوض کوثر قرار دارد که افراد مؤمن بر آن وارد می شوند. در روایات متعدد آمده است که ساقی این حوض امیر مؤمنان علیه السلام است که تحت اشراف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سقایت می کند و مؤمنان از آن می نوشند و وارد بهشت می شوند.[24]
هم چنین از روايات استفاده مىشود كه حوض كوثر از تحت عرش الهى جارى است و اين نهر براى آن است كه بهشتيان از آن بنوشند و هر چه ناخالصى در وجود آنان است ازبين برود و پاك و خالص و شستشو شده، وارد بهشت شوند.[25]
زیراوقتی انسان از عالم ماده بیرون می رود یک سری ناخالصی هایی در درون دارد. خداوند می فرماید: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ[26]؛ و آنچه كينه (و شائبههاى نفسانى) در سينه هاى آنان است بر كنيم، برادرانه بر تخت هايى روبروى يكديگر نشسته اند».
بنا بر این علی علیه السلام شستشو دهنده ی سینه های بهشتیان از بقایای آثار عالم دنیا و ناخالصی ها و رذائل اخلاقی است.[27]
حضرت علی علیه السلام تقسیم کننده بهشت و جهنم
در مورد فضائل و مناقب علی بن ابی طالب(علیه السلام) که در سالروز میلاد با سعادت ایشان هستیم می توان به حدیثی کوتاه و پرمعنی اشاره نمود: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و. آله) فرمود:« عنوان صحيفة المؤمن حبّ عليّ بن ابيطالب(علیه السلام) ؛ سرلوحه و تيتر نامه كردار مؤمنين دوستي علي بن ابي طالب است.»[28]،[29]
بر اساس حدیث فوق آن تیتر عبارت از این است که صاحب نامه علی بن ابی طالب را دوست داشته است؛ واضح است که مراد محبتی است که از باب پیوند در اخلاق و اندیشه و اعمال باشد نه محبتی صوری و ظاهری. [30]
زیرا محبت همه به امير مؤمنان عليه السلام يكسان نيست؛ محبت برخى دروغين است و لقلقه زبانى بيش نيست و در قلب آنها ريشه نكرده است؛ محبت دسته ديگر دروغين نيست و ريشه در قلب آنها دارد، ولى عميق نيست، بلكه سطحى است؛ دسته سوم ريشه محبت در اعماق جانشان نفوذ و ريشه كرده، به شكلى كه تمام وجود آنها را به رنگ و بوى محبوب درآورده است. برخورد چنين اشخاصى على وار، سخنانشان على گونه، اخلاقشان علوى، اعطايشان همچون اعطاى على، اين عاليترين مرحله محبت است، مرحلهاى كه واجد آن حاضر نيست اين محبت را با هيچ چيز ديگر معاوضه كند، بلكه جانش را هم در اين راه فدا مىكند.[31]
بنار قول ابن ابی الحدید،اخبار مستفيض رسيده است كه امام (علیه السلام) «قسيم النار و الجنة» مىباشد،عدهاى آن را چنين معنى كرده اند كه چون دوستان او بهشتى و دشمنانش جهنمى است از اين جهت او تقسيم كننده، بهشت و جهنم است و عدهاى گفته اند او حقيقتا تقسيم كننده بهشت و دوزخ است عده اى را به آتش مى فرستد و عده اى را به بهشت داخل مى نمايد.[32]
گستره علم و دانش حضرت على عليه السلام
دامنه دانش و علوم حضرت على عليه السلام آن قدر وسيع، و شعاع نور علم آن حضرت آن قدر بلند و روشن است، كه حتى مخالفانش آن را انكار نمىكنند. بلكه در عمل آن حضرت را به عنوان مرجع علمى پذيرفته اند و در طول خلافت خلفاى سه گانه و دوران طولانى سكوت تلخ، در بن بست هاى علمى به آن حضرت مراجعه مى كردند. سخن در اين زمينه فراوان است؛ به ارائه چند نمونه قناعت مى كنيم:[33]
1. مرجعيت علمى امام على عليه السلام
انس بن مالك، خادم مخصوص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه آن حضرت خطاب به حضرت على عليه السلام فرمود:انت تبين لأمتى ما اختلفوا فيه بعدى[34]؛تو بعد از من تبيين كننده و حل كننده اختلافات امت من خواهى بود!».[35]
2. امام على عليه السلام دروازه شهر علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
در صحيح ترمذى آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:انا دار الحكمة و على بابها[36]؛من خانه دانشم و على در آن خانه است.[37]
3. امام على عليه السلام و علم تفسير
با مراجعه به تفاسير، معلوم مىشود كه امام على عليه السلام پيشواى مفسرين است، چنان كه سيوطى مى نويسد: «در ميان خلفا از همه بيشتر از على بن أبي طالب روايت شده است.»[38] شاگردان تفسيرى امام على عليه السلام هر كدام در مكه و مدينه و كوفه صاحب مكتب تفسيرى شدند.[39]
4. امام على عليه السلام واضع علم نحو
حضرت على عليه السلام براى صيانت زبان قرآن از انحراف و اعوجاج، أبو الأسود دؤلى را مأمور ساخت تا زير نظر آن حضرت علم نحو را وضع كند و بعدها أبو الأسود با استفاده از همين علم نحو، قرآن را اعراب گذارى كرد.[40]،[41]
5. امام على عليه السلام و علم كلام
ابن أبي الحديد در مقدمه شرح نهج البلاغه مىنويسد: «علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على عليه السلام اقتباس شده است.»[42]،[43]
6. امام على عليه السلام و علم فقه
گذشته از فقهاى اماميه، كه فقه خود را از امام على عليه السلام دارند، احمد حنبل فقه را از شافعى، و شافعى از محمد بن حسن و مالك آموخت. و محمد بن حسن فقه را از ابو حنيفه، و مالك و ابو حنيفه فقه را از امام صادق عليه السلام آموختهاند و فقه امام صادق عليه السلام به جدش على بن أبي طالب عليه السلام منتهى مى شود.[44]،[45]
7. امام على عليه السلام و علم حقيقت (علم باطن)
دكتر أبو الوفاء غنيمى تفتازانى، استاد دانشگاه قاهره و شيخ طريقت، در مقدمه خود بر كتاب «وسائل الشيعه» مى نويسد: «مشايخ و اصحاب طريقت؛ مانند رفاعى، بدوى، دسوقى و گيلانى از اجله علماى اهل سنت، در اسناد طريقت خود به ائمه اهل بيت و از طريق آنها به امام على عليه السلام و از او به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم استناد مىكنند. زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «انا مدينة العلم و على بابها»[46] و اين نزد عرفا خصوصيتى در علم حقيقت، علم مكاشفه و علم باطن است كه بجز امام على عليه السلام كسى واجد اين خصوصيت نيست.[47]،[48]
سخن آخر
امید است بتوانیم وظیفه ی شیعه گری خود را در برابر امام علیه السلام انجام دهیم،[49] سعى كنيم براى رسيدن به این مهم، به دعاى توسل و زيارت عاشورا و دعاى ندبه و مانند آن بسنده نكنيم، بلكه بايد گامهايمان را جاى گامهاى على و اولاد على عليهم السلام بگذاريم؛[50] هم از نظر اخلاق و هم از نظر اعمال و افعال و جامعه و خانواده و کسب و کار و مسائل اقتصادی و سیاسی...[51]، تا در لحظه جان دادن و در كنار صراط و حوض كوثر و به هنگام تقسيم بهشت و جهنم ياريمان نمايند.[52]
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی؛1395/04/06.
[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1396/01/21.
[3] آيات ولايت در قرآن ؛ ص414.
[4] همان.
[5] العمدة لابن بطريق، ص 152.
[6] كفاية الطالب، ص 53.
[7] همان.
[8] البحر المحيط، ج 8، ص 291.
[9] التذكرة، ص 267.
[10] الدر المنثور، ج 6، ص 244.
[11] روح المعانى، ج 28، ص 135.
[12] شواهد التنزيل، ج 2، ص 254 به بعد.
[13] روح البيان، ج 10، ص 53.
[14] پيام قرآن، ج 9، ص 299.
[15] آيات ولايت در قرآن ؛ ص415.
[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1396/01/21.
[17] شواهد التنزيل، ج 2، ص 259، ح 989.
[18] آيات ولايت در قرآن ؛ ص416.
[19] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1396/01/21.
[20] بحارالانوار؛ج38؛ص256.
[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1392/03/01.
[22] همان.
[23] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص323.
[24] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1392/03/01.
[25] مشكات هدايت ؛ ص201.
[26] سورۀ حجر؛ آیۀ47.
[27] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1392/03/01.
[28] بحارالأنوار ج 27 ص 142.
[29] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1393/02/22.
[30] همان.
[31] آيات ولايت در قرآن ؛ ص196.
[32] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نصج2 ؛ ص520.
[33] آيات ولايت در قرآن ؛ ص459.
[34] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 122 و كنز العمال، ج 6، ص 156.
[35] آيات ولايت در قرآن ؛ ص459.
[36] صحيح ترمذى، ج 5، ص 637.
[37] آيات ولايت در قرآن ؛ ص459.
[38] اتقان، نوع 80، طبقات المفسرين.
[39] آيات ولايت در قرآن ؛ ص460.
[40] طبقات النحويين، ج 7، ص 14.
[41] آيات ولايت در قرآن ؛ ص460.
[42] شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج اول، ص 17.
[43] آيات ولايت در قرآن ؛ ص461.
[44] شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد ، ج 11، ص 18.
[45] آيات ولايت در قرآن ؛ ص461.
[46] بحار الأنوار؛ ج 40، صص 200 ـ 207.
[47] كيهان فرهنگى، شماره 184، صفحه 16.
[48] آيات ولايت در قرآن ؛ ص462.
[49] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1396/01/21.
[50] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص201.
[51] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛1396/01/21.
[52] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص201.