دولت چگونه بدهکار شد؟ چرا حراج کرد؟
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از «کیهان»، محمد ایمانی در سرمقاله این روزنامه نوشت:
1- وقتی کسی همه دار و ندار خود را به حراج میگذارد و میفروشد، چه برداشتی به ذهن متبادر میشود؟ اینکه فرد میخواهد از این محله و شهر برود. و اگر دیدید او همه چیز را به نصف یا یک چهارم قیمت و پایینتر از آن میفروشد، دلالت بر کدام اتفاق میکند؟ این کار احتمالا بوی ورشکستگی میدهد. یا در کنار آن، این احتمال هم هست که فرد خطای بزرگی مرتکب شده و میخواهد بارش را ببندد و از انظار همه آنها که او را میشناسند، دور شود.
2- برخی مدیران اجرایی مدتهاست چوب حراج به همه چیز زدهاند. مراد از همه چیز، امنیت و منافع و سرمایههای ملی به انضمام اخلاق و صداقت و عزت و شخصیت و کرامت است. ابتدا تصور میشد دچار بدفهمی هستند و مثلا فقط برنامه هستهای را کمبها و مایملکی لوکس و تشریفاتی میشناسند. بالغ بر 80 درصد توانمندی هستهای کشور را اوراق کردند یا به خارج کشور فرستادند و اگر شجاعت رهبر معظم انقلاب و غیرت و اعتراض نخبگان نبود، حتما کار معمر قذافی را میکردند و همه تاسیسات هستهای را بار کشتیها میکردند و به سمت آمریکا یا اروپا گسیل میکردند. به پشتوانه تهدیدها و تطمیعهای دشمن، مردم را ترساندند یا وعدههای سرابگونه دادند و فضای سنگینی از انتظارات ایجاد کردند که هر روز تعلل در توافق، موجب از دست رفتن 170 میلیون دلار(ماهانه 5 میلیارد و سالانه 60 میلیارد دلار) است. از 19 هزار سانتریفیوژ، بالغ بر 14 هزار دستگاه آن اوراق شد و از 10 هزار کیلو گرم اورانیوم غنیشده و گرانبها، 9700 کیلو گرم آن با ثمن بخس به خارج منتقل شد.
3- بعدها در توجیه این اقدام گفتند اگر توافق نمیکردیم 1+5 آماده حمله به ایران بودند. این دروغ، بدتر از آن حراج برنامه هستهای بود. چه آن که توماس فریدمن 12 تیر 94(10 روز قبل از اعلام برجام) در نیویورک تایمز نوشت «توافق پیشرو با ایران یک توافق بدِ - خوب(!) است و به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد». و یک سال بعد (21 دی 95) باراک اوباما در نطق خداحافظی خود در شیکاگو اذعان کرد: «اگر 8 سال پیش به شما گفته بودم میتوانیم برنامه هستهای تسلیحاتی ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا میگفتید بیش از حد بلندپروازانه است اما با توافق توانستیم». در هفتههای پس از توافق، اوباما و جان کری و وندی شرمن فاش کردند که تحریمها امکان تداوم و تشدید نداشت و اگر توافق به دست نمیآمد، در معرض فشار اغلب کشورها و فروپاشی بود. ویدئوی این اعترافات به وفور موجود است.
4- غم ماجرا خوردن داشت اگر به همین جا ختم میشد و دولت به سایر سرمایههای پیشرفت اقتصادی و اقتدار ملی به چشم کالای قابل ارزانفروشی نگاه نمیکرد. اما دولت- شخص آقای روحانی- پیشاپیش، خود را بدهکار کرده بود. او هفتهها پیش از آن که درانتخابات 92 برنده شود، بازنده و بدهکار شده بود. 3 سال زمان برد تا بخشی از لایههای این واقعیت پدیدار شود. هدف پیروزی در انتخابات به هر قیمت، موجب دادن وعدههای خلاف واقع و ایجاد انتظارات کاذب نسبت به توافق با آمریکا شد که هزینه آن نه از جیب دولتمردان و طیف غربگرای مدعی حمایت از آنها بلکه از سبد توانمندیهای ملی بود. با وعدههای انتخاباتی، خود «توافق به هر قیمت»، اصالت و موضوعیت پیدا کرده بود؛ حال آنکه هر توافقی طریقیت دارد و ابزار نیل به هدف است نه خود هدف. این مسیر خسارتبار، ابتدا به تدوین توافقی نامتوازن و ناهمزمان در زمینه تعهدات طرفین، برگشتناپذیر در صورت بدعهدی حریف، و غیرقابل شکایت(به خاطر تعبیه مکانیسم ماشه و بازگشت اتوماتیک تحریمها در صورت شکایت یک طرف و ناراضی شدن طرف مقابل!) منتهی شد. سپس به «اجرای توافق به هر قیمت» رسید چون کمترین شکایت و دستکاری، وضع را به مراتب بدتر میکرد. ظرف 3 سال، شکافی عمیق، به ارتفاع نوک قله تا ته دره، میان انتظارات تبلیغی دولت از توافق، و واقعیت عقیم و بیثمر برجام سربرآورد.
5- تحریمهای موشکی و مالی و حتی نظامی و موشکی که قرار بود به تصریح گزارش هیجانزده آقای روحانی در 23 تیر 94، بالمره و یکجا در روز اجرای توافق(روز شروع تعهدات غرب: 27 دی 94) برداشته شود، با شل و سفت کردن دولت اوباما سر جای خود ماند. بعدها معلوم شد آمریکاییها با یافتن نقطه ضعف دولت روحانی که در تبلیغات و اظهارات وی فراوان یافت میشد، انجام تعهدات برجامی خود را به اجرای مفاد FATF مشروط کردهاند؛ یعنی خودتحریمی علیه سپاه پاسداران و بازوهای قدرت ایران در منطقه نظیر حزبالله. این حراج پنهان امنیت ملی مانند روند خود برجام، به شکل محرمانه پیش رفت و پس از ابلاغ آن به برخی بانکها فاش شد.
6- دولت با انتظار و مطالبهای در افکار عمومی برای گشایش و رونق اقتصادی در پسابرجام مواجه شد که خود دامن زده بود. اما آمریکاییها به واسطه سرهمبندی توافق(تعبیر مجله تایم) دبه کرده بودند؛ ضمن اینکه روحیه و انگیزه تدبیر و تحرک و مدیریت در بخشی از دولتمردان هم افق با روحانی وجود نداشت؛ چیزی که درباره دولت قبل ادعا میشد «10 تا 30 درصد مشکلات اقتصادی مربوط به تحریمهاست و 70 تا 90 درصد آن به سوء مدیریت بازمیگردد». تدبیر دولتمردان سهلاندیش و بیحال چه بود؟ چربتر کردن امتیازات واگذار شده به غرب برای جلب ترحم و صدقه کدخدایان عالم! شعار آمادگی برای انعقاد برجامهای 2 و 3 و 4 از همین روحیه تنآسانی شبه قجری- پهلوی برآمد.
پذیرفتند که چند حراجی دیگر در زمینه قراردادهای پر خسارت نفتی(- موسوم به IPC)، توقف یا محدود کردن آزمایشهای موشکی و ماهوارهای، تعطیلی بخش عمدهای از برنامههای مطالعاتی هستهای یا هوافضای تحت مدیریت دولت، و محور مقاومت در سوریه برگزار کنند. یک قلم از این زنجیره، امضای تفاهمنامه با شرکت بدعهد توتال فرانسه درباره میدان مشترک گازی با قطر بود. توتال در سمت قطر مشغول بهرهبرداری بود و برای استخراج بیشتر، نیاز به اطلاعات طرف ایرانی داشت که با تفاهمنامه به دست آورد و سپس به بهانه تحریمهای آمریکا، خلف وعده کرد. این هم یک راستیآزمایی دیگر درباره لغو تحریمهای اقتصادی! شرح این قصه که دولت با اقتصاد و امنیت و پیشرفت ملی چه کرد و چه خساراتی را در زمینه سپردن بازار کشور به دست کلاندلالان مرتبط با دولت و باز کردن پای انواع کالاهای مصرفی شرق و غرب عالم- به قیمت تعطیلی کارخانهها و بیکاری کارگران ایرانی- به بار آورد، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
7- اجمال داستان فقط در یک فاز اقتصادی همان میشود که آقای « فرشاد - م» اقتصاددان اصلاحطلب در گفتوگو با ویژهنامه نوروزی روزنامه اطلاعات هشدار داد: «آمار ادعایی رشد اقتصادی از سوی دولت نه معتبر است و نه دارای کیفیت. مسئله اساسی این است که آن رشدی که امسال اتفاق میافتد و رشد کمتری که سال آینده اتفاق میافتد هر دو رشد بیکیفیت هستند. یعنی بدون اینکه فرصت شغلی قابل اعتنایی خلق شود و تغییر محسوسی در کیفیت زندگی مردم پدید آید... ما با یک نقطه عطف در تاریخ اقتصادی خودمان روبرو هستیم که اسمش را گذاشتهام جایگزینی استراتژی خامفروشی با استراتژی آینده فروشی.
یعنی دولت بدهی ایجاد میکند و امورات جاریاش را میگذراند و آنچه که مسئله را در دولت حسن روحانی خطرناکتر میکند این است که اینها گوشه چشمی هم به بدهی خارجی دارند. ما میتوانیم یک جوری با طلبکارهای داخلی دولت کنار بیاییم اما با طرفهای خارجی مواجهه ما بسیار خطرناک و پرهزینه خواهد بود. کشور ما تجربههای خطرناک و تلخی از عواقب بدهیهای خارجی در قرن نوزدهم میلادی و بیستم داشته است. دولت درلایحه بودجه سال 1396 برای یک سال مطالبه مجوز 50 میلیارد دلار ایجاد بدهی کرده است. این معنایش این است که ما در معرض چشماندازهای بسیار نگرانکنندهای هستیم.»
8- شب انتخابات فرا رسیده است. متعاقب وعده تحول 100 روزه، بالغ بر 1300 روز سپری شده اما کسب و کار و تولید و اشتغال روندی بر عکس وعدهها به خود گرفته است. مقایسه هر دلار با اسکناس 500 یا هزار تومانی در هیجانهای خیابانی پساتوافق کجا و خبر گران شدن دلار تا 4200 تومان پس از انتخابات کجا؟ ادعای کاهش تورم به 8 درصد کجا و تورم بالای 50 درصد در زندگی مردم کجا که به قول 4 سال پیش آقای روحانی ، «معیار تورم» جیب آنها بود و نه آمارهای ساختگی؟ افزایش شندرغازی حقوق کارگران و مستمری بگیران و بازنشستگان و فرهنگیان در شب انتخابات کجا و تصاعد هزینههای جاری دولت از 104 هزار میلیارد به 340 هزار میلیارد تومان کجا؟ ادعای رونق اقتصادی و عبور از رکود و ایجاد اشتغال کجا و زمین خوردن صدها کارخانه معروف و بیکاری دستکم 500 هزار نفر در یک ساله پسابرجام کجا؟! ادعای مهار تورم کجا و افزایش 3 برابری نقدینگی در حال انفجار و تورم زا به 1270 هزار میلیارد تومان- با وجود نیاز تولیدکنندگان به سرمایه- کجا؟
9- در تمام این موارد که مردم به ویژه جوانان با مشکلات بیکاری و ازدواج و مسکن دست و پنجه نرم میکردند؛، دولت سه سال و نیم فقط تماشا میکرد و وعده میداد؛ تا رسیدیم به شب انتخابات و تکالیف مانده برای شب سیزده به در دولت و مردم؛ و حراج بزرگ اقتصاد و اخلاق و اقتدار و اعتماد ملی! آن وقت میشود همین سرهمبندیها و شعبدهبازیها و پولپاشیها یا تحقیر و تخریب نامزدهای دیگر و بدتر از آن، زدن زیر میز و ساختارشکنی. میشود همین تهدید مردم در مناطق محروم که اگر به ما رای ندهید، بودجه و امکانات و یارانه شما را قطع میکنیم؛ و البته چرب کردن سبیل برخی بخشداران با پرداختهای 10 میلیون به بالا. یا میشود «پول باشی» و پرداخت دوباره یارانه به خانوارهایی که یارانه آنها 8 ماه قبل - بعضا حتی 3 سال پیش- قطع شده بود و پرداخت آن از سوی وزرای نفت و اقتصاد، «عزا و مصیبت عظمای دولت» خوانده میشد! پیامک برقراری مجدد یارانهها با واکنش قابل توجه مردمی مواجه شده که احساس میکنند به شعور و شخصیت آنها توهین میشود. چنانکه یکی از شهروندان با انتشار تصویر پیامک دریافتی در فضای مجازی نوشت «مادرم میگه من دیگه بهش رای نمیدم». داستان تلخ این است که ریال به ریال پولهای توزیع شده در شب انتخابات را پس از انتخابات به صدها برابر حساب خواهند کرد و باز پس میگیرند. یک قلمش گران کردن ارز است و احتمالا حاملهای انرژی و عوارض و مالیاتهایی که به بهانههای مختلف از اقشار فرودست میگیرند. و یا ابراز اضطرار برای حراج بیشتر قدرت و امنیت ملی!
10- بیتردید آنچه دولت در این 4 سال و از جمله چند ماه اخیر در حوزه مسائل اقتصادی و امنیت ملی و اخلاق و صداقت و انصاف به حراج گذاشت و به دروغهای در و دیواری متوسل شد تا افکار عمومی را از مطالبات واقعی منحرف کند، قابل قیاس با حراج پس از انتخابات نیست. وبسایت رادیو فرانسه مهر92 درباره ارزیابی غرب نوشت؛ «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند». این ارزیابی همچنان معتبر است. راه این خسارت عظیم ملی را همینجا باید بست؛ اگر نه کشور تا چند نسل بدهکار و گرفتار خواهد شد. صدای فطرت آن کارگر درد کشیده معدن زمستان یورت را باید با دقت شنید که گفت «از نگاه ما رئیسجمهور و دولتی وجود ندارد. پارسال رفتیم فرمانداری اعتراض کنیم؛ یعنی متوجه نشدی؟! ما فرماندار و بخشدار و استاندار نداریم... من دلم درد دارد، بگذارید حرفم را بزنم. من دلم داغ دارد. آقای رئیسجمهور تا الان کجا بودید؟ بذار من درد دلم را بگویم، او دیگر نمیآید اینجا»./۱۳۲۵//۱۰۲/خ