گزارش هایی از سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی(۵)
به گزارش خبرگزاری رسا، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیتالله لطف الله صافی گلپایگانی به مناسبت نزدیک شدن انجام مناسک حج، سلسله گزارش از سفرنامه حج این مرجع تقلید را منتشر کرد.
متن پنجمین گزارش این پایگاه به شرح زیر است:
بازگشت به شهر نور
اَرْضٌ مَشي جِبْريلُ في عَرَصاتِها *وَاللهُ اَشْرَفَ اَرْضَها وَ سَمائَها
آنچه اين شهر مقدس و عزيز كه صدها ميليون مسلمان شوق زيارتش را دارند، دارد هيچ شهري در روي زمين ندارد. راستي اين شهر بينظير است و وجود قبر مطهّر رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم و مسجد آن حضرت و مشاهد مقدسه اهل بيت عليهمالسلام همه کمبودهاي مادي آن را كه در اثر سوء سياستهاي سياستمداران پيدا شده تحت الشعاع قرار ميدهد، و با اين امتيازات بزرگ آن نواقص به حساب نميآيد و اصولاً هر تقدير و تجليل كه از مدينه ميشود به ملاحظه اين افتخارات بزرگ است. اين شهر دارالهجرت پيغمبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم و اولين مركز اعلام رسمي موجوديت جامعه و نظام اسلام است.
اگر اين شهر نبود و اگر اين شهر به نداي منادي الهي پاسخ نميداد و پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه وآله وسلم را نميپذيرفت و اگر مردم اين شهر با آن ايثار و اشتياق مهاجرين را نميپذيرفتند و به اسلام نگرويده بودند و مهاجرين را منزل و مسكن نميدادند و در نهايت برادري از آنها پذيرا نميشدند هر چند سير اسلام و دعوت پيامبر اسلام صليالله عليه وآله وسلم متوقف نميشد ولي ميتوان گفت كه اگر اين شهر نبود اسلام در اين مسيري كه قرار گرفت قرار نميگرفت.
زن و مرد مسلمان اين شهر فداكاري كردند از مال و مسكن و جان خود گذشتند، و در حمايت از پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و دعوت توحيد وظيفه خود را ادا كردند و به بيعت خود با آن حضرت وفا نمودند. اعلان كلمه توحيد و تشكيل حكومت رسمي اسلام از اين شهر شد.
اين شهر بود كه با كفار و مشركين مكه و ديگران در بدر و احد و احزاب جنگ كرد.
همه جاي اين شهر براي انسان يادآورنده خاطرات تاريخي و سير زندگاني خواجه كاينات و مَفخر ممكنات است. اين سرزمين مَقدم حبيب خدا و يگانه شخص شخيص عالم امكان است.
اين كوچهها و خيابانها مَعبر آن حضرت و هر نقطهاش از جنبه تاريخي و اسلامي با عظمت و پر افتخار و با بركت است. اين شهر بعد از مكه معظمه مركز نزول وحي قرار گرفت.
فاطمه زهرا عليهاالسلام آن يگانه مدافع اسلام و پاسدار راه توحيد در اين شهر مقام داشت.
دو آقاي جوان اهل بيت حسن و حسين عليهماالسلام كه پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم آنهمه در حضور مردم و جمع اصحاب به آنها اظهار مهر و محبت مينمود و آنها را ميستود و امت را به ولايت و محبّت آنها ترغيب و وصيت ميفرمود و همچنين ساير امامان عليهمالسلام به جز اميرالمؤمنين و امام دوازدهم عليهماالسلام در اين شهر تولد يافتهاند.
اين شهر مولد ائمه و مَدْرَس حضرت باقر العلوم و حضرت كشاف حقايق امام جعفر صادق عليهماالسلام است.
آنقدر در اين شهر مواقف تاريخي و يادگارها از رجال اسلام و قهرمانهاي بزرگ اسلام وجود دارد كه شرح آن جز در كتابهاي مفصل و بزرگ ممكن نيست.
مكه مكرمه كه به عظمتهاي ويژه ديگر اختصاص دارد با آنهمه خصايص بزرگ و آيات بينات و مقام ابراهيم و كعبه معظمه و اينكه مطلع انوار وحي محمدي بود و قبله ميلياردها مسلمان در مرور قرون و اعصار تا روز قيامت شد به واسطه استيلاء افكار مشركانه بر اهالي آن نتوانست از اين افتخار كه محل اقامت و موطن پيغمبر خدا است پاسداري و آن حضرت را ياري كند، و مركزيتي را كه به واسطه وجود عزيز خاتم الانبياء صليالله عليه وآله وسلم داشت براي خود حفظ نمايد.
پس از سيزده سال كه پيامبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم دعوت رسالت فرمود، صداي دعوتش كه از مكه مكرمه و عربستان به خارج رسيده بود دلهاي مردم را به سوي اسلام و براي اسلام فتح ميكرد.
از يك سو قريش و مشركين اسلام را براي خودشان، و خدايان مصنوعيشان و براي موضعهاي استكباري و ستمكاريشان خطر جدي ميديدند، و براي اجراي خطرناكترين طرح خود يعني كشتن پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم با همكاري قبايل و فاميلهاي مختلف وارد عمل شدند.
و از سوي ديگر بايد دعوت اسلام دوره نويني را آغاز نمايد كه در آن به عنوان يك نظام الهي و مسلمين به صورت يك جامعه در برابر تمام نظامات و جوامع اعلام موجوديت بنمايد و ويژگيهاي خود را آشكار سازد تا كساني كه اسلام آوردهاند و افرادي كه در اثر دعوت اسلام از شرك و بت پرستي بيزار شدهاند، و مستضعفان و محرومان و مظلوماني كه اسلام را پناهگاه خود ميبينند، و شيفته و دلباخته برادري اسلامي شدهاند بتوانند از اطراف و اكناف در زير پرچم حمايت اين نظام گرد آمده، و به جامعه جديد بپيوندند.
بدون چنين مركزيتي افرادي كه اسلام اختيار ميكردند استضعاف ميشدند و مورد سختترين شكنجهها قرار ميگرفتند.
بايد اين افراد تحت حمايت رسمي قرار بگيرند، و بايد اسلام از حقوق پيروان خود دفاع نمايد، و بايد نو ايمانان به حمايت اسلام از آنها اميدوار شوند. به واسطه آن كه مشركين و مستكبران مكه مكرمه را مركز شرك و بتپرستي قرار داده بودند و تحت استيلاي شديد خود گرفته بودند براي اينكه مركز رسالت اسلام باشد شرايط لازم را نداشت، و مسلمانان ناچار بايد مركزي را براي خود در نظر بگيرند تا حكومت حق و عدل و جهاني اسلام را پايهريزي كنند، و جامعه را بر اساس قوانين الهي، و قواعد و نظام نو اداره نمايند.
خدا چنين اراده فرموده كه اين افتخار نصيب يثرب شود كه پس از اقامت پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم در آنجا به (مدينة الرسول) و (مدينه منوره) شهرت يافت و خدا چنان اراده فرمود كه اهالي يثرب در اين دور جديد اسلام نقش مؤثر را ايفا كنند، و براي متشكل شدن مسلمين و بوجود آمدن نظام نو همه گونه ايثارگري، و مردانگي و برادري را نشان بدهند، و الحق كه مخلصانه و صادقانه اسلام را ياري كردند، بنابراين در يثرب جامعه اسلامي متشكل گرديد و اسلام از يثرب مدينه را بنياد نمود.
در تاريخ واقعهاي نظير هجرت رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم و ساير مهاجرين نخواهيم يافت كه هجرت كنندگان در حالي كه از همه جهات مادي چشم پوشيده بودند اينگونه مورد استقبال قرار گرفته باشند، و در پذيرائي از آنها اين همه شور و شوق و خوشحالي و مسرت اظهار كرده باشند.
گوئي انصار يعني مردم مدينه پيش بيني ميكردند و ميدانستند كه يثربشان در اثر شرافتي كه يافته مدينه ميشود و چه شهرت و چه موقعيّتي را در جهان حائز خواهد شد.
و گوئي ميديدند كه ميليونها مردم در موسم حج و در دوران سال از راههاي دور و دورترين نقاط جهان براي زيارت يثربشان از زن و بچه و خانه و مال و مقام صرف نظر نموده مدينه منوره را مقصد قرار ميدهند.
راستي نميدانم آنها اگر چه به پيشرفت سريع اين دين ايمان داشتند آيا براي شهرشان اين همه شهرت و موقعيت را پيش بيني مينمودند.
حركت به سوي شهر
پس از گرفتن اثاثيه، و ساكها عازم شهر شديم با آن احساسات روحاني و شوق و نشاط زايد الوصف و با شعار «اَلّلهُمَّ صَلّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» درود بر محمد و آل محمد از خيابانها يكي پس از ديگري ميگذشتيم، و به هر كوي و گذر و خيابان و ميدان كه ميرسيديم مايل بوديم ماشين توقف كند تا ما آنجا را شناسائي كنيم و به تاريخ آن و سرگذشت اسلامي آن آشنا شويم.
اين زمينها همه محترم است زيرا روزگاري گذرگاه يا نظرگاه رسول گرامي اسلام و خاندان عزيزش علي و زهرا و حسن و حسين عليهمالسلام بوده است به اين ملاحظه ما به اين زمينها و به هرچه و هركس منتسب به آنها باشد عشق ميورزيم و دوست ميداريم. وَ هَلِ اْلايمانُ اِلاَّ الْحُبُ وَالْبُغْض[1]
البته هر كدام از اين زمينها را كه بيشتر به آنها نسبت داشته باشد بيشتر دوست ميداريم. به مسجد و حجره رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم خانه حضرت زهرا عليهاالسلام مزار و مراقد مطهره چهار امام بزرگوار در بقيع، خانه امام جعفر صادق عليهالسلام، مسجد رد شمس و مسجد قبا و سائر مشاهد و مواقف آنان بيشتر ابراز علاقه ميشود و در و ديوار و زمين آنها را ميبوسيم و ميبوئيم.
من عجب ميكنم از اينهایی كه به اسم نهي از شرك، موحدين حقيقي را كه از كشورهاي دور و نزديك به شوق زيارت حجره مطهره پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم آمدند از اظهار احساسات و علاقه به تقبيل در و ديوار حجره و روضه آن حضرت كه هزار معناي آموزنده و كفر شكن دارد مانع ميشوند، و با اينكه ميبينند اين كار پيش نميرود، و اين آتش عشق و شوق خاموش نميگردد و با همه شدت كه در منع مردم نشان ميدهند، و اين خلق دلداده و عاشق از خود بيخود را اذيّت و آزار ميدهند.
همه ساله صدها هزار نفر از حجاج و زوار همين احساسات را نشان ميدهند و براي بوسيدن ضريح و منبر و ستونهاي حرم و در و ديوار خانه زهرا عليهاالسلام بر يكديگر پيشي ميگيرند، و نميتوانند خود را از اظهار اين علايق باز دارند و با عكس العمل مخالف مأمورين سعودي روبرو ميشوند.
هر كس پيغمبر خدا صليالله عليه وآله وسلم را شناخت، و به عظمتهاي او كه نمايش و جلوه عظمت حق است، و از صفات كريمه، و مهر و رأفت و خلق عظيم او آگاه گشت اگر فطرف انسانيت دارد در اظهار اين علاقه از خود بيخود و تقريباً بياختيار است.
اين احساسات هيچ ارتباطي با شرك ندارد اين احساسات ارتباط را با حق و عدالت و توحيد و كرائم اخلاق نشان ميدهد. كدام انسان است كه در برابر حق و فضيلت و استقامت و فداكاري و خلوص نيت و خدمت به بشر سرتعظيم فرود نياورد، و كدام انسان براي اين تعظيم و تكريم از پيغمبر و خاندان عزيزش سزاوارترند كه مثل اعلاي انسانيت و نمونههاي كمال و تفوق آدميت بودند.
مگر شما ميتوانيد به يك فرد حق پرست يا دادگر يا بخشنده يا مصلح و مخلص اظهار علاقه ننمائيد.
وقتي بيگانگان در ضمن شعر و نثر با هر بلاغتي كه در توان دارند ثنا خوان و مداح آن حضرت باشند حالِ مسلمان بامعرفت و مشتاق معلوم است كه چگونه ميباشد.
مگر ما ميتوانستيم به فرض كه مأمور به صلوات نشده بوديم به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم درود نفرستيم.
اين ممانعت از تقبيل و بوسيدن تا آن سوابق معرفت و شناسائي هست بيهوده است، و اگر خود اين منع كنندگان هم به فطرت خود واگذار شوند از آن خودداري نمينمايند.
بلي از كوردلاني كه خدا را جسم ميدانند، و براي او دست و چشم و پا اثبات مينمايند، اين نادانيها بعيد نيست و از آنها نبايد انتظار داشت كه عمل عادي مسلمانان را حمل بر فساد ننمايند و آن را شرك و بدعت ننامند، و بر محامل صحيحه و معلومه حمل نمايند، و اينقدر توجه كنند كه بايد انظار و نيّات را در اعمال و افعال در نظر گرفت و فعلي را كه ممكن است وجوه متعدده داشته باشد اگر از مسلمان موحد كه هرگز آهن و چوب را فاعل و مؤثر نميداند صادر شد نميتوان به شرك و خلاف توحيد حمل نمود.
رسيدن به منزل و اقامتگاه
پس از طي چند خيابان در شارعي كه آن را شارع سلطان نام گذاري كردهاند در منزلي كه قبلا فراهم شده بود وارد شديم و از آنجا كه از مسجد فاصله زياد داشت و رفت و آمد به حرم از آنجا به زحمت انجام ميشد به منزل آقاي حاج سيد علي سالكفرد رفتم مشاراليه و مسافريني كه در معيت او بودند از ديدار حقير اظهار خرسندي نمودند.
ادامه دارد ...
/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص