منشأ اختلاف و تفرقه کردن دین، عین بی دینی است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، محسن اسماعیلی عضو شورای نگهبان شامگاه چهارشنبه 8 آذر 96 در جلسه شرح خطبه شقشقیه که در مجموعه فرهنگی شهدای هفت تیر برگزار شد، با اشاره به دو نکته درباره سندیت و محتوای خطبه شقشقیه گفت: در سند خطبه شقشقیه هیچ تردیدی وجود ندارد، بین شیعیان سندیت این خطبه قطعی شمرده شده و در کتابهای بسیار معتبر با سندهای متفاوت ذکر شده است، در بین اهلسنت نیز این خطبه از نظر سندی معتبر شناخته شده و بسیاری از علمای اهلسنت آن را نقل کردهاند، تنها بعضی از علما در این باب نکتهای دارند که به آن اشاره میکنم.
وی افزود: مسئله دیگری که درباره این خطبه مطرح است ناشی از تیتر ناتمام و ناصوابی است که سید رضی برای آن انتخاب کردند، با توجه به تیتری که مرحوم سیدرضی برای این خطبه برگزیدند، این خطبه به خطبه شکوائیه امیرمؤمنان(ع) معروف شده، درست است که آن حضرت در این خطبه از برخی مسائل شکایت دارند اما در عین حال نکات بسیار مهمی در مسائل سیاسی و قواعد حکومت اسلامی را نیز مطرح میکنند.
اسماعیلی اظهار داشت: تنها ایرادی که از ناحیه برخی علمای اهلسنت به این خطبه گرفته شده این است که چرا خطبه مشتمل بر تظلم و شکوائیه نسبت به وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) و انتقال خلافت به دیگران است، آنها هیچ استدلالی ندارند برای اینکه خطبه شقشقیه از ناحیه امیرمؤمنان(ع) نیست، تنها ایراد آنها این است که چون این خطبه شامل انتقاد از خلافت پیشینیان میشود بنابراین از ناحیه آن حضرت نیست، در حقیقت آنها استبعاد میکنند.
عضو شورای نگهبان بیان داشت: مرحوم ابنمیثم بحرانی از مفسران نهج البلاغه در شرح خود تلاش میکند برای این استبعاد دو وجه ایجاد کند و به بیان دیگر به دو شکل آن را توجیه کند، بحرانی میگوید اگر بخواهیم حسن ظن داشته باشیم و حرف این دسته از علمای اهلسنت را توجیه کنیم دو دلیل میتوانیم برای آن بیابیم.
وی افزود: دلیل نخست این است که بعضی از علمای اهلسنت واقعا اعتقاد داشتند به این که امیرمؤمنان(ع) هیچ گاه راجع به غصب خلافت شکایتی نکرده است چرا که شکایت کردن با عظمت روحی، زهد، تقوا و دنیاگریزی آن حضرت منافات دارد آنها میگویند که شکایت کردن در شان حضرت نیست و قدم را از این هم فراتر گذاشته و میگویند اصلا هیچ خطبهای متضمن بر شکایت از آن حضرت نقل نشده است.
اسماعیلی ادامه داد: دلیل دومی که مرحوم بحرانی در این باب ذکر کرده این است که آن دسته از علمای اهلسنت که مخالف سندیت خطبه شقشقیه هستند صدور چنین خطبهای را از امیرمؤمنان(ع) بعید نمیدانند و میپذیرند اما بنا به مصلحتی که خود در نظر دارند بر آن پرده میافکنند، مصلحتهایی از قبیل حفظ وحدت جامعه اسلامی، جلوگیری از درگیری و تفرقه میان اهلسنت و شیعیان سبب میشود آنها منکر این خطبه شوند.
عضو شورای نگهبان گفت: بنابر نظر مرحوم بحرانی منکران خطبه شقشقیه بر اساس دو نوع استدلال به این نتیجه رسیدند؛ دسته اول بر اساس اعتقاد به دنیاگریزی امیرمؤمنان(ع) و دسته دوم بر اساس مصلحت و حفظ کیان اسلام و مسلمین.
وی بیان داشت: موضوعی که در این جلسه مورد بحث و بررسی قرار میدهیم استدلال دسته دوم است، نکته این است که طرح این گونه مباحث چه آن زمان از ناحیه امیرمؤمنان(ع) و چه امروز از جانب ما آیا مانع انسجام مسلمانان و حفظ وحدت جامعه اسلامی است، این روزها گاهی گفته و نوشته میشود که مسئله سقیفه و غصب خلافت یک حادثه و خاطره تاریخی بود که اتفاق افتاده و گذشته است دیگر نباید به آن پرداخت.
اسماعیلی عنوان کرد: برخی میگویند اگر آن زمان امیرمؤمنان(ع) نیز در قالب خطبه شقشقیه یا دیگر بیاناتشان شکایتی میکردند امید به احقاق حق و اصلاح انحراف به وجود آمده در میان مسلمین را داشتند اما امروز که دیگر این حرفها فایدهای ندارد بلکه ممکن است سبب انشقاق در جامعه اسلامی، سست شدن مسلمانان و امیدواری دشمنان اسلام نیز بشود و برای اثبات نظر خود به آیات قرآن استدلال میکنند که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «با هم نزاغ نکنید تا سست نشوید و قدرت و شوکت شما از میان نرود و صبر و استقامت کنید که خداوند با صابران است».
وی گفت: در پاسخ این دوستان باید گفت که اتفاقا این بحثها به شرطی که عاقلانه، مؤدبانه، مستدل و به دور از کینه و تعصب مطرح شود، میتواند مبانی وحدت جامعه اسلامی را مستحکم کند این راهی است که امیرمؤمنان علی(ع) خود به ما نشان دادند.
اسماعیلی عنوان کرد: در لزوم وحدت مسلمانان با یکدیگر و انسجام داخلی شیعه و سنی هیچ تردیدی وجود ندارد، خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت و مکررا این وظیفه را بر عهده نخبگان و عوام جامعه اسلامی قرار داده است، از جمله در آیه 102 و 102 سوره آلعمران میفرماید: « ای کسانی که ایمان آوردید، از خداوند آن گونه که شایسته اوست پروا کنید و هرگز نمیرید مگر این که مسلمان باشید، همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید» خداوند در این آیات به صراحت میفرماید اگر میخواهید مسلمان از دنیا بروید و حقیقتا با تقوا باشید همه با هم دسته جمعی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید، نکته بسیار مهم در این آیه این است که خداوند شرط مسلمانی و تقوای الهی را از مسلمانان به صورت تک تک نمیپذیرد و امر میکند که دسته جمعی به خداوند متمسک شوید.
وی اظهار داشت: خداوند در آیه دیگری میفرماید: «با یکدیگر بر نیکی و تقوا همکاری کنید» خداوند متعال در این آیه میفرماید اصلاح فرد و جامعه دو امر به هم پیوسته است بنابراین اگر میخواهید برای خود و جامعه خوب باشید تک تک نمیشود بلکه باید همه با هم خوب باشید.
عضو شورای نگهبان ابراز کرد: اساسا فلسفه دین ایجاد وحدت، همدلی و رفع اختلاف است، خداوند متعال در آیه 213 سوره بقره میفرماید: «در ابتدای خلقت همه مردم یکدست بودند و با هم اختلافی نداشتند، اما کم کم با یکدیگر دچار اختلاف شدند، خداوند پیامبران را فرستاد و کتب الهی را نازل کرد تا اختلاف را از بین مردم بردارند» بر اساس این آیه ارسال رسل و انزال کتب الهی از ابتدا برای ایجاد وحدت بین انسانها صورت گرفت، اگر همه مسلمانان گرد وجود مقدس پیامبر(ص) جمع شوند و به دستورات قرآن عمل کنند دیگر دلیلی برای اختلاف وجود ندارد.
اسماعیلی افزود: بنابراین دین از روز اول برای ایجاد وحدت آمده است، پس بزرگترین خیانت این است که افرادی از دین برای ایجاد تفرقه استفاده کنند، عین بیدینی است که انسان دین را منشا اختلاف و تفرقه در جامعه کند و به نام دین دینداران را به جان هم بیاندازد.
وی گفت: در این خصوص داستان حضرت موسی(ع) بسیار شنیدنی است، آن حضرت پیامبر قوم بنیاسرائیل بودند قومی که به بهانهگیری معروف هستند، حضرت موسی بیشتر از هر پیامبری برای قوم خود معجزه آورد آنها معجزه را با چشمان خود میدیدند اما باز هم بهانهتراشی میکردند بالاخره بعد از آن همه معجزه و سالها تلاش حضرت موسی ایمان آوردند، قرآن کریم با اشاره به داستان حضرت موسی میفرماید: «و با موسی سی شب وعده نهادیم که در آن به عبادت و مناجات بپردازد و آن را با ده شب دیگر کامل ساختیم، موسی چون قصد میعاد کرد به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و کارها را اصلاح کن و در اداره امور راه و روش مفسدان را پیروی نکن».
عضو شورای نگهبان بیان داشت: موسی(ع) بعد از بازگشت از میعاد قوم خود را گوساله پرست یافت به تعبیر قرآن عصبانی و غصبناک شد و به قوم خود گفت مگر خداوند آن همه وعده نیکو به شما نداد آیا خیلی طول کشید که من بروم و برگردم یا این که شما بعد از آن همه رحمتی که از پروردگار خود دیدید امروز منتظر غضب الهی هستید که به این سرعت از ایمان خود بازگشتید، حضرت موسی(ع) بعد از صحبت با مردم با عصبانیت بسیار زیاد به برادرش هارون گفت تو چرا گذاشتی مردم منحرف شوند چرا اینطور شد، هارون(ع) پاسخی دادند که مورد قبول آن حضرت قرار گرفته و قرآن نیز آن را نفی نکرده است و آن جواب این است که من ترسیدم اگر بیش از این آنها را نصیحت کنم بین مردم تفرقه ایجاد شود.
اسماعیلی گفت: نکته بسیار مهم در داستان حضرت موسی(ع) این است که استدلال هارون پیامبر در برابر ایشان حفظ وحدت در جامعه است و این استدلال بیانگر ارزش و اهمیت والای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه در میان امتها است، جالبتر این است که هارون(ع) میفرماید من از ترس تفرقه و درگیری داخلی بیش از این چیزی نگفتم یعنی آن حضرت احتمال تفرقه میدادند نه این که تفرقه یک پیشبینی حتمی برای ایشان بوده باشد، این نکته ظریف باز هم نشانگر اهمیت ویژه حفظ وحدت در جامعه است.
فلسفه دین رفع اختلاف بین مردم و ایجاد وحدت و همدلی است
وی افزود: امیرمؤمنان علی(ع) در نهج البلاغه میفرمایند: ای مردم از اینکه در دینداری رنگارنگ باشید بپرهیزید چرا که همبستگی و اتحاد در راه حق حتی اگر پرزحمت، سخت و ناراحت کننده باشد بهتر از این است که هر کس به یک طرف برود و فرقه فرقه شوید، خداوند تا به امروز به هیچ کسی به خاطر فرقه فرقه شدن خیری نداده است و بعد از این هم نخواهد داد.
اسماعیلی ادامه داد: همچنین آن حضرت در خطبه قاصعه میفرمایند: تا زمانی که مردم با هم بودند انبیا موفق شدند همین که از هم دور شدند انبیا در رسالت خود شکست خوردند، حضرت در خطبه 127 با دلسوزی نسبت به خوارج میفرمایند: از مردم جدا نشوید دست عنایت و لطف خداوند با جمع مردم است، از تفرقه و جدایی بپرهیزید که هر کس از مردم جدا شود طعمه شیطان میشود همان گونه که اگر گوسفند از گله جدا شود سهم گرگ میشود، بعد فرمودند هر کس مردم را به تفرقه دعوت کرد حکمش اعدام است حتی اگر عمامه من بر سرش باشد، و ادامه دادند: این که من حکمیت را پذیرفتم تنها به این دلیل بود که شیرازه جامعه اسلامی از هم نپاشد و آنچه را که قرآن میخواهد زنده کند یعنی وحدت جامعه را زنده کنم و آنچه را که قرآن میخواهد بمیراند یعنی تفرقه میان مسلمانان را بمیرانم، اگر جامعه اسلامی از هم متفرق شوند این مساوی با کشتن قرآن است و زنده کردن قرآن به این است که وحدت در جامعه اسلامی حفظ شود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: امیرمؤمنان(ع) در نامه 78 نهج البلاغه در پاسخ به نامه ابوموسی اشعری که بعد از حکمیت آن را نوشت، میفرمایند: ای ابوموسی تو و دوستانت بدانید که هیچ کس حریصتر از من بر وحدت میان مسلمانان و مهربانی و الفت آنها با هم نیست، این تعهدی است که من به پیامبر(ص) دادم چون من برای پیامبر به منزله هارون برای موسی هستم، و من باید همان کاری را انجام دهم که هارون انجام داد./807/پ۲۰۲/ب۲