عنایت ویژه حاج عباسقلی عابدی به نمازشب و زیارت حضرت معصومه


حجت الاسلام محمد عابدی فرزند استاد احمد عابدی و نوه مرحوم حاج عباسقلی عابدی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به ویژگی های مرحوم عابدی اظهار داشت: ایشان یک کارگر ساده و دارای شغل آزاد بود و از هشت سالگی سرپرستی برادرهای کوچک را بر عهده داشت.
وی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی، با این که یک کارگر ساده بود و باید خرج زندگی را از زور بازو در می آورد چندین بار به جبهه می رود که ایشان حدود 40 ماه سابقه جبهه دارد.
وی با بیان این که ایشان بعد از مدتی که در حلبچه بودند مجروح می شود، یادآور شد: ایشان بعد از مدتی کار کردن بازنشسته تأمین اجتماعی می شود و نزدیک به 40 سال در قم بودند.
حجت الاسلام عابدی در ادامه با اشاره به برخی سخنان مرحوم عابدی عنوان کرد: ایشان همیشه به ما می گفت من تا الان یک بار هم به صورتم تیغ نزدم چون می دانم حرام است در حالی که در گذشته مرسوم بود و دیگر آن که از وقتی که به قم آمدند هر روز یکی از وعده های نمازشان را در حرم مطهر می خواندند.
وی ادامه داد: ایشان هر روز یک زیارت نیز انجام می داد؛ فردی کاملا متشرع بود همچنانکه وقتی با ایشان به مکه مشرف شدیم هفت شبی که در این شهر بودیم هفت بار عمره به جای می آورد و در روز نیز مشغول نماز و دعا بود و می گفت می ترسم در دنیای دیگر کم بیاورم.
این طلبه حوزه علمیه قم تأکید کرد: مسأله مهم دیگری که در زندگی ایشان نمود خاصی داشت شجاعت و نترسیدن بود؛ اصلا از مرگ هراسی نداشت و عاشق رفتن بود و اگر مریض می شد نگرانی از مرگ نداشت و من خودم همین اواخر وقتی قبل از آنژیو بالای سر او رفتم دیدم خیلی دل آسوده و راحت بود و پافشاری می کرد که من خوبم، مرا مرخص کرده و به قم ببرید.
وی اضافه کرد: بنده چند دقیقه قبل از فوت با ایشان صحبت کردم و بیرون آمدم ولی بعد از نیم ساعت اعلام کردند که در آن واحد ایست قلبی کرده است و در شب 28 صفر به رحمت خدا رفت.
حجت الاسلام عابدی یادآور شد: پدر بزرگ ما تمام پولی که داشت خرج زیارت کرده بود، 20 بار به مکه و مدینه مشرف شده بود و می گفت از آرزوهای من این است که در سرزمین وحی بمیرم.
وی در مورد ارتباط ایشان با استاد احمد عابدی نیز عنوان کرد: پدر بزرگم احترام خاصی برای پدرم استاد عابدی قائل بود و در مجلسی که پدرمن وارد می شد تمام قد بلند می شد و دست به سینه می گرفت که این مسأله همیشه در چشم همه بود و یا قبل از انقلاب وقتی ساواک پدرم را گرفته بود، پدر بزرگم از لحظه ای که می آمد بی قرار بود و همینطور اشک می ریخت.
وی عنوان کرد: روز آخری که به حرم رفته بود نماز صبح را می خواند و تجدید وضو می کند؛ در ورودی مسجد اعظم روی زمین می افتد، در ادامه وارد درمانگاه آستانه و بعد بیمارستان کامکار می شود.
حجت الاسلام عابدی عنوان کرد: پدربزرگ ما هر شب ساعت 2 یا سه شب حتی در زمستان به حرم می رفت و مشغول دعا و نماز و زیارت می شد؛ کار خیر زیادی می کردند و هرچه قدر کمک ها را مخفی می کرد و به کسی نمی گفت.
وی در مورد علاقه ایشان به استاد عابدی نیز یادآور شد: بنده به خاطر دارم سال 82 پدرم وقتی در حرم مطهر درس می داد، مرحوم پدر بزرگم دست مادربزرگم را می گرفت به حرم می آورد و جلوی درب حرم پدرم را نشان می داد و می گفت نگاه کن احمد دارد درس می دهد و این ها هم شاگردان ایشان هستند. پدر بزرگ مرحوم ما همیشه سر درس پدرم شرکت می کردند ولی کمتر کسی ایشان را می شناخت./1330/ت۳۰۲/ج