موسی نجفی تبیین کرد؛
برجام و دیپلماسی معاصر در" تراز و عیار" تاریخ سیاسی ایران
یکی از موضوعات حساس و اختلاف انگیز در جامعه ما و بهخصوص در بین جناحهای سیاسی بحث تقابل و رقابت "دیپلماسی مقاومتی " و "دیپلماسی تعاملی" میباشد.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، استاد موسی نجفی رئیس پژوهشکده اندیشه سیاسی و تمدن اسلامی در یادداشتی به بررسی تقابل و رقابت "دیپلماسی مقاومتی " و "دیپلماسی تعاملی" پرداخته است که متن آن در ادامه تقدیم مخاطبان میشود.
موازنه منفی، موازنه مثبت، نیروی سوم
یکی از موضوعات حساس و اختلاف انگیز در جامعه ما و بهخصوص در بین جناحهای سیاسی بحث تقابل و رقابت "دیپلماسی مقاومتی " و "دیپلماسی تعاملی" میباشد.
در تاریخ تحولات سیاسی ایران در ارتباط با قدرتهای فرامنطقهای سه سیاست مختلف قابل تحقیق است ۰ امروز با نگاهی به آینه تاریخ میخواهیم به ارزیابی وضع موجود با عیار نوعی فرهنگ سیاسی در تاریخ تحولات ایران بنشینیم.
ابتدا با این سه مفهوم آشنا شویم:
اول: سیاست موازنه منفی که سیاست نهضتها و حرکتهای بزرگ اسلامی و ملی اصیل است و ماحصل آن این است که به هیچ قدرت بزرگ بین المللی نباید متکی بود؛ این سیاست را میتوان در رجالی مثل عباس میرزا و امیرکبیر و سید حسن مدرس و میرزای شیرازی در تاریخ ایران مشاهده نمود و تکامل و تداوم آن را در نظریه امام خمینی و شعار" نه شرقی و نه غربی" در جمهوری اسلامی شاهد بود.
البته بسط و تفصیل واقعی و عملی آن، امروز در نظریات روابط بین الملل آیت الله خامنهای قابل رویت است.
دوم: سیاست "موازنه مثبت" است که دقیقا عکس نظریه قبلی است و ماحصل آن امتیازدهی و یا باج دهی مساوی یا به نوبت به یکی از قدرتهای جهانی است ۰ البته در نهایت این نظریه خفتبار به وابستگی و اتکا به یکی از قدرتهای بزرگ جهانی منجر میگردیده است.
در تاریخ ایران در مقطعی این قدرت، روسیه تزاری و یا روسیه کمونیست و در زمانی انگلستان بوده اند؛ به پیروان عملی سیاست طرفدار روسیه به اصطلاح " روس و فیل" و به طرفداران انگلیس، انگلوفیل میگویند و از وابستگان تا طیف طرفداران به اجانب در آن قرار میگیرند.
تفاوت سیاست موازنه منفی با سیاست موازنه مثبت تفاوت "خدمت با خیانت " میتواند ارزیابی شود؛ البته ادامه این سیاست به سلطه و نفوذ آمریکا در ایران منجر گردید و رجال عصر پهلوی عمدتا در این رده قرار میگیرند۰
سوم: سیاست "نیروی سوم" است که معتقد است بایستی برای کم کردن نفوذ قدرتهای بزرگ از یک و یا چند قدرت بزرگ دیگر که مطمئن و منصفتر هستند استفاده نمود ۰ البته سیاست نیروی سوم گاهی در ترکیب با دو سیاست قبلی هم میتواند دیده شود.
ارزیابی و عیار میزان موفق بودن تاریخی این سیاست به عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مختلف و کاردانی و زیرکی سیاستمداران پخته و تیزهوش و دیپلماتهای فرهیخته و غیرتمند بستگی دارد.
در تاریخ ایران زمانی آلمان و فرانسه و در دورهای امریکای قبل از جنگ بین الملل و زمانی چین و یا برخی دولتهای بیطرف اروپایی به عنوان نیروی سوم مطرح بوده اند؛ و به نظر میرسد از دوره دکتر مصدق تاکنون این سیاست که نوعی استقلال نظر، ولی بدون مقاومت خواهی دارد همواره مدنظر سیاستمداران بوده و هست.
با این سطوح و ملاکهای سه گانه گفته شده میتوان به نتایج و آینده و ارزیابی دقیقتر برجام و یا هر قرارداد و معاهده بین المللی دیگر با نوعی شاخص داخلی و ملی پرداخت.
در یک جمع بندی میتوان اذعان نمود واقعیت و ذات انقلاب اسلامی نظریه "سیاست موازنه منفی" را تایید میکند همچنانکه شعار نه شرقی و نه غربی موید این نکته است؛ ولی به نظر میرسد در صحنه سیاست خارجی برخی مواقع در پارهای مواضع بین المللی و دیپلماتیک نوعی سیاست ترکیبی از سه سیاست مذکور به منصه ظهور رسیده است! و لذا نوعی نقد جدی با شاخصهای تاریخی و نظری بر دستگاه سیاست خارجی معاصر ایران وارد است. /۸۷۶/د101/س
موازنه منفی، موازنه مثبت، نیروی سوم
یکی از موضوعات حساس و اختلاف انگیز در جامعه ما و بهخصوص در بین جناحهای سیاسی بحث تقابل و رقابت "دیپلماسی مقاومتی " و "دیپلماسی تعاملی" میباشد.
در تاریخ تحولات سیاسی ایران در ارتباط با قدرتهای فرامنطقهای سه سیاست مختلف قابل تحقیق است ۰ امروز با نگاهی به آینه تاریخ میخواهیم به ارزیابی وضع موجود با عیار نوعی فرهنگ سیاسی در تاریخ تحولات ایران بنشینیم.
ابتدا با این سه مفهوم آشنا شویم:
اول: سیاست موازنه منفی که سیاست نهضتها و حرکتهای بزرگ اسلامی و ملی اصیل است و ماحصل آن این است که به هیچ قدرت بزرگ بین المللی نباید متکی بود؛ این سیاست را میتوان در رجالی مثل عباس میرزا و امیرکبیر و سید حسن مدرس و میرزای شیرازی در تاریخ ایران مشاهده نمود و تکامل و تداوم آن را در نظریه امام خمینی و شعار" نه شرقی و نه غربی" در جمهوری اسلامی شاهد بود.
البته بسط و تفصیل واقعی و عملی آن، امروز در نظریات روابط بین الملل آیت الله خامنهای قابل رویت است.
دوم: سیاست "موازنه مثبت" است که دقیقا عکس نظریه قبلی است و ماحصل آن امتیازدهی و یا باج دهی مساوی یا به نوبت به یکی از قدرتهای جهانی است ۰ البته در نهایت این نظریه خفتبار به وابستگی و اتکا به یکی از قدرتهای بزرگ جهانی منجر میگردیده است.
در تاریخ ایران در مقطعی این قدرت، روسیه تزاری و یا روسیه کمونیست و در زمانی انگلستان بوده اند؛ به پیروان عملی سیاست طرفدار روسیه به اصطلاح " روس و فیل" و به طرفداران انگلیس، انگلوفیل میگویند و از وابستگان تا طیف طرفداران به اجانب در آن قرار میگیرند.
تفاوت سیاست موازنه منفی با سیاست موازنه مثبت تفاوت "خدمت با خیانت " میتواند ارزیابی شود؛ البته ادامه این سیاست به سلطه و نفوذ آمریکا در ایران منجر گردید و رجال عصر پهلوی عمدتا در این رده قرار میگیرند۰
سوم: سیاست "نیروی سوم" است که معتقد است بایستی برای کم کردن نفوذ قدرتهای بزرگ از یک و یا چند قدرت بزرگ دیگر که مطمئن و منصفتر هستند استفاده نمود ۰ البته سیاست نیروی سوم گاهی در ترکیب با دو سیاست قبلی هم میتواند دیده شود.
ارزیابی و عیار میزان موفق بودن تاریخی این سیاست به عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مختلف و کاردانی و زیرکی سیاستمداران پخته و تیزهوش و دیپلماتهای فرهیخته و غیرتمند بستگی دارد.
در تاریخ ایران زمانی آلمان و فرانسه و در دورهای امریکای قبل از جنگ بین الملل و زمانی چین و یا برخی دولتهای بیطرف اروپایی به عنوان نیروی سوم مطرح بوده اند؛ و به نظر میرسد از دوره دکتر مصدق تاکنون این سیاست که نوعی استقلال نظر، ولی بدون مقاومت خواهی دارد همواره مدنظر سیاستمداران بوده و هست.
با این سطوح و ملاکهای سه گانه گفته شده میتوان به نتایج و آینده و ارزیابی دقیقتر برجام و یا هر قرارداد و معاهده بین المللی دیگر با نوعی شاخص داخلی و ملی پرداخت.
در یک جمع بندی میتوان اذعان نمود واقعیت و ذات انقلاب اسلامی نظریه "سیاست موازنه منفی" را تایید میکند همچنانکه شعار نه شرقی و نه غربی موید این نکته است؛ ولی به نظر میرسد در صحنه سیاست خارجی برخی مواقع در پارهای مواضع بین المللی و دیپلماتیک نوعی سیاست ترکیبی از سه سیاست مذکور به منصه ظهور رسیده است! و لذا نوعی نقد جدی با شاخصهای تاریخی و نظری بر دستگاه سیاست خارجی معاصر ایران وارد است. /۸۷۶/د101/س
ارسال نظرات