«دجال» و «سفيانى» کیستند؟
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین رحیم کارگر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کتاب «مهدویت و دوران ظهور» می نویسد:
در پرسشی داریم: دجال و سفيانى كيستند و چرا خروج آنها از علائم حتمى ظهور شمرده شده است؟ آيا آنان واقعا به جنگ با حضرت مهدى(عج) خواهند پرداخت؟
البته خروج سفيانى از علائم حتمى ظهور است اما خروج دجال از نشانه هاى حتمى نيست. اينك درباره هر يك به اختصار توضيح مى دهيم.
الف. خروج سفيانى
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايد: «السفيانى من المحتوم و خروجه فى رجب...»[1] ؛ «سفيانى از نشانه هاى حتمى است و (آغاز) شورش او در ماه رجب خواهد بود...».
وى از اولاد ابوسفيان و نامش براساس بعضى از روايات، عثمان بن عتبه است. سفيانى با تظاهر به ديندارى، گروه زيادى از مسلمانان را مى فريبد و به گرد خود مى آورد و بخش گسترده اى از سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در مى آورد و بر مناطق شام، دمشق، حمص، فلسطين، سيطره و تسلط مى يابد اما مناطق شيعه نشين تسليم او نمى شوند و به همين جهت در كوفه و نجف به قتل عام شيعيان مى پردازد و براى كشتن و يافتن آنها جايزه تعيين مى كند.
در روايات توصيفات زيادى از او شده و تا حدودى شخصيت او به تصوير درآمده است: «پسر خورنده جگرها از بيابان خشك بيرون مى آيد و او مردى است ميانه بالا و بزرگ سر و آبله رو. زمانى كه او را مى بينى، گمانت كه او اعور است. نامش عثمان و نام پدرش عتبه است او از فرزندان ابوسفيان است. هر گاه به سرزمينى مى رسد كه همواره داراى آب صاف است، آنجا مستقر مى شود[2]
سفيانى شورش خود را از خارج دمشق (منطقه وادى يابس) شروع مى كند و آن مصادف با سالى است كه امام زمان(عج) قيام خواهد كرد.
امام باقر (علیه السلام) مى فرمايند: «خروج سفيانى و قيام قائم، در يك سال است.»[3]
او در شهرهاى اسلامى (به خصوص عراق) به كشتار مى پردازد و براساس روايات با سپاه يمانى و سيد خراسانى درگير مى شود. آن گاه به سمت جزيرة العرب (عربستان) نيز بر مى دارد و پس از فتح مكه، سه روز به غارت و كشتار مردم مدينه و تخريب مسجد النبى(ص) مشغول مى شود. وى آن گاه كه از ظهور مهدى(عج) باخبر مى گردد، با سپاهى عظيم به جنگ آن حضرت(عج) مى رود و در منطقه بيدا (بين مكه و مدينه)، سپاه امام(عج) برخورد مى كند و به امر خدا، همه لشكريان وى به جز چند نفر در زمين فرو مى روند و هلاك مى شوند[4].
براساس پيش بينى برخى روايات، قيام حضرت مهدى(عج) حدود نه ماه بعد از خروج سفيانى، خواهد بود.
هشام بن سالم مى گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وقتى سفيانى به پنج شهر مسلط شد، نه ماه بشماريد...» [5] در واقع مدت فعاليت سفيانى پانزده ماه خواهد بود كه شش ماه آن به تصرف مناطق و جنگ هاى مختلف مى گذرد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايند: «چون سفيانى به مناطق پنج گانه سيطره يافت، برايش نه ماه بشماريد (فعدّوا له تسعه اشهر)» [6]
بدون ترديد در حكومت حضرت مهدى(عج)، كسانى همانند سفيانى، مجالى براى تحرك و فعاليت نخواهند داشت. از آنجايى كه سفيانى خصومت شديدى با حضرت مهدى(عج) خواهند داشت و نداى دعوت او را اجابت نخواهد كرد، با اقدامات قاطع آن حضرت(عج) رو به رو خواهد بود. برخى روايات بر كشته شدن او به دست امام مهدى(عج) دلالت مى كنند. از جمله امام على (علیه السلام) مى فرمايد: «خداوند سپاه سفيانى را نابود مى كند و هيچ كس از آنها جز سفيانى روى زمين باقى نمى ماند؛ در اين حال مهدى(عج) او را مى گيرد و گردن مى زند.»[7]
ب. ظهور دجال
يكى از نشانه هايى كه درباره آن، مطالب زيادى مطرح شده و جزو علائم غيرحتمى است، ظهور دجال است. آنچه در توصيف دجال معروف است، اين است كه وى مردى است كافر (برعكس سفيانى كه ادعاى مسلمانى مى كند و ذكر يارب يارب مى گويد و...) يك چشم بيش ندارد، آن هم در پيشانى اش واقع شده و مانند ستاره اى مى درخشد.
حال منظور از اين دجال كيست؟ آيا در جامعه كنونى ما مصداق دارد؟
دجال از ريشه دجل به معناى دروغگوى حيله كار است. اصل داستان دجال در كتاب هاى مسيحيان است. در انجيل اين واژه بارها به كار رفته است و از كسانى كه منكر حضرت مسيح(ع) باشند، به عنوان دجال ياد شده است. در ترجمه انگليسى كتاب هاى مقدس مسيحى واژه «آنتى كِراسْت»[8] (دجال،ضدمسيح) به كار رفته است.
در روايات زيادى از اهل سنت، خروج دجال از نشانه هاى برپايى قيامت دانسته شده است. در كتاب هاى روايى شيعه، تنها چند روايت در مورد خروج دجال به عنوان يكى از علائم ظهور حضرت مهدى(عج) آمده است كه از نظر سند، معتبر و قابل قبولى نيستند[9]
در حديثى آمده است: «هنگامى كه غنايم قسطنطنيه را تقسيم مى كنند، خبر خروج دجال به حضرت و يارانش مى رسد.»[10]
با توجه به معناى لغوى «دجال»، مقصود از آن، چه بسا نام شخص معينى نباشد؛ بلكه هر كس كه با ادعاى پوچ و بى اساس و با تمسك به انواع و اسباب حيله گرى و نيرنگ در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس دجال ها متعدد خواهند بود. بنابراين احتمال، قضيه دجال بيانگر اين مطلب است كه در آستانه انقلاب مهدى(عج)، افراد حيله گرى براى نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلى همه تلاش خود را به كار مى گيرند تا با تزوير و حيله گرى مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استوارى رهبرى دچار ترديد سازند!!
چه بسا «دجال» كنايه از كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر ضد جهان باشد. استكبار با ظاهرى فريبنده و با قدرت مادى، صنعتى و فنى عظيمى كه در اختيار دارد، سعى مى كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. براين اساس است كه پيامبران، امت هاى خود را از فتنه دجال بيم داده اند: «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال»[11]؛ «هيچ پيامبرى مبعوث نشد، مگر آنكه قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت».
به نظر نگارنده، ظهور شخصى به نام دجال و دشمنى هاى شديد او با امام مهدى(عج) و فتنه هاى فراوان او، قرين صحت است و براساس روايات گروه هاى فراوانى (چون يهوديان، زنا زادگان، شراب خواران، آوازه خوانان، افراد سفيه و...) از او حمايت خواهند و فرجام كار او نيز كشته شدن به دست امام مهدى(عج) است.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايد: «قائم(عج) بعد از غيبت ظهور مى كند و دجال را مى كشد و زمين را از هر ظلم و ستمى پاك مى سازد.»[12]
البته در منابع اهل سنت آمده كه دجال به دست عيسى (علیه السلام) كشته مى شود كه منافاتى با اين ديدگاه شيعه ندارد؛ زيرا عيسى (علیه السلام) تابع حضرت مهدى(عج) بوده و به دستور او دجال را مى كشد.
_______________________
پیوست ها:
[1] الغيبة نعمانى، ص 202.
[2] كمال الدين، ج 2، ص 651، ح 9 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 721، ج 26، از امام على (علیه السلام) .
[3] بحارالانوار، ج 52، ص 204، ح 34.
[4] ر.ك: تاريخ غيبت كبرى، ص 520-518 ؛ الملاحم و الفتن، ص 57.
[5] بحارالانوار، ج 52، ص 253.
[6] الغيبة نعمانى، ص 432، ح 13.
[7] التشريف بالمنن، ص 296، ح 417.
[8] 1. antichrist.
[9] ر.ك: بحارالانوار، ج 52، ص 193.
[10] معجم احاديث امام مهدى، ج 2، ص 50.
[11] بحارالانوار، ج 52، ص 205 ؛ ر.ك: دادگستر جهان، ص 223، چشم به راه مهدى، ص 289.
[12] معجم احاديث الامام مهدىعج، ج 2، ص 134.
/۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: شبستان